تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 30 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):انسان، با نيّت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امني...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855030293




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خاطرات يك روزه ام با رئيس جمهور كومور


واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: خاطرات يك روزه ام با رئيس جمهور كومور
روز گذشته بر حسب اتفاق با "احمد عبدالله سامبي" رئيس جمهور كومور كه در حال حاضر در كشورمان به سر مي برد، ديدار و حدود شش ساعت در ديدارهاي مختلف وي را همراهي كردم.


به گزارش سرويس بين الملل برنا/فواد پورعبادي، ديروز حدود ساعت 3:30 بعد از ظهر منشي سفارت مجمع الجزاير كومور با من تماس گرفت و گفت: جناب "احمد مرزوقي" سفير كومور از شما درخواست كرده اگر مي توانيد به هتل استقلال بيرود و ده دانشجوي كوموري كه در دانشگاه امام خميني قزوين درس مي خوانند را از آنجا به كاخ سعد آباد بياورد تا ساعت چهار و نيم با رئيس جمهور كشورشان ديدار كنند.

البته آشنايي من با آقاي "مرزوقي" به حدود سه ماه پيش باز مي گردد كه براي اولين بار با او ديدار كردم و مصاحبه اي اختصاصي با وي گرفتم.

به منشي سفارت گفتم: يك ساعته نمي توانم خودم را به هتل و از آنجا با كاروان ده نفري به كاخ سعد آباد برسانم. او گفت: تلاش خودت را بكن. فوراً حركت كردم و حدود چهل دقيقه بعد به هتل رسيدم و دانشجويان را پيدا كردم.

سوار بر تاكسي شديم و به كاخ سعد آباد رفتيم. مقابل درب ورودي از خيابان آيت الله مدني كه رسيديم، پست نگهباني جلويمان را گرفت. پس از انجام هماهنگي هاي لازم، به همراه دو موتور سوار كه سه تاكسي ما را اسكورت مي كردند وارد كاخ شديم.

ساعت پنج دقيقه به پنج بود كه به مقصد رسيديم. پس از بازرسي بدني گذاشتند وارد سالن مخصوص شويم. همه هيئت همراه رئيس جمهور كومور به جز خودش در آنجا بودند. تنها كسي را كه مي شناختم سفير اين كشور بود. پس از سلام و احوالپرسي در كنار او ايستادم.

دو دقيقه بعد جناب "احمد عبدالله سامبي" به همراه ده دوازده تا محافظ و همراه وارد سالن شد.

به طور اتفاقي در جايي ايستاده بودم كه اولين نفر چشمش به چشمان من افتاد. ناخودآگاه دستانم را باز كردم و شروع كردم به سلام و عليك كردن با او. رييس جمهور نيز دست مرا رد نكرد، دستانش را باز كرد و مرا به آغوش گرفت.

بعد از آن "سامبي" وارد اتاق شد با تك تك دانشجويان سلام كرد و دست داد. پس از پايان اين كار ساعت را نگاه كرد. ساعت دقيقاً پنج بعد از ظهر بود. او مجبور بود فورا محل را ترك كند زيرا پنج و نيم بايد در ساختمان مركزي كميته امام خميني در منطقه "سوهانك" مي بود تا با مقامات اين سازمان ديدار و گفتگو كند.

"سامبي" پس از خداحافظي با دانشجويان محل را ترك كرد و سوار برخودروي پژوي مخصوص تشريفات شد. من نيز با زرنگي كه به خرج دادم، خود را به جناب سفير چسبانده و سوار بر خودروي وي شدم. بدين ترتيب به همراه هيئت بلند پايه كوموري راهي ساختمان كميته امداد شديم. پانزده خودروي بنز، خودروي رئيس جمهور را همراهي مي كردند. به دليل هماهنگي هاي قبلي، مسير حركت برايمان خلوت بود. حدود 20 دقبقه بعد به مقصد رسيديم. جلوي درب ورودي ساختمان آقاي "انواري" رئيس كميته امداد امام خميني به همراه حدود 20 تن از معاونانش به استقبال آقاي "سامبي" و هيئت همراه آمده بودند. پس از سلام و خوشامدگويي، وارد سالن مخصوص استقبال شديم. عكاسان حاضر در محل كه از خبرگزاري ها و شبكه هاي مختلف در آنجا حضور داشتند، شروع كردند به عكس گرفتن.

آقاي "انواري" خطاب به "سامبي" گفت: يكي از معاونانم مي پرسند شما كه در ايران درس خوانديد چرا فارسي صحبت نمي كنيد؟ رئيس جمهور كومور به زبان فارسي با لهجه اي كه شبيه به لهجه اهوازي بود، گفت: كم بلد هستم.

اين سخن "سامبي" همه را به خنده انداخت. حتي هيئت همراهش كه زبان فارسي نمي دانستند، قهقهه زدند. پس از دو سه دقيقه استراحت، بازديد از بخش هاي مختلف ساختمان كميته امداد كه تا ساعت شش ادامه يافت آغاز شد و پس از آن طرفين براي انجام گفتگو وارد اتاق مذاكرات شدند.گفتگوها يك ساعت به طول انجاميد و پس از آن دو طرف لبخند بر لب بيرون آمدند.

در اينجا خبرنگار يكي از خبرگزاري ها مي خواست با زرنگي با آقاي "سامبي" مصاحبه كند تا اطلاعاتي در مورد مذاكراتي كه پشت درب هاي بسته انجام شد به دست آورد اما محافظات مانع وي شده و مسئول تشريفات گفت: زمان نداريم، دير شده، بايد زودتر برويم، منتظرمان هستند.

من خبر نداشتم قرار است هيئت كوموري را به كجا ببرند، اما باز هم در كنارشان ايستاده و آنان را همراهي كردم.

ساعت حدود 7:15 بود سوار بر خودروهاي تشريفات حركت كرديم. از اين اتوبان به آن اتوبان و از اين خيابان به آن خيابان. حس كردم كم كم داريم به سمت مركز شهر مي رويم. به جز دو بار كه لحظاتي به ترافيك خورديم، بقيه مسير برايمان باز بود.

از ميدان هفت تير كه به سمت خيابان حافظ رفتيم فهميدم دارند ما را به سمت ميدان پاستور مي برند. خلاصه به مقصد رسيديم و با هماهنگي هايي كه با بي سيم انجام شده بود، دربهاي نگهباني را يكي پس از ديگري بدون توقف پشت سر مي گذاشتيم. پس از گذراندن هفت خان نگهباني، به ساختماني بزرگ و سفيد رنگ رسيديم.

راستش نمي دانستم به كجا آمده ايم اما دستم را در دست سفير گذاشته و همراه او پشت سر "سامبي" وارد ساختمان شديم. ما را به اتاقي نسبتاً كم نور و زيبا هدايت كردند. حدود 20 عدد مبل در آنجا بود. مسئول تشريفات آقاي "سامبي" را به محلش هدايت كرد. هيئت همراه وي نيز همگي نشستند. من نيز به رغم ممنوعيت ورودم، يكي از صندلي ها را انتخاب كرده و نشستم. حدود دو دقيقه بعد آقاي مهندس "اسكندري" وزير جهاد كشاورزي كشورمان وارد شد و رئيس جمهور كومور را به آغوش گرفت. پس از خوش آمدگويي، سلام عليك با همراهان "سامبي" را آغاز كرد. به من كه رسيد، لحظه اي مكث كرد. گويا به ايراني بودنم پي برد زيرا نه لباس هايم و نه قيافه ام به كوموري ها مي خورد. بعد از مكث با من هم دست داد و گذشت.

ناگهان يكي از مسئولان تشريفات به حضور غيرقانوني من در اتاق پي برده و پرسيد: شما همراه هستيد يا از مسئولان كومور؟ گفتم: همره آقاي سفير. از من درخواست كرد كه اتاق را ترك كنم. من هم كه كمي دست و پاي خود را گم كرده و ترسيده بودم، فورا همراه وي خارج شدم. مرا به اتاقي بزرگ راهنمايي كردند در آنجا استراحت كنم. حدود يك ساعت و نيم انتظار كشيدم. پس از آن صداي اذان مغرب و عشا به گوش رسيد. فرصت خالي را غنيمت شمرد و نمازم را به جا آوردم. ساعت نه كه شد شام آوردند. بعد از تمام شدن شام به سالن اصلي آمديم تا ميهمانان به همراه ميزبانان از اتاق شام مخصوص خارج شوند.

درب اتاق باز شد ناگهان آقاي "منوچهر متكي" وزير امور خارجه كشورمان دست در دست يكي از همراهان آقاي "سامبي" خارج شد. پشت سر وي چندين چهره آشنا كه من نام هيچ كدام را نمي دانستم بيرون آمدند.

بلافاصله بعد از آنان آقاي دكتر "محمود احمدي نژاد" كه دستان "سامبي" را در دست گرفته بود، خارج شد.

يك دفعه شوكه شدم. ناخودآگاه پيش سفير رفتم و در كنار او ايستادم. همه به طرف درب خروجي حركت كردند. ما هم پشت سر آنان به راه افتاديم.

تا كمي سرعتمان بالا مي رفت، محافظاني كه پشت سر دو رئيس جمهور ايستاده بودند با دستان قدرتمند و آهنين خود مانع حركت ما مي شدند.

بالاخره به درب خروج و جلوي خودروهاي تشريفات رسيديم. آقاي سفير از من جدا شد تا برود و با آقاي "احمدي نژاد" و ديگر مقامات ايراني خداحافظي كند. من از گوشه كنار خود را به خودرويي كه با آن آمده بوديم رساندم و منتظر ماندم تا خداحافظي ها تمام شود.

پس از خداحافظي و روبوسي "سامبي" و "احمدي نژاد"، رييس جمهور و ديگر مقامات اين كشور سوار بر خودروهاي تشريفات شدند. من نيز در كنار سفير نشستم.

ساعت حدود يازده شب بود. در حالي كه رئيس جمهور، وزير امور خارجه و ديگر مقامات ايراني بالاي سكو ايستاده بودند، تك تك خودروها از روبروي آنان مي گذشت. "احمدي نژاد" نيز همانند هميشه دست خود را بالا برده بود و از دور با همه ميهمانان خداحافظي مي كرد. با سرعت از محوطه خارج شديم و همه چيز تمام شد.
 دوشنبه 27 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هموطن سلام]
[مشاهده در: www.hamvatansalam.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن