تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837166935
شيخ و ماجراي برادرِ حاتم
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روزنامه وطن امروز در شماره امروز خود گزارشي از مواضع دوگانه در رفتار سياسي مهدي کروبي کانديداي شکست خورده انتخابات نهم و دهم رياست جمهوري با عنوان شيخ و ماجراي برادرِ حاتم منتشر کرده است. به گزارش راسخون متن کامل اين يادداشت به شرح زير است: وقايع ناگوار پس از انتخابات اخير رياست جمهوري در تهران را ميتوان يک نقطه عطف در تاريخ مناسبات انقلاب و مرزبنديهاي سياسي دانست. فارغ از همه رفتارهاي متناقض برخي سياسيون در قبل و بعد از انتخابات، رفتار شيخ مهدي کروبي در اين ميان بسيار قابل توجه و البته قابل تامل است. مهدي کروبياي که اخيرا در بيانيهاي که کاملا هويدا بود توسط برخي افراطيون گرد آمده به دور وي تنظيم و نگارش يافته است، گام در مسير پرهزينه تقابل با اراده مردم نهاده و برخي ادعاهاي ناروا به نظام و منتخب مردم نسبت داده و در ايام انتخابات به حشر و نشر با مخالفان ارکان انقلاب پرداخته است. کروبي در هنگامه تبليغات به سپاه پاسداران و بسيج يورش برد و در راستاي فضاسازي براي مخدوش کردن انتخابات، سخن از دخالت سپاه به ميان آورد. نامه سرگشاده و سخنراني هاي آتشين وي در تخريب سپاه پاسداران همچنان در اذهان مانده است. از سوي ديگر اجتماع بسياري از افراد مخالف نظام در اردوگاه انتخاباتي وي نيز از ديگر موارد انتقادات صريح به او است. از حمايت دفتر ادوار تحکيم متمايل به نهضت آزادي تا حمايتهاي صريح حسين حاج فرجالله دباغ (عبدالکريم سروش)، مخالف سرسخت دولت اسلامي و بسياري موارد ديگر که شيخ اصلاحات را در موضعي متناقض با سابقه سياسياش قرار داده است. مهدي کروبي که اين روزها در راستاي استتار راي بسيار اندک مردم به وي و تيم انتخاباتياش، درصدد فراهم کردن شرايطي براي عدم تاثير اين عدم اعتماد بر آينده سياسياش است و با برخي اظهارنظرهاي غيرمسؤولانه در اين راستا گوي سبقت را از ديگر بازندهها ربوده، البته در گذشته مواضعي کاملا متناقض با اظهارات کنونياش داشت. جايگاه سياسي مهدي کروبي و نيز ذائقه سياسي اطرافيان وي در انتخابات اخير که به نظر ميرسد همچنان بر مشي سياسي وي تاثيرگذار است، اگر در مقام قياس با ديدگاهها و مواضع گذشته وي ارزيابي شود، واقعيات امروز رفتار وي را مشخص خواهد کرد. اين گزارش بخش عمدهاي از سخنراني پيش از خطبههاي کروبي در يکي از نمازهاي جمعه سال61 و در نکوهش رفتار دولت موقت و نهضت آزادي و مهدي بازرگان است. مهدي کروبي در آن هنگام سرپرست بنياد شهيد بود که نهاد تحت امر وي پس از اين سخنراني، آن را در تيراژ بسيار وسيع و تحت عنوان سخنان افشاگرانه حجت الاسلام والمسلمين کروبي درباره نهضت آزادي، مهدي بازرگان و دولت موقت منتشر کرده است. «وطن امروز» بدون کوچکترين دخل و تصرفي متن اظهارات کروبي را در زير آورده است. مردم با اين سمپاشيها از راهشان برنميگردند من اصلا تنفر داشتم و بيزار بودم از اينکه بار ديگر اين سري مسائل را مطرح کنم اما متأسفانه ميبينم که نه، آنها(نهضت آزادي) ولکن نيستند، باز نق ميزنند، باز کاغذپراکني ميکنند و باز سخنرانيهاي نيشدار ميکنند و اينکه دوباره مردم را به تشتت و تفرقه بکشند. ملت چنان هشيار و آگاهند که ديگر با اين سمپاشيها، با اين تفرقهافکنيها و با اين حرفهاي نااميدکننده از راهشان برنميگردند و همه آن مسائلي را که اينها مطرح ميکنند، کمبودها، نارساييها، مشکلات و صفهاي طولاني، اينها را خودشان ميدانند و در راه انقلابشان با جان و دل اين سختيها را تحمل کرده و خواهند کرد. ماجراي برادر حاتم! واقعا ماجراي اينها، ماجراي برادر حاتم شده است! براي اينکه ميخواهند شهرت بيابند، نام و نشان بيابند، ولو ادرارکردن در آب [زمزم] باشد! اما، ما براي يکبار جواب ميدهيم و بعد هم ميگوييم چه بايد کرد. اين مهم است. جواب ميدهيم و ميگوييم؛ ميگوييم از اين جمعيتي که باز شروع به نق زدن کرده است، باز شروع به ورقپراکني کرده است. بله، نهضت آزادي که باز دوباره چند نفري دور هم جمع شدهاند و کارشان را شروع کردهاند، باز طرح همان مسائل يأسآور و ... باز پرخاشگريها شروع شده است! باز پرخاشگري و انتقادهاي ناصحيح را شروع کردهاند، در يک جزوهاي که من چند نکتهاش و چند جملهاش را مطرح ميکنم و عرض ميکنم. يک حرفش اين است که «حدود 4 سال از انقلاب گذشته است. شما براي مردم چکار کردهايد و چه گلي بر سر اين مردم ريختهايد.» خب، اينجا ما جواب ميدهيم. آقاجان! اين ملت محروم و اين مسؤولان و اين امام بزرگوار دارند تلاش ميکنند، کوشش ميکنند و رنج ميبرند براي اينکه ويرانگريهاي آن چند ماه و چند ساله شما را از بين ببرند. آن خرابکاريهايي که مردم و مسؤولان از رئيسجمهور گرفته تا مجلس دارند تلاش ميکنند رفعش کنند. آن بدبختيهايي که شما براي مردم بهوجود آورديد، دفعش کنند، ترميمش کنند؛ يک به يک ميگويم تا سخنم بيدليل نباشد. مگر شما کردستان را از دست نداديد؟ مگر شما نبوديد که کردستان را از دست داديد. مگر شما نبود که پاسداران را از سنندج بيرون کرديد. مگر شما نبوديد به جلال – برادر عزالدين گمراه- در اسفندماه 57، 450 قبضه اسلحه داديد و آنها با همان سلاحها، فرداي آن روز براي تصرف پادگان سنندج به اين شهر حمله کردند. اينها همه مدرک دارد، مگر شما نبوديد که مرحوم قرني آمد و نشست و گفت: «در کردستان يک حرکتي بهوجود آمده، مهاباد را خلعسلاح کردهاند، اگر حالا حرکت کنيم و جلويشان را بگيريم- گرچه چند نفر هم کشته شوند- مساله تمام ميشود. از کردستان راحت ميشويم و من به شما اعلام ميکنم، اگر چنانچه الان نايستيم مساله کردستان برايمان باقي ميماند و مردم را سالها درگير ميکند.»... و شما نگذاشتيد کاري صورت بگيرد، اينها مدرک دارد آقاي محلاتي ميگويد: «در اسفند 58 رفتم کردستان، رفتم سنندج، مطالب را بررسي کردم، گزارشي آوردم و رفتم نخستوزيري. در اتاق اميرانتظام، قرني نشسته بود. من گزارشها را دادم. گفتند گزارشها را بدهيد به امير انتظام. ببينيد چه کسي! گفتند ميخواهيم خونريزي نشود. قرني متأثر بود. فردايش حمله شد سنندج را بگيرند. پادگان را بگيرند. به قرني گفتيم، باز هم تو از اختيارات خودت استفاده کن و نگذار پادگان سنندج را مانند مهاباد بگيرند، او از اختياراتش استفاده کرد و مانع شد و نگذاشت پادگان سقوط کند. به همين جرم نيز او را برکنار کردند. مورد اعتراض، انتقاد و توبيخ دولت موقت هم قرار گرفت که چرا مقاومت نکردي؟!» خب ما چقدر درگير مسائل سنندج و کردستان بوديم. مسؤوليت خون آن بچهمسلمانهايي که شهيد شدند تا توانستند سنندج را فتح کنند به عهده کيست؟ آيا مسؤول شهادت مسلمانهايي مانند شبليها که از برادران اهل تسنن بودند و زير شکنجه گروهکها کشته شدند و بدنهايشان را سوزاندند، شما نيستيد؟ وقتي جنگ تحميلي شروع شد، بنيصدر فرمانده کل قوا بود. دشمن 90 کيلومتر آمد توي سرزمين ما، يک مين جلوي راهش نبود! آمدند و آزادانه قسمتي از سرزمين ما را اشغال کردند، در حالي که بنيصدر آمد توي جلسه مجلس- به مناسبت تشکيل دولت شهيد رجايي- و در جلسه سري (حدود تير و مردادماه) اعلام کرد که اطلاع دادهاند که به ما حمله ميشود (در شهريورماه) ولي هيچ اقدامي هم نکردند. دشمن هم همانطور که ميخواست آمد جلو و سرزمين ما را اشغال کرد. شما نبوديد که با ولايت فقيه مخالفت کرديد؟ شما نبوديد که با ولايت فقيه مخالفت کرديد؟ شما مخالفت و توطئه عليه مجلس خبرگان نکرديد؟ شما نبوديد که آنقدر به اين گروهکها آزادي داديد که ما مصيبتش را هنوز داريم و سالهاي آينده هم خواهيم داشت؟ شما نبوديد که انقلاب را داشتيد منحرف و يک خيانتي به تاريخ ميکرديد؟ مردم، انقلاب اسلامي کرده بودند و شما با شعارهاي ملي و مليگرايي در مقابل اسلام، انقلاب را داشتيد منحرف ميکرديد. بعد از آنکه امام فرمودند: انقلاب، انقلاب اسلامي، است، بعد از آنکه همه شاهد و گواه بودند که اين ملت زير فشارهاي شاه شعار ميدادند: استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي، حزب فقط حزبالله و در مقابل تانکها اين شعارها را ميدادند و 98 درصد همين مردم راي به جمهوري اسلامي دادند، نامهاي بين دو وزير دولت موقت رد و بدل ميشود که در آن يک شخص متواري و فراري را که در خارج بسر ميبرد، معرفي ميکنند که اکنون که انقلاب ملي به ثمر رسيده، بجاست که به ايشان شغل جديدي بدهيد! واقعا اينها چه توطئههايي براي انقلاب داشتند؟ شما واقعا منصفيد و صداقت انقلابي داريد که به ديگران حمله ميکنيد؟ مردم شعار اسلام را دادند، انقلاب اسلامي کردند، راي هم به جمهوري اسلامي دادند، آنوقت که سفره باز شد، ميآييد اسمش را ميگذاريد انقلاب ملي! شما در زمان حکومت خودتان چقدر دروغ به مردم گفتيد. اين مغزهاي پوسيده کجا بودند، شما براي نابودي انقلاب و بيچاره کردن مردم، افرادي مثل سرتيپ تقي رياحيها را دور خود جمع کرده بوديد. آيا شما نبوديد که جمعيتي را جمع کرديد، برديد احمدآباد تا به خيال خودتان رهبري را تضعيف کنيد؟ به اين دلايل، ما انحصارطلب نيستيم مساله بعد که خيلي مهم است. توجه کنيد، در همين گيرودار که ما با خوندل، خانواده شهدا و مجروحان را اداره ميکرديم و بعضي از اعضاي شوراي انقلاب هم- مانند مرحوم شهيد بهشتي- ميسوختند و تلاش ميکردند يک کاري بشود و نميتوانستند، خبر به ما ميرسد که آقايان توي جلسهاي نشسته و گفتهاند يک مصوبهاي داشته باشيم و تصويب کنيم براي زن و بچه دکتر حسين فاطمي که در سال 34 يعني 20 سال پيش شهيد و کشته شده است، فلان مبلغ به خارج بفرستيم، بچههايش ديگر بزرگ شدهاند و زنش ديگر چنين و چنان... تو را به خدا ببينيد، ما انحصار طلبيم يا شما؟! آخر ... وقاحت هم يک حدي دارد، آخر ... بيانصافي هم يک حدي دارد، تا چه حد آدم بايد بيانصاف باشد، اصلا در اين ايران هيچ شهيدي نبوده، شهيد 15 خرداد نبوده، بخارايي و اماني شهيد نبودند، نواب صفوي و سعيدي و غفاري شهيد نبودند، شهداي 17 شهريور شهيد نبودند، آن همه شهدا شهيد نبودند، فقط يک نفر شهيد بوده چون از قماش اين آقايان بوده است. آن هم بعد از 30 سال که ديگر بچههايش يک نرهغولي هستند، اين پول را برايشان بفرستيم به خارج آنجا بخورند! اين را عضو شوراي انقلاب ميگفت، تو را به خدا ببينيد، حالا شما به فکر مردميد؟! مشتتان ديگر باز شده است و مردم شما را شناختهاند... به اضافه، شما از کدام مردم دفاع ميکنيد؟ مردم آنهايند که ما هر وقت به جبهه ميرويم، مسجد ميرويم، نماز جمعه ميرويم، به هرجا ميرويم، ميبينيم که از شما اظهار تنفر و انزجار ميکنند و اين مردم نيز با فداکاري هرچه تمامتر ايستادهاند و چشمداشتي هم ندارند و ميخواهند انقلابشان به پيروزي نهايي برسد ... بنابراين آن مردمي که شما براي آنها اشک تمساح ميريزيد، از تيپ و قماش خود شما ورشکستهها هستند و ضدانقلابند. اما زجر ديگر اين آقايان اين است که ميگويند جامعه، اسلامي شده و حجاب آمده است! بله، شما به حجاب حساسيت نداريد و ما حساسيت داريم. مساله ديگر که مطرح کردند و تاکيد زياد، اينکه ما چهها که نکرديم. ما انقلابي بوديم، اصيلترين فرد انقلابي بوديم، قديميترين انقلابي بوديم و از اين چيزها... شما چه مبارزهاي کرديد و چقدر مبارزه کرديد و مبارزهتان در چه حدي بود. شما يک مبارزهاي قبل از سال 41 داشتيد و آن هم گاهي يک حرف عليه رژيم. آقاي مهندس بازرگان در سال 46 آزاد شد و مستقيم رفت دارالتبليغ شريعتمداري و آنجا سخنراني کرد! يعني درست مقابل نيروهاي مقاوم، نيروهاي مخالف، نيروهايي که با شاه درگير بودند، ايستادگي کرد. امام با دارالتبليغ به آن صورت مخالف بود، همه برادرهاي ما از مرحوم مطهري بگير بيا تا پايين، همه مخالف بودند، خود ما آن سال زندان بوديم، ايشان رفت آنجا و سخنراني کرد، رفت از چهره زندانياش مايه گذاشت براي توجيه عمل او و براي موجه کردن آن کار، سال ديگر هم که به گوشهاي خزيديد، ولي آيتالله طالقاني و دکتر شيباني مرتب مبارزهشان را ادامه دادند و توي زندان افتادند و تبعيد شدند، شما که کنار گذاشتيد، ديگر ميخواستيد توي مجلس هم نِقي نزنيد، خيلي هنر بود! ميرسيم به سالهاي 58- 57 ببينيم چه کار کرديد، سازمان حقوق و از اين چيزها اينجا تاسيس کرديد. ما بايد اينها را به ملت بگوييم. يکي از کارهاي شما اين بود که سازمان حقوق را تاسيس کرده بوديد. همين حقوقدانها پا ميشدند ميرفتند قم، خانه آقاي شريعتمداري متحصن ميشدند، رهبرتراشي ميکرديد، خيال ميکرديد ميتوانيد مقابل امام، رهبر درست کنيد، مردم شما را شناخته بودند، آگاه بودند، چرا آنجا ميرفتيد؟ چرا هر روز متحصن ميشديد؟ چرا هر روز خبرنگارهاي خارجي را آنجا ميبرديد و چرا آنها را منزل آيتالله گلپايگاني نميبرديد؟ مگر او اعلاميه نميداد، مگر او مبارزه نميکرد، چرا آنها را منزل آيتالله نجفي نميبرديد، هرچه خبرنگار بود هر روز ميبرديد منزل شريعتمداري که در دنيا منعکس بشود و او را گنده کنيد و او هم حساب شده ميپذيرفت! شريعتمداري کسي است که به ساواک ميگويد: «احمد خميني چند بار به ملاقات من آمده است، شما بگذاريد يک ملاقاتي با او بکنم، براي اينکه اولاً چند بار به ملاقات من آمده است، دوماً او ممکن است در دامن افراطيها و تندروهاي روحاني بيفتد، من بروم به ملاقاتش که توي دامن آنها نيفتد.» آقايي که براي ملاقات با حاج احمدآقا، خبر به ساواک ميدهد و از ساواک اجازه ميخواهد و ميگويد من به ملاقات او ميروم، آن وقت آيا او بيحساب و کتاب ميگذارد حقوق بشريها به خانهاش بيايند و آنجا متحصن شوند؟ تاريکي براي شماست، مطمئن باشيد که روز به روز براي اين مردم خط فقاهت، خط امام، اسلام اصيل و مبارزه با آمريکا روشنتر ميشود و براي شما تاريکتر خواهد شد و براي شما تاريکي است، براي مردم آينده روشن است، اين مسؤولان دل به دنيا نبستهاند، هر لحظه در خط هستند و مواظب هستند انجام وظيفه کنند و هرچه براي آنها پيش بيايد با آغوش باز استقبال ميکنند. سربلندند و در کنار مردمشان هستند، پس نخير! آينده براي مردم تاريک نيست، براي تو تاريک است. براي ترور و تخريب، آزادي نيست! ميگويند که «آزادي نيست، آزادي مطبوعات، آزادي احزاب نيست» کدام آزادي نيست؟ انتظار داريد دوباره 30 خرداد، منافقين بيايند و راه بيفتند و دوباره بچه مسلمانها را بکشند؟ اين آزادي را ميخواهيد که ميگوييد آزادي نيست يا آن آزادي که انتقاد سالم کنند يا آن آزادي که حرفشان را بزنند يا آن آزادي که درگير با مسؤولان بشوند؟ يا اين آزادي که حتي مجلس، وزير را استيضاح کند، همه اينها آزادياند، کدام نماينده اگر حرفي دارد نميرود بگويد؟ بله، آزادي نيست که گروهکهاي محارب بيايند توي خيابان و ريشه انقلاب را بزنند، آن موقع اجازه دادند و حالا ديگر چنين اجازهاي نميدهند. ميگويد، اعدامهاي آب خوردني! از نظر تو آب خوردني است، ناچاريم بگوييم، شما ميگفتيد که هويدا اعدام نشود، شما ميخواستيد که به ناصر مقدم، رئيس ساواک شغل و پست بدهيد، آنطور که آقاي خلخالي ميگويد، اگر دست شما بود که بايد هيچکس اعدام نشود، هم بيايند سر کار و هم هر کاري ميخواهند بکنند. وقتي که بچههاي مردم را ميکشند، خانهها را آتش ميزنند، حزباللهيها را ميکشند و ميروند در خانهها، مردم را ترور ميکنند، زنها را ترور ميکنند، پاسدارها را ميبرند شکنجه ميدهند، آن وقت انتظار داريد اينها بمانند و اعدام نشوند! واقعاً من نميدانم اين آقايان چه جوري فکر ميکنند، خب چاره چيست، چکار بايد کرد؟ اين حرفها را ما داشتيم، حالا دوباره شروع شده است. اگر چنانچه آنها بگويند و ما هم بايستيم و جواب بدهيم، اصلاً اين امر براي آنها مطرح است و آنها همين را ميخواهند. يک مطلبي را هم بگويم، اميرانتظام در زندان است. در دادگاهش آقاي مهندس بازرگان حاضر شد و گفت: «اميرانتظام هر کاري انجام داده زير نظر من بوده است.» آقاي بازرگان درباره مسعود رجوي نوشت که به اين نماينده جوان، مسلمان و پرشور راي بدهيد و هيات حسننيت به سنندج رفت و پاسداران را از آنجا بيرون کرد و آن مصيبتها و مصائب را براي جمهوري اسلامي پيش آورد، اينها از جمله کارهاي اينها بوده است. اميرانتظام ميگويد: «من هر کاري انجام دادهام زيرنظر مهندس بازرگان بوده است.» خود بازرگان هم ميگويد: «زير نظر من بوده است.» عدالت اسلامي ايجاب ميکند يا اميرانتظام از زندان بيرون بيايد يا اگر آنها هم مجرم هستند که بحق هم مجرمند بايد اينها هم محاکمه شوند. اما ما از ملت انتظار داريم که نگذارند اين مسائل ديگر تکرار شود، به شما ميگويم که حرفهاي من موجب شعار دادن شما عليه اينها نشود، اينها از اينکه مدتي است مطرح نشدهاند ناراحت هستند، ميخواهند ولو با دادن شعار عليه خودشان، مطرح بشوند. به عقيده من تنها بايد عمل کرد. ميگويد کاري کرديم که ضدانقلاب ميخواهد ما را بکشد، شما نيز کاري کرديد که اگر در حاشيه خيابان هم برويد کارتان ندارند! ما در بين مردم هستيم، طرفداران انقلاب در جبهه هستند، طرفداران انقلاب در مساجدند، اينها هستند که هستيشان را براي انقلاب ميدهند و ما هم در بينشان هستيم، شما با اينها سر و کار نداريد. اين اسرائيل است که مدح شما را ميکند! کاري کردهايد که آمريکا خوشحال است، کاري کردهايد که اسرائيل مدح از شما کرده و راديو آلمان و صداي آزاد از شما ستايش ميکند! اين کارهاي شما بوده ولي به هر جهت اميدواريم ملت ما با آگاهي هرچه تمامتر توجه کنند و به وظايفشان عمل کنند. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 343]
-
گوناگون
پربازدیدترینها