واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: سينما - لبه پرتگاه
سينما - لبه پرتگاه
كسرا مقصودي: فيلمهاي عامهپسند، فيلمهاي كاملا معمولي و يكبارمصرفي كه حتي به درد دوبار ديدن هم نميخورند، در همه دنيا طرفدار دارند. اين فيلمها داستانهايي آبكي دارند، بازيهايي معمولي و گاهي بد را به تماشا ميگذارند و پايانبنديهايي قابل پيشبيني دارند و همه اينها، وقتي يكجا جمع ميشوند، نتيجه كار يكي از همين فيلمهايي از آب درميآيد كه هر هفته روي پرده سينماهاي آمريكا ميرود، همين فيلمهاي يكبارمصرفي كه هيچ منتقدي به خودش زحمت نميدهد چند كلمهاي دربارهاش بنويسد و ترجيح ميدهد طوري وانمود كند كه انگار اين فيلم و محصولات مشابهش را نديده است؛ اصلا همينكه چندسالي پيش از اين، عبارت «نقدناپذير» يا «ضد نقد» را درباره اين فيلمها به كار بردهاند، نشانه اين است كه چنين فيلمهايي را نبايد «جدي» گرفت. اين محصولات كاملا مصرفي را بايد چيزي شبيه همين ذرتهاي بوداده و گاهي پفكردهاي دانست كه هرچند طعم خوبي دارند و بهكمك انواع ادويه، بوي خوشي از آنها به مشام ما ميرسد، اما فاقد هرنوع خاصيت غذايي هستند و در درازمدت، هر معده سالمي را زخمي ميكنند. پس بعيد است كه هيچ عقل سليمي سه وعده روزانه خود، يا دستكم يكي از اين وعدهها را به خوردن ذرتهاي بوداده و گاهي پفكرده اختصاص دهد و درعينحال، بعيد است هيچ عقل سليمي در «جدينبودن» و «يكبارمصرفبودن» اين فيلمهاي عامهپسند ترديدي داشته باشد. «جديگرفتن» فيلمهاي «يكبارمصرف» يكي از آن كارهاي عجيبيست كه منتقدان سينمايي ما، متاسفانه، استعداد بسياري در آن دارند. بعيد است در گوشه ديگري از اين كره خاكي، اينقدر به فيلمهاي «يكبارمصرف» اهميت بدهند و پاي حرفهاي سازندگان اين محصولات مصرفي بنشينند؛ حتي اگر بخواهند از آنها سوالها كنند كه با چه نيت و چه اميدي اين ذرتهاي بوداده و گاهي پفكرده را تحويل علاقهمندان دادهاند. جشنواره فيلم فجر، چندساليست كه ملاك سينماي ايران نيست؛ اكران سالانه سينماي ايران، گاهي هيچ ربطي به فيلمهاي نمايشدادهشده در جشنواره فيلم فجر ندارد و معدود فيلمهاي قابل تحمل و قابل تاملي كه روي پرده اين جشنواره رفتهاند، ماهها در انتظار سينماهايي هستند كه در نهايت ازجانگذشتگي، محصول هنري آنها را به تماشا بگذارند. فيلمهاي قابل تحمل و قابل تاملي را، متاسفانه، همه تماشاگران نميبينند و البته لزومي هم ندارد كه همه تماشاگران به تماشاي فيلمهايي بنشينند كه بهگفته معدودي از پخشكنندگان و سينماداران، «جذابيت عام» ندارند، اما لازم است كه معدود فيلمهاي قابل تحمل و قابل تامل، رنگ پرده را ببينند تا بهمرور فراموش نكنيم كه سينما، فقط همين محصولات «يكبارمصرف» و «ضدنقد»ي نيست كه مثل غدهاي سرطاني سينماي ايران را فراگرفته است. هم سازندگان آن محصولات هنري و هم صاحبان آن سينماها، قاعدتا خوب ميدانند كه ذائقه تماشاگران سينماي ايران، در اين چندسال، دستخوش تغييرات عظيمي شده است؛ نمايش پياپي فيلمهاي عامهپسند، اين «توهم بزرگ» را در ذهن تماشاگران پديد آورده است كه سينماي امروز ايران همين فيلمهاي «يكبارمصرف»يست كه، متاسفانه، فاقد هرگونه ذوق هنري هستند و صرفا ساخته ميشوند تا پول بيشتري را به جيب تهيهكننده محترم بريزند. هيچ عقل سليمي با گردش سرمايه در سينما مخالف نيست و بعيد است هيچ آدم عاقلي از اينكه سينماهاي ايران دوران خوبي را ميگذرانند و صندليها خالي نميمانند، دلخور باشد. اما نكتهاي كه بايد در نظر داشت اين است كه فيلمهاي «يكبارمصرف»، متاسفانه، فرصتي به فيلمهاي ديگر نميدهند و سينماداران و پخشكنندگان هم ترجيح ميدهند رضايت تماشاگران را، هرجور كه شده، بهدست بياورند. فروش فيلمهاي ايراني نشان ميدهد كه دوران خوش اين سينما در جريان است، اما واقعيت اين است كه بايد نگران آينده سينماي ايران باشيم. سينماي ايران، دوران خطرناكي را ميگذراند و بهسلامت جستن از اين دوران خطرناك، البته كه آسان نيست. فيلمهاي عامهپسند و «يكبارمصرف»، سينماي ايران را دربرگرفتهاند و ظاهرا هيچكس نگران نيست؛ حتي آن كارگردانهايي كه محصولات هنري ميسازند و علاقهاي به ذرتهاي بوداده و پفكرده، ندارند. ظاهرا همه باور دارند كه سينما بايد «بفروشد» و برنده ميدان فيلميست كه بيشتر از همه ميفروشد و كارگردانهاي تازهنفسي كه از راه ميرسند، به چيزي جز «فروش» فكر نميكنند. كسي نگفته است كه ماجراهاي تلخ و دردناك فيلمهاي نامربوط، سطحي و كسلكننده دهه 1360 از نو تكرار شود، اما هيچ بد نيست كه فكري هم براي آينده سينماي ايران بكنند و چارهاي براي اين سينماي بختبرگشته بينديشند كه در آستانه سقوطي عظيم قرار دارد. از آينده كسي خبر ندارد، اما ميشود با ديدن صحنههايي از همين محصولات «يكبارمصرف» نگران آينده سينمايي شد كه «فيلم»هايش، و تازه نه همه «فيلم»ها، سالي يكبار در جشنواره فيلم فجر، فرصتي پيدا ميكنند تا روي پرده بروند. اما آينده سينماي ايران اگر ادامه منطقي همين محصولات باشد، آنوقت بهتر است كه قيد همهچيز را بزنيم و دلمان را به چيزهاي ديگري خوش كنيم. چه ميشود كرد؟ ذرتهاي بوداده و گاهي پفكرده را گاهي چنان تبليغ ميكنند كه دل هر عابر پيادهاي را آب مياندازد.
دوشنبه 27 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 275]