واضح آرشیو وب فارسی:حيات: شهيد بخارايي :تا وقتي استبداد را از ايران بيرون نكردهايم مبارزه كنيد
تهران - حيات
پس از حادثه فيضيه و قيام خونين پانزده خرداد 1342، عدهاي از متدينين به اين نتيجه رسيدند كه مبارزه سياسي صرف با رژيم شاه، بيفايده است و اقدام مسلحانه عليه رژيم و عناصر اصلي آن ضروري دانستند. لذا تعدادي از اين افراد دست به تركيب و تلفيق شش هيات مذهبي مهم و داراي گرايش سياسي از ميان هياتهاي عزاداري سنتي تهران زدند كه نتيجه آن پديد آمدن «هياتهاي مؤتلفه اسلامي» بود. اكثر اعضاي اين هيات از مقلدان حضرت امام خميني(ره) بودند و وجه مشترك آنها نيز پذيرش اسلام به عنوان يك ايدئولوژي سياسي و رهبري و مرجعيت امام خميني(ره) بود.
مؤتلفه شورايي به نام "شوراي روحانيت" داشت كه بر حركت و برنامههاي آن نظارت داشت تا امري مغاير شرع و وظايف اسلامي نباشد. اين شورا متشكل از شهيد مطهري، شهيد بهشتي، مرحوم حجتالاسلام مولايي و آيتاله انواري بود كه مورد تأئيد حضرت امام(ره) بودند. پس از تبعيد امام در سال 1343 بحث مبارزه مسلحانه در اين تشكّل جدي شد و با تأئيد شهيد مطهري و شهيد بهشتي و نيز اذن شرعي آيتاله العظمي ميلاني مجاهدان مؤتلفه در تدارك كار برآمدند. ابتدا تصميم به اعدام شاه داشتند اما اين عمل ميسر نشد و حسنعلي منصور نخستوزير مزدور آمريكا در مقابل مجلس توسط مجاهدين مؤتلفه اعدام انقلابي شد.
احياي كاپيتولاسيون
پس از كودتاي 28 مرداد 1332 و سقوط دولت دكتر محمد مصدق كه با حمايت همه جانبة آمريكا صورت گرفت، محمدرضا شاه مطيع محض اوامر آمريكا گشت و به اجراي برنامههاي ديكته شده ارباب جديد همت گماشت.
سفارت آمريكا در تهران طي يادداشت شماره 423 در اسفندماه 1340 از دولت ايران خواست كه نظاميان آمريكا از امتيازات و مصونيتهاي مأموران سياسي پيشبيني شده در قرارداد وين برخوردار باشند و در اين زمينه مذاكرات و مكاتبات با سفارت آمريكا مدتها طول كشيد. لايحه كاپيتولاسيون و استفاده مستشاران نظامي و خانوادههاي آنان (علاوه بر مأموران سياسي و ديپلمات آمريكايي) از اين حق، در كابينه اميراسدا... اعلم در 13 مهر 1342 به تصويب رسيد و در مرداد 1343 در مجلس سنا مورد تصويب سناتورها قرار گرفت. اين لايحه در 21 مهر 1343 در زمان نخستوزيري حسنعلي منصور كه بعد از اسدا... اعلم به نخستوزيري رسيده بود به مجلس شوراي ملي برده شد.
اعتراض و تبعيد امام خميني(ره)
حضرت امام(ره) پس از تصويب لايحه كاپيتولاسيون، نطقي كوبنده در 44 آبانماه 1343 ايراد فرمود. قسمتهايي از آن نطق تاريخي چنين است:
"ايران ديگر عيد ندارد. عيد ايران را عزا كردند... ما را فروختند. استقلال ما را فروختند... عزت ما پايكوب شد. اگر يك خادم آمريكائي يا يك آشپز آمريكايي مرجع تقليد شما را در وسط بازار ترور كند زير پا سنگكوب كند پليس ايران حق ندارد جلوي او را بگيرد دادگاههاي ايران حق ندارد محاكمه كنند... آقايان من اعلام خطر ميكنم. "
به دنبال نطق و اعلاميه حضرت امام(ره) مردم به اعتراض دست زدند و روحانيون شهرها طي نامه و تلگراف و طومار خواستار الغاي فوري كاپيتولاسيون شدند. رژيم شاه كه با بالاگرفتن موج نارضايتي مردم وحشت كرده بود دريافت كه با بودن حضرت امام(ره) در ايران ممكن است قيام ديگري همچون قيام 15 خرداد 1342 به وقوع بپيوندد. لذا شب 13 آبان 1343 صدها كماندو و مأمور خانه امام را محاصره و ايشان را دستگير و به تهران منتقل نمودند. امام صبح آن روز با هواپيمائي به تركيه تبعيد شد.
ساواك طي اطلاعيهاي خبر تبعيد حضرت امام(ره) را چنين اعلام كرد: "طبق اطلاع موثق و شواهد و دلايل كافي چون رويه آقاي خميني و تحركات مشاراليه بر عليه منافع ملت و امنيت و استقلال و تماميت ارضي كشور تشخيص داده شد لذا در تاريخ 13 آبان 1343 از ايران تبعيد گرديد.
سازمان اطلاعات و امنيت كشور
ترور انقلابي حسنعلي منصور
به دنبال تبعيد امام(ره) اقدامي مانند پانزده خرداد اتفاق نيفتاد و همين به ظاهر سكوت مردم زعماي رژيم شاه را سخت هراسناك ساخت. يكي از مسئولان اين رژيم چنين اعتراف ميكند: «بعد از تبعيد آقاي خميني ما همه نوع فكري كردهبوديم. چون عليرغم حركت سال گذشته (15 خرداد 1342) كه ايجاد شده بود اين سكوتي كه بعد از دستگيري ايشان شد همه ما را به وحشت انداخت و ما درصدد اين بوديم كه اين سكوت آتش زير خاكستر است و از جايي انفجار رخ ميدهد حتي فكر كودتا و اينكه از كجا و كدام لشگر احتمال كودتا ميرود را كرده بوديم و نيروهاي ضدكودتا را معين كرده بوديم. تنها چيزي كه فكر نميكرديم حركت ترور بود. شهيد حاجي مهدي عراقي از اعضاي اصلي هيأتهاي مؤتلفه اسلامي كه يكي از طراحان ترور منصور بود چنين ميگويد: "از همان زماني كه آقا را گرفته و تبعيد كردند برنامه ترور منصور (به عنوان مجري كاپيتولاسيون و تبعيد حضرت امام) طرح ريزي شد. رفت و آمدهاي منصور را كنترل كرديم تا اينكه متوجه شديم پنجشنبه منصور به مجلس ميآيد. بچهها قطعنامهاي نوشتند و در آن علت عمل بيان شد و بخارائي در نوار حدود نيم ساعت صحبت ميكند و خطاب به جوانان ميگويد: تا وقتي استعمار استبداد و استثمار را از ايران بيرون نكردهايم مبارزه كنيد و اسلحه را زمين نگذاريد."
به دنبال ترور منصور دولت طي اعلاميهاي اعلام ميكند كه "حال آقاي نخستوزير رو به بهبودي و رضايتبخش بوده و درمان مؤثر واقع شده است".
اما سرانجام در 7 بهمن 1343 به ناچار طي اطلاعيهاي خبر مرگ منصور اعلام و هويدا مأمور تشكيل كابينه ميشود.
با اعدام انقلابي منصور، محمد بخارائي عامل اعدام به دست مأموران ساواك افتاد و سپس ديگر يارانش نيز دستگير شدند. پس از مدتي رژيم پهلوي در يك دادگاه فرمايشي اعضاي اين گروه را به اعدام و زندان طولاني مدت محكوم كرد. محمد بخارائي (اعدام) ـ مرتضي نيكخواه (اعدام) ـ رضا صفارهرندي (اعدام) ـ حاجصادق اماني (اعدام) ـ حاج مهدي عراقي (حبس ابد) ـ حبيباله عسگر اولادي (حبس ابد) و نيز سيدعلي اندرزگو بطور غيابي به اعدام محكوم شد ولي متواري گشت تا در 2 شهريور 1357 كه در يك درگيري مسلحانه با نيروهاي ساواك در تهران به شهادت رسيد.
شهيد صادق اماني در دادگاه دلاورانه از خود و راهي كه در پيش گرفته بود دفاع كرد و با اشاره به حوادث خونين 15 خرداد 1342 گفت: "ما با بررسي اوضاع به اين نتيجه رسيديم كه پاسخ به اين مسئله از لوله تفنگ ميتواند خارج شود."
سرانجام در سحرگاه 26 خرداد 1344، حاجصادق اماني، محمد بخارايي، مرتضي نيكنژاد و رضا صفارهرندي، چهار فرزند شجاع و برومند اسلام در راه پاسداري از ارزشهاي متعالي اسلام و در مسير پربركت نهضت امام خميني(ره) جهت برپائي حكومت اسلام در ايران، عاشقانه شربت شهادت نوشيدند و به لقاءالله نائل آمدند. روحشان شاد و راهشان پررهرو باد.
گردآورنده: مصطفي آقاميري
پايان پيام
يکشنبه 26 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 180]