محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846457234
نويسنده: نجفعلي غلامي موانع پويايي اتحاد و انسجام
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: نجفعلي غلامي موانع پويايي اتحاد و انسجام
خبرگزاري فارس: همين منظور مقالة حاضر در پي آن است كه بعضي از اين موانع و زواياي پنهان آسيبها و حساسيتهاي موجود در دستيابي به اتحاد ملّي و انسجام اسلامي را تبيين و بررسي كند.
مراد از آسيبشناسي يافتن نقصانها، عارضهها و كاستيهاي پيدا و پنهان براي هر موضوع يا سيستمي است. وجود خلل در هر بخشي، به هر دليلي، مانع انجام شدن درست و صحيح وظيفه يا وظايف براي دستيابي به مطلوب ميگردد. اين امر از آنجا مهم و در خور تأمل است كه آسيبها الزاماً جنبه عيني و ظاهري ندارند و چهبسا انتزاعي و پنهان باشند كه توجه به آنها و تبيينشان، براي رسيدن به مقصود، ضروري و حياتي است. ازآنجاكه اتحاد ملّي و انسجام اسلامي از موضوعاتي است كه به شكل چندعاملي و چندوجهي ميباشد، رعايت احتياط و سنجيدن جوانب و مراتب آن و شناخت آسيبها و آفتهايش، به ويژه در جهان كنوني، بايد با حساسيت و دقتنظر خاص همراه باشد. به همين منظور مقالة حاضر در پي آن است كه بعضي از اين موانع و زواياي پنهان آسيبها و حساسيتهاي موجود در دستيابي به اتحاد ملّي و انسجام اسلامي را تبيين و بررسي كند.
موضوع اين پژوهش، شناسايي موانع و آسيبهاي اتحاد ملّي و انسجام اسلامي ميباشد. قبل از شرح آسيبهايي كه ميتواند اتحاد ملّي و انسجام اسلامي را تهديد كند، لازم و بجاست مباحث مقدماتي بحث بيان شود كه عبارتاند از: تبيين مفاهيم و واژگان كليدي بحث، ضرورت و اهميّت اتحاد ملّي و انسجام اسلامي و طرح ضرورت آسيبشناسي در اين دو مقوله.
مدل انتخابشده در بحث "موانع پويايي اتحاد ملّي و انسجام اسلامي" بدين شكل است كه هر يك از اين دو مقوله در سه قالب فرهنگي، سياسي و اقتصادي آسيبشناسي ميشود. از اين نكته غفلت نشود كه ممكن است بعضي از آسيبها در حوزههاي ديگر نيز رؤيت گردد؛ به طور مثال بعضي از آسيبهاي حوزه فرهنگي در عرصه سياسي نيز ظاهر شود، اما سعي ما بر اين است تا حد امكان هر قالب به صورت تفكيكشده و اختصاصي ارائه شود.
مفهوم "آسيبشناسي"
واژه آسيبشناسي يا پاتولوژي (Pathology) از علوم پزشكي به حوزه علوم اجتماعي وارد شده است، و در اصل، به معناي "مبحث مطالعة علل بيماري و عوارض و علايم غيرمادي" است.[1] شهيد استاد مرتضي مطهري(ره) آسيبشناسي را در اصطلاح حوزة تفكر دين بدين گونه تعريف كرده است: "آسيبشناسي ديني، يعني شناخت آسيبها و اشكالاتي كه بر دين و معرفت ديني و دينداري و ... وارد شده يا ممكن است وارد بشود."[2]
"آسيب" ممكن است شكل بالفعل يا بالقوه داشته باشد. به بيان ديگر، ميتواند شكل احتمالي نيز بيابد. لفظ "آسيب" از واژه "موانع" كه معمولاً به آسيبهاي خارجي گفته ميشود و از واژه "آفتها" كه عموماً به آسيبهاي داخلي اطلاق ميگردد، اعم است. در مجموع ميتوان گفت مقصود از "آسيبشناسي" شناخت مجموعة آفات و موانعي است كه ممكن است به شكل بالفعل يا بالقوه پديدهاي مانند اتحاد ملّي يا انسجام اسلامي را تهديد كند.
مفهوم "اتحاد ملّي"
مليّت با واژه ناسيوناليسم (nationalism) مترادف ميباشد كه در لغت به معناي متولد شدن آمده و ابتدا به معناي گروهي از مردم به كار رفته است كه در يك سرزمين متولد شدهاند.[3] امروزه ملّيگرايي به معناي آگاهي ملّي و احساس تعلق به ملّت مشخصي كه با ويژگيهاي خاص از ساير ملّتها متمايز شده است، به كار ميرود. ملّيگرايي مستلزم احساس وفاداري و علاقه پرشور افراد به مفهوم انتزاعي ملّت و عناصر خاص چون نژاد، زبان، نمادها، سنّتها و ارزشهاي اجتماعي و اخلاقي و به طور كلّي فرهنگ ملّي ميباشد. در قرون هفده و هيجده بهتدريج در اروپا دولتها، هويتي ملّي يافتند و مفهوم "دولت ــ ملّت" مدرن پديد آمد. دولت ملّي، كه در زبان لاتيني "Nation - state" خوانده ميشود، به كشوري اطلاق ميگردد كه جمعيت آن از يك قوم و ملّت تشكيل شده و داراي رسوم و زبان واحدي است.[4] "اتحاد ملّي" در فرايند "دولت ملّي" معنا پيدا ميكند؛ يعني بايد ابتدا "دولت ملّي" شكل بگيرد تا در آن "اتحاد ملّي" رخ دهد. بافت متني دانشواره "اتحاد ملّي" بافتي اجتماعي ــ سياسي است. به بيان ديگر با وجود ورود نتايج مثبت آن به تمامي عرصههاي حيات جامعه ملّي (دولت ــ ملّت) و مجموعههاي انساني (شهروندان) و حتي ورود نهايي نتايج آن در عرصه حيات فردي تكتك افراد ملّت، منزلگاه بروز آن را بايد در عرصه اجتماعي ــ سياسي دنبال كرد و در تعريف آن از ادبيات سياسي سود جست. وحدت كه در ادبيات سياسي به زبان لاتين با واژه "unity" آمده از دو ويژگي و مختصه اساسي متأثر است: يگانگي دروني؛ و پيوستگي بيروني.
يگانگي دروني به نقطه تشابه هويتي اشاره دارد كه ايجادكننده استحكامي است كه ميتوان آن را بنياد عميقي براي پيوستگيهاي عيني دانست. در لسان قرآن آن گاه كه گفته ميشود "واعتصموا بحبلالله جميعاً و لا تفرقوا" (آلعمران / 103) بواقع به همين نقطه تشابه هويتي و عامل استحكامبخش اشاره دارد كه ميتواند پايه مستحكم وحدت باشد و اتحاد بدون آن بيمنزلگه است. از همينرو يك ملّت با حصول به يگانگي دروني و تسرّي آن به لايههاي بيروني در قالب پيوستگيهاي اجتماعي و بسط آن در تمامي ساحتها، عرصهها، حوزهها و وجوه جامعه ملّي، ميتواند به "اتحاد ملّي" دست يابد. اگر ملّت جمعيت تعريف شده در داخل مرزهاي ترسيم شده رسمي را در بر ميگيرد كه در فرهنگ، مذهب و قيوميت مشتركي كه تداوم تاريخي قدرتمندي دارند سهيم هستند، وحدت ملّي به يگانگي دروني و پيوستگي بيروني آنها بر حول اين مشتركات تاريخي قدرتمند اشاره دارد كه به دنبال اتحاد در عرصه حيات اجتماعي ــ سياسي خود براي افزايش قدرت به منظور حصول به اهداف تعريفشده ملّي ميباشد.
مفهوم "انسجام اسلامي"
همانطور كه اشاره شد، دولتهاي ملّي در قرنهاي هفده و هيجده پديد آمدند و با معيّن شدن مرزهاي جغرافياي حاكميّت هر واحد سياسي، حدود و ثغور آن مشخص گرديد. به موازات اين تحول شگرف، يكي از مباحثي كه در حوزه مطالعه سياسي روابط بينالملل مطرح شد مبحث همگرايي و واگرايي بود. طرفداران نظريه همگرايي سياسي بر اين باور بودند كه دولتهاي ملّي ميتوانند بر اساس اشتراك و مسائل و موضوعات مورد علاقه، همكاري كنند و به سمت همگرايي پيش بروند. يكي از زمينههاي همگرايي را ميتوان دين، علائق مذهبي و مسائل اعتقادي دانست. در ميان دولتهاي ملّي، بعضي از حكومتها بودند كه بر يك موضوع اشتراك نظر واحد داشتند و آن "اسلام" بود. اسلام نقطه اشتراك بسياري از دولتهاي ملّي تلقي ميشد كه آنها را به سوي همگرايي دعوت مينمود و اين زمينهاي بود براي بهوجود آمدن عنواني به نام "جهان اسلام".
جهان اسلام به مجموعهاي از دولتها اطلاق ميگردد كه دين اسلام را مذهب رسمي كشور خود قرار دادهاند و بدان پايبند ميباشند. پس از شكل گرفتن اين مجموعه، تلاشها و كوششهاي بسياري انجام شد تا فاصلههاي كشورهاي اسلامي با هم به حداقل ممكن برسد و تعامل و گفتوگو در ميان آنان نهادينه گردد و ريشه اختلافات و دو دستگيها خشكانيده شود. بنابراين اصطلاحي استراتژيك و حياتي براي جهان اسلام به وجود آمده است به نام "انسجام اسلامي". انسجام اسلامي به معناي تكيه بر مشتركات و ناديده گرفتن اختلافات و حركت در مسير همكاري و همگرايي ميباشد.
در حقيقت كشورهاي اسلامي با متمركز شدن بر آنچه ميان همه مسلمانان مشترك ميباشد درصددند اتحادي استراتژيك بر پايه دين و مذهب ميان خود برقرار سازند در عين حالي كه دولتهاي ملّي اصالت خود را از دست نخواهند داد و به حيات خود ادامه خواهند داد. انسجام اسلامي، اتحادي است عليه دشمن مشترك، و پيماني است براي زندگي بهتر در چارچوب اسلام؛ دين برتر.
ضرورت و اهميّت اتحاد و انسجام در اسلام
اسلام به مسأله وحدت و اتحاد از ديدگاه اجتماعي آن نگريسته و بر اهميت اين مقوله ميان انسانها، مسلمانان و اديان الهي تأكيد كرده است. اتحاد و يگانگي در ساية وحدت عقيده محكمترين نوع اتحاد است كه قرآن بر آن تأكيد ورزيده است. قرآن، بر اساس همين وحدت عقيده، مؤمنان را برادران يكديگر خوانده است: "انما المؤمنون اخوه" (حجرات/10) و اين اخوت و برادري آنچنان مستحكم بود كه تا مدتي پس از عقد اخوت ميان مسلمانان در مدينه، آنان از يكديگر ارث ميبرند تا اينكه با نزول آيه 75 سوره مباركه انفال اين حكم نسخ شد[5] (و اولو الارحام بعضهم اولي ببعض).
قرآن مجيد از تفرقه، اختلاف و دو دستگي به كرانة گودال آتش جنگ ياد كرده كه وحدت، اتحاد و يك دستگي خطر فرو افتادن در چنين گودالي را برطرف ميسازد: "بر لبه پرتگاهي از آتش بوديد و او از آن، شما را نجات داد." (آلعمران / 103).[6]
اميرالمؤمنين امام علي(ع) در يكي از خطبههايش، با بيان سرگذشت امتهاي پيشين، بر اين مطلب تأكيد كرده است: "آنان هنگامي كه اتحاد و يكپارچگي داشتند چگونه داراي عزت و شوكت بودند و بر جهانيان فرمانروايي ميكردند، اما آنگاه كه از هم پراكنده شدند، خواري و ذلت به آنان روي آورد و از هر سوي تاراج شدند و حيثيت و حاكميت خود را از دست دادند."[7]
خداوند در قرآن اتحاد را در زمره نعمتهاي الهي بر ميشمرد "واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا واذكروا نعمه الله عليكم" (آلعمران/ 103). علامه طباطبايي(ره) در ذيل تفسير اين آيه ميفرمايد چنين اظهار كرده است: "شايد وجه اينكه "اعتصام بحبلالله و متفرق نشدن" نعمت خدا خوانده و فرمود "واذكروا نعمه الله عليكم" اشاره به همين معنايي باشد كه ما خاطرنشان ساختيم؛ يعني خواسته باشد بفرمايد اگر شما را به اعتصام و عدم تفرقه ميخوانيم بيدليل نيست. دليل بر اينكه شما را به آن دعوت كردهايم همين است كه خود به چشم خود ثمرات اتحاد و اجتماع و تلخي عداوت و حلاوت محبت و الفت و برادري را چشيديد و در اثر تفرقه در لبه پرتگاه آتش رفتيد و در اثر اتحاد و الفت از آتش نجات يافتيد."[8]
بنابر آنچه بيان شد نگاه اسلام به مقوله "اتحاد" و "انسجام" نگاهي مبتني بر ژرفانديشي و آيندهنگري است. "وحدت" براي امت اسلامي و دولتهاي اسلامي، چه در بعد داخلي و چه در بعد خارجي، كالايي ويتريني و تجملاتي محسوب نميشود، بلكه مقولهاي كاملاً استراتژيك، حساس و سرنوشتساز به حساب ميآيد كه غفلت از آن خسارتهاي جبرانناپذيري در پي خواهد داشت.
ضرورت آسيبشناسي
پديدههاي اجتماعي كه منشأ تأثيرات عميق و شگرف در جامعه هستند همچون موجودات زنده و جاندار، در معرض انواع آسيبها، آفتها، موانع و تهديدها قرار دارند. به همان اندازه كه يك موجود زنده بايد در صدد باشد آسيبها و آفتهاي خود را بشناسد و ابتدا پيشگيري نمايد و در صورت بروز، آن را ريشهكن كند، پديدههاي اجتماعي هم دقيقاً در همين فرايند طي طريق ميكنند و "اتحاد ملّي" و "انسجام اسلامي" يكي از اين موارد است. ازآنجاكه "اتحاد ملّي" و "انسجام اسلامي" اهميت و تأثير فوقالعادهاي در معادلات سياسي، اجتماعي دارد به همان اندازه در معرض انواع و اقسام آسيبها و آفتها ميباشد و اگر اين آسيبها به موقع شناسايي نشوند به مثابه آفتي عمل خواهند كرد كه ريشه "اتحاد ملّي" و "انسجام اسلامي" را از پايه و اساس ويران خواهند نمود. بنابراين ضرورت آسيبشناسي اين دو مقوله بر هر صاحب انديشه و شعوري مشخص و واضح ميباشد.
آسيبشناسي "اتحاد ملّي"
الف) در حوزه فرهنگي:
1ــ پيروي از شيطان و تمايلات نفساني: يكي از عواملي كه ميتواند اتحاد و انسجام را در معرض تهديد و فروپاشي قرار دهد تبعيت از شيطان و اسير تمايلات نفساني شدن است. در حقيقت اين عامل هم ميتواند "اتحاد ملّي" را در چارچوب يك حاكميت به خطر اندازد و هم اين قدرت را دارد كه انسجام اسلامي امت اسلام را در معرض زوال و نابودي قرار دهد. قرآن مجيد پس از دعوت مردم به اتحاد و انسجام و يكپارچگي حول محور دين، بر اين مسأله تأكيد ميكند كه تبعيت از شيطان ميتواند آسيب جدي به اين امر وارد نمايد. تبعيت از شيطان و تمايلات نفساني سرمنشأ همه انحرافات از جمله اختلاف و نزاع ميباشد (بقره / 208) و اگرچه اين، پديدهاي تازه نيست، اما اين مطلب نشان ميدهد كه هرجا مؤمنان بر مدار ولايت الهي نباشند و ولايت شيطان را قبول كنند اختلاف وجود دارد.
از آيات ديگر قرآن كريم به خوبي بر ميآيد كه يكي از اهداف مهم شيطان ايجاد عداوت، دشمني و كينهدوزي ميان مردم است كه همين مسأله مقدمهاي ميشود براي اختلاف و دو دستگي. خداوند در سوره مائده شراب و قمار و بتها را از عمل شيطان ميداند و دستور اجتناب مسلمانان از آنها را صادر ميكند آيه بعد تأكيد ميكند كه هدف شيطان از ترويج اين گناهان ايجاد عداوت و دشمني و زمينهسازي براي اختلاف است (مائده / 91).
2ــ تخريب به جاي نقد سازنده: در آموزههاي دين اسلام بر مسأله نقد و انتقاد سازنده تأكيد فراواني شده است. آنچه از روايات ما استفاده ميشود اين است كه مسلمانان بايد درصدد برآيند همديگر را اصلاح كنند و آنچه را احساس ميكنند عيب و نقص محسوب ميشود به همكيشان خود تذكر دهند. روايت معروف "المؤمن مراه المؤمن" به خوبي گوياي اين واقعيت است. امام صادق(ع) فرموده است: "محبوبترين برادرانم نزد من كسي است كه عيبهايم را به من هديه كند."[9] حضرت اميرالمؤمنين امام علي(ع) نيز در اين بحث ميفرمايد: "بايد برگزيدهترين مردم نزد تو آن كسي باشد كه عيب تو را به تو هديه كند و در پيكار با نفست تو را ياري رساند."[10] بنابراين آنچه در آيات و روايات بر آن تأكيد شده است ارائه نقد سازنده و نشان دادن عيب به منظور اصلاح و رفع آن ميباشد، اما با تخريب و نقد گزنده به شدت مخالفت شده است. تخريب اثر مخربي در جامعه در پي خواهد داشت و ميتواند آسيبهاي جدي به مسأله اتحاد ملّي وارد نمايد. اگر در جامعه، تخريب شخصيتها، گروهها و تشكلهاي سياسي نهادينه گردد و فرهنگ نقد سازنده به فراموشي سپرده شود، ديگر رمقي براي "اتحاد ملّي" در سطح جامعه باقي نخواهد ماند و با فراگير شدن تخريب، اختلاف نيز فراگير خواهد شد. بر همين اساس چه در قرآن و چه در احاديث حضرت معصومين(ع) به افرادي كه از مردم عيبجويي، و آنان را تخريب ميكنند به شدت حمله شده است. قرآن ميفرمايد: "واي بر هر غيبتكنندة غيبتجويي" (همزه/ 1).
در اين آيه شريفه، "همزه" در لغت به معناي كسي است كه بهناحق بر ديگران بسيار خرده ميگيرد و آنچه را عيب نيست از آنان عيب ميگيرد. اين واژه در اصل به معناي شكستن است، بنابراين كسي كه از ديگري عيبجوي و خردهگيري ميكند، با اين كار خود، گويي او را ميشكند و شخصيت او را خرد ميكند. "همزه" به معناي عيب نيز است.[11] پيامبر اسلام(ص) فرموده است: "بدترين مردمان كساني هستند كه سخنچيني ميكند و ميان دوستان جدايي ميافكند و كساني كه براي بيگناه عيب ميتراشند."[12] از مباحث مطروحه به اين نتيجه ميرسيم كه اسلام حامي و مدافع نقد و انتقاد پويا و سازنده ميباشد و با تخريب به شدت مخالف است و اين عمل غيراخلاقي را تهديدي براي وحدت و اتحاد تلقي ميكند.
ب) در حوزه سياسي:
1. اختلاف در حاكميت: حكومت مسئول اداره جامعه است. در حقيقت افرادي كه در مناصب گوناگون متصدي اداره كردن جامعه هستند و در قالب حكومت فعاليت ميكنند تأثير مستقيمي در مسير حركت جامعه دارند. پس از عصر نوزايي، فلاسفه سياسي مهمترين كارويژه حكومت را ايجاد امنيت و مديريت جامعه دانستهاند و در همين مسير به تفكيك قوا دست زدهاند. منتسكيو با طرح اين نظريه انفكاك مسئوليتها در حكومت را خواستار شد و خواهان اين بحث گرديد كه قواي سه گانه، اعم از اجرايي، تقنيني و قضايي، در امور هم مداخله نكنند و هر كدام در مسير و حيطه وظايف خود حركت نمايند. آنچه از آموزههاي اسلامي فهميده ميشود لزوم انسجام و هماهنگي كامل بين قواي مختلف حكومت است؛ زيرا اگر در قواي سهگانه حكومت اختلاف و دودستگي ايجاد شود اين اختلاف بالضروره به ميان عموم مردم هم سرايت خواهد كرد و اين خطر بزرگي براي اتحاد ملّي محسوب ميگردد. بنابراين بايد در كنار پذيرش اصل تفكيك قوا، راهكاري هم براي دفع اين خطر ملاحظه گردد. اگرچه راهكارهايي در نظامهاي سياسي رايج در دنيا در زمينة عدم تداخل قوا و پيامدهاي آن در پيش گرفته شده، اما مشكل اختلاف قوا همچنان باقي است. اسلام احتمال خطر در اين مسير را در دو حوزه بدنه حاكميت، و نيروهاي سياسي فعال مطرح كرده است، كه با مشروعيت بخشيدن به ولايت سياسي براي ائمه در زمان حضور و براي فقيه در زمان غيبت و با پيشبيني شيوههاي راهگشا و براي حل اين معضل ميتوان اين خطرها و اختلافات را به حداقل رساند.
2ــ حزبگرايي افراطي: حزب از پديدههاي جديد و مدرن است كه سابقه بسياري در فرهنگ سياسي جوامع ندارد. اصطلاح حزب ممكن است به شكل عام و در معناي لغوي كاربردهايي داشته باشد، ولي آنچه حزب سياسي ناميده ميشود و بهاصطلاح فلاسفه سياسي "چرخدنده ماشين دموكراسي" تلقي ميگردد مفهوم نويني است.
حزب سياسي جمعيتي سازمانيافته در درون يك نظام سياسي است كه عقيدهاي مشترك دارند و براي كسب و بهكارگيري قدرت در اجراي ديدگاهها و اهداف خود با يكديگر متحد ميشوند.[13]
پرسش اساسي اين است كه ديدگاه اسلام سياسي، به عنوان يك مدل حكومت، نسبت به حزب چيست؟ كلمه حزب در قرآن كريم در هشت مورد به صورت مفرد و دوازده مورد به صورتهاي ديگر آمده است و از آن جمله: "و من يتول الله و رسوله و الذين امنوا فان حزب الله هم الغالبون" (مائده/56)، "ان حزب الشيطان هم الخاسرون" (مجادله / 19)، "كل حزب بما لديهم فرحون (روم / 32) ميباشند. اما بايد توجه كرد كه حزب در آيات الهي قرآن مجيد هرگز به معناي نوين آن نيست. با اينكه آموزههاي اسلام داراي آنچنان وسعت و گنجايشي هستند كه ميتوان آن را بر مسائل مستحدثه حمل كرد، خلط مفاهيم مدرن و قديم مقبول و معقول نيست.
بنابراين حزب مسألهاي جديد و نوظهور است، لذا بايد در قالب مباني فقهي و كلامي شيعي بازنگري گردد. اگر آزادي، عقلگرايي و مسئوليتپذيري در زندگي سياسي را مهمترين مباني شكلگيري احزاب سياسي بدانيم، كلام و فقه شيعه در مقايسه با ديگر مذاهب اسلامي بيشترين قرابت و همسنخي را با مباني فوق نشان ميدهد. بنابراين حزب به معناي جديد و نوين خود در مدل حكومتي اسلام تأييد شده است. احزاب سياسي با جهتگيري مثبت ميتوانند در زندگي عمومي و سياسي جامعه مؤثر باشند و با كمك به گسترش آگاهي سياسي مردم، شهروندان را به زندگي بهتر و اتحاد و همبستگي و فعاليت جمعي سوق دهند، و بدين ترتيب در شكلدهي و تبيين مصالح ديني و ملّي، كه شريعت اسلامي مرزهاي آن را مشخص ميكند، مفيد واقع گردند. البته بايد توجه كرد كه حزب هم به مانند ساير پديدههاي اجتماعي هم ميتواند فرصتي براي جامعه محسوب گردد و هم تهديد. از جمله خطرهايي كه ميتواند در بستر احزاب سياسي شكل بگيرد ترويج و نهادينه شدن تعصبات حزبي است. آنچه بايد براي همه احزاب مهم باشد منافع ملّي است. اگر جامعه به حزبگرايي افراطي مبتلا شود و احزاب براي به دست آوردن قدرت بخواهند از خطوط قرمز جامعه تجاوز نمايند و منافع ملّي را فداي منافع حزبي نمايند، بزرگترين ضربه را به "اتحاد ملّي" وارد نمودهاند. تنها ملاك تعيين مصاديق خطوط قرمز در نظام سياسي اسلام ولايت فقيه است كه با واجد بودن صفت علم و عدالت، تبعيت از وي لازم و ضروري است. شهروندان، اگر مشاهده كنند كه احزاب به اختلاف مبنايي دچار هستند، ديگر انگيزهاي براي اتحاد در خود پيدا نخواهند كرد.
ج) در حوزه "اقتصادي":
1ــ وجود تبعيض و بيعدالتي: واضح است كه تبعيض عاملي است براي اختلاف و درگيري، و نتيجه فقدان عدالت در هر جامعهاي چيزي نيست جز واگرايي. اگر بخواهيم جامعه به سوي همگرايي پيش برود، لامحاله بايد عدالت را نهادينه كنيم. خداوند در قرآن كريم هدف از بعثت انبيا را ايجاد عدالت در ميان مردم ميداند (حديد / 25).
عدالت در سيره سياسي پيشوايان دين نيز در خور توجه و تأمل است. امام علي(ع) عدالت را معيار سياست دانسته است.[14] رسول خدا(ص) پس از فتح مكه و برقراري حاكميت اسلام در آن سرزمين، با ايراد خطبهاي فرمود: "اي مردم آگاه باشيد كه خداوند شما يكي است و پدرتان نيز يكي است، پس بدانيد كه نه عربي را بر عجم و نه عجمي را بر عرب و نه سياهي را بر سفيد و نه سفيدي را بر سياه برتري نيست مگر به تقوا."[15] ديدگاه عدالتخواهانه رسول خدا بود كه بر تمامي منزلتهاي واهي اشرافيت زمان خويش، كه غني را بر فقير و سفيد را بر سياه و قبيلهاي را بر قبيلهاي ديگر برتري ميداد، خط بطلان كشيد و اتحاد و انسجام بين مسلمانان را سبب شد. اهتمام امام علي(ع) به رعايت عدالت تا اندازهاي بود كه از كارگزاران خود ميخواست ميان مردم، حتي در نگاه كردن به آنها، عدالت را مراعات كنند تا مبادا بزرگان قوم به برتري خويش بر ضعيفان اميدوار، و ناتوانان از عدالت حاكمان نااميد گردند.[16] بنابراين عدالت و مبارزه با تبعيض يكي از ابزارهاي مهم براي ايجاد و استمرار "اتحاد ملّي" است و فقدان آن تهديد و آسيبي براي اين فرايند محسوب ميشود.
2ــ نظام طبقاتي: از جمله آسيبهايي كه ميتواند "اتحاد ملّي" را در معرض تهديد، تضعيف و زوال قرار دهد شكلگيري يك نظام طبقاتي است. تفاوت اين مورد با مورد قبل در اين است كه گاهي نظام حاكم بر جامعه نظام طبقاتي نيست، اما رويكرد و عملكرد حاكمان تبعيضآميز است، اما در بعضي از مواقع نظام حاكم، نظامي كاملاً طبقاتي و سلسلهمراتبي است. در چنين وضعي امكان اتحاد، وحدت و همدلي براي شهروندان در قالب يك ملت منسجم به دور از ذهن است. بهترين نمونه در اين زمينه نظام طبقاتي حكومت ساساني در ايران قبل از اسلام است. حكومت ساسانيان بر اساس فضليت طبقاتي پايهگذاري شده بود. به طور مثال طبقه پيشهوران حق ورود به محدوده طبقه روحانيان را نداشت و بالطبع از امتيازات اين طبقه نيز محروم بود. نقل جريان كفشدوزي كه قصد داشت با پرداخت پول بسيار زمينه مساعد شدن تحصيل فرزندش را فراهم كند، اما با مخالفت دستگاه حاكم روبهرو شد توسط فردوسي در شاهنامه شاهدي بر وجود نظام طبقاتي در اين دوره است.
بنابراين نظامي كه مبتني بر اجراي عدالت و ضديت با طبقاتي كردن جامعه باشد، در امر احياي "اتحاد ملّي" قويتر و جديتر ميتواند وارد شود.
آسيبشناسي "انسجام اسلامي"
الف) در مقوله "فرهنگي":
در مباحث فرهنگي مسائلي بين مسلمانان در جهان اسلام در حال اتفاق است كه نياز اساسي به بازخواني و اصلاح دارد. اصولاً اصلاح فرهنگي مشكلترين و در عين حال مهمترين نوع اصلاح اجتماعي است. آنچه تاريخ اسلام آن را شاهد بوده است سير اصلاح اوضاع نامساعد فرهنگي جزيرهالعرب توسط پيامبر(ص) ميباشد كه اين يكي از نخستين اهداف و آرمانهاي آن حضرت بود كه در دستور كاري ايشان قرار گرفت. مبارزه با خرافات و سنتهاي ناپسند جاهلي، رفع تبعيضهاي ناروا و مقابله با جهل و ناداني مردم از اقدامهاي مهم اصلاحي پيامبر در مقوله "فرهنگ" بود كه با تحمل مشكلات و سختيهاي فراوان به سرانجام رسيد و پس از پيامبر(ص) ديگر ائمه(ع) آن را پيگيري نمودند.
در زمان حاضر نيز مسلمانان از لحاظ فرهنگي نيز دچار مشكلات اساسي ميباشند. در مقوله فرهنگ بعضي اعتقادات و برداشتهاي فرهنگي در ميان مسلمانان نضج گرفته است كه مانع و رادعي براي تحقق انسجام اسلامي ميباشد. در ادامه به پارهاي از آنان اشاره شده است.
1ــ تمركز بر نقاط اختلافي، و فراموشي نكات اشتراك: از جمله عواملي كه تفرقه و تشتت آرا را در ميان مسلمانان باعث شده و ميشود، تمركز بر نقاط اختلافي و فراموشي نكات اشتراك است بعد از رحلت پيامبر(ص) در مسير انتخاب جانشين آن حضرت شكافي بين مسلمانان ايجاد شد كه در قالب "شيعه" و "سني" هنوز هم ادامه دارد. امروز نياز هر دو فرقه به همدلي است و نبايد هر جريان به بهانه محق دانستن خود در مسير اختلاف حركت نمايد؛ زيرا ميتوان با توجه به نقاط اشتراكي در مسير اتحاد گام برداشت كه در ذيل به مواردي از نقاط اشتراك اشاره شده است:
1ــ محبت اهل بيت(ع): روايت "اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل البيت" را به صورت تواتر، هم شيعه و هم سني روايت كردهاند، اگرچه در بعضي از نقلها بعضي كلمات به صوري متفاوت ذكر شده است. اين نشاندهنده اين واقعيت است كه علاقهمندي به اهلبيت پيامبر(ص) ميتواند يك نقطه اشتراك براي تمامي پيروان دين محمد(ص) باشد تا در سايه اين مهم به وحدت ناب دست يابند.
2ــ مناسك حج: با تدبّر و تعمق در فلسفه مناسك عبادي ــ سياسي حج به وضوح درمييابيم كه امر خداوند به انجام اين عمل در زمان واحد و مكان واحد حاوي سرّي است كه نميتوان به راحتي از كنار آن گذشت. حج اين توان و قدرت را دارد كه مروّج وحدت و يكپارچگي بين مسلمانان باشد. ربيع بن خيثم ميگويد كه امام صادق(ع) را ديدم كه در شرايط سختي حج انجام ميداد. علت را از ايشان جويا شدم فرمود: "خداوند در قرآن درباره فلسفه حج فرموده است: تا شاهد منافعي براي خودشان باشند." پرسيدم: منافع دنيا يا آخرت؟ فرمود: "همه".[17] قطعاً يكي از منافع موجود در حج براي مسلمانان ايجاد روحيه اتحاد و برادري ميباشد.
3ــ قرآن: تنها منبع و كتابي كه مورد اعتماد و وثوق همه مسلمانان ميباشد قرآن است و با توجه به همين ويژگي منحصربهفرد آيات محكم قرآن، كه هرگونه برداشت و تفسير به رأي از آنها ممكن نيست، ميتواند مسلمانان را به سوي وحدت سوق دهد. پيامبر اسلام(ص) فرموده است: "هرگاه كارها همچون پارهاي شب تار بر شما مشتبه و مبهم گشت، به قرآن روي آوريد كه آن شفيعي است كه شفاعتش پذيرفته است و شاكي و خصمي است كه شكايتش قبول ميشود."[18] از اين حديث شريف و صدها مثل ديگر بهخوبي روشن ميشود كه مسلمانان براي رهايي از مشكلات و از جمله اختلافات و دو دستگي بايد به قرآن رجوع كنند.
2ــ تكيه بر تعصبات افراطي مذهبي: اسلام دين عقلانيت و انديشه است. قرآن نيز بر اين امر تأكيد فراوان كرده است: "اقوال را بشنويد و با تفكر و انديشه قول بهتر را انتخاب نماييد." (زمر/ 18). پيامبر اسلام(ص) خود با نمايندگان فرهنگهاي مختلف بحث ميكرد و در محيطي كاملاً منطقي و به دور از تعصب و جنجال، مباحث را پيگيري ميفرمود. آنچه ما امروز در دنياي اسلام شاهد آن هستيم فاصله گرفتن از اين فرهنگ ناب قرآني و سيره نوراني پيامبر(ص) است. خطري كه امروز "انسجام اسلامي" را در درون جهان اسلام تهديد ميكند تعصبورزي بر سر اعتقادات مذهبي و متهم كردن ديگر فرقههاي اسلامي ميباشد. امام علي(ع) در اين باره فرموده است: "به هوش باشيد و بدانيد كه شما از ريسمان طاعت خداوند دست كشيده و با تجديد رسم جاهليت كه همان تفرقه و تعصب است دژ محكم الهي را در هم شكستهايد."[19] اصولاً در جايي كه منطق حاكم است و انديشهورزي و خردگرايي اصالت دارد، فرصتي براي ظهور و بروز تعصبورزي باقي نميماند. افراطيگري در هر مسلكي به مثابه سمي خطرناك عمل ميكند و ريشه و بنيان آن مسلك را ويران خواهد كرد. پافشاري متعصبانه بر افكار و عقايد خود و نفي مطلق ديگران بزرگترين ضربه را بر انسجام اسلامي وارد خواهد كرد و تفرقه بين مسلمانان همگاني و فراگير خواهد شد. امام سجاد(ع) فرموده است: "تعصبي كه به سبب آن، انسان، گناهكار شمرده ميشود اين است كه شخص اشرار قوم خويش را بهتر از نيكان ديگر اقوام بداند."[20]
واقعيت اين است كه جهان اسلام امروز در بطن خود با بعضي از فرقههاي اسلامي روبهرو است كه اساس و پايه اعتقادي آنها تعصبورزي، اتهامزني و تكفير ساير فرقههاي اسلامي ميباشد. اين گروهها با تنگنظري و تعصب كوركورانه خود را اسلام حقيقي تلقي ميكنند و ساير مسلمانان را منحرف، كافر، و مشرك ميدانند. اينان اسلام را با مبناي خود تبيين و تفسير ميكنند، كه عمده ويژگي اسلام اين جماعت قشريگري، سلفيگري افراطي و غيرواقعي، و خشونت محوري ميباشد و بر همين اساس مخالفان خود را محكوم مينمايند.
آنچه در اين ميان ضروري است و بايد تمامي فرقههاي اسلامي بدان توجه كنند محكوم كردن اين گونه سياستهاي تفرقهافكنانه است. نتيجه تعصب بدون پشتوانه عقلاني، خشونتمحوري است و ماحصل خشونت جنگ ميان مسلمانان، و اين خطري عظيم براي اتحاد و انسجام اسلامي محسوب ميشود. آنچه امروز جهان اسلام تشنه آن است گفتوگو و تعامل سازنده ميباشد و طرد هرگونه تعصب افراطي.
3. سهلانگاري علماي اسلام: يكي از تأثيرگذارترين گروههاي موجود در هر جامعه، بهويژه در مسائل فرهنگي و مقولههاي اجتماعي، علماي انديشمند و متفكران آن جوامع ميباشد. يكي از آفتها و آسيبهايي كه ميتواند "انسجام اسلامي" را تهديد كند و زايل سازد بيتفاوتي علماي دين در اين عرصه حساس و سرنوشتساز است. علماي ديني و انديشمندان و متفكران مذهبي بايد با تمام وجود دغدغه وحدت امت اسلامي را داشته باشند و اين بحث را مسألهاي حياتي تلقي نمايند كه در اين صورت بازخورد آن در صحنه عمل بروز خواهد كرد و با توجه به اينكه علماي دين نفوذ زيادي در امت اسلام دارند، با اتخاذ سياست "وحدت امت اسلام" و ترويج و تبليغ آن ميتوانند به استقرار و استحكام "انسجام اسلامي" در جهان اسلام كمك شايان توجهي نمايند. در مقابل، اگر علماي دين خود را مسئول اين امر ندانند و در مقابل آن احساس مسئوليت نكنند و مجدّانه در مسير اتحاد و وحدت قدم برندارند، طبيعتاً تأثير معكوس خواهد گذاشت و روند اتحاد، وحدت و انسجام امت اسلام با بحران مواجه خواهد شد؛ زيرا چشم و گوش مردم و امت اسلامي به علماست و اگر آنها نسبت به اين مقوله بيانگيزه باشند، اين روحيه مخرّب به توده امت اسلامي نيز سرايت خواهد نمود و اساس وحدت اسلامي در خطر خواهد افتاد.
بنابراين علماي دين در اين عصر و زمانه خطير، كه اسلام بتمامه مورد هجوم همهجانبه كفرورزان و مستكبران عالم قرار گرفته است، بايد رسالت تاريخي خود را انجام دهند. علماي سلف و گذشته در جهان اسلام، اعم از شيعه و سني، قدمهاي خوبي در اين مسير برداشتهاند كه به بعضي از اين موارد اشارهاي گذرا شده است.
1ــ سيد جمالالدين اسدآبادي: بدون ترديد اولين و مهمترين منادي اصلاحطلبي ديني و وحدت مسلمانان، در قرون اخير، همو ميباشد. دعوت و نهضت او برخلاف بسياري از دعوتها و نهضتها، هم جنبه فكري ــ فرهنگي داشت و هم سياسي ــ اجتماعي، و اين دو جنبه نيز پيوندي منطقي با يكديگر داشتند.[21] سيد معتقد بود كه جامعه اسلامي به ترك فضائل اخلاقي و رسوخ اوصاف رذيل دچار شده است و اين عاملي است براي تفرقه و دو دستگي "اگر اين اوصاف رذيله در نفوس افراد قومي، رسوخ گردد، دشمني و عداوت ميان آنان تشديد ميشود و در ظاهر، آنها با هم جمع هستند، ولي دلهاي آنها متفرق از هم و از خداست."[22] سيدجمال با آگاهي از جايگاه اساسي و تعيينكننده علماي اسلام و رؤساي بلاد اسلامي در وحدت و ارتباط ميان مسلمانان، ريشه و علّت اين فراق و جدايي و برقرار نبودن ارتباط ميان مسلمانان را در ارتباط نداشتن رهبران و علماي اسلام با هم و جدايي آنها از همديگر دانسته و گفته است: "علماي اسلام كه براي حفظ عقايد اسلامي و هدايت مردم به سوي آن عقايد و ايمان تلاش ميكنند در ميان خود ارتباط نزديكي با هم ندارند، مثلاً عالم مسلمان تركي از حال عالم مسلمان حجازي بيخبر است، همينطور ميان علماي ساير كشورهاي اسلامي هم ارتباط و نزديكي نيست."[23]
2ــ شيخ محمدعبده: وي مهمترين و بزرگترين شاگرد و مريد سيد جمال بود كه درخصوص مسأله وحدت اسلامي در چارچوب اصلاح فكر ديني با استاد خود همعقيده بود. زندگي عبده در دو مرحله اصلي بررسي ميشود: در مرحله اول ميتوان گفت كه وي كاملاً هماهنگ با سيد جمال به مسأله وحدت اسلامي و رفع موانع آن، از جمله استبداد و استعمار غربي، توجه داشته و در اين عرصه فعاليتهايي نموده است. اين مرحله از سال 1288.ش پس از ورود سيدجمال به مصر، شروع شد و تا سال 1302.ش، كه با تعطيلي عروهالوثقي، سيد راهي ايران شد و عبده به بيروت بازگشت، خاتمه يافت. در مرحله دوم كه از شروع اقامت عبده در بيروت به مدت سه سال و برگشت وي به مصر تا آخر عمر را شامل ميشود، عبده از آن تب و تاب اوليه افتاد و مشغول فعاليت اصلاحي و تدريس و نوشتن شد. اهميت "شرح نهجالبلاغه" عبده، كه احتمالاً تحت تأثير سيدجمال انجام شد، بعنوان يك اقدام پاناسلامي و در جهت پيوند و نزديكي دو دسته بزرگ از مسلمانان، يعني شيعه و سني، و وحدت اسلامي، هنگامي بيشتر آشكار ميشود كه جو آن روز كشورهاي اسلامي، به ويژه تبليغات ضد شيعي سلطان عثماني را در مخالفت با ايران و شيعيان، در نظر بگيريم.[24]
3ــ سيد عبدالرحمان كواكبي: وي استبداد را بزرگترين مانع راه اتحاد اسلامي ميدانست و خواستار انتقال خلافت از تركها به اعراب بود. كواكبي اتحاد اسلامي را در عرصه جهان اسلام و ميان همه مذاهب اسلامي در نظر داشت و بهويژه نسبت به شيعه و ائمه اطهار(ع) با نظر محبت و ارادت رفتار ميكرد و در اين باره از ابنخلدون انتقاد مينمود. ايشان "بههمبستگي" را صفتي مهم از صفات پسنديده ميخواند و اظهار ميكرد امتها در همه چيز تقليد ميكنند جزء در اينگونه صفات. بنابراين نبود پيوند ميان مسلمانان را نكوهش مينمود و خطاب به مسلمانان ميگفت: "شما از جهل و ناداني شكايت ميكنيد بدون اينكه در فكر تعليم و تربيت خود باشيد، و نيز از تفرقه و عدم پيوستگي شكايت ميكنيد و حال آنكه از چند وجه، پيوستگي داريد و در محكم ساختن آن فكري نكرديد."[25]
"امالقري" كتاب بسيار مهم كواكبي است كه در آن، طرحي براي اتحاد اسلامي با مركزيت "مكه مكرمه" ارائه گرديده و بهرغم اينكه به طور قطع محصول تفكر و اجتهاد خود كواكبي بوده است، ولي هم در شكل و هم در محتواي، با طرح مشابه سيد جمالالدين و اهداف جمعيت "عروه" همسو بود. بااينحال كواكبي نخستين مسلمانان پيشگام در انديشه و طرح سازمان بينالمللي يا انترناسيونال اسلامي به طور مدون و منظم هست و نيز نخستين نويسنده معاصر عرب بود كه مفهوم "مؤتمر" يعني كنگره را در قاموس سياسي زبان عرب رواج داد و نهادينه نمود.[26]
هدف ما از بيان اين موارد اين بود كه جايگاه علماي دين در مقوله "انسجام اسلامي" مشخص شود كه تا چه حد توان تأثيرگذاري دارند. حال هر چه آنها خود را بيشتر به احياي اتحاد اسلامي ملزم بدانند، انسجام اسلامي پوياتر، مقاومتر و پرشورتر خواهد شد و هرچه از مسئوليت شانه خالي نمايند يا در مسير عكس حركت كنند، امت اسلام هيچگاه تحقق وحدت را شاهد نخواهد بود.
ب) در مقوله "سياسي":
پس از فروپاشي امپراتوري اسلامي عثماني و مستقل شدن كشورهاي اسلامي در قالب يك حاكميت مشخص، مباحث "سياسي" در جهان اسلام اهميت بيشتري پيدا كرد و تأثيرپذيري بيشتري در مقوله "انسجام اسلامي" يافت. ازآنجاكه "سياست" ارتباط مستقيمي با مقوله "قدرت" دارد و حكومت را كساني تشكيل ميدهند كه قدرت را بهدست آورده باشند، حاكمان، نوع حكومت، شيوه و روش آن و نوع تعامل حكومت با ديگر حكومتها در بحث "انسجام اسلامي" موقعيت بسزايي دارد. جهان اسلام، اگر در عرصه سياسي نقاط قوت و ضعف را بشناسد و درصدد برآيد نقاط قوت را تقويت و نقاط ضعف را ترميم نمايد، لامحاله قدم بسيار بزرگي در مسير همگرايي خواهد برداشت. انسجام اسلامي با هم، حمايت از يكديگر و پررنگ كردن نقاط اشتراك ميباشد كه همه اينها نمود اتحاد در عرصه سياسي است، لذا آنچه در اين مجال لازم است بدان اشاره شود بازشناسي نقاط ضعف، آسيبها و آفتهايي است كه ميتواند انسجام اسلامي را در جهان اسلام در عرصه "سياسي" تهديد نمايد.
1ــ قوميتگرايي و ناسيوناليسم منفي: يكي از بركات و ثمرههاي ظهور اسلام خط بطلان كشيدن به اصالت دادن به قوم و قبيله ميباشد. در اسلام آنچه ملاك و معيار محسوب ميشود "امت واحد" است و مسلمانان حول يك محور به نام اسلام مجتمع ميشوند و بدون تمايزات قومي، همگان تحت لواي اسلام حركت خواهند نمود.
جهان اسلام، كه در عصر حاضر متشكل از 53 كشور ميباشد، به وحدت استراتژيك نياز دارد و هر مسألهاي كه مانعي براي تحقق اين مهم محسوب گردد بايد از سر راه برداشته شود. واقعيت اين است كه امروز اصالت دادن به مليّت و تعصب ورزيدن به آن، پانعربيسم، پانتركيسم، تقسيم جهان اسلام به عرب و عجم و مسائلي از اين دست، مهمترين آسيب براي انسجام اسلامي در عرصه سياسي است. اگرچه امروز حاكميت سياسي كشورهاي اسلامي به رسميت شناخته شده و حدود و ثغور هر حكومتي مشخص است و دست يافتن به حكومت واحد جهاني اسلامي در عمل ناممكن ميباشد، در همين چارچوب هم اين امكان وجود دارد كه جهان اسلام در مسير همگرايي و وحدت پيش برود و در جهت منافع عمومي جهان اسلام حركت نمايد. حكومتهاي اسلامي بايد به گوش و به هوش باشند كه جدا نمودن صفوف مسلمانان از هم به بهانههاي قومي و مليّتپرستي ضربات جبرانناپذيري به پيكره جهان اسلام وارد خواهد كرد و اين بسان كشتياي است كه در دريا در حال حركت است و كسي بخواهد قسمتي را سوراخ كند كه باعث ميشود همگان غرق شوند. اسلام همه مسلمانان را برادر ميداند و فضلي براي عرب بودن يا عجم بودن قائل نيست. و همگان را به سوي تحقق امت واحده جهاني دعوت مينمايد.
با مطالعه تاريخ پرفراز و نشيب اسلام به اين نكته ميرسيم كه در طي تاريخ، يكي از عوامل مهم تفرقه و اختلاف مسلمانان تكيه بر تفاخرات و عصبيتهاي قومي ميباشد. امام علي(ع) در خطبهاي در نصيحت مردم به پرهيز از اختلاف و پراكندگي فرموده است: "امواج فتنه برخاسته و كشتي اسلام به گرداب در افتاده است. از روشهايي كه اختلاف را ميافزايد بايد سر پيچيده و مفاخر و عصبيتهاي قومي و سوابق شخصي را بايد كنار گذارد. اين افتخارات چون تاجهاي ساخت و ساز بشر است كه در اسلام ارزشي ندارد."[27]
سيد جمالالدين اسدآبادي، آن منادي وحدت و دلسوخته امت اسلامي، در مبحثي تحت عنوان "ملّيت و ديانت اسلامي"، ضمن تحليل فلسفي و علمي ــ تاريخي اين مسأله، اين نظريه را كه "حس تعصب قومي و نژادي از خصايص فطري و طبيعي انسانهاست" رد نموده و آن را عارضي خوانده و گفته است: اين حس تعصب و علاقه قومي طبيعي نيست، بلكه "از ملكات عارض بر انسانها" است كه ابتدا "فقط براي رفع نيازها و جلب منافع" در انسانها پديد آمد، ولي به تدريج به واسطه تربيت صحيح نيافتن، با خروج از جاده اعتدال و رسيدن به مرحله افراط، با افزايش طمعورزي و توأم شدن آن با قدرت، به صورت دشمني اقوام با يكديگر جلوه كرد و از طريق توارث، به نسلهاي بعد منتقل گرديد و قرابت خويشي و نسبي، وسيلة دفع شر دشمن قرار گرفت كه به مرحله نژادي و قوميتگرايي رسيد و به همين ترتيب انسانها در روي زمين تقسيم شدند و امتهاي مختلفي به وجود آوردند و راه افراط در پوئيدند.[28]
شيخ محمدابوزهره، استاد دانشگاه الازهر و رئيس دانشكده حقوق قاهره، محقق بنام مصري در دوران معاصر است كه با تكيه بر عقايد و مواضع اسلامي خود، تلاشها و مجاهدات قلمي و فكري ــ فرهنگي مهمي در مسير وحدت بين مسلمانان انجام داده است. وي در ريشهيابي ازهمگسستن وحدت مسلمانان از صدر اسلام، شروع آن را از وقتي ميداند كه "احساس قوميّت" در مسلمانان شدت گرفت و "قومي درصدد برآمد كه قوميت خود را زنده و آشكار نمايد." اين امر متفرق شدن مسلمانان و جنگ حكومتها با يكديگر را باعث شد و حاكمان مردم را به نبرد با برادران مسلمان خود تشويق كردند نه با دشمنان و همين مسأله باعث شد صليبيان به قلمرو اسلامي وارد شوند.[29]
بنابراين آنچه براي حاكمان در كشورهاي اسلامي به عنوان يك وظيفه، متعيّن و لازم است شكلدهي تعامل با ديگر ملل اسلامي بر اساس اسلام به عنوان نقطه اشتراك امت اسلامي است و مبارزه با هر نوع حركتي كه درصدد باشد مسائل قوميتگرايي را پررنگ كند و به سير وحدت و انسجام اسلامي ضربه زند.
2ـ حمايت نكردن حكومتهاي اسلامي از هم: جهان اسلام بايد به مثابه يك پيكر تلقي شود كه اگر يك جزء از اين پيكر دچار ناراحتي شد، اجزاي ديگر نيز احساس راحتي و آرامش نكنند و درصدد باشند به هم ياري رسانند. اگر احساس بيتفاوتي در ميان حكومتها رواج پيدا كند و اين حكومتها خود را در مقابل هم مسئول ندانند، قطعاً وحدت شكل نخواهد گرفت و فقدان اين روحيه ميتواند "انسجام اسلامي" را دچار خدشه و افول نمايد. با مراجعه به تاريخ صدر اسلام درمييابيم پس از كشمكشهايي كه بعد از رحلت حضرت رسول اكرم(ص) بر سر خلافت و جانشيني آن حضرت پيش آمد و در نهايت جناب ابوبكر به اين منصب رسيد، ما مدركي دال بر درگيري بين طرفداران امام علي(ع) و حكومت نداريم و پس از اين رويداد، امت اسلامي در مسير همدلي به حركت خود ادامه داد كه در اين مرحله جايگاه امام علي(ع) اهميت بسزايي دارد و شخص آن حضرت طلايهدار در وحدت و انسجام گشت. بهطور مثال مرحوم شيخ حرعاملي نقل كرده است. كه امام علي(ع) در نماز به خلفا اقتدا ميكرد. [30] مرحوم علامه سيدشرفالدين در تفسير عمل حضرت امير، آن را از روي تقيه ندانسته و امام(ع) را منزه از اداي عبادت از روي تقيه دانسته و لذا اقتداي شيعه به سني را در نماز تجويز كرده است.[31] از ديگر موارد همدلي و وحدتطلبي علي(ع)، مسأله همكاري و همفكري و رايزني و طرف شورا قرار گرفتن آن حضرت با خلفاي قبل از خود بود؛ چه در مسائل پيچيده سياسي، نظامي و چه در مسائل غامض و مشكل قضايي و اجتماعي و حتي شخصي، كه در اين زمينه، مطالب فراواني در كتب تاريخي نقل شده است. از جمله مواردي كه ابوبكر با صحابه و نيز علي(ع) مشورت كرد درباره لشكركشي به روم بود كه صحابه هر كدام نظري دادند و امام علي(ع) فرمود: "اگر دست به اين كار زني، ظفر يابي" و همين طور هم شد.[32]
اين سيره و روش، حجت را بر همگان تمام ميكند كه حفظ اسلام و عزت مسلمانان بر هرچيز ديگري مقدم است و متوليان حكومت در جهان اسلام بايد يار، مشاور و همراه صديقي براي هم باشند و با اعتصام به ريسمان الهي و تقويت مشتركات در مسير همدلي، برادري و وحدت پيش بروند و هر مشكلي كه براي يكي از حكومتهاي اسلامي پيش آمد جهان اسلام بهطور همگاني درصدد ياري و نصرت او برآيند كه در اين مسير، "انسجام اسلامي" دور از دسترس نخواهد بود.
3ــ ايجاد زمينههاي نفوذ نظام سلطه توسط حكومتهاي اسلامي: آنچه امروز در جهان كنوني و عصر حاضر در حال اتفاق است مقابله نظام سلطه با جبهه حق و حقيقت است. نظام سلطه به چيزي كمتر از نابودي و اضمحلال حق راضي نميشود. يكي از اصول مهم اين نظام براي تحقق منويات شوم خود رخنه كردن در جبهه حقباوران و ايجاد اختلاف و تفرقه است. بنابراين آنچه در اينجا در درجه اول اهميت قرار دارد هوشياري و بيداري حاكمان كشورهاي اسلامي در مواجهه با اين پديده زشت و شوم است. حكومتهاي جهان اسلام هيچگاه نبايد اين اجازه را به نظام سلطه بدهند كه بتواند با نفوذ خود رشتههاي وحدت و اتحاد را در ميان مسلمانان پاره نمايد. متأسفانه بعضي از حكومتهاي منشعب از تجزيه عثماني همسو با حركتهاي استعماري رفتار كردند و در جهت تفرقه و تجزيه امت اسلامي گام برداشتند و به همين دليل عملكرد و جهتگيريهايشان، چه در بعد داخلي و چه در بعد خارجي، عليه مصالح كل مسلمانان و به نفع نظام سلطه رقم خورد و از طريق پيمانهاي سياسي، نظامي و اقتصادي و كمك گرفتن از حكومتهاي استعماري و سلطهگر زمينه تفرقه و اختلاف را در ميان جهان اسلامي فراهم نمودند و باعث شكاف بين كشورهاي مسلمان شدند.
نتيجه:
وحدت و انسجام در عصر حاضر مرحم زخمهاي كهنه جهان اسلام است و اگر مسلما
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]
-
گوناگون
پربازدیدترینها