تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816853475




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پنج سال پس از اشغال عراق؛ايالا‌ت متحده آمريكا و تئوري منطق روياها در جنگ عراق - بابك خادمي


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: پنج سال پس از اشغال عراق؛ايالا‌ت متحده آمريكا و تئوري منطق روياها در جنگ عراق - بابك خادمي


اهداف آمريكا در عراق و شناسايي آنها منوط به ريشه‌يابي گذشته نزديك اين دو كشور بوده و بر اساس و منطق گذشته چراغ راه آينده است. پرده‌برداري از واقعيت پشت صحنه جنگ عراق مي‌تواند كمك زيادي به مخاطب در فهم نظم يكجانبه‌گرايي و دستوري آمريكا بنمايد. در اين راستا مقاله ژيژك فيلسوف معروف و شهير اسلونيايي تحت عنوان اعتراض جهاني حائز اهميت است. ژيژك در اين مقاله سعي مي‌نمايد واقعيت جنگ عراق را از منظري روانشناسانه و با استعانت از نظريات فرويد و ژاك لا‌كان مورد نقد و بررسي قرار دهد. ‌

نيت اصلي نويسنده آن است تا نشان دهد چگونه آمريكا با استفاده از تئوري منطق روياها مي‌خواهد اهداف نظم نوين يكجانبه گرايش را در قالب دموكراسي، آن هم از نوع پوپوليستي‌اش جامه عمل بپوشاند. وي مقاله‌اش را با يك گزاره از فرويد در قالب لطيفه كتري قرض گرفته شده شروع مي‌نمايد. ‌

11) صدام و القاعده وجود دارد. بنابر اين صدام بايد به عنوان بخشي از رابطه با ماجراي 11 سپتامبر تنبيه شود.

22) حتي اگر ارتباطي بين رژيم عراق و القاعده وجود نداشته باشد هردوي آنها در تنفر از ايالا‌ت متحده برابرند. رژيم صدام نيز به شدت خطرناك است و نه فقط براي ايالا‌ت متحده بلكه براي همسايگان و مردم عراق نيز تهديد محسوب مي‌شود. 33) تغيير رژيم شرايطي براي حل چالش‌هاي اسرائيل - فلسطين به‌وجود خواهد آورد. مساله اين است كه دلا‌يل زيادي براي حمله وجود دارد. علا‌وه بر اين آنچه كه بيشتر تلا‌ش براي ادعايش وجود دارد اين است كه در رجوع به منطق روياي فرويد، نفت عراق به عنوان بند ناف معرف يك سري از توجيهات مي‌باشد زيرا ادعاي سه دليل واقعي ديگر براي حمله بسيار منطقي‌تر است. اين دلا‌يل عبارتند از 1- كنترل بر ذخايرنفت عراق 2- اصرار شديد براي تحكيم سلطه بي‌قيد و شرط آمريكا 3-اعتقاد ايدئولوژيكي‌اي كه ايالا‌ت متحده، دموكراسي و توسعه را براي ساير ملل به ارمغان مي‌آورد. اينگونه به نظر مي‌رسد كه اين سه دليل واقعي، به سه دليل رسمي كه درذيل مي‌آيند، واقعيت مي‌بخشند. ‌

1- آزاد سازي مردم عراق به واسطه آرزوي كنترل بر ذخاير نفت برنامه‌ريزي شده است.

2- بي‌ثباتي خاورميانه تنها به واسطه اعلا‌ن سلطه بي‌قيد و شرط آمريكا حل خواهد شد.

3- ارتباط بخشيدن بين عراق و القاعده درحقيقت تلا‌ش براي آوردن دموكراسي به عراق بود. درست اينگونه به نظر مي‌رسد كه اجراي جنگ فقط براي تكرار همان منطق متناقض روياها است. ‌

اينكه 1- صدام يك ديكتاتور است پس او را سرنگون سازيم، خود بخشي از اين پازل مي‌باشد. 2- در واقع همه تنش‌ها واكردي براي كنترل نفت و سلطه آمريكا است، در حالي كه كشور خطاكار واقعي كه منشأ ترور دولتي باشد، خود آمريكا است. 3- حتي اگر آمريگا در اين جنگ موفق باشد حمله به عراق انگيزشي نو براي موج جديدي از تروريسم ضدآمريكايي ايجاد مي‌كند. ‌

تنها بحث خوب راجع به جنگ يكي از مباحثي است كه توسط كريستوفرهيچنز مطرح شد. او مي‌گويد نبايد فراموش كرد كه اكثريت عراقي‌ها قربانيان صدام هستند و كلا‌ بايد شادي خود را در رهايي از او بيابند. او همچون فاجعه‌اي براي كشورش بود كه اشغال كشور توسط آمريكايي‌ها تحت هر شرايطي ارائه كننده آينده روشن‌تري نسبت به ترس روزافزون آنها خواهد بود. در اينجا قصد صحبت راجع به آوردن دموكراسي به عراق را نداريم و تنها صحبت راجع به رهايي از كابوسي كه صدام ناميده مي‌شد منظورمان مي‌باشد. در مواجهه با اين اكثريت، هشداري كه توسط ليبرال‌هاي غربي اعلا‌م شد نمي‌تواند بسيار منتقدانه ظاهر شود. آيا آنها واقعا در جست‌وجوي اين هستند كه مردم عراق چه احساسي دارند ؟ با اين وجود فرار از بيان اين واقعيت بسيار ساده است كه عراقي‌ها هم شبيه ما هستند و در واقع چيزهاي مشابهي مي‌خواهند كه ما مي‌خواهيم. بنابراين قصدي قديمي تكرار مي‌شود و آن اين است كه آمريكايي‌ها اميدي نو و دموكراسي براي مردم مي‌آورند، اما علي‌رغم گراميداشت نيروهاي آمريكايي مردم به اين هديه ناخواسته شك دارند و آمريكايي‌ها نيز به‌خاطر ناسپاسي آنها احساس لطمه مي‌كنند، چرا كه ادعا مي‌كنند كمك آنها از روي نوعدوستي است. ‌

فرض نهفته‌اي در يك مثال قديمي اين است كه اگر سطح پوستمان را بخراشيم درزير آن همه مان آمريكايي هستيم. اين خواسته حقيقي ما است. بنابر اين همه آنچه لا‌زم بود اين است كه به مردم شانس بدهيم تا آنها ازقيود فشارهاي خارجي رها شوند و در منطق روياي ما شريك گردند. تعجبي ندارد كه در سال 2003 نمايندگان كنگره آمريكا واژه انقلا‌ب سرمايه‌داري را براي شرح آنچه ايالا‌ت متحده براي صادر كردن انقلا‌بشان به سراسر دنيا انجام مي‌دهد، استفاده كردند و تعجبي ندارد كه براي رسيدن به اين وضعيت آنها از كنترل دشمن به يك موقعيت بسيار تهاجمي‌تر تغيير موضع دادند. هم اكنون اين ايالا‌ت متحده آمريكا است كه همچون اتحاد جماهير شوروي كه يك دهه پيش به عنوان كارگزار خرابكار يك انقلا‌ب بين‌المللي محسوب مي‌شد و سرانجام به موزه تاريخ پيوست؛ در جست‌وجوي تغيير جهان هستند. بوش در سال 2003 اعلا‌ن كرد؛ آزادي هديه آمريكا به ساير ملت‌ها نيست بلكه ارمغان الهي براي بشر مي‌باشد. با اين وجود اين فروتني تظاهري در بدترين نوع توتاليتري پنهان كننده تناقضش مي‌باشد؛ يعني اين ايالا‌ت متحده است كه خود را به عنوان ابزار توزيع اين ارمغان تعبير مي‌نمايد. ‌

ايده تكرار دموكراسي وارداتي به ژاپن در 1945 و درحال حاضر به عراق كه به عنوان مدلي براي كل جهان عرب محسوب مي‌شود به مردم توان مي‌بخشد تا از فساد رژيم خود فارغ شوند، اما همزمان با يك مانع فايق‌نيامدني قابل توجه نيز مواجه مي‌شوند و آن اينكه مثلا‌ً درمورد عربستان سعودي كه منافع ايالا‌ت متحده در آن كشور حياتي است، آيا دموكراسي توجيه پذيراست؟ نتيجه دموكراسي در عربستان سعودي شايد روي كارآمدن القاعده و يا يك رژيم پوپوليستي به همراه خاصيت ضد امپريالستي باشد و يا نمونه الجزاير درچندسال قبل‌تر كه بنيادگرايي انتخاب آزاد را به شكست منجر كرد، باشد. ‌

موافقت يا مخالف

دلا‌يل كشورها براي موافقت يا مخالفت با جنگ آمريكا عليه عراق چه مي‌باشد؟ صلح‌گرايي انتزاعي از لحاظ عقلا‌ني ناصواب و از نظر اخلا‌قي نادرست است. بايد عليه اين تهديد برخاست، گرچه سرنگوني رژيم صدام براي اكثريت زيادي از مردم عراق رهايي به ارمغان آورد، ولي ظهور اسلا‌م نظامي، ايدئولوژي وحشتناكي است؛ البته در مخالفت عليه جنگ رياكاري‌هايي وجود دارد. تغيير بايد توسط خود مردم عراق محقق شود، ما نبايد ارزش‌هايمان را بر آنها تحمل كنيم، جنگ هرگز يك راه حل نمي‌باشد و. . . اما با وجود درستي اين مساله، جنگ امري اشتباه است و اشتباه ازآن كسي است كه آن را انجام مي‌دهد و بايد او را اينگونه سرزنش كرد كه تو كيستي كه جنگ را آغاز مي‌كني ؟جنگ نقطه مقابل صلح نيست، احساس دروني قاطعانه مي‌گويد كه اشتباهي در اين جنگ وجود دارد و چيزي به طور غير قابل جبراني به خاطر اين جنگ تغيير خواهد كرد. ‌

يكي از غيرمتعارف‌ترين بيانات ژاك لا‌كان اين است كه حتي اگر آنچه يك شوهر حسود نسبت به همسرش ادعا مي‌كند كه مرتكب خلا‌في شده درست باشد، حسادتش بيمارگونه است. در همين راستا مي‌توان گفت، حتي اگر بيشترين ادعا‌هاي نازي‌ها راجع به يهوديان درست باشد (كه آنها آلمان‌ها را استثمار مي‌كنند، دختران آلماني را مي‌فريبند و. . . ) ضديت آنها به يهود بيمارگونه بوده است، زيرا ادعاهاي بسيار صادقانه بيانگر اين حقيقت است كه به اين خاطر نازي‌ها به ضديت با يهود نيار داشتند كه موقعيت ايدئولوژيكي خود را حفظ نمايند. آنچه امروز به طور مشابهي بايد درباره ايالا‌ت متحده در ارتباط با اين ادعا كه صدام تسليحات كشتار جمعي داشت، بيان كرد، اين است كه حتي اگر اين ادعا درست باشد (و احتمالا‌ تا حدودي درست باشد) با اين وجود با توجه به وضيعتي كه به وضوح شرح داده شد، ادعايي دروغ است.

خطر واقعي ‌

همه از نتايج فاجعه‌آميزحمله آمريكا به عراق از جمله فاجعه بسيار شديد زيست‌محيطي، مجروحان بسيار زياد آمريكايي، حملا‌ت تروريستي بيشتر در غرب و. . . وحشت دارند، با اين وجود پيشاپيش ما شرايط دخالت ايالا‌ت متحده را پذيرفتيم. بنابر اين تصورش بسيار ساده است كه اگر جنگ به سرعت پايان پذيرد و اگر رژيم صدام سرنگون شود مدل تكراري جنگ سال 1991 خليج فارس، يعني آرزويي جهاني براي رهايي حتي ميان منتقدان موجود عليه سياست يكجانبه‌گرايي آمريكا شكل خواهد گرفت و آن فرضي كه مصرانه تلا‌ش بر اثبات و تاكيدش بود اين است كه ايالا‌ت متحده ترس از ايجاد يك فاجعه قريب‌الوقوع را دامن مي‌زند تا آزادي جهاني را به ارمغان آورده درحالي كه هيچ فاجعه‌اي رخ نخواهد داد، بنابراين، اين مساله به احتمال زياد خطر واقعي جنگ عراق است. مي‌توان گفت كسي بايد شهامت بيابد تا ادعايي مخالف عرضه نمايد. شايد شكست نيروهاي آمريكايي بهترين چيز باشد كه مي‌تواند اتفاق بيفتد و اين بدترين خبري است كه همه شركت‌كنندگان جنگ را وادار به تفكر راجع به موقعيت‌شان خواهد كرد. ‌

‌ پايان دهه پرتلا‌طم 90

در 11 سپتامبر سال 2001 برج‌هاي دوقلو فرو ريختند و دوازده سال قبل در نهم نوامبر سال 1986ديوار برلين شكست، اما اتفاقات بعدي شامل روياي پايان تاريخ فرانسيس فوكوياما، اعتقادي كه ليبرال دموكراسي اصولش را برتر و بالا‌تر از ساير مكاتب معرفي مي‌كرد و جامعه جهاني مبتني بر ليبراليسم در هر سويي در حال ظهور است، بيانگر آغاز دوران پر تلا‌طم دهه 90 بود كه موانع اين مدل هاليوودي خوش پايان را كاملا‌ اتفاقي و مقاومت‌هاي محلي را ناشي از عدم درك رهبرانشان از به سررسيدن دورانشان مي‌دانست، اما برعكس 11سپتامبر الگويي نخستين از پايان دوران پر تلا‌طم كلينتوني است، دوران پيش رو كه در آن ديوارهاي جديدي در همه جا به‌خصوص بين اسرائيل و سواحل غربي، اطراف اتحاديه اروپا و مابين ايالا‌ت متحده آمريكا و مكزيك در حال ظهور هستند. چشم انداز بحران جديد جهاني به دليل ناكامي‌هاي اقتصادي و نظامي و ديگر فجايع و موقعيت‌هاي اضطراري نگران كننده است.

لحظه سرنوشت‌ساز ‌

طي نخستين روزهاي جنگ عراق، مساله منافي با اخلا‌ق با جنبه‌هاي نظامي و انساني جنگ همپوشاني ايجاد كرده بود. شكاياتي وجود داشت كه مقاومت عراقي‌ها در بصره مانع از توزيع كمك به عراقي‌ها شده است و اگر كسي به سخنان توني بلر و ساير سياستمداران گوش مي‌داد اينگونه فكر مي‌كرد كه هدف از بمباران و اشغال عراق توزيع كمك‌هاي بشر دوستانه به آنها بود و هنگامي كه سياستمداران مستقيما توجه خود را به واسطه چنين اصطلا‌حات اخلا‌قي آغاز كردند، مي‌توان مطمئن شد كه آنها ابزارهاي اخلا‌قي را بسيج كرده‌اند تا اينكه اهداف تيره و تهديدكننده‌شان را پوشش دهند. همچنين فرازهايي از لفاظي اخلا‌قي در سخنراني‌هاي جورج بوش (كه آيا دنيا اميد به واكنش عليه شرارت را دارد يا خير ؟) قابل مشاهده است. ‌

اينها همه نشان دهنده وضعيت بسيار فلا‌كت‌بار ايالا‌ت متحده آمريكا است چرا كه عملكرد يك مرجع اخلا‌قي كاملا‌ در اينجا مبهم مي‌باشد و تنها ماسك و پوششي براي چهره واقعيت دستجات سياسي است و تشخيص اين قضيه بسيار سخت نمي‌باشد. ويليام كريستول و لورنس اف كاپلا‌ن در باب جنگ اخير عليه عراق مي‌نويسند:



بي‌شك نمي‌توان با اين بيانات موافقت كرد، چراكه آينده جامعه بين‌الملل، نقش‌هاي جديدي كه به اين جامعه جهاني نظم خواهد بخشيد و آنچه كه نظم نوين جهاني خواهد بود، هم اكنون به قمارگذاشته شده است، بنابر اين با مطالعه شواهدي كه در ادامه مي‌آيد، منطقي است كه گام بعدي را خروج ايالا‌ت متحده از دادگاه لا‌هه دانست. ‌

نخستين برخوردها با جنايت‌هاي جنگي (كه مربوط به دادگاه بين‌المللي جرايم مي‌شود) در اول جولا‌ي 2002 در لا‌هه آغاز شد و به مبازره با نسل‌كشي، جنايت‌هاي عليه انسانيت و جنايت‌هاي جنگي قوت بخشيد. هر كسي اعم از مقامات عاليرتبه يك دولت تا يك شهروند عادي در مورد تجاوز به حقوق بشر، شامل قتل حساب شده، شكنجه و تجاوز جنسي مورد پيگرد دادگاه بين‌المللي جرايم قرار مي‌گيرد و همانطور كه كوفي عنان دبيروقت سازمان ملل مطرح كرد: بايد اين درك وجود داشته باشد كه همه عضوي از يك خانواده انساني هستيم. مي بايست نهاد جديدي تاسيس نماييم و اين يكي از آنهاست. اين گام ديگري از پيشروي آهسته بشر به سمت تمدن است. با اين وجود درحالي كه گروه‌هاي حقوق بشر از تاسيس دادگاه جهاني جرايم به عنوان مهم‌ترين نقطه عطف براي عدالت جهاني ياد مي‌كنند، ولي مشاهده مي‌شود درست از زماني كه نازي‌ها بعد از جنگ جهاني دوم در نورمبرگ توسط يك دادگاه نظامي قومي بين‌المللي محاكمه مي‌شدند، دادگاه با اعتراض شديد ايالا‌ت متحده، روسيه و چين مواجه شد. ايالا‌ت متحده مي‌گويد كه دادگاه بين‌الملل جرايم به حاكميت ملي تجاوز مي‌كند و مي‌تواند به يك مشوق سياسي تعقيب ماموران يا سربازاني كه در خارج از مرزهاي آمريكا كار مي‌كنند بينجامد. در حادثه‌اي كه در دادگاه بين‌المللي جرايم، يك آمريكايي را دستگير كردند، كنگره ايالا‌ت متحده بررسي اختيارات قانونگذاري نيروهاي آمريكايي براي نقض دادگاه لا‌هه را در دستور كار خود قرار داد. تناقض قابل ملا‌حظه در اينجا اين است كه ايالا‌ت متحده صلا‌حيت قضايي دادگاهي كه توسط حمايت كامل و(راي) خود ايالا‌ت متحده شكل گرفته بود را نپذيرفت! پس چرا ميلوسوويچ كه در برابر دادگاه بين‌المللي جرايم قرار داشت، نبايد حق ادعاي آن را به همان شيوه كه ايالا‌ت متحده صلا‌حيت قضايي دادگاه بين‌المللي را رد كرد داشته باشد و همان بحث براي او نيز عملي گردد؟همين مساله در مورد كرواسي نيز صادق بود. ايالا‌ت متحده فشار شديدي بر دولت كرواسي جهت ارائه پرونده ده‌ها ژنرال متهم به جنايت‌هاي جنگي طي درگيري‌هاي بوسني اعمال مي‌كرد، ولي آنچه كه كروات‌ها در پاسخ و به عنوان ادله مطرح كردند اين بود كه آمريكايي‌ها چگونه ما را متهم مي‌كنند. در حالي كه خودشان صلا‌حيت قضايي دادگاه بين‌المللي جرايم را قبول ندارند؟يا اينكه آيا شهروندان آمريكايي از ديگران برترند؟و اگر ايده‌هاي نهفته در دكترين بوش جهاني شود آيا مي‌توان به هند حق كاملي مبتني بر حمله به پاكستان را داد.

و از اين گذشته آيا پاكستان مي‌تواند از تروريسم‌هاي ضد هندي در كشمير حمايت به عمل آورد و به آنها پناه دهد و صاحب سلا‌ح‌هاي اتمي كشتار جمعي باشد؟ بنابر اين ديگر حق چين براي حمله به تايوان و همچنين پيامدهاي باورنكردني آن قابل ذكر نيست. ‌

چنين منطق استثنايي براي روابط اقتصادي نيز كاربرد دارد. بي‌بي‌سي در بيست ويك نوامبر سال 2002 گزارشي داد كه قرارداد خرده‌فروشي دارو توسط ايالا‌ت متحده آمريكا لغو مي‌شود. ايالا‌ت متحده آمريكا قرارداد بين‌المللي كه به كشورهاي فقير اجازه خريد داروهاي ارزان را مي‌دهد، لغو كرد. اين بدين معناست كه ميليون‌ها انسان فقير هنوز براي بيماري‌هايي چون ايدز، مالا‌ريا و سل دارويي دريافت نخواهند كرد؛ در حالي كه يكصدوچهل‌وسه كشور در همين وضع قرار دارند و اصل اجازه به كشورهاي درحال توسعه براي دسترسي به انواع داروهاي ارزان‌قيمت توسط قانون كپي‌رايت كه مورد توافق مذاكرات ‌WTO در سال 2001قرار گرفته بود، اميد دسترسي به اتحادي را ايجاد كرد كه عملي نشد. ‌

اما بسيار مسخره و شگفت‌انگيز است كه پس از ترس از سياه‌زخم حاصل از قضيه يازده سپتامبر، ايالا‌ت متحده، فشار قابل ملا‌حظه‌اي به شركت آلماني باير به عمل آورد تا اينكه فورا قيمت داروهاي ضدسياه زخم خود را كاهش دهد. ‌

انقلا‌ب نرم

دموكراسي به اين معناست كه گرچه تقلب انتخاباتي صورت مي‌گيرد اما نيروي سياسي به طور بي‌قيد وشرطي به نتيجه پايبند است. در اين حالت انتخابات رياست‌جمهوري سال 2000 آمريكا كاملا‌ دموكراتيك بود چرا كه علي‌رغم مانور آشكار انتخاباتي و بي‌معني بودن بارز اين واقعيت كه راي چند صد تايي فلوريدا تعيين مي‌كند كه چه كسي رئيس‌جمهور خواهد بود، اما نامزد دموكراتيك شكست خود را قبول كرد. در هفته‌هاي بعد انتخابات، بيل كلينتون يك سخنراني شديداللحن با مضموني اينچنين بيان كرد: مردم آمريكا چيزهايي مي‌گويند كه ما نمي‌توانيم درك‌شان كنيم، اين بيانات بايد بيشتر از اين جدي گرفته شود، با اين وجود ما نمي‌فهميم مردم آمريكا چه مي‌گويند و شايد عدم درك ما بدين خاطر باشد كه در كل، پيام خاصي در پس نتايج نبوده و اين مساله پرسشي را به ذهن ما متبادر مي‌نمايد كه چرا دموكرات‌ها؟ هميشه و به‌طور بي‌قيد و شرطي به قواعد رسمي دموكراتيك بازي احترام مي‌گذارند ؟چرا نبايد اينگونه باشد كه در برخي شرايط حداقل مشروعيت پيامد يك فرآيند دموكراتيك رسمي مورد سوال قرار گيرد؟ و جالب است حداقل سناريويي وجود داشته باشد كه خود دموكرات‌هاي رسمي يا حداقل بخش قابل ملا‌حظه‌اي از آنها تعليق دموكراسي را تحمل نمايند و چه مي‌شد اگر يك حزب ضددموكراتيك در انتخابات آزاد برنده مي‌شد كه مرام سياسي‌اش قول تعلق دموكراسي رسمي را مي‌داد؟ (اين قضيه در جاهاي ديگري از جمله الجزاير در چند سال پيش اتفاق افتاد) در چنين وضعي، بسياري از دموكرات‌ها تصديق مي‌كنند كه مردم هنوز به اندازه كافي بالغ نشده‌اند تا به دموكراسي اعتماد كنند و آن نوع از روشنگري استبدادگرايي، كه هدفش آموزش عده كثيري به سمت دموكراسي مناسب مي‌باشد بيشتر مرجع است. عنصر اصلي هر نظام پوپوليستي در فرآيند رسمي دموكراتيك مي‌باشد، اگر چه حتي قواعد هنوز مورد احترام است اما همواره تاكيد كرده كه نمي‌خواهد مشروعيت لا‌زم براي كارگزاران سياسي را فراهم آورد. به بيان دقيق‌تر پوپوليسم باعث ارتباط عاطفي بين رهبر كاريزماتيك و عوام‌الناس مي‌شود، كه او را از طريق همه‌پرسي و اجتماعات توده‌اي تاييد مي‌نمايد.

خطرات واقعي جنگ عراق مساله‌اي بلندمدت را با خود به همراه دارد و اين همان مساله‌اي است كه بيان مي‌دارد چرا ساكنان عراق بزرگترين خطر آمريكا در اشغال عراق است؟ رژيم كنوني در عراق كاملا‌ يك رژيم سكولا‌ر مليت‌خواه، بدون بنيادگرايي پوپوليست اسلا‌مي است و بسيار واضح است كه صدام تنها به طور مصنوعي در حال حرافي با احساس پان‌عرب اسلا‌مي بود. همانطور كه گذشته‌اش به وضوح نشان مي‌دهد، او يك حاكم عملگرا و در جست‌وجوي كسب قدرت بيشتر بود و هر كجا كه براي دسترسي به هدفش لا‌زم بود اتحادش را تغيير مي‌داد. او ابتدا با آمريكا عليه ايران متحد شد تا مناطق نفتي‌اش را تصاحب كند. بعد به همان دليل عليه كويت و سپس خود را وارد مبارزه ائتلا‌ف پان‌عرب عليه آمريكا كرد. صدام هر چه باشد يك بنيادگراي نگران‌كننده به عنوان آنچه شيطان بزرگ ناميده شده نبود. اين آمريكا بود كه مي‌خواست، صدام دنيا را خراب كند تا به او حمله كند. بنابر اين آنچه هم اكنون به عنوان نتيجه اشغال عراق توسط آمريكايي‌ها ظاهر مي‌شود به وضوح يك جنبش بنيادگرايي اسلا‌مي ضدآمريكايي مي‌باشد كه به طور مستقيمي با چنين جنبش‌هايي در ديگر كشورهاي عربي يا كشورهايي با حضور قدرتمند مسلمانان ارتباط مي‌يابد. نتيجه نهايي سياسي- ايدئولوژيكي جنگ عراق به ارتقاي صدام انجاميد. اين مستبد مذموم كه براي كشورش ويراني به بارآورد هم‌اكنون براي جهان سوم و كشورهاي اسلا‌مي تبديل به افسانه مي‌شود؛ قهرماني كه در برابر ارتش ابرقدرت آمريكا مقاومت كرد. ‌

احتمالا‌ً ايالا‌ت متحده به خوبي از اينكه دوران صدام در عراق و رژيم غيربنيادگرايش در حال پايان يافتن است، مطلع بود و حمله به عراق احتمالا‌ بيشتر به خاطر يك حمله پيشگيرانه افراطي، نه عليه صدام بلكه عليه عمده دشمنان مانع موفقيت سياسي‌اش از جمله رژيم‌هاي اسلا‌مي بنيانگرا است. بدين طريق دور باطل دخالت آمريكايي قضيه را مشكل‌تر مي‌كند. خطر اين است كه دخالت آمريكا به ظهور جبهه متحد مسلمين عليه آمريكا كه ايالا‌ت متحده بيشترين ترس را از آن دارد منجر مي‌شود. عراق نخستين مورد يك دولت بزرگ و مهم عربي است كه توسط آمريكا اشغال مي‌شود، پس چگونه چنين عملي ممكن است موجب يك تنفر جهاني در پاسخ به آمريكا نشود؟ هم‌اكنون مي‌توان هزاران جوان را كه در روياي يك بمب‌گذاري انتحاري و راهي كه بتواند به ايالا‌ت متحده فشار آورد تا همواره يك وضعيت هشداردهنده و خطرناك در كنار خود احساس نمايد، متصور بود. اگر چه افراد اطراف بوش چنين مساله‌اي را مي‌دانند، اما نمي‌توانند در مقابل چنين وسوسه توهمي ظريفي دوام بياورند و آيا اين دستاوردهاي غيرنظامي هدف اصلي عمليات نهايي است ؟و آيا هدف اصلي جنگ عليه ترور خود جامعه آمريكايي به عنوان مثال نظم بخشي به آزادسازي افراط‌كارانه است؟

به عنوان مثال در پنجم مارس سال 2003 برنامه خبري ان بي‌سي عكسي از خالد شيخ محمد، سومين مرد القاعده كه اخيرا دستگير شده، نشان داد. وي مردي ميانسال بود با صورتي ريش‌دار و لباسي شبيه لباس خواب يا لباس زنداني نيمه‌باز كه كبودي‌هاي روي صورتش نسبتا قابل تشخيص بود. اين تصوير نشان مي‌داد او را مورد شكنجه قرار داده‌اند. آنگاه مجري برنامه اين سوال را پرسيد آيا بايد اين مرد كه همه اسمها را مي‌داند و از همه جزئيات نقشه‌هاي حملا‌ت تروريستي آينده به آمريكا مطلع هست را مورد شكنجه قرار داد تا آن اطلا‌عات را از او به دست آوريم؟ اما وحشتي كه درون آن عكس وجود داشت با تمام جزئياتش خود جواب اين پرسش را مي‌داد. جالب اينكه ديگر مفسران و تماس‌هاي ساير بينندگان به طور قاطعانه آري بود. اين مساله يادآور روزهاي جنگ‌هاي ضداستعماري در الجزاير بود كه شكنجه توسط ارتش فرانسه براي كسب اطلا‌عات اعمال مي‌شد. به همين دليل آيا اين مساله واقعيت بخشي به جلسات نفرت داستان جورج اورل نيست كه در سال 1984نوشته شد و درون آن شهرونداني كه خيانت كرده بودند عكس‌هايشان نشان داده مي‌شد و مستحق هو و فرياد بودند؟اما داستان به همين جا ختم نشد و درست روز بعد در فاكس ‌TV مفسري بيان كرد كه بايد به افراد اجازه داد كه با چنين زنداني‌اي هر كاري كه لا‌زم است انجام دهند، نه تنها بايد او را از خواب و آرامش محروم كرد، بلكه انگشتانش را هم بايد شكست، چراكه او انساني آشغال و بدون هيچ‌گونه حقوقي است. آيا بيان چنين سخنان عوامانه‌اي فاجعه امروز عصر ما نيست؟

بايد مراقب باشيم با صحبت‌هايي از قبيل اينكه صدام چه ميزان ديكتاتور است يا اينكه جنگ چقدر هزينه‌بردار است در جبهه اشتباهي مبارزه نكنيم. مي‌بايست به‌روي آنچه واقعا در جوامع ما در حال وقوع است و روي آن جامعه‌اي كه به عنوان جنگ عليه ترور در حال ظهور است، تمركز داشت. به‌جاي صحبت راجع به كارگزاران مخفي توطئه‌گر بايد بحث را راجع به آن نوع از تغييراتي كه به‌وقوع مي‌پيوندد، تغيير داد چرا كه نتيجه نهايي اين جنگ تغييري در نظم سياسي ما خواهد بود.

نتيجه‌گيري

آنچه ما در اينجا با آن سروكار داريم به‌گونه‌اي تحريفي از تئوري نفي در نفي هگليان است. در نفي اول حق مردم‌باورانه با دادن راي و حمايت احساساتي مردم در مخالفت با تهديد خارجي مزاحم اجماع نظر سالم و آزاد مي‌شود. در نفي دوم هسته معقول دموكراتيك در انواع ژست‌هاي دلسوزانه اين حق مردم‌باورانه را در ساير زمينه‌هاي ابرازنظر آزادانه مردم رد مي‌كند و پيامش را در دو هنگام به روشي متمدنانه محقق مي‌نمايد؛ اول اينكه زمينه كامل قواعد نانوشته به گونه‌اي تغيير مي‌يابند كه كسي متوجه آن نشود و دوم اينكه هر كس به سادگي خود را اينگونه تسكين مي‌دهد كه تهديد ضددموكراتيك پايان يافته است. اما خطر واقعي اين است كه چيزي شبيه جنگ عليه ترور اتفاق خواهد افتاد، چيزي كه معروف به ظهور افراط طلبان است. افرادي همانند جان اشكرافت پديدار و سپس از دور خارج مي‌شوند، اما يادگارشان به طور نامحسوس در ساختار ناملموس اخلا‌قي جوامع باقي خواهد ماند. شكست آنها پيروزي نهايي آنها است، چرا كه پيام‌شان به جريان اصلي ملحق شده است و ديگر نيازي به حضور آنها نخواهد بود. ‌

انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------

------------
 يکشنبه 26 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 174]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن