تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833351919
ضرب المثلهاي بومی و محلي ایران
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: صفحه ها : [1] 2 jak_130019-09-2006, 03:22 PMضربال مثل هاي تهراني: اگر تو سه ساله كالسكه چي شده اي، من سي ساله كالسكه سوار ميشم. حرف كهنه كار به تازه كار پر مدعا با آب حموم مهمون مي گيره به كسي كه به غذا، يا سفره ي ديگري تعارف بكند. برادر خورده شيشه م باشه بايد قورتش داد. نظر خواهر نسبت به برادر در اجبار به قبولي او اگر چه آزارنده ترين باشد. به شل گفتن چرا بد مي رخصي؟ گفت اتاق كجه. عذر نامربوط، مشابه عذر بدتر از گناه. پيش قاضي و معلق بازي؟! پيش همه فن حريف ادعاي زيركي كردن. تا پارسال تاپاله رو عوض نون تافتون مي گرفت و اه تفو عوض شاهي سفيد. كنايه به تازه بدوران رسيده. تا كاسه آب نشكنه آب ازش نمي چكه. تا دلت نشكست اشكت رونقي پيدا نكرد. جلوي زبون مردمو نمي توني بگيري در گوشتو بگير. بي اعتنايي به حرف مردم. چاله نكنده منارشو دزديده. كار بي محاسبه انجام دادن. حالا قلقلكش كني سال ديگه خبر مي شه كنايه ازتنبلي و بي حالي زياد از حد است. دنيا همين صد سال اولش سخته. در دنيا آسودگي نمي باشد. صفاي هر چمن از روي باغبان پيداست. نظر به برخورد صاحبخانه با مهمان. كالسكه يدكم بالاي قر يار جمله اي در تلف آخرين سكه يا ته مانه ي جيب سلمونيا كه بيكار ميشن سر همو ميتراشن به كسي كه از بيكاري سر خود به بيگاري گرم بكند. سبزي آش همسايه, گوشواره گوشاشه همسايه دستور قناعت و دور و بر زندگي را گرفتن به زن در خانه اي زني از باقيمانه هاي سبزي همسايه كه از شلخته گي بيشتر سبزي ها را در پاك كردن دور مي ريخت و او سبزي خود را از آنها تامين نموده از پس انداز پولشان گوشواره خريده بود, روزي آنها را به گوش كرده وسط حياط به خواندن و رقصيدن بر آمد كه: سبزي آش .... نذر مي كنم نذر سرم, خودم مي خورم با پسرم نذوري كه ميان خود و اقارب پخش بشود نعل پيدا كرده پي اسبش مي گرده طماع, خام طمع نفهم تر از گوساله پرس ( پرست) مرده پرس! به كس يا كساني كه حيات افراد را توجه نداشته, در مماتشان زاري و اشك نثار نموده بزرگ و چنين و چنانش بكنند! نه كلاگيس, گيس ميشه, نه مرد بي قباله شوور بي اعتباري معاملات پا در هوا نه دو بند انگشت, نه صد من منت! رد محبت و عنايت منت گذار عسل در باغ هست و غوره هم هست // زليخا هست و فاطمه كوره هم هست نظر به خوب و بد و زشت و زيبا با هم بودن خوب و راحت مطلق وجود نداشتن, دوري جستن از انتظار دوست و همسر و روزگار بدون نقصان و عيب. توي اين قبر كه بالاش زار مي زني مرده نيس متوجه كردن كسي كه اميد به شخص و جا و وعده هاي پوچ بسته, يا خيال و نظر توقع تمنا داشته باشد. آب داشتي, تخم داشتي, تو بودي كه نكاشتي؟! افسوس و شمات, حيرت به حال كسي كه فرصتي بس مناسب از كف نهاده باشد! آب به آب بخوره زور ور ميداره مثل: دو دست كه به هم بخوره از توش صدا در مياد منظور فايده اتحاد آبرووِ, آب كه نيس از جوب گرفته باشم. حرف كسي كه بخواهند در كاري خلاف يا به وساطت, ميان دو بيمنطق دخالتش بدهند. آتيش كي بوده كه دود نداشته باشه!! كدام خانهاي بوده كه تويش حرف و سخني نبوده, كدام دعوايي بوده كه فحش نداشته؟! هر كي خر شه ما پالون, هر كي در شه ما دالون حرف بيطرفها و سر بهكار خودها و كنارهجوهاي از سياست و مانند آن بودم بودمو ولش كن, هسم هسمو حساب كن به لاف زن, به گزافهگو به كس كه به راست يا دروغ, وصف چنين و چنان بودن خود بكند. نه سرمو بشكن, نه گردو تو جيبم بكن نه آزارم بده, نه قربان صدقه ام برو هر كي بايد دسشو به زانوي خودش بيگيره دستور به قطع اميد از ديگران و متكي به خود بودن پاكيزگي تو يقه چركيناس راستي و درستي نزد فقراست همه ميترقن, ما وا مي ترقيم! همه ترقي مي كنند, ما ترق معكوس ميكنيم! تهرون جاييه كه رستم توش گرزشو گرو يه نون سنگك گذاش دامنگيري خاك تهران و گرفتارشدن در آن. روايتي از گرز زير طاق چهارسو بزرگ: در گچكاري طاق چهارسوق بزرگ, گچكار خوش ذوق آن گرز مانندي از گچ ساخته سمت جنوب شرقي پا طاق آن قرار داده, اسمش را گرز رستم گذارده بود و به مرور زمان اين نظر بر آن افزوده شد كه آن را رستم به بهاي نان سنگكي نزد نانواي چهار سو گذارده. jak_130019-09-2006, 03:23 PMتاس اگر نيك نشيند, همه كس نراد است.(دهخدا) به اين مفهوم كه اگر بخت به كسان رو كند از عهده انجام كار يا شغل برميآيند. براي هر نخور يك بخور پيدا ميشود. (دهخدا) مال خسيس سرانجام نصيب شخص ولخرج ميشود. تنها خور ديدهايم, روبرو خور نديدهايم. (بهمنيار) از تنها خور عجبي نيست كه به تنهايي غذا بخورد ولي از كسي كه روبروي ديگران غذا بخورد و ديگران را به خوردن غذا دعوت نكند, عجب است! اگر خدا را اين كَرَمها باشد ما را اين طالعها نيست. (بهمنيار) وقتي بكار ميبرند كه از بخت خود شاكي و از روي آوردن اقبال آنچنان كه ديگران به آساني از آن برخوردارند نااميد و مايوس باشند. كچل ميره به اردو, براي نصف گردو. (بهمنيار) درباره كساني بكار برند كه براي بهره مند شدن از سودي ناچيز راهي طولاني را طي ميكنند. رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود , رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود. (دهخدا) درباره كساني بكار برند كه براي اين كه زودتر به مقصد برسند شتابزدگي به خرج ميدهند. به يكي گفتند: جلو بام نيا ميافتي, آنقدر عقب عقب رفت تا از آنسوي بام فرو افتاد. (بهمنيار) در مورد افرادي بكار برند كه در اثر افراط و تفريط در كارهاي خود موجبات زيان و آسيب يا نابودي خود را فراهم مي آورند. از يكي پرسيدند خربزه ميخواهي يا هندوانه؟ گفت هر دو وانه. (دهخدا) در مواردي بكار برند كه كسي را در انتخاب يكي از دو چيز مخير و آزاد گذارند و او به سبب علاقه يا طمع به داشتن هر دو اظهار اشتياق كند. در زير اين گنبد آبنوس, يك جا عزاست يك جا عروسي. (اميني) مثل را براي نشيب و فرازهاي زندگي كه غم و شادي آفرين است بكار برند. چه براي كر بزني, چه براي كور برقصي. (دهخدا) مثل را براي تاكيد بر عبث بودن كوشش هايي كه براي دللت و هدايتكردن پند ناپذيران بعمل آيد, بكار برند. دوست ميگويد, گفتمت, دشمن ميگويد خواهمت گفت. (بهمنيار) مثل را در مواردي بكار برند كه بخواهند دوست يا خويشاوندي را به قبول آنچه پند ميدهند وادار كنند. jak_130019-09-2006, 03:24 PMبیحیا بیل باقلده, بیچاره قاچ سن گری بیحیا که بیل برداشت, بیچاره باید فرار کند پیس, پیسه تاپیه, سو چُغر تاپیه بد, بد را پیدا میکند, آب گودال را پیدا میکند ملا اِلَنِه تاپیه ملا مرده را پیدا میکند خاتِن بارده, خاتن لرین نقشده زن هست که نقش تمام زنهاست خاتن بارده آرپه دن آش اِ دیه زن هست که از آرد جو آش میپزد خاتِن بارده, اَرِنِن ایرینه خوش اِدیه زن هست که دل شوهرش را خوش میکند خاتِن بارده اَرِه تورپاق باش اِدیه زن هست که شوهرش را خاک بر سر میکند با تشکر از آقای ژيان ساعدی علی سه دله ولی سه دله قرلمیشن نمامسه دله علیشم دیوانه ولیاشم دیوانه از دم یکطرف همشون دیوانه دورده دورده , دِه دِه , دََوَه صبر کرد صبر کرد گفت دوه اين ضرب المثل وقتی بکار ميره که کسی حرفی رو بیموقع بزنه بوئيلکه قوش بيلدرکنه جيو جيو ارگته گنجشک امسالی به گنجشک سال قبلی جيک جيک ياد ميده توئی دَن سوئره تومبلی بعد از عروسی بزن و بکوب اين مثل وقتی بکار ميره که کاری رو بيموقع انجام ميدن تصنيف عاشقانه به زبان كردي بجنوردي (كرمانجي) سر زلفان قاچي مَكَه لاوكِه خَلكِه عشقي مَكَه عشقي دَكي بي دل مَكَه ها ليلا نِه , ليلا نِه وا مُقامِه د’رنَه جانِه سر رويِ تَه دَ گِرِم زار و ضَرور دَفِكِرِم وَ وي دردا از دَ مِرِم ها ليلا نِه, ليلا نِه وا مُقامِه د’ر نَه جانِه شيلوارِه خَه چينِه پدِدِه وَ گُلاوِه بينِه پِدِه شَوِ جارِه شو نِه پِدِه ها ليلا نِه, ليلا نِه وا مُقامِه د’رنَه جانِه تو دستي خَه حمايل كَه لَه گَردَني مِن سايِل كَه اَزي گالِم مِن جايل كَه ها ليلا نِه, ليلا نِه وا مُقامِه د’رنَه جانِه سر زلفان خود را قيچي مكن پسر مردم را عشقي مكن اگر عشقي مي كني بيدل مكن درنه جان به اين مقام مي خواند: ها ليلا نه, ليلا نه سر راه تو را مي گيرم زاري كنان در انديشه ام با اين درد من مي ميرم درنه جان به اين مقام مي خواند: ها ليلا نه, ليلا نه شلوار خودت را چين بده با گلاب آنرا بو بده شبي يكبار مرا در كنار خود جا بده درنه جان به اين مقام مي خواند: ها ليلا نه, ليلا نه هر دو دستت را حمايل كن در گردن من از روي محبت من پير شده ام جوانم كن درنه جان به اين مقام مي خواند: ها ليلا نه, ليلا نه jak_130019-09-2006, 03:29 PMچيستان با گويش لری اِسرپ سنني تره, اِ شكر شيري تره از سرب سنگينتر و از شكر شيرينتر «خواب» حونه پاتشا, بيدرز و بيدوز خانه پادشاه, بدون دوخت و درز «تخم مرغ» دمي سرخ و قيامت, د در تنن و علامت, ترميره حوشگ در ميا از داخل سرخ و قيامت, از بيرون تنگ و علامت, تر ميرود و خشك در ميآيد «تنور و نان» سوز و سرخ و حنايي, كارد تيز و قصاوويي سبز و سرخ و حنايي, كارد تيز قصابي «هندوانه» سيه چي زغال, اسبيه چي شير, حله چي كمو, خدننه چي تير همچون زغال سياه است, چون شير سفيد, چون كمان كج, و چون تير خدنگ است «چشم و ابرو» ريش اسبي اَغل مَغل, دس دجيو و پا در بغل ريش سفيد عجيب و غريب, دست تو جيب و پا در بغل «لاك پشت» چي يه ديديم دئي دش, ارّه پا و نوژي چش چيزي ديديم در اين دشت, پا مانند ارّه و چشم مثل عدس « ملخ» ضربالمثلهای لری تا كچكي نكي و گپي نميرسي تا كوچكي نكني به بزرگي نميرسي يادآوري به افرادي است تا از فرمانبرداري بزرگترها و استادان رنجيده خاطر نشوند موفق نمي شوند. تراز گـُروَه تا در كَه دو مسير راست و هميشگي گربه تا در انبار كاه كنايه به افرادي است كه رفت و آمد بجاي معين دارند. بزم ميره, بالا مي شينه بدگويي و غيبت مي كند,در صدر هم مي نشيند. كنايه به افراد از خود راضي و دورواست. چش دخوش سي بي سرمه داخلش كرد چشم از خودش سياه بود, سرمه هم تويش كشيد دوباره كاري و انجام كارهاي زائد و غير لازم. د ديت كور بيم و تشت روشه نويم از دودت كور شدم, با آتشت روشن نشدم( گرم نشدم) كنايه به افراد بي سود و زيان آور است. زيه و هفتا آوو, قاووش ترنيه به هفتاد آب زده, مچ پايش هم خيس نشده افراد هفت خط و زرنگ را گويند. مليچك امسال, جيكه جك پارسال گنجشك امسال, جيك جيك پارسال ادعاي بيش از توان كردن. ضربالمثلهای اليگودرز (بختياري) اير كلا آقاسه نيده بيد, ادعا شايي اِكرد. اگر كلاه پدرش را نديده بود, ادعاي شاهي مي كرد. خودبزرگ بيني و تكبر بي مورد دَدَر و داآ اِبره کُرو بوه دختر به مادر شبيه است و پسر به پدر در مورد شباهتهاي اخلاقي بين فرزندان و پدر و مادرشاناين مثل آورده مي شود. ز خاك ورداشتن چو كنيش دِ خره از خاك برداشتن,كاشتن تو گل از بندي به بند سخت تر گرفتار شدن كور ز تياس ترسه، كچل ز سرس كور از چشمهاش مي ترسد و كچل از سرش هر كسي از نقطه ضعف خودش ترس دارد. و كچل گتن سي چه سر ته شنه نكني، گت: خوشم ز ئي قرتي گريا نيا به كچل گفتن چرا سرت را شانه نمي كني، گفت: از اين قرتي گريها خوشم نمياد هر كس در كاري سود نداشته باشد آنرا مناسب نمي داند کُر خو سي هر كه با سرمايه نيخوا پسر خوب براي هر كس باشد سرمايه نمي خواهد اشاره به غيرت و جوهر داشتن پسرهاي خوب است. ترانه سيت بيارم، تك بيتهايی که در لرستان در وصف عروس و داماد مي خوانند سيت بيارم, سيت بيارم, باري گل باري حنا بارهاي گل و حنا برايت بياورم حنايا سي دس و پاته, گليا سي سر جا حناها براي دست و پايت است و گلها براي داخل حجله ژيره كفتم, ژيره بختم, گرتژيره وم نشس زيره كوبيدم و بيختم, گرد زيره بر من نشست شادوماد در دروما, سر تا پا گل وم نشس شاداماد از در كه درآمد غرق در گل شدم ئي انارون نشگني تو, مر ايما انار حريم اين انارها را نشكنيد ما نيامده ايم انار بخوريم سوز كيونه, زين كنيتو, ايمانيش عروس بريم ماديان سفيد عروس را زين كنيد, آمده ايم عروس را ببريم اي برارو, اي خوورو, سر من قوربون تو اي برادر و خواهرانم سر من قرباني سر شما ايقدر خدا نكشم, سي حنا و نون تو آرزو مي كنم زنده باشم و حنا بندان شما را ببينم jak_130019-09-2006, 03:30 PMچند ضربالمثل سمنانی اِسبِه وِفا, ويشتِري ميردونه. وفاي سگ, بيشتر از وفاي مردان است. اَفتووينَه ما يه تو هي شي تا،ا، وِري يون. به آفتاب ميگويد تو غروب كردي كه من در آيم. اَكو حَموم دَبيچون هِلاكون, تو كو هيزم دَبيچي, چه مستِه!!... منكه حمام بودهام از خستگي هلاكم، تو كه به هيزم كشي بودهاي چه مستي!! اِن ايمام زاده, كور مِكِره، شفا منادِه. اين امام زاده, كور مي كند, شفا نميدهد. پيرَه جِنيكا بيِه مي چي, بيوه جنيكن پي ”شي“ قرض ها گيره. پيرزن آمد, از بيوه زن شوهر قرض كند. jak_130019-09-2006, 03:31 PMاشعار و ضربالمثلهای مشهدی [با تشكر از دوست خوبم اكسير مشهد كه متن زير را فرستادند. اين متن به نقل از کتاب «اشعار مشهدي»، سرودهي شاعر معاصر مشهدي، «مرحوم اصغر ميرخديوي»، در مورد مراسم شب چهارشنبه سوري در مشهد قديم است.] شو چارشنبه سوري ولوله يه سر هر کوچه مگي زلزله يه شب چهارشنبه سوري ولوله است و انگار سر هر کوچه زلزله است گله نفتيه که هي هوا مره بعضي وقتا فتنه هم بپا مره گلوله ي نفتي رو ميندازن بالا، بعضي وقتا هم دعوا ميشه ميون هر کوچه آتيش و الو بچه ها به دور آتيشا ولو وسط هر کوچه آتيشه و بچه ها دورش جمعن خرمن بته ره آتيش مزنن آتيشا را با پاشا پيش مزنن بوته ها رو آتيش ميزنن و با پاهاشون مرتب ميکنن مرن از او دورا دورخيز مکنن از روي آتيشا هي ورميجي ين دورخيز ميکنن و از رو آتيش ميپرن مگن اي زردي مو از تو بشه سرخي تو اي آتيش، از مو بشه ميگن زردي من از تو، سرخي تو از من زنا يم ميون حوليا خوشن بري آتيشا خوشا ره موکوشن زنها هم اون وسط خوشن و براي آتيش بازي خودشون رو ميکشن! ديره زنگوله دار دست پري او ميون مشغول رقصه، گل زري پري دايره زنگي دستشه و گل زري اون وسط ميرقصه شور و شادي افتاده تو بچه ها يکيشا مفته ميون آتيشا بچه ها شادن و يکي ميفته تو آتيش خشتکش الو گيريفته پسره همه ي کارا او شو، خنده دره شلوارش آتيش گرفته. همه ي کارهاي اون شب خنده داره زنا با خوداشا نيت مکنن هر کدوم چيزي تو کوزه مندزن زنا با خودشون نيت ميکنن و هرکدوم يه چيزي تو کوزه ميندازن بعدش از توي کوزه در ميرن همه شم به فال نيکو مگيرن بعد از توي کوزه در ميارن و همه چيز رو به فال نيک ميگيرن ساعتي بعد تو کوچه پس کوچه ها سر چارسو و کنار گذرا چند ساعت بعد تو کوچه ها زنا هي دوتا دوتا با همدگه ويستادن که رهگذر چيزي بگه زنها دوتا دوتا مي ايستن و به حرفهاي رهگذرها گوش ميدن جووني اگر بخوانه يک غزل توي او کوچه ميفته به هچل اگه يه جوون رهگذر غزل بخونه توي دردسر ميفته غزلش اگه که شاد شاد بشه مين شعرش اميد زياد بشه اگر غزل شاد و پراميد بخونه با او نيت اونا دربيه جور مندزه تو دل اونا شوق و شور و با نيت زنها جور باشه، توي دلشون شادي ميندازه اما واي يه وقته شعره بد بشه ماجرا ببين کجاها مکشه ولي واي اگه اون شعر بد باشه، کار به کجاها ميکشه! لنگ کفشه مخوره توي سرش با قلنبه مزنن توي پرش با لنگه کفش و مشت ميزنن اون رهگذر رو! تزه از فالگوشي که راحت مشن چادراشا ره تو روواشا مکشن تازه وقتي فالگوش ايستادن تموم شد، چادرهاشون رو توي صورتشون ميکشن که کسي نشنسشا توي محل مگيرن يک کيسه اي زير بغل تا شناخته نشن و يه کيسه زير بغلشون ميگيرن يک ملاقه دستشا در خنه ها به گدايي و به دنبال بچه ها يه ملاقه ميگيرن و با بچه ها در خونه ها به گدايي ميرن گاهيم مردي بري خوشمزگيش تو چادر مره با يک عالمه ريش گاهي هم يه مرد چادر سرش ميکنه! ماجراي شو چارشنبه سوري از قديم هميشه بوده ايجوري از قديم ماجراي شب چهارشنبه سوري اينجوري بوده ضربالمثلهای مشهدی هَمسَيَه كه از هَمسَيَه برمِگِردَه مِگَه گوسَلَهت پايِ سَگِمَه دِندون گريفتَه همسايه كه از همسايه بر ميگردد ميگويد گوسالهات پاي سگم را دندان گرفته است به جايي مُرُم كه روي وا ببينُم نِه دِرِ وا به جايي ميروم كه روي گشاده ببينم نه در گشاده ديفال رَه يگ رويه كاگل كِردَن ديوار را يك رويه كاهگل كردن منظور: كار را فقط از يك جنبه در نظر گرفتن مرد به پارو مي اَرَه زن به جارو بِدَر مِنَه مرد با پارو ميآورد و زن با جارو بيرون مياندازد منظور: مرد با زحمت مال مياندوزد اما زن بيملاحظه خرج ميكند نِه خورده و نِه برده گيريفته دردِ گُرده نه خورده و نه برده گرفته درد گرده منظور: در كار دخالتي نداشته ولي همه زحمات و زيانها متوجه او شده است نِدار خرِه داش و مرده شور جمتاسه ندار خري داشت و مردهشوي جام برنجي بزرگي منظور: نديد بديد است ماس بريزه جاش مِمَنَه دوغ بريزه جاش چيمَنَه؟ ماست بريزد جاش ميماند, دوغ بريزد جايش چه خواهد ماند؟ شعری از اصغر ميرخديوي با لهجهی شيرين مشهدی [با تشكر از دوست خوبمان نويسندهی محترم «اكسير» از شهر مشهد كه شعر زير را ارسال فرمودند.] در مشهد و فکر کنم خراسان از جاهاي ديگهي ايران بيخبرم به سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه شعبان ميگن «چراغ برات». مردم به قبور درگذشتگانشون سر ميزنن و براي شادي روح اموات، خيرات ميکنن. اين شعر هم از مرحوم «اصغر ميرخديوي» در مورد مراسم چراغ براته. اميدوارم خوشتون بياد. ماه شعبون ماهيه يکسره خير و برکات مشدي نيمه اي ماه ره مگه چراغ برات از سه روز به نيمه مانده، سر خاکا محشره مين قبرستونا گوش آدم از صدا کره سور و سات قاريا خوبه و پولي مستنن سبيل همه شا بسکه چربه، پوز مگردنن مستنن پولي که الرحمن و ياسين بخنن دو سه خط نخونده زود در مرن و جيم مکنن سر قبرا مندزن قاليچه و روشم چراغ شيخ قاريم نشسته خوش و شاد و سردماغ ختم قرآني ره بايد بخنه، اي دو سه روز پولشم خيلي خوبه توش نداره هيچ سوخت و سوز سر قبرا جوونا لاله و گلدون مذارن قوم و خويشاش همه هي نقل و نباتم مي يرن اي سه روز تو هر خنه روغن جوشي پخته مره قبايه که بري مرد خنه دخته مره! شيريني سيوا، آجيل و ميوه سيوا، حلوا سيوا خير و خيراتشم از زنا سيوا، مردا سيوا از شکر، آرد برنج، تر حلواي زعفروني همه شم چرب و چيلي و لاي لقمه ي نوني رسم ايه بين گداها همه ره رسد کنن اما چون خوشمزه يه، نره لاتا يم مستنن همه ي اهل مشد چراغ برات شادن دگه اعتقاد درن که مرده هايم آزادن دگه سر قبرستون و خير و خيراتاشا، يک طرف خير و خيرات ميون خنه هاشا يک طرف اي سه روز تو هر خنه روغن جوشي و حلوايه که بري هم مبرن، اي رسم از او قديمايه باز خوبه همي جوري به ياد امواتشاين هم خودشا مخورن هم مرده هاشا ره مپاين سور فراوونه، پلو قيمه و آبگوشت و شله هر جايم سوري باشه، قيله و قال و غلغله اي سه روز چراغ براته همه جا ورد زبون تا شب تولد حضرت صاحب الزمون (ع) شعر زير از يك شاعر معروف مشهدي است كه با لهجهی مشهدي سروده شده عيد نوروز که امد، پشت سرش بهار ميه دوباره گل مشه زنده، تا به اعتبار ميه مگه اي نشاطه که همه ي گلا ره کرده بزک به تماشاش آدم، يکدفعه ياد يار ميه وقتي ياس ره مبيني اوجور پيچيده به درخت نا خداگاه يادم از گيسو هاي سِـگار ميه مرغ بيداره و شب، تو غرق توي خواب نازي خواب خرگوشي بسه، عيد آمده بهار ميه jak_130019-09-2006, 03:32 PMضربالمثلهای فارسی با گويش کرمانی ايشالا گربه يه. انشا اله گربه است. در مورد افراط در خوش بيني گويند و نقل اين است كه شخصي سحر براي عبادت برخاست وقتي كه خواست پوستينش را بپوشد ديد سگي كه در باران به داخل خانه پناه آورده است با موهاي خيس روي آن خوابيده است با عصا بر سر او زد سگ زوزه كشان فرار كرد و مرد خواست بدون پوستين به حياط برود ولي سرماي شديد مانع شد كمي تامل كرد برگشت و پوستين را به دوش انداخت و گفت اين سگ نبود انشا الله گربه بود! من مِگر نوكِر بادنجونم. من مگر نوكر بادمجانم. اين داستان را به ناصرالدين شاه نسبت مي دهند كه روزي از بادنجان و خواص آن تعريف مي كند و يكي از درباريان تاييد مي كند و چندي بعد در نتيجه پر خوري و ناراحتي از بادنجان به مذمت مي پردازد همان شخص سخن اورا تاييد مي كند و در مضرت بادنجان داد سخن مي دهد شاه كه از اين همه مزاجگويي ناراحت مي شود از او مي پرسد آن روز تعريف مي كردم تو هم تاييد مي كردي و امروز هم مذمت مي كني از خودت عقيده اي نداري؟ مي گويد” من نوكر قبله عالمم نه نوكر بادنجان“ اگر بفرمايند خوب است كه حتماً خوب است و اگر بفرمايند بد است براي من هم بد است. يا امامزاده جَلَه تِه اوردي؟ يا امامزاده جله ات را آورده اي؟ از داستاني است كه مردي از درخت خرما پايين مي آمد, بند كمرش گسيخته و احتمال سقوطش بسيار بود نذر كرد كه اگر سالم به زمين برسد خرماي نخلستان را خيرات خواهد كرد ولي با نزديك شدن به زمين در ميزان خيرات تجديد نظر مي كرد. ابتدا به نظرش آمد كه روغن چراغهاي امامزاده را براي يكسال تعهد كند و سپس آن را به شبهاي چراغاني محدود كرد و بعد به يك شب جمعه تقليل داد و در يك متري زمين به نظرش رسيد كه امامزاده ثروت و موقوفه بسيار د� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 903]
-
گوناگون
پربازدیدترینها