واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

دفتر پژوهش و بررسيهاي خبري-رئوف پيشدار :تأکيد صريح مقامات آمريکا بر ايجاد پايگاه هايي مشابه ريگا عليه ايران در اطراف جمهوري اسلامي و شهرهاي ايرانينشين جهان حکايت از آن دارد که وسعت جغرافياي عملياتي آمريکا و غربيها عليه ايران بسيار بيشتر از وسعت جغرافياي عملياتي آنها عليه شوروي در دورة جنگ سرد ميباشد. "ريگا" پايتخت ليتواني ( لاتويا و لِتلَند نام هاي ديگر اين کشور )يکي از جمهوري هاي سابق شوروي درحوزه بالتيک است. الحاق جمهوري هاي اين حوزه به سابق شوروي داستان مستقل و جدايي دارد ، الحاقي که هيچ وقت از سوي نهادهاي جهاني به رسميت شناخته نشد و جمهوري هاي سه گانه اين حوزه تاپايان حيات شوروي در نهادهاي بين المللي داراي کرسي هاي مستقل خود بودند . ريگا نامي آشنا براي کارگردانان و جاسوسان جنگ سرد ميان غرب و بلوک شرق سابق است.سيا با استفاده از رهنمودهاي اين ايستگاه بود که طرح ها و برنامه هاي مختلف خود را روي شوروي و بلوک آن صورت مي دادکه از جمله آنها سازماندهي يک جنگ نرم طولاني مدت عليه مسکو و بلوک تحت تاثير رهبري کرملين بود. سيا براي اين منظور راديوهاي چندي مانند راديو اروپاي آزاد و صداي آمريکا با سرويس هاي مختلف به زبان هاي رايج در شوروي داشت ، و نشريات فراواني منجمله هفته نامه ( مشکلات کمونيسم ) را با تيراژ بسيار بالا و توزيع رايگان در سطح جهان و بخصوص بلوک شرق منتشر مي کرد . سيا در همان زمان به علاوه از فرستنده هاي راديويي تحت مديريت آمريکا در آلمان غربي آن زمان براي پروپاگاند روي شوروي استفاده مي کرد. بنابر اسناد، سيا بسيار پيشتر از دوره موسوم به جنگ سرد فعاليت هاي اطلاعاتي خود را در حوزه بالتيک و عليه اتحاد شوروي متمرکز کرد گرچه در اين دوره آنرا شدت بخشيد. "نيکلاس برنز" معاون وزير امور خارجه آمريکا و از مامورين کارکشته سيا در 29آذر 1385 در باره چگونگي فعاليت هاي ايستگاه ريگا به " نيويورک تايمز " گفته است :" ما جواني را در سال 1926 از ميلواکيMilwaukee (در ايالت ويسکانسين و يکي از مراکز اصلي سيا ) به پايگاه ريگا فرستاديم". بنا براسناد مورد اشاره نيويوک تايمز جوان مورد اشاره آقاي برنز، "جورج کنان " است که بعدها به يکي ازبرجستهترين کارشناسان شوروي تبديل شد. برنز مي گويد:"ما (سيا) به او گفتيم: برو زبان روسي ياد بگير و در ريگا بنشين. تو پنجره ما به اتحاد جماهير شوروي هستي". و کنان اين طور کرد . ريگا و فعاليت هاي آن الگوي خوبي براي سيا بود. اين سازمان در دوران جنگ سرد ايستگاه هاي متعددي ديگري در بلوک شرق داشت گرچه هيچ يک از آنها شهرت اين ايستگاه را نداشتند که بيشتر ناشي از حجم فعاليت ها ، تجهيرات فوق پيشرفته و حوزه ماموريت ايستگاه ريگا بود ، ولي فعاليت هاي گسترده اي داشتند . داستان لو رفتن جاسوس ها و کشف مراکز جاسوسي دو بلوک غرب و شرق در حوزه حکومتي و نفوذ طرف مقابل از جمله سوژه هاي هميشگي رسانه هاي آنها بود. با فروپاشي شوروي و بدنبال آن وقوع حوادثي چند درسطح جهان در سه دهه پاياني قرن گذشته که به تغيير ساخت و سلسله مراتب هژموني انجاميد ، آمريکا به منافع جديدي دست يافت که تامين ، حفظ و ارتقاي آن ، نياز به ابزارها و امکانات جديد و به علاوه اي داشت که در حوزه اطلاعات و امنيت تا آن زمان در اختيار سيا بود . از جمله اين اقدامات افزايش ايستگاه هاي سيا و توزيع آنها در مراکز هدف جديد منطبق با اهداف استراتژيک تازه اي بود که آمريکا آنرا دنبال مي کند. انقلاب اسلامي ايران را مي توان از جمله مهمترين تحولاتي دانست که در قرن گذشته سبب تحولات و دگرگوني هاي بسياري در حوزه منافع قدرت هاي بزرگ شد. انقلاب اسلامي ايران نظام سياسي جديدي را به دنيا معرفي کرد که بر نفي سلطه استوار بود. اين انقلاب به همان سرعتي که در ميان توده هاي مردم در اقصي نقاط جهان جا باز مي کرد ، به يکي از هدف هاي براندازي سرويس هاي امنيتي و سياسي نظام سلطه و مشخصا آمريکا مبدل شد تا جايي که براي تحقق آن بودجه هاي رسمي تصويب شد و اختصاص يافت که سرمايه نهادهايي چون بنيادهاي سوروس Soros Foundationبا نام اصلي بنياد جامعه باز Open Society Institute - OSI (جرج سوروس – ميليارد يهودي آمريکايي است ) (1) پيش برنده طرح هاي موسوم به انقلاب مخملين (2) را بايد به آن افزود . آمريکا براي حذف انقلاب اسلامي ، طرح هاي مختلفي داشت و دارد که در فازهاي مختلف قرار مي گيرد و soft war يا جنگ نرم، فعال ترين آنهاست. انقلاب اسلامي و تغييرات ژئوپولتيک سه دهه پايان قرن گذشته ، ايران را که تا پيش از پيروزي آن ، در بلوک غرب قرار مي گرفت و اين بلوک منافع بسياري در آن براي خود قائل بود ، به يک جامعه هدف مبدل کرد . " کبکان "در شمال ايران که يکي از ايستگاه هاي فعال سيا بخصوص در حوزه شنود روي شوروي بود ، در همان روزهاي ابتداي پيروزي انقلاب ايران تعطيل شد. قطع رابطه سياسي حوزه عمل آمريکا در ايران را مختل و محدود کرد . درچنين شرايطي تجربه ريگا سناريويي شد در دست سيا تا بااستفاده از ايستگاه هاي بيروني خود و با کمک عوامل دروني براي مقابله با انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران به اجرا بگذارد. سيا براي اين هدف سناريوهاي مختلفي دارد که حصر،ضربه و حذف سه رکن همه ي آنها است . با آنکه آمريکا مدعي است که سياست گذشته خود داير بر براندازي جمهوري اسلامي را تغيير داده است ، اما قرائن نه تنها آنرا تاييد نمي کند ، که تاييدي بر ادامه همان سياست هاي گذشته واشنگتن است. رهبري فعاليت ها عليه انقلاب اسلامي ايران را سيا به چند ايستگاه خود واگذار کرده است که در پيرامون ايران و به طور مشخص در باکو ( جمهوري آذربايجان ) استانبول ( ترکيه ) ، فرانکفورت (آلمان )، لندن ( انگلستان ) و دوبي ( امارات ) فعال هستند . اين ايستگاه ها در خصوص امور ايران تحت نظر ايستگاه سيا در دوبي و از طريق آن با سازمان مرکزي قرار دارند .3 نيکلاس برنز ديپلمات آمريکايي در مصاحبه با نيويورک تايمز در 29آذر 1385 گفته است : " امروزهمين حرف را به اين جوانان ميگوييم. برويد دوبي. ما نميتوانيم به ايران برويم. شما برويد و با هر ايراني که پيدا کرديد، گفتوگو کنيد، تا آنها را بشناسيد. شما به ما بگوييد که چطور بايد ايران را بفهميم! " سيا در فعاليت هاي خود عليه ايران همانطور که برنز گفته است ، روي ايراني ها ي مقيم شيخ نشين دوبي و نيز ايراني هاي مقيم ديگر کشورها متمرکز است و پوششي که تحت آن عمل مي کند ، عمدتا نهادهايي هستند که به ظاهر مردم محور يا NGO تعريف شده اند مانند " مرکز ايراني (برخورد) غيرخشونتآميز کاربردي" ولي در واقع اهداف سياسي و امنيتي را دنبال مي کنند. مرکزپيش گفته به نوشته نيويورک تايمز " از ايرانيها دعوت ميکند تا در کارگاههاي آموزشي خود، به آنها نشان دهد که چگونه اعتراضهاي مسالمتآميز در گرجستان، فيليپين و ديگرمناطق دنيا شکل گرفته است.اين مرکز اميدوار است با برگزاري کلاسهايي درباره نافرماني مدني، به شورشهاي مسالمتآميز در ايران دامن بزند." برابر مدارک و گزارش هاي مطبوعاتي منتشره "مرکز بينالمللي برخورد غيرخشونتآميز کاربردي"، که مقر آن در واشنگتن است، به برگزاري کارگاههاي آموزشي مرکز ايراني (برخورد) غيرخشونتآميزکاربردي"4 در دوبي کمک کرده است.5 " گذشته از رصد کردن ايران از دوبي و تعامل با ايرانيان آنجا، دولت بوش 76 ميليون دلار ازکنگره درخواست کرده که اين پول صرف کمک مالي به راديو تلويزيونهاي فارسي زبان خارج از ايران ميشود. اين مبلغ همچنين براي برنامههاي هنري، ورزشي و هربرنامهاي که به دموکراتيک شدن ايران کمک کند، هزينه ميشود."6 دفترامور ايران ايستگاه سيا در دوبي در ساختمان بلندي در مرکز اين شيخ نشين قرار دارد . بنابر آنچه از منابع آشکار آمريکايي بدست آمده است ، اين دفتر در طول سال هاي اخير بارها ميزبان گروه هايي از مقام هاي دولتي آمريکا بوده است که در دفتر کار خود به دنبال کنترل بيشتر ايران و ايجاد تغييرات سياسي در اين کشور هستند و اين دفتر به علاوه چندين نشست تحت عنوان سمينار و دوره هاي آموزشي برگزار کرده است. سيا در اوايل سال 2006 ميلادي و در هنگامه اي که واشنگتن عليه برنامه هاي هسته اي ايران به راه انداخته بود قصد خود را براي ايجاد دفتري در دوبي و ميزي در وزارت خارجه "جهت برقراري ارتباط بيشتر با ايراني ها و کنترل اوضاع اين کشور "را علني کرد . دربيان دلايل سيا براي ايجاد دفتر موصوف نيويورک تايمز در شماره پيش گفته به " نزديکي جغرافيايي به ايران ، حضور گروه زيادي از تاجران ايراني در دوبي و رفت و آمد زياد ايرانيان در اين شهر " به عنوان سه دليل از دلايل انتخاب دوبي براي تأسيس «دفتر ايران سيا » اشاره مي کند . بعد از فروپاشي شوروي و انحلال پيمان نظامي « ورشو » ـ که در مقابل پيمان ناتو به وجود آمده بود ـ بسياري از تحليل گران سياسي که شناخت عميقي از ماهيت استعماري و سلطه طلبانه کشورهاي غربي نداشتند، پيش بيني ميکردند « ناتو » نيز منحل خواهد شد، زيرا با فروپاشي شوروي و بلوک شرق و سامانة فکري کمونيسم و در نتيجه انحلال پيمان ورشو، ديگر تهديد بزرگي از لحاظ نظامي عليه غرب و آمريکا وجود ندارد و دليلي براي تداوم حيات ناتو نيست. اما در عمل اتفاق ديگري افتاد. ناتوي تحت رهبري آمريکا نه تنها منحل نشد، بلکه شعاع عملياتي خود را گسترش داد و حتي به جذب کشورهاي بلوک شرق سابق نيز دست زد. برخي از اين کشورها را به عضويت پذيرفت و با بسياري ديگر همکاري نظامي آغاز کرد. آمريکا نيز شروع به ايجاد پايگاه درکشورهاي بلوک شرق سابق کرد و اين اقدامات، در کنار مسايلي چون اشغال افغانستان و عراق، تداوم جنگ در لبنان و فلسطين، ايجاد پايگاه ها و زندان هاي مخفي در کشورهاي مختلف توسط آمريکا، جهان را به سوي ميليتاريزه شدن پيش برد، صلح و امنيت را بخصوص در خاورميانه به خطر افکند و تروريسم را گسترش داد. تأکيد صريح مقامات آمريکا از جمله آدام ارلي، رايس ( وزيرامورخارجه پيشين آمريکا )و نيکلاس برنز بر ايجاد پايگاه هايي مشابه ريگا عليه ايران در اطراف جمهوري اسلامي و شهرهاي ايرانينشين جهان (مانند باکو، دوبي، استانبول، فرانکفورت، لندن و...) به روشني حکايت از آن دارد که وسعت جغرافياي عملياتي آمريکا و غربيها عليه ايران بسيار بيشتر از وسعت جغرافياي عملياتي آنها عليه شوروي در دورة جنگ سرد ميباشد. به بيان ديگر، ايران، ايراني که نه سلاح اتمي دارد و نه از قدرتي برابر با قدرت نظامي شوروي برخوردار است، براي غرب مسالهاي مهمتر از شوروي است و به بيان روشنتر، قدرت تأثيرگذاري ايران بر سياست جهاني و ملتهاي مسلمان، قدرتي انکارناپذير است. آمريکا و غرب طي 28 سال مبارزه با ملت ايران (حملة نظامي از طبس تا خليج فارس، حمايت تسليحاتي و سياسي از رژيم صدام، حمايت از جريان تروريسم ضد ايراني از منافقين تا طالبان، تلاش گسترده براي ايجاد جنگ قومي و فرقهاي در ايران، استفاده از مراکز و مجامع بين المللي مانند آژانس انرژي اتمي و سازمان ملل و تشکلهاي حقوق بشري عليه ايران و ...) نتوانستهاند، انقلاب اسلامي ملت ايران را به شکست بکشانند و هر روز که ميگذرد، اقتدار ايران و قدرت تأثيرگذاري آن بر سياست جهاني و منطقهاي افزونتر ميشود. آمريکا و کشورهاي غربي مانند انگليس، فرانسه، هلند، سوئد، دانمارک و ... امروز هر يک براي مبارزه با ملت ايران نقشي را برعهده گرفتهاند و رهبري اين مبارزه بر عهدة آمريکاست. مطالب و مقالاتي که تحليلگران و نظريه پردازان غربي دربارة ايران ارايه ميدهند، حاکي است که آنها از يک سو با نگاه به گذشته ملت ايران که در ادوار مختلف مانند دورة صفوي و يا دورههاي پيش از اسلام نقش امپراتوري و ابر قدرتي داشته، و از سوي ديگر با مطالعة وضعيت کنوني ايران و پيشبيني آينده، بر اين باور هستند که ايران با شتاب به سوي « ابر قدرت شدن » و يا حداقل « تبديل شدن به قدرت برتر در خاورميانه » حرکت ميکند.غربيها که براي تأمين منافع نامشروع و دراز مدت خود برنامهريزيها کردهاند، ايران را به عنوان قدرتي ميبينند که در آينده کشورها و دولت هاي منطقه ميتوانند در ساية آن، روابط خود را با غرب به صورت مناسب و برابر تنظيم کنند و از طريق پيوند با ايران قدرتمند، در مقابل زيادهخواهيها و زورگوييها و امتيازطلبيهاي غرب بايستند. از اين روست که غربيها مبارزة گستردهاي را با تمام ابزارهاي اطلاعاتي، اقتصادي، سياسي، و جنگ رسانهاي و علميات رواني عليه ايران آغاز کردهاند و ايجاد پايگاه هاي مشابه ريگا، در شهرهاي ايراني نشين جهان بخصوص در کشورهاي اطراف ايران يکي از پروژههاي مهم آنها براي تضعيف ايران است. آمريکاييها مشخصاً اعلام کردهاند که از طريق ايجاد پايگاههاي مشابه ريگا در شهرهاي ايراني نشين جهان، براي نفوذ به داخل ايران، جمعآوري اطلاعات، ارتباط با مخالفان ملت ايران و حمايت از آنها و بکارگيري آنها در راستاي طرح هاي مورد نظر خود استفاده خواهند کرد.بررسي فعاليتهاي پايگاه ضد ايراني سيا (که با پوشش وزارت امورخارجه کار مي کند) در دوبي که به بخشي از آن پيشتر اشاره شد ، نشان ميدهد که سازمان سيا، با استفاده از عناوين و اصطلاحات غير امنيتي مانند « دفتر مخالفان غير خشونت طلب ! » و داير کردن کارگاههاي آموزشي (جاسوسي) به جمعآوري، آموزش و تقويت مخالفان ملت ايران پرداخته و ميکوشد تا با ايجاد سرپل هايي، در اطراف ايران، با داخل ارتباط برقرار، و به تدريج جريان هاي متعددي را ايجاد کند. اين جريان ها ميتوانند اهداف و افکار متفاوتي داشته باشند ( جريان هاي فرقهاي، منافقين، تجزيه طلب، وهابيت، ضدديني و حتي قاچاقچيان مواد مخدر) که نقطة مشترک اين جريانها، شکست انقلاب اسلامي و سقوط جمهوري اسلامي است. از نگاه آمريکاييها، مديريت و تقويت اين جريان ها، در فرايندي ـ مثلاً ده ساله ـ ميتواند ضمن درگير کردن دستگاه هاي نظام با مسايل عديده و تغيير فضا به ايجاد آشوب ها، ناامنيها و خشونتهاي فزاينده در ايران بيانجامد و در نهايت به آسيب ديدن شديد امنيت ملت ايران و حتي تجزية ايران منجر شود. يکي از فعاليت هاي دفتر سيا دردوبي جذب افراد مستعد براي انجام عمليات رواني و جنگ رسانهاي عليه ملت ايران است . راهاندازي شبکههاي ماهوارهاي و راديويي تجزيه طلب به زبانهاي آذري، عربي، بلوچي، ترکمني و کردي از جمله اقدامات سازمان سيا ميباشد. - سوروس در بيش از 30 کشور جهان از جمله جمهوريهاي آذربايجان، ارمنستان، ازبکستان، اوکراين، تاجيکستان، روسيه، گرجستان، قرقيزستان، قزاقستان و مولداوي داراي نمايندگيهاي فعال است . 2 - بنياد سوروس با فعال کردن مراکز مطالعاتي در کشورهاي مختلف و سپس با ارزيابي مخالفان دولت مرکزي و حمايت از مطبوعات مخالف دولت، زمينه را براي انقلابي آرام و به شکست کشاندن دولت و يا حکومت فراهم مينمودهاست که به آنها انقلاب هاي مخملين گفته مي شود . عمدهترين فعاليت اين بنياد در حوزه کشورهاي آسياي ميانه و قفقاز است . 3 - نيويورک تايمز 29آذر 1385 4 - اين دو موسسه در ظاهر از هم جدا هستند. 5- "يادداشتهاي يک روزنامه نگار" http://r-pishdar.blogfa.com 6 - از اظهارات برنز در گفت و گو با نيويورک تايمز 29آذر 1385 /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 159]