واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دكتر محمدحسين رجبي دواني احسب الناس ان يقولوا آمنا فهم لايفتنون و لقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صدقوا و ليعلمن الكاذبين. (سوره مباركه عنكبوت آيات 2 و 3) يعني: آيا مردم پنداشتند (به صرف اين كه) بگويند ايمان آورديم آنها را مورد آزمايش قرار نمي دهيم. ما امت هايي را كه پيش از اينان بودند به امتحان درآورديم تا خدا دروغگويان را از راستگويان كاملاً معلوم كند. در آيات شريفه فوق به روشني تاكيد شده است: «مؤمنان» بدون استثنا در همه زمانها و مكانها در قبال نعمت هاي بزرگ الهي مسئولند و آزمايش مي شوند تا صدق و كذب ايمان و اعتقاد آنان معلوم گردد. اين سنت الهي است كه چون مردمي در امتحانات خداوند سربلند بيرون آيند، نه تنها از مجازات و ذلت در دنيا درامانند بلكه تا زماني كه بر عهد با خدا استوارند، از ديگر نعمت هاي الهي پي درپي برخوردار خواهند بود. (سوره يونس، آيه 98). و چنانچه در امتحان الهي مردود شوند بايد منتظر عذاب و ذلت در دنيا و آخرت باشند. خداوند به سبب قابليت و شايستگي كه امت ما از خود بروز داد نعمت بزرگ انقلاب اسلامي و رهبري الهي آن را به ما عنايت فرمود و چون در آزمون بزرگ انقلاب سربلند و سرافراز گشتيم به لطف الهي به ديگر نعمت بزرگ خداوندي نائل شديم: برپايي نظام مقدس جمهوري اسلامي به زعامت نايب عام و شايسته امام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف. در سنت الهي مقدر بود تا صلاحيت و شايستگي امت ما در حفظ نعمت بزرگ نظام جمهوري اسلامي كه بعد از قريب به 1360سال تنها نظام اسلامي مشروع تاريخ اسلام است، مورد امتحان قرار گيرد. وقايع و حوادث متعدد پس از پيروزي انقلاب اسلامي بويژه تحميل جنگ همه جانبه و نابرابر استكبار جهاني بر اين نظام مقدس و مظلوم، صحنه هاي مختلف امتحان الهي بود كه در نهايت امت ما از همه آنها سربلند و سرافراز بيرون آمد و شايستگي خود را در حفظ اين نعمت عظيم الهي به اثبات رساند. آنچه در اين آزمايش هاي الهي پس از انقلاب بيشتر جلب نظر مي كند سرافرازي و سربلندي رهبري و اكثريت قاطع مردم است كه در طول اين سه دهه به حول و قوه الهي با وجود ريزش هاي جزيي، رويش توده هاي جوان متدين و انقلابي را به همراه داشته است. اما در اين ميان بعضي از «خواص» جامعه ما به رغم برخورداري از مؤلفه هايي نظير علم و قدرت و موقعيت سياسي، اجتماعي و... نتوانستند همپاي مردم انقلابي و آگاه حركت كنند و به مرور زمان ريزش هاي پي درپي آنان را شاهد بوديم. برخي در برابر حضرت امام خميني(ره) ايستادند، بعضي در پي كسب قدرت و ثروت بيشتر برآمدند، برخي هم چنان خود را سرگرم روزمرگي كردند كه از وظايف و تكاليف اصلي خويش غافل ماندند و به هنگامي كه جنگ استكبار بر ضد نظام از بعد فيزيكي به بعد فكري و اعتقادي تغيير جهت داد، در لاك خود فرو رفته و بي تفاوت نظاره گر حوادث شدند؛ حال آن كه اين جنگ، جنگ مختص خواص بود و برخلاف جنگ تحميلي، توده ها را بدان راه نبود. دوراني كه «سازندگي» نام گرفت و دوره اي كه بر آن نام «اصلاحات» نهادند، اگر چه از نظر مادي شايد كارنامه قابل قبولي داشته باشند، اما از نظر معنوي دوران جنگ با ارزشها و آرمان هاي ديني بود كه دشمنان انقلاب ريشه را هدف قرار داده بودند: اعتقادات و ارزش ها. در اين دوران بود كه رهبري هوشمند انقلاب تهاجم فرهنگي دشمن را به عينه ديد و خواص را به ميدان مبارزه و جهاد فراخواند. اما دريغ و افسوس كه در اين آزمايش الهي و ميدان مبارزه، جز انگشت شماري كسي از خواص به ياري پرچمدار ارزشها نشتافت. از سوي ديگر خواص آلوده با گشودن جبهه اي از داخل قدم به قدم در پي كمرنگ كردن ارزشها و نهايتاً از ميان بردن آنها و جايگزين كردن ضدارزشهاي معنوي به عنوان ارزشهاي جديد بودند و در حقيقت به عنوان ستون پنجم به ياري دشمن آمدند و متأسفانه تا حدود زيادي هم موفق شدند. چرا كه آلودگي در اين دوران به برخي از اركان نظام نفوذ يافته بود. در اين دوران سخت و پرالتهاب رهبري فرزانه و بيدار انقلاب و توده هاي دلسوخته انقلابي نگران از سرانجام اين روند خطرناك با عملكرد ناصواب خواص آلوده در ميدان مانده بودند؛ آيا در اين آزمايش سربلند خواهيم شد؟ اما خداوند فرصتي تازه داد و آزموني ديگر براي امت رقم زد كه آن، انتخابات سرنوشت ساز سوم تير ماه 84 بود. در حالي كه اكثريت بيدار و ديندار امت ما به رغم بمباران هاي شديد تبليغاتي و سيلابي از اتهام و افترا كه برضد نامزدي از جنس مردم و معتقد به ارزش هاي اصلي انقلاب به راه افتاده بود، رأي به حاكميت ارزش ها دادند و گفتمان اول انقلاب را برگزيدند. با اين انتخاب استكبار جهاني كه با وجود سرمايه گذاري كلان تمام اميدهاي خود را برباد رفته مي ديد، از همان زمان به دنبال «تغيير» به نفع خود برآمد. از سوي ديگر خواص ضربه خورده در اين آزمون بزرگ الهي نيز كه موقعيت برتر خويش را از دست رفته ديده و يقين داشتند در صورت موفقيت گفتمان تازه حاكم شده، ديگر اميدي براي بازگشت به قدرت و زياده خواهي هاي خود نخواهند داشت، در پي از ميان بردن اميد جديد مردم آگاه و روي گردان از آنها برآمدند. تخريب گسترده رسانه اي برگزيده مردم، سياه نمايي خدمات گسترده او، به تمسخر گرفتن آرمان ها و اعتقادات اين گفتمان، چوب لاي چرخ گذاشتن هاي بسيار براي ناكام كردن دولت نهم و... همه و همه براي اين بود تا در انتخاب دهم، با كنار زدن تفكري كه آنان برنمي تابند، بار ديگر موقعيت از دست رفته را بازيابند. در اين تخريب هاي گسترده شنيع تر و وقيح تر اتهام «دروغگويي» و دروغگو بودن به منتخب مردم بود كه انشاء ا... در مجالي ديگر به اين موضوع خواهيم پرداخت. آنچه براي خردمندان، مسلم مي نمود اين بود كه اين «خواص» با عملكرد قريب به دو دهه اخير خود در قدرت، نشان داده اند به رغم ظاهري ديني و حتي در لباس دين، از آموزه هاي ديني و اعتقاد به پاسخگويي اعمال، تا حد زيادي غافل مانده اند و از اين كه در آزمون هاي الهي پي درپي مردود مي شوند، بي خبرند. اگر غير از اين بود بايد مي فهميدند علل رويگرداني و حتي تنفر توده هاي متدين و انقلابي از آنان در «تغيير» خودشان است و نه تغيير مردم. لذا تمسك آنان به سابقه خوب گذشته و همراهي با امام و شهيدان بزرگ انقلاب كمترين حس همدردي و همدلي را ميان مردم انقلابي و عاشق امام و مريدان شهداي انقلاب برنيانگيخت. در اين فضاي آلوده شده توسط خواص و همپيماني و همراهي دشمنان مستكبر نظام با اين خواص، انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري امتحان بزرگ و بسيار مهم ديگري براي امت ما است. نويسنده اين سطور در اين مقال در پي آن نيست كه از زواياي گوناگون نامزدهاي حاضر در عرصه انتخابات و «خواصي» را كه در اين امتحان سرنوشت ساز له يا عليه نامزدها موضع گرفتند، مورد بحث و بررسي قرار دهد. اگر بدون پيش داوري به انتخابات نظر افكنيم همان گونه كه رهبر فرهيخته انقلاب فرمود هر كس (بويژه توده هاي مردم) كه در اين عرصه حاضر شده و به هر يك از نامزدها راي داده باشد، نزد خداوند مأجور است و اگر قصد قربت هم كرده باشد، عبادت نموده است. اما از منظر ديگر اگر ما به عنوان امتي مسلمان كه به اميد صلاح دين و دارالايمان ايران در انتخابات شركت كرده ايم و معتقديم تك تك اعمال ما در محضر الهي ثبت و ضبط مي شود و پاسخگوي اعمال در قبال تكليف خود خواهيم بود، بايد حجت شرعي براي رأيي كه داده ايم داشته باشيم تا ببينيم آيا از اين امتحان الهي سربلند و پيروز بيرون آمده ايم؟ انشاءالله عموم قريب به 40 ميليون نفر تا روز انتخابات از ميدان اين آزمايش پيروز بيرون آمده اند؛ اما بي شك حوادث و وقايع پس از انتخابات عرصه آزموني بس سرنوشت ساز براي نامزدهايي شد كه در اين رقابت برگزيده نشدند و نيز هواداران آنها. سه نامزد غيرمنتخب در اين رقابت با به نمايش گذاشتن عدم بلوغ سياسي خود و عدم رعايت حداقل ادب و اخلاق سياسي در تبريك نگفتن به پيروز انتخابات، و تحريك و تهييج هواداران خود به نپذيرفتن نتيجه انتخابات (علني و بي پرده و يا با رياكاري و رندانه) و كوفتن بر طبل دشمن مبني بر تقلب در انتخابات آن هم در نظام اسلامي و ايراد اتهام به اركان قانوني آن بويژه شوراي نگهبان كه در واقع بي اعتقادي آنان به ركن اصلي نظام را مي رساند، رفوزگي خود را در اين امتحان الهي آن هم در «خرداد» به همگان اثبات كردند. و متأسفانه به رغم هشدار رهبر بيدار انقلاب، همگام با دشمنان مستكبر نظام شيريني حضور حماسي و بي نظير مردم را در كام امت آگاه ايران تلخ نمودند و رؤياي استكبار جهاني را با به خطر انداختن امنيت امن ترين كشور جهان به خوبي! تعبير كردند. البته در اين ميان سهم دو نامزد شكست خورده كه در ميان مردم از كمترين مقبوليت برخوردارند، كمتر از ميرحسين موسوي است. در اين بخش از مقاله روي سخن راقم اين سطور با كسي نيست كه نه تنها در انتخابات بلكه در اين آزمون بزرگ الهي به سختي مردود شد و با بيانيه هاي تند و خلاف شرع و قانون و عرف و اخلاق خود گذشته از اين كه خروج خويش از حاكميت نظام اسلامي را (به رغم تمسك رياكارانه و منافقانه به امام و انقلاب و نظام) ندا مي دهد، با زير پا گذاشتن آنچه به عنوان مرام و آرمان خود در تبليغاتش مطرح كرده بود، پريشان گويي و عدم تعادل سياسي خود را نزد هر خردمندي اثبات كرد. (اگرچه هنوز اميدواريم وي متوجه خطاي فاحش و خيانت خويش گردد و سعي در جبران مافات كند، هر چند نمي دانيم آيا توبه و استغفار او پس از به ذمه درآوردن خونها و خسارات بسيار، و از همه مهم تر همگامي با دشمن در تضعيف نظام نزد خداوند پذيرفتني خواهد بود؟) روي سخن اينجانب با افرادي از هواداران اوست كه مؤمن و اهل تشرع بوده اند و به حشر و نشر و حساب و كتاب اعمال اعتقاد داشته اند. بويژه برخي از مسئولان ستاد وي. اگرچه بحمدالله شاهد آن هستيم بسياري از متديناني كه به وي رأي داده اند با مشاهده مواضع او پس از انتخابات و اعمال ضدقانوني او بويژه ايستادن در برابر رهنمودهاي رهبري، پشيمان شده و از او برائت مي جويند، اما هنوز افرادي باسابقه تدين و تشرع در اطراف وي هستند و كماكان از مشي و مواضع او حمايت مي كنند. كساني هم چون دو تن از دوستاني كه زماني اينجانب با آنان همكار بوده و سابقه ارادت به آنان دارم: اين دوستان به اتكاي سوابق خود در جلب آراي قابل توجهي از مؤمنان به وي نقش داشته اند. برادران باسابقه و متدين، اين تذهبون؟ شما اگر هنوز به آخرت اعتقاد داريد، در پيشگاه الهي چه پاسخي در برابر اين سؤال كه چرا همگام و هم زبان با استكبار و ضدانقلاب و در دفاع از كانديداي غيرمنتخب در حقيقت به حمايت از اراذل و اوباش سياسي و اجتماعي پرداختيد كه خانه خدا را سوزاندند و جان و نفوس محترمي را از بين بردند و به بيت المال و اموال مردم خسارات سنگيني وارد كردند و فساد پديد آوردند؟ اگر انشاءالله هنوز به شريعت پاي بنديد، مگر آيه شريفه قرآن را نخوانده ايد كه «من قتل نفسا بغير نفس او فساد في الارض فكانما قتل الناس جميعا.» شما بايد بدانيد كه در تفكر ولايي اماميه، اطاعت از ولايت امر شرط لازم است و اگر اطاعت نشود، امور مختل خواهد شد. نكند خداي نكرده مثل شما مثل گروهي از پيمان شكنان بصره شود كه با وجود و حضور ملاك و ميزان حق، يعني اميرالمؤمنين علي(ع)، براي روشن كردن اين كه آيا آن حضرت و پيروانش در قتل عثمان دخيل بوده اند يا خير، خليفه واجب الاطاعه را رها كرده و در پي افراد به اصطلاح متدين و مورد اعتمادي بودند تا با تأييد خواست آنان، مجوز ايستادن در برابر اميرمؤمنان(ع) را بدست آورند. و چون چنين خائنان ظاهرالصلاحي را يافتند به نظر خود حجت شرعي پيدا كرده! و تكليف خويش را در مقابله با حضرت امير عليه السلام دانستند! شما بايد خوانده باشيد كه در فتنه پيمان شكنان بر ضد اميرمؤمنان(ع)، انقلابيون باسابقه ديروز يعني طلحه و زبير كه در صحنه هاي سخت دوران رسول خدا(ص) با اميرمؤمنان(ع) بر ضد شرك و كفر همراه و همگام بودند و با ضدانقلاب نبوي جنگيدند، چون به آنچه در حكومت علوي مي خواستند، نرسيدند از نارضايتي گروهي از خواص آلوده از سياست هاي عدالت محور اميرالمؤمنين(ع) سود جسته و به اميد رسيدن به قدرت نه تنها بيعت خود با امير مؤمنان(ع) را شكستند، بلكه با ضدانقلاب ديروز يعني بني اميه و اتباع آنان كه خود همراه با علي(ع) با آنها جنگيده بودند، هم پيمان شدند و ائتلاف كردند و در براندازي نظام علوي همداستان شدند. حال آن كه طلحه و زبير پس از پيغمبر جز چند مورد معدود پنج سال در صحنه سياسي و اجتماعي فعال نبودند و تقريبا سكوت كرده بودند. چگونه براي شما اگر اعتقادي به نظام جمهوري اسلامي باقي مانده باشد و كمترين اعتقادي به ولايت فقيه داشته باشيد، جاي سؤال نيست كه نامزد غيرمنتخب براي رسيدن به هدف و قدرت، نه تنها به حمايت انقلابيون ديروزي و استحاله شده هاي امروزي مي بالد، بلكه از همپيماني و ائتلاف با ضدانقلاب اسلامي يعني جبهه مرتد ملي و نهضت آزادي استقبال مي كند و در اين سركشي وفتنه كار را به جايي مي رساند كه پسر شاه معدوم با او در خود وجه اشتراك مي يابد و گروهكهاي بدنام و مفلوكي چون منافقين و فدائيان خلق از حركت او و پيمان شكني اش حمايت مي كنند؟ بگذريم از حمايت ها و شادي هاي سفاكان حاكم بر آمريكا و اروپا و رژيم پليد صهيونيستي. برادران بدانيد كه در آزموني بزرگ گرفتار شده ايد. تا دير نشده به خود آييد و راه خود را جدا كنيد كه فردا دير است. شما نه تنها براي سرافرازي در اين آزمون بايد زماني كه نامزد غيرمنتخب بر طغيان خود باقي است، به هر نحو ممكن برائت خود از او را به اطلاع كساني كه تحت تأثير تبليغات شما به او گرايش يافته ند، برسانيد. برادران بار ديگر مي گويم و حجت را به سهم خويش بر شما تمام مي كنم كه اگر هنوز اعتقادي در شما باقي است از جبهه اصحاب جمل امروز خارج شويد و به جبهه حق و محوريت ولايت بپيونديد و بدان تمسك جوييد تا خداوند از گناهتان درگذرد و از اين آزمون بزرگ با نمره قبولي بيرون آييد. انشاءالله. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ¤ استاد تاريخ اسلام /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 303]