واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عليرضا خزعلي شعبان بي مخ پس از انقلاب اسلامي در آمريكا ساكن شد. آب و هواي فرنگ بر او اثر كرد و شد آقاي شعبان جعفري. آقاي شعبان جعفري در فرنگستان به كتابت روي آورد و خاطرات دوران شعبان بي مخي خود را آن طور كه امروز اقتضاء مي كند، نوشت. او در كتاب خاطراتش شعبان بي مخي را به تصوير مي كشد كه وطن پرست است و هرچه مي كند براي خدمت به مردم و مملكتش مي كند. او براي عزت و آزادي مردم شعبان بي مخي كرده است. بهرحال او چند صباحي را در آمريكا سپري كرده است و آموخته است چگونه بايد پروپاگاندا كرد. چگونه با واژه ها بازي كرد. او به خوبي ياد گرفته است كه اولين كلاس سياست عوام فريبي است. مگر نه اينكه آمريكا و غرب به نام دموكراسي نسل كشي مي كنند و بنام حقوق بشر چه جنايت ها كه مرتكب نمي شوند. آقاي شعبان جعفري يا شعبان بي مخ لعاب فرنگي فهميده است كه با عوام فريبي و سوءاستفاده از واژه ها مي توان به نام دموكراسي، ديكتاتوري كرد و به نام دفاع از حقوق مردم، بر گرده آنها سوار شد. امروز هم شعبان بي مخ هاي لعاب فرنگي بسيارند، در همه جاي اين گيتي پهناور از آسيا و آفريقا گرفته تا اروپا و آمريكا مي توان سراغ آنها را گرفت. ويژگي مشترك همه آنها، عوام فريبي و سوءاستفاده از مقبولات است. آزادي را همه دوست دارند، عدالت بسيار خوب است. راستي و راستگويي فضيلت است. اما سوءاستفاده از همه اين واژه ها خيانت است. صيانت از آراي مردم كه امانتي است در دستان حكومت، امري است واجب و لازم، اما اگر با شعار صيانت از آراي مردم درپي محو و از بين بردن رأي مردم باشيم، اين خيانتي است نابخشودني. اين است دليل بدتر بودن منافقين از كفار. كافر در برابر خدا مي ايستد و مومنين را به مبارزه مي طلبد، اما منافق به لباس اهل ايمان درمي آيد و در پوشش يار و دلسوز از پشت خنجر مي زند. داد از قانون مي زند و فرياد برمي آورد كه من از بي قانوني در رنجم و هرچه مي كنم براي آزادي و عدالت و قانون مداري است! اما خود همواره قانون گريز است. تلاش مي كند با بي قانوني و هوچي گري قانون را مطيع و منقاد خود كند. انتخابات كه ابتدايي ترين ابزار براي حاكميت قانون و دموكراسي است را برنمي تابد و هنوز انتخابات تمام نشده و حتي شروع نشده، خود را برنده اعلام مي كند. در مسخره ترين نمايش هاي انتخاباتي نظير حكومت صدام نيز هيچگاه پيش از پايان انتخابات، حتي از نوع نمايشي آن، كسي خود را برنده انتخابات فرياد نزده است. جالب اينكه، آن گاه كه رأي مردم خوانده مي شود، ناله سر مي دهند كه تقلب شده است. عزيزان لازم نيست به اقصي نقاط اين سرزمين پهناور سفر كنيد، فقط كمي از حلقه دوستان خود خارج شويد، خواهيد فهميد كه آيا تقلبي شده است يا خير. البته اگر چشم بينا و گوش شنوا داشته باشيد. بنده به همه مردمي كه به شما يا هر كس ديگري راي دادند علاقه مندم و به راي آنها احترام مي گذارم، ولي بايد قواعد بازي را رعايت كرد. راي اكثريت حاكم است و بايد بدان گردن نهاد. نمي توان به نام صيانت از آراء خواست اكثريت مردم را ناديده گرفت. البته قاعده ديگر بازي دموكراسي نيز اين است كه طرف پيروز حقوق طرف مغلوب را محترم بشمارد و خواسته هاي او را هم لحاظ نمايد. اما طرف مغلوب هم نمي تواند و نبايد بازي را برهم زند. پذيرش شكست فضيلتي است كه اگر كسي آنرا ندارد، بهتر است- بلكه لازم است- وارد ميدان مسابقه نشود. در بازي دموكراسي تمكين به رأي مردم از طرف همه كانديداها و هواداران آنها، امري ضروري و حياتي است. اگر اين تمكين وجود نداشته باشد، اساساً راي گيري بي معني است. شما خوب مي دانيد كه راي مردم چه بوده است و دقيقاً به همين جهت است كه علاقه اي به بازشماري آراء و يا بررسي صحت و سقم انتخابات نشان نمي دهيد، و تنها متوسل به روش هاي غيرقانوني و تهييج و فريب هواداران خود براي برهم زدن اصل مسابقه مي شويد. روشي كاملا ناجوانمردانه، ديكتاتورمآبانه و پليد كه عاقبت آن ظلمي است كه بر هر دو طرف، هم هواداران خود و هم كل جامعه اي كه شما و فرزندانتان نيز اعضاي آن جامعه هستيد روا مي داريد. شما را چه مي شود كه به فرزندان خود و فرزندان ما، درس عدم تمكين به قانون و سركشي و گردن كلفتي مي دهيد؟! چرا اگر خود نياموخته ايد كه چگونه بايد شكست را پذيرفت و از آن براي آينده درس گرفت، تلاش نمي كنيد اين فضيلت را براي فرزندانتان كسب كنيد. به شما به عنوان برادر كوچكتان توصيه مي كنم كه در پي ابطال انتخابات نباشيد، كه اگر همين فردا راي گيري شود، شما حتي نيمي از راي گذشته را هم نخواهيد داشت، چرا كه مردم هوشيارانه رفتارهاي ناشايست شما را رصد كرده اند و خون دل خورده اند. چرا از تاريخ عبرت وارونه گرفته ايد، خوانده ايم كه امير المومنين علي عليه السلام پس از خلافت با سه گروه نبرد كرد. اصحاب جمل يا همان رانت خواران بيت المال همچون طلحه و زبير، اصحاب صفين همان متنعمين از سفره معاويه و بالاخره نهروانيان كه همان متنسكان جاهل بودند. نكند كه ديگر بار كساني هر سه اين گروه ها را در يك اردوگاه جمع كرده و در برابر حق و عدل صف آرايي كنند. برادران و خواهران گرامي، تا دير نشده به هوش آييد و به صف حق بازگرديد. مگر هلهله و شادي دشمن را نمي بينيد و نمي شنويد. شما را به خدا، خود را و خلق را بيش از اين فريب ندهيد. فراموش كرده ايد كه در برابر سپاه علي عليه السلام قرآن بر نيزه كردند. فراموشتان شده است تاريخ سراسر عبرت انگيز اسلام را؟... دم از شهادت مي زنيد؟! ما كه مي دانيم شما اهل اين حرف ها نيستيد ولي حالا بفرماييد شهادت در چه راهي و براي چه هدفي؟ به ياد دارم كه چندي پيش، پدرم برادرم را نصيحت مي كرد و او را از مصاحبه با راديوي سازمان سيا بر حذر مي داشت، او كه از پاسخ وامانده بود، مدعي شد كه من در حال جهاد هستم و به شما مي گويم كه دومين شهيد خانواده خواهم بود. پدر با ناراحتي به او فرمود: برادرت شهيد راه اسلام و راه امام شد، ولي تو اگر كشته شوي شهيد راه نفاق خواهي شد. دلسوزانه مي گويم كه در پي هم آوردي با حكومتي كه به نام علي عليه السلام مزين است و با خون هزاران شهيد پاك به ثمر رسيده است، و تنها حكومت شيعي جهان است، نباشيد كه با آل علي هر كه درافتاد ورافتاد. /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 255]