واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
طنز تاریخ این است که کسانی که روزی لباس شخصیها را نماد اقلیتی خشونتطلب می دانستند که در برابر خواست مردم مقاومت می کنند، اکنون خود تبدیل به اقلیتی خشونت طلب شده اند که در برابر مردم ایستاده اند. از دیروز و با تثبيت رأي سوم تير در بيست و دوم خرداد، اقليتي خشونت طلب به جان مردم افتاده است تا به تعبير رهبر انقلاب «شیرینی پيروزي را از کام ملت ایران بزدایند». اين طنز بزرگي است كه تنها طي يك دهه، كساني كه در زير آوارهاي بناي فروريخته فلسفه غرب، آيات مبارزه با خشونت را مي جستند و سپس آن را براي امت حزبالله ايران مي خواندند و به آنها درس تساهل و شنيدن صداي مخالف مي دادند، اكنون خود چشم ديدن خواست ملت را ندارند و با سلاح سرد و گرم در برابر مردم ايستاده اند، با عابران درگیر مي شوند، وسيله نقليه عمومي را آتش مي زنند، خيابان را مي بندند و دم از حمايت از كسي مي زنند كه در تبليغات انتخاباتياش بارها گفته بود مي خواهم شادي و نشاط و دوستي براي مردم بياورم و من حتي تفكيك اصولگرا و اصلاحطلب را قبول ندارم و يك اصلاحطلب اصولگرا هستم. شايد نتوان چند جوان احساساتي و خام را عامل آشوب خیابانی دانست یا حتی نتوان چند نفر اوباش که در ازای مبلغ مشخصی اجیر شدند، مقصر دانست اما آيا نميتوان به پيرمرد ناكام در انتخابات دهم خرده گرفت كه چرا مي خواهي تتمه آبروي انقلابی خود را هم به زمين بريزي و شعارهاي مسالمتجويانه انتخاباتي را نقض کنی و بازی کودکانهی جرزدن پس از شکست را ادامه دهی؟ شكست يك طرف انتخابات، جزء لاينفك آن است و حال كه هيچ سخن مستند و اقناعي براي شبهه در انتخابات دهم از سوي مدعيان آن طرح نشده، چگونه ميتوان رهبر انقلاب و مراجع تقليد را تحت فشار بازي كثيف انتخاباتي قرار داد و در عين حال دم از ولايت و مرجعيت زد؟ نماینده اقليتي كه برا ي به كرسي نشاندن خود ، حاضر است عدالت رهبري را نيز زير سوال ببرد و وقيحانه بنويسد: «تمامی راهها برای احقاق حق بسته شده». آن روی دیگر سکولارها و غربگراها که دم از "زنده باد مخالف" می زنند همین است که بدون هیچ مستند و مدرکی برای تشکیک در حتی یک صندوق انتخابات!، تقلب را عامل شکست خود میخوانند و آنوقت است که تمام اخلاق و شعارهای خودشان را کنار می گذارند و از مردم انتقام می گیرند. صورت حیوانی و خشونت طلبانه روشنفکران غربزده ایران -که این آشوب را تجویز کرده اند- اکنون از پس شعارهای مدرن کنار زده شده است. این البته تنها مختص به روشنفکران وطنی نبوده بلکه در غرب نیز نظریه پردازان لیبرال دموکراسی نیز وقتی به تناقض نظری موجود در نظریه دموکراسی پی برده اند، دست به تجویز خشونت زده اند. اما اگر "کارل پوپر" در مصاحبه با اشپیگل تاکید می کند برای مقابله با مخالفان دموکراسی باید دست به خشونت زد، در اینجا موافقان دموکراسی وقتی شکست می خورند دست به خشونت می زنند. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 247]