واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: دوباره سبز ميشوم
آثار نوجوانان- مسابقههاي نوروزي « شعر و شكفتن» و « زيباييهاي ريزه ريزه» يادتان هست؟ اولي با موضوع شعر و دومي با موضوع عكاسي بود. در اين بخش آثار برگزيدههاي اين دو مسابقه را ببينيد و بخوانيد.
فصل بيداري
نقطه...نقطه...
زمين را بوسيد
شكوفه، درخت را بيدار كرد
بلبل، گل را بوييد
از سرود گنجشك
دل باد لرزيد
پنجره باز شد
دست آسمان را بوسيد
خورشيد قاهقاه خنديد
برفهاي كوه را پارو كرد
كوه، دست او را فشرد
بيابان اما
در گوشهاي سرد و تاريك،نااميد...
ميخواست چشمانش را ببندد
شايد در خواب، رنگينكمان را ببيند
اما ناگهان
ستارهها دستهجمعي بيرون پريدند
بهار شد
آسمانِ بيابان!
مينا موسويزاده از تهران
عكس از زهرا حاجتي، فومن- رتبة اول
دوباره سبز ميشويم
گاهي اوقات
لحظههاي زنگار گرفته
كسلكننده است و طولاني
و من ميترسم
از همه اين «گاهي اوقات»ها
كه شايد نگذارند دوباره سبز شوم
تمام بغضهاي بيدليل
به جاي خندههاي بيبهانه
تمام طول روز
هماتاقي قلبم ميشوند
و به ديوارة قلبم
مشت ميزنند
تهماندههاي گرية ديشب!
مرا ببر
به سرزمين عبور
به سادگي لحظههاي حضور
و هرچه هست و نيست
مرا ببر و نگذار
در كنج خودم بپوسم
مثل لبخندهايم!
ياسمن رضاييان از تهران
بهار در بهار
اين روزها
چشم شكوفهها و غنچهها
به جمال روي آفتاب و باران
روشن ميشود
طبيعت به پيشواز بهار ميرود
زمين پهناور به خود
كشوقوسي ميدهد
به بلنداي آسمان!
اينهمه خستگي را
به يكباره ميسپارد
به دستهاي سبكبال باد
اينروزها
چشم من و تو
به انتظار دو بهار است
يكي در دشت
يكي در دل!
پريا پورزند از تهران
عكس از مينا صيادي، كرج- رتبة دوم
رو به لبخند خورشيد
من گَلوگشادترين لبخندم را
تن ميكنم
زير توفان اخم تو
تكتك دندانهايم را
باد ميبرد
از زمستان سرد نگاه تو
پناه ميبرم
به لبخند گرم خورشيد
به دستان سبز زمين
اين روزها كه بهار
از در و ديوار خانههايمان
بالا ميرود،
تو چهقدر سردي!
سردتر حتي
از زمستان بيسابقة امسال!
مهرناز حسنآبادي از سمنان
آتشبس
پوتَينهايم را درميآورم
كلاهم را هم!
جنگ تمام شد
آسمان بالا برد
پرچم سفيدش را
زمين
چراغ سبز نشان داد
بازهم زمستان
مغلوبِ بهار!
نيلوفر نيكبنياد از تهران
رؤياي سبز شدن
سالهاي باران
اينجا سبز بود و مبدأ بهار
اين بهار اما
مثل بهار قبل بود
زرد بود
نخلهاي پير
سر به آسمان روانه كردهاند
دست در دامن ماه
و شكايت دارند
از آسمان و ابرها
در چشمشان نهفته
داستان رودهاي خشك
شعر سبز شدن
روياي باران و برگهاي سبز...
سالهاي باران
اينجا سبز بود و مبدأ بهار
كاش ميشد غمهايم
اشك شود به پايتان
تا دوباره بشكفيد و از نو بخوانيد
شعر شكفتن را!
مصطفي تاجيك از ورامين
عكس از زهره خاقاني، تهران- رتبة سوم
سال كبيسه
سال بعد، سال كبيسه
يك روز بيشتر
براي دانهها منتظر
براي شكوفههاي بيقرار
تا كه برسي
تو اي بهار!
سيده منور ثامني از رشت
ادراك
گنجشكها چه ميفهمند؟
از تنگ خالي
و يك غصة سرخ ريز
كه تند و تيز
توي دلم وول ميخورد؟
گنجشكها فقط يكريز
حرف ميزنند؛
شايد از تولد آخرين شكوفه
شايد از گنجايش حياط
با نردههاي از بيد مجنون
لبريز!
...حرف ميزنند
و چشمهاي من
مگر چه ميفهمند
كه بسته ميشوند
به احترام گوشها؟!
فرشته سليماني از تهران
عكس از انيس بگري پاپي، نجفآباد- رتبة سوم
بهار من
دلم تنگ شده است
به اندازه تنگهاي بلوري
كه جايي
براي عاشقشدن ماهيها ندارند
و به اندازه آسماني
كه صبحها
بر صورت گلانداخته خورشيد
آب ميپاشد
هوايم ابري است
بيا و از سر تاقچه دلم طلوع كن
شايد
خورشيد من هم
به هوش بيايد...
رويا سليماني از ملاير
يه كهكشون پر از غزل
بذار ببينم آسمون روزهاي عيد چه رنگيه؟
شكوفه كرده قافيه تو شعر نيمايي ما
خورشيد زيبا و تپل بازم تو تنگ آسمون
سينها رو بردار و بيار تو آسمون بچينشون
عيديتو از خدا بگير؛ يهكهكشون پر از غزل
دنيا رو زيرورو كن و اسم بهار رو جار بزن
كجاي دنيا تو بهار، گلها به اين قشنگيه؟
به خاطر عطر بهار، صف كشيدن آرايهها
بالا و پايين ميپره با ابرهاي ترانهخون
ديدن قوموخويش نرو از او ن بالا ببينشون
قول بده به شكوفهها كه شعر بگي تا به ازل
شوق بهاريشدن و هرجا ميري، هوار بزن
نيلوفرسادات مدني از شهر قدس
تاريخ درج: 21 خرداد 1387 ساعت 12:50 تاريخ تاييد: 25 خرداد 1387 ساعت 09:17 تاريخ به روز رساني: 25 خرداد 1387 ساعت 09:17
شنبه 25 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 439]