واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: قصه صهيونيسم به پايان رسيده است
هفته نامه اكسپرس به مناسبت شصتمين سالگرد تاسيس رژيم صهيونيستى مصاحبه اى را با آبراهام بورگ رئيس سابق يهود و رئيس پيشين پارلمان اسراييل منتشر كرده است. هرچند در اين مصاحبه همان طور كه بورگ خود مى گويد ديدگاه هاى يك يهودى اسراييلى را بيان مى كند اما در خلال كلام وى نكات درخور توجه زيادى از واقعيت هاى روز داخل اسراييل به چشم مى خورد. وى دراين مصاحبه به صراحت از به بن بست رسيدن صهيونيسم سخن مى گويد و به انتقاد جدى ادبيات صهيونيسم مى پردازد و در همين راستا خواستار پى ريزى دوباره ايدئولوژى اسراييلى كه از نظر وى تاريخ مصرف آن گذشته است، مى باشد .آبراهام بورگ رئيس سابق پارلمان اسراييل درخصوص اين كه مراسم شصتمين سالگرد تاسيس اسراييل چه احساسى در وى ايجاد مى كند، مى گويد: احساسات من چند نوع است.من از نظر تاريخ يهود بايد بگويم در طول تاريخ يهود ما يهوديان هرگز در هيچ دوره اى به ميزان اين شصت سالى كه اسراييل تاسيس شده، زندگى نكرديم.وى مى گويد: آنچه كه اسراييل طى اين شصت سال انجام داده، فوق العاده است . البته چون من واقعيت رامى شناسم مى دانم كه در عين حال، اشكالى نيز در كار است. كشورما ديگر پيامبر ندارد و مانند كشتى سر در گم در اقيانوس هاست. ما به كجا مى رويم؟ به سمت صلح؟ به سمت جنگ؟ در مورد موجوديت ما دوراهى جدى هنوز وجود دارد اما آيا ما به راستى آينده اى داريم؟رييس سابق آژانس يهود در پاسخ به اين سوال كه در زمان سفر ايهود المرت به فرانسه نيكلا ساركوزى رئيس جمهورى فرانسه پيدايش اسراييل را به معجزه توصيف كرد، مى گويد: اگر شما اين رو مى گفتيد من خنده ام مى گرفت اما وقتى صحبت ساركوزى است من دوباره در مورد آن فكر مى كنم ببينيد معجزه مداخله الهى را ايجاب مى كند. ميل رئيس جمهورى فرانسه در وارد كردن سهمى از الوهيت در چنين مسائلى به ويژه در خاورميانه مرا به شدت نگران مى سازد.وى مى افزايد : ما به اندازه كافى خاخام، سكنه شهرك هاى يهودى نشين، حماس، بوش، و بنيادگرا داريم... ديگر نيازى به يك بنيادگراى فرانسوى نداريم.آبراهام در مورد اين كه اسراييل با بن بستى روبروست مى گويد: هيچ اسراييلى نمى تواند سوگند بخورد كه فرزند و نوه اش در ۲۰ تا ۳۰ سال آينده در اين كشور زندگى خواهند كرد.در بين اسراييلى ها نوعى احساس شكنندگى وجود دارد كه چنين القا مى كند كه شصت سال براى كسب استقلال نسبت به ۲ هزار سال تبعيد وآوارگى براى سردادن فرياد پيروزى كافى نيست و مصائب ديگرى در راه است.به همين دليل هم است كه چنين مى كوشيم كه در اين زمان به طور مصنوعى جشن هاى سالگرد را برپا سازيم. اما اين شكنندگى در نوعى ناآرامى عميق ديگرى نيز ريشه دارد. اسراييل بر سه اصل اساسى بنا شده است. آليا يا همان جمع شدن مهاجران ، استقرار در ارض موعود و امنيت اسراييل.وى مى افزايد: مساله اين است كه اين سه اصل ديگر تاريخ مصرفشان گذشته است. از زمانى كه ديوار بر لين فرو ريخت، ديگر جامعه يهودى در دنيا نيست كه امنيتش به طور جدى در معرض تهديد باشد. حدود ۲۰ هزار يهودى در ايران، ۴ هزار نفر در مراكش و ۲ هزار نفر هم در افغانستان است. اكثر يهوديان امروز در جهان دمكراتيك زندگى مى كنند.به عبارت ديگر ايده اسراييل به عنوان يك حكومت ملجا و پناهگاه ديگر معنايى ندارد. اسراييل بايد وضعيتى مانند قبل از جنگ جهانى دوم بيابد.وى در خصوص اصل دوم مى گويد: در مورد استقرار درارض موعود نيز اين فلسفه اى موشاوها و كپيوتزها (جوامع اوليه يهودى در فلسطين اشغالى) اين نماد انقلاب صهيونيسم را سكنه شهرك هاى يهودى نشين از سال ۱۹۶۷ عملابه مصادره خود در آوردند. به ناگاه همين ايده اى كه عاملى براى وحدت بود به عاملى براى تفرقه مبدل شد.بنابر اين ديگر روايتى ملى در اين حوزه نيز وجود ندارد.وى در خصوص اصل سوم مى گويد:اما درمورد امنيت اسراييل نيز بايد گفت؛ اين امنيت در هيبت ارتش اسراييل كه از نظر اسراييلى ها به عنوان ارتش مردمى بود، خلاصه مى شد.كافى است امروز نگاهى به اين ارتش بكنيد ببينيد به چه راحتى ژنرال ها نظر خود را به آن تحميل مى كنند وبه چه سرعتى وارد سياست مى شوند.وى در پاسخ به اين سوال كه آيا نفى اين سه اصل به معناى كشيدن خط بطلان بر صهيونيسم نيست، مى گويد: از نظر غالب اسراييلى ها ، صهيونيسم يك كتاب مرجع است اما براى من تنها يك فصل از كتاب است . صهيونيسم تنها نردبانى بود كه به يهوديان آواره در تبعيد امكان داد تا از آوارگى به حاكميت برسند. طى ۶۰ سال ما پايه هاى استوارى كه همان اسراييل وجامعه يهوديان امريكاست، بنا كرديم. اين دو ساختار به تنها يى۷۷ درصد يهوديان جهان را تشكيل مى دهد حال كه ما ديگر به اين نردبان نيازى نداريم من فكر مى كنم زمان آن رسيده كه فصل ديگرى را بايد آغاز كرد.وى در مورد يهودى ستيزى مى گويد: من تصور نمى كنم كه يهودى ستيزى به راستى تهديدى جدى باشد. به همين دليل هم بايد فصل ديگرى را آغاز كرد . بايد از نگرش هرتزل پدر صهيونيسم در ابتداى قرن بيستم كه يهوديان درآن به واسطه يهودى ستيزى شناخته مى شدند گذشت وفصل ديگرى كه نگرشى نزديك تر مانند آهاد هاآم (نظريه پرداز ملى گرايى)را كه طبق آن يهوديان به واسطه خودشان شناخته مى شوند، رادر پيش گرفت.وى در مورد اين كه چه جايگزين ايدئولوژيكى را براى اسراييل پيشنهاد مى كند مى گويد: من سال هاى زيادى در اسراييل بودم در زبان، رفتار، ارتش وسياست من همين زمختى بارز را داشتم. يك روز متوجه شدم چيز ديگرى را كم دارم. متوجه شدم كه در مناسباتمان با دنيا يكى از ابعاد لازم كار نمى كند. ما يعنى اسراييلى ها به نيازهاى اطرافيان خود توجه نداريم چه در غزه چه در دارفور فرقى ندارد.بورگ مى افزايد:ما در بعد سياسى هنوز در روياى ايجاد اسراييل بزرگ از طريق دمكراسى غربى و اكثريتى يهودى هستيم اين در حالى است كه چنين چيزى شدنى نيست.زيرا اگر اسراييل بزرگ را داشته باشيم ديگر اكثريت يهودى رانخواهيم داشت چيزى كه ما را وا مى دارد يا از دمكراسى روى برگردانيم يا از ماهيت يهودى اسراييل دست بكشيم. در همين حال اگر بخواهيم اكثريت يهودى اسراييل را حفظ كنيم پس بايد از دمكراسى دست برداريم . از همين رو اسراييل بر سر دوراهى است و اگر ( درست و سريع ) انتخاب نكنيم ما همه از بين خواهيم رفت.وى معتقد است: امروز مساله فلسطينى ها براى ما مشكلى جدى است. آن ها نيز مانند همه دنيا مى دانند موانع صلح چيست. مساله اصلى مرزهاى دو كشور تا قبل از ۱۹۶۷ و مساله تقسيم بيت المقدس است.توافقى مانند توافق صلح ژنو(۲۰۰۳).بورگ مى گويد:نقش اولمرت و محمود عباس اين نيست كه سند مشابه ديگرى را امضا كنند، زيرا آنها توان اجراى آن راندارند. نقش آن ها در اين است كه جوامع خود را از شانتاژهايى كه يهوديان تندرو از يك طرف و اسلامگرايان از سوى ديگر اعمال مى كنند آزاد سازند. آن زمان است كه جامعه بين المللى نيز ما را ملزم به اجراى تعهداتى كه در راستاى منافع دو ملت است، وادار خواهد كرد.
جمعه 24 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبکه خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 190]