تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):پيش از آن كه زبانت تو را به زندان طولانى و هلاكت درافكند، او را زندانى كن، زيرا هيچ چ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833539681




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ماهي و چند داستان كوتاه ديگر


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: ماهي و چند داستان كوتاه ديگر


آثار نوجوانان- در اين بخش داستان‌هاي «كفش»، «از گل قصه»، «ماهي» و «نقطه سياه» را كه نوجوانان آنها را نوشته‌اند، مي‌خوانيد.

كفش

دو دوست تو خيابون قدم مي‌زدند كه يك دفعه چشم اولي به يك كفش فروشي افتاد.

- خيلي وقت است كه نتوانسته ام براي خودم يك جفت كفش درست و حسابي بخرم. الا هم بهترين وقت است. تا كفش نخريم پايم را از فروشگاه بيرون نمي‌گذارم ها!

- خيلي خوب حالا، قحطي كه نيست! تازه اين كفش‌ها كه چنگي به دل نمي‌زنند.

- من نمي‌دانم، يا بايد از اينجا كفش بخرم، يا تو خودت بايد برايم كفش بخري.

- اين چه رفتاري است از خودت نشان مي‌دهي. مگر بچه شده‌اي!؟

خلاصه بعد از جروبحث زياد به فروشگاه مي‌روند. اولي يك كفش انتخاب مي‌كند و فروشنده هم در به در دنبال سايز پايش مي‌گردد، اما پايش خيلي كوچك‌تر از همه كفش‌هاست. با اين حال، اولي از فروشنده مي‌خواهد كوچك‌ترين كفش را برايش بياورد. كفش را مي‌پوشد و تا يك قدم برمي‌دارد، يك لنگه كفش از پايش در مي‌آيد، اما با خونسردي مي‌گويد: «عجب كفش قشنگي! دستتان درد نكند.»

دوستش نگاهي به او مي‌اندازد و مي‌گويد: «حالا واقعاً مي‌خواهي اين كفش را بخري؟»

- آره خب، زحمت كشيدند و سايز پايم را پيدا كردند.

- اين كه دارد از پايت در مي‌آيد!

- مهم نيست، مدلش است. زياد سخت نگير.

خلاصه كفش را مي‌خرند. اما دوستش نمي فهمد كه آن كفش، ارزان‌ترين كفش مغازه بود.

هنگامه تائب از تهران

ماهي

صيادي هستم كه بيشتر وقت‌ها دريا را كنار مي‌گذارم و سراغ رودخانه‌اي كوچك مي‌روم. صيادي هستم كه گهگاهي آرزوهايم را بزرگ‌تر نمي‌كنم تا به هدف بزرگ‌ترم برسم. صيادي هستم كه زياد اشتباه مي‌كنم. غفلت هم زياد مي‌كنم. غافل مي‌مانم از اينكه بايد بيشتر سعي كرد. غافل از اينكه وقت را نبايد هدر داد و هزاران هزار اشتباه ديگر. البته بين همه اينها تلاش‌هايي بي‌وقفه و موفقيت‌هايي لذت بخش.

صيادي هستم كه اعتقاد دارم هر زمان ماهي را از آب بگيري تازه است، اما ممكن است آن زمان تو صياد تازه كاري نباشي و فرصت‌هايت كهنه شده باشند. تا تازه‌كار هستي، ماهي تازه بگير.

سيده فاطمه عدناني خبرنگار افتخاري از تهران

تصويرگري ازشادي كريمي ، خبرنگار افتخاري ، خوي

از گل قصه

دم غروب، توي سكوت، وقت قشنگ باران، غوطه‌ور عطر خوش در هوا، در توفاني‌ترين شب‌هاي دريا، لابه‌لاي موج‌هاي پرخروش، روي نازك‌ترين گلبرگ ياس، شناور در درياي شبنم، در آبي‌ترين آسمان، سياه‌ترين ابرها، سپيدترين نورها، توي همه لحظه‌ها، تا همه اوج‌ها، روي بالاترين ابرها، توي زيباترين خنده‌ها، تا بهاري‌ترين شعرها برايت از ترانه، از گل قصه، گل خنده، از ترانه اقاقي توي باغچه مي‌گويم.

سپيده شافعي از تهران

نقطه سياه

قلم را در دستش گرفت و روي يك نقطه از كاغذ نگه داشت. دستش همان جا ماند. نمي‌دانست چگونه شروع كند، اصلاً نمي‌دانست چه بنويسد. دستش را كه از روي كاغذ برداشت، تنها يك نقطه سياه به جا مانده بود. مداد را آرام‌آرام روي سرش كوبيد تا شايد مطلبي به ذهنش برسد، اما بي‌فايده بود. سرانجام جعبه ذهنش را جست‌وجو كرد، اما به هر گوشه كه سرك كشيد، چيزي پيدا نكرد؛ حتي يك سر نخ كوچك. دفترش را ورق زد. بالاي هر صفحه يك نقطه سياه بود. مداد را كنار گذاشت و دفترش را بست. سهم امروز هم فقط يك نقطه بود!

مائده براتي خبرنگار افتخاري از زنجان

تاريخ درج: 7 خرداد 1387 ساعت 09:47 تاريخ تاييد: 24 خرداد 1387 ساعت 11:26 تاريخ به روز رساني: 24 خرداد 1387 ساعت 11:25
 جمعه 24 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 377]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن