تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834358114
روايت آيت الله مصباح يزدى از زندگى آيت الله بهجت
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
توصيه مىکردند که از مسايل سياسى و اجتماعى به خصوص در بعد فرهنگى دور نباشيم. اشاره مىکردند که اگر اشخاص غير مقيد به مسايل معنوى به اين کارها بپردازند، روزگارى جوّ اجتماع به دست نااهلان خواهد افتاد... بنده از سال 1331 که به قم آمدم، با ايشان آشنا شدم. سال 1332 ما در مدرسه حجتيه بوديم و منزل ايشان، جنب مدرسه بود و تقريباً هر روز ايشان را هم در راه و هم در حرم زيارت مىکرديم. چهره روحانى و نورانى ايشان براى هر بينندهاى جاذبه داشت، کيفيت نشست و برخاست و حرکات و سکنات ايشان جلب توجه مىکرد و نشان مىداد که در فضاى معنوى خاصى زندگى مىکنند و توجه ايشان به مطالب، فوق توجه ديگران است. تقيد معظمله به عبادات، سحرخيزى، زيارت حضرت معصومه(عليها السلام) و برنامههاى عبادى متعددى که هر روز اجرا مىکردند، اولين چيزهايى بود که انسان را متوجه ايشان مىکرد؛ مخصوصاً کسانى که دوست داشتند براى خودسازى، يک الگوى رفتارى داشته باشند و از او پيروى کنند. آنچه بر اين عوامل مىافزود، توجهات خاص و نگاههاى نافذ ايشان بود که گاهى نسبت به بعضى از افراد مثل چيزى که طرف را به خود جذب مىکند، اثر مىگذاشت. اين خصوصيات باعث شد که کنجکاوى ما تحريک شود و ببينيم ايشان کيست و چه ويژگىهايى دارد. از دوستان و آشنايان و کسانى که احتمال مىداديم با ايشان مأنوس باشند تحقيق کرديم تا معلوم شد که از نظر علمى و معنوى ممتاز هستند. کم کم اجازه گرفتيم که گه گاه به منزل ايشان برويم و از نصايح ايشان استفاده کنيم. خانهاى را که اجاره کرده بودند، ظاهراً دو اتاق بيشتر نداشت و در اتاقى که ما خدمت ايشان مىرسيديم پردهاى کشيده بودند که پشت آن خانواده ايشان زندگى مىکردند و ما اين طرف پرده از عظمت روحى ايشان بهرهمند مىشديم. زندگى ايشان بسيار ساده و دور از هر گونه تکلف و توأم با يک دنيا نورانيت و معنويت بود. کمکم علاقهمند شديم که خدمت ايشان درسى داشته باشيم و تقاضاى خود را عرض کرديم. ايشان از شاگردان برجسته و فاضل آيت الله بروجردى و از مستشکلان معروف و مبرّز درس ايشان بودند. اولين چيزى که ما را جذب کرد، جاذبه معنوى و روحانى ايشان بود؛ ولى به تدريج متوجه شديم که ايشان از لحاظ علمى و فقاهت نيز در درجهاى بسيار عالى قرار دارند. اين بود که سعى کرديم خدمت ايشان درسى داشته باشيم تا هم از معلومات ايشان بهره ببريم و هم بهانهاى باشد که هر روز خدمت ايشان برسيم و از کمالات معنوى و روحانى ايشان بهرهمند شويم. کتاب طهارت را در يکى از حجرههاى مدرسه فيضيه با چند نفر از دوستان خدمت ايشان شروع کرديم. بعد از يک سال در مدرسه فيضيه، يکى دو سال هم در مدرسه خان که مدرسه مرحوم آيت الله بروجردى ناميده مىشد، خدمت ايشان درس داشتيم. بعدها که ضعف مزاج ايشان بيشتر شد، در منزل خدمتشان مىرسيديم و يک دوره طهارت را خدمت ايشان خوانديم و بعد هم يک دوره مکاسب و خيارات را که تقريباً پانزده سال ادامه پيدا کرد. در اين مدت از درس ايشان استفادههايى مىبرديم که در بسيارى از درسها کمتر يافت مىشد. ايشان در بيان مطالب ابتدا مسأله را از روى کتاب مرحوم شيخ انصارى مطرح و بعد هر کجا ديگران، مخصوصاً صاحب جواهر (قدس سره) و در طهارت، مرحوم آقا رضا همدانى و ديگران مطالب برجسته و قابل توجهى داشتند، نقل مىکردند و بعد نظر خاص خود را بيان مىکردند. اين شيوه باعث مىشد که آراى اساتيد بزرگ در مورد يک موضوع مطرح و در وقت صرفهجويى شود. اساتيد ديگر هم شيوههاى جالبى براى تدريس داشتند که هر مطلبى از هر استادى را جداگانه طرح مىکردند که البته وقت بيشترى گرفته و احياناً مطالبى تکرار مىشد. نکاتى را که در ضمن تدريس از خود ايشان استفاده مىکرديم چيزهايى بود که ايشان شفاهاً از اساتيد دريافت کرده بودند که مطالب بسيار ارزنده، عميق و داراى دقتهاى کم نظيرى بود. اين شخصيت والامقام در فقه از مرحوم آقا شيخ محمدکاظم شيرازى (شاگرد مرحوم شيخ ميرزا محمد تقى شيرازى) استفاده کرده بودند که از اساتيد بسيار برجسته نجف اشرف به شمار مىرفتند. در اصول هم از مرحوم آقاى نائينى و بعد بيشتر از مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهانى (کمپانى) استفاده کرده بودند؛ البته هم طول مدت استفاده ايشان از مرحوم اصفهانى و هم استفادههاى جنبى از ايشان بيشتر بوده است. ايشان از نظر رفتار هم خيلى تحت تأثير مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهانى بودند؛ چون گاهى مطالبى را از ايشان با اعجاب نقل مىکردند و بعد همان نمونهها را در رفتار خود ايشان مىديديم که پيدا بود اين استاد در شکلگرفتن شخصيت معنوى ايشان مؤثر بودهاند. به ياد دارم که مىفرمودند: مرحوم آقا شيخ محمد حسين طورى بود که اگر کسى به فعاليت علمى ايشان توجه مىکرد، تصور مىکرد که شبانهروز کارى جز مطالعه و تحقيق ندارد و اگر کسى از برنامه عبادى ايشان سراغ مىگرفت، گمان مىکرد که جز عبادت به کارى نمى پردازد. در اينجا مناسب است به داستانى در مورد تقيد ايشان به فعاليتهاى علمى اشاره کنم: حضرت آيت الله بهجت از مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهانى نقل مىکردند که فرموده بودند: من سيزده سال در درس مرحوم آخوند خراسانى صاحب کفايه شرکت کردم. در طول اين سيزده سال فقط يک شب موفق نشدم در درس ايشان شرکت کنم و آن شبى بود که به زيارت کاظمين رفته بودم و به موقع نرسيدم. در بين راه که مىآمدم، حدس مىزدم که ايشان در اين شب چه مطالبى را بيان خواهند کرد و پيشاپيش آنها را نوشتم و بعد که به نجف آمدم و با دوستان صحبت کردم، ديدم تقريباً همه مطالبى را که ايشان بيان فرموده بودند، پيشاپيش حدس زده و يادداشت کرده بودم و تقريباً نوشته من چيزى از درس ايشان کم نداشت؛ يعنى با اين موقعيت علمى که مىتوانستند درس استاد را پيشاپيش بنويسند، ولى مقيد بودند که يک جلسه هم درس استاد فوت نشود. جالب است بدانيد که آقا شيخ محمدحسين، حاشيه مکاسب را که از عميقترين حاشيهها بر مکاسب شيخ است و نيز حاشيه کفايه را تا 27 سالگى نوشتهاند. افراد عادى اگر بخواهند چنين سير علمى داشته باشند، شايد تا پنجاه، شصتسالگى هم موفق نشوند. آيت الله بهجت همچنين نقل مىفرمودند که مرحوم آيت الله اصفهانى در کنار اين فعاليتهاى علمى، زيارت عاشورا و نماز جعفر از برنامههاى عادى روزانه ايشان بود و روزهاى پنجشنبه طبق سنتى که بزرگان و علما در نجف روضه هفتگى داشتند و توسلى انجام ميدادند که زمينهاى براى ديدار دوستان و اساتيد و شاگردان با هم ديگر باشد، مرحوم آقا شيخ محمد حسين مقيد بودند پاى سماور بنشينند و کفشها را جفت کنند و در عينحال زبان ايشان مرتب در حال حرکت بود و خيلى تند تند چيزى را مىخواندند که ما متوجه نمىشديم چه ذکرى است که ايشان اين قدر مقيد است در حال نشستن، برخاستن و... مرتب تکرار کند. يکى از دوستان که با ايشان خيلى مأنوستر بود (ظاهراً مرحوم آقا شيخ على محمد بروجردى) سؤال کردند: اين چه ذکرى است که حتى بين سلام و احوالپرسى آن را ترک نمى کنيد؟ ايشان لبخندى زده و بعد از تأملى فرموده بود: خوب است انسان هر روز هزار مرتبه «انا انزلنا» بخواند. حضرت آيت الله بهجت زير دست چنين استادانى تربيت شدهاند؛ به همين دليل مىديديم که هم فعاليتهاى علمى را بسيار مقدس مىشمردند و به عنوان يک عبادت بزرگ به مطالعه و درس و بحث اهميت مىدادند و هم به عباداتى مثل نماز و زيارت و توسلات که مستقيماً جنبه عبادى دارد. غير از استفادههايى از رفتار مرحوم آقا شيخ محمدحسين و ساير اساتيد (نظير مرحوم نائينى، که از ايشان نکات اخلاقى ممتازى نقل مىکردند)، از مرحوم آقا ميرزا على قاضى نيز مستقيماً بهره برده و نزد ايشان شاگردى کردهاند. مرحوم قاضى در تربيت افراد در جهات معنوى و عرفانى ممحّض بودند و بزرگانى مثل مرحوم علامه طباطبايى و مرحوم آقا شيخ محمدتقى آملى و مرحوم آيت الله بروجردى و حتى برخى مراجع در جنبههاى اخلاقى و عرفانى از وجود ايشان بهره بردهاند. البته غير از اين چند بزرگوار، شخصيتهاى ديگرى نيز در زندگى حضرت آيت الله بهجت مهم بودهاند که ايشان گه گاه از آنها نکاتى را نقل مىکردند مثل مرحوم آقا شيخ مرتضى طالقانى و ديگران. خود ايشان نقل مىکردند که کسى در آن زمان درصدد برآمده بود ببيند چه کسانى سحر در حرم اميرالمؤمنين (عليه السلام) در قنوت نماز وتر خود دعاى ابوحمزه مىخوانند که معلوم شده بود بيش از هفتاد نفرند. به هر حال بزرگانى با جهات عبادى و معنوى در آن عصر زياد بودند و متأسفانه در عصر کنونى اين نمونهها را کمتر مشاهده مىکنيم؛ البته علم غيب نداريم. شايد کسانى که آن زمان اين عبادات را بيشتر در حرم انجام مىدادند، امروزه در خانه اين کار را بکنند؛ ولى به هر حال مىشود با اطمينان گفت که تقيد به اعمال عبادى و معنوى سير نزولى داشته که جاى بسيار تأسف است. ايشان در اواخر نيز از مرحوم آيت الله بروجردى در فقه استفاده کردهاند. به همين جهت، جامع دقتهاى مرحوم آقا ميرزا محمد تقى شيرازى (از راه شاگرد برجسته ايشان آقا شيخ محمد کاظم)، نوآورى مرحوم آقاى نائينى و مرحوم آقا شيخ محمد اصفهانى و تربيت معنوى مرحوم آقاى قاضى هستند. اين اساتيد باعث شدهاند شخصيتى جامعالاطراف به وجود آيد که نعمت بسيار بزرگى در عصر ما هستند و جا دارد که از لحظه لحظه عمر ايشان استفاده شود و به ويژه طلاب و کسانى که دنبال امور معنوى هستند، قدرشناس ايشان باشند. خداى متعال به اين استاد بزرگ يک ويژگى شخصى و استعداد ذاتى عطا فرموده که جنبه کسبى ندارد و خدادادى است. ايشان از فتانت و کياست خاصى برخوردارند که در مسائل فردى، اجتماعى و حتى سياسى روشنبينى و تيزبينى خاصى دارند، به طورى که انسان تعجب مىکند کسى که در مسايل علمى و عبادى غرق است چگونه اين نکات را توجه دارد و درک مىکند. کسانى که دورادور ايشان را در حال عبادت و درس ديده باشند، شايد فکر کنند که نبايد در مسايل سياسى چندان سررشته داشته باشند؛ اما شايد برايتان جالب باشد که لااقل بزرگترين مشوق خود بنده در پرداختن به مسائل سياسى و اجتماعى، ايشان بودند که به صورتهاى مختلف به دوستان و کسانى که در درس شرکت مىکردند، سفارش مىفرمودند که به اين گونه مسايل اهميت بدهند و اشاره مىکردند که اگر اشخاص غير مقيد به مسايل معنوى به اين کارها بپردازند، روزگارى جوّ اجتماع به دست نااهلان خواهد افتاد و جامعه را از مسير اصلى خارج خواهند کرد. در عينحال که تأکيد مىکردند مثلاً درس فقه را بنويسيد و در بحثها دقت کنيد يا سفارشات اخلاقى مىکردند، توصيه مىکردند که از مسايل سياسى و اجتماعى به خصوص در بعد فرهنگى دور نباشيم; حتى گاهى پيغامهاى خاصى به حضرت امام خمينى(قدس سره) درباره همين مسايل سياسى مىدادند که در يک مورد بنده و يکى ديگر از دوستان، واسطه رساندن اين پيام به حضرت امام (قدس سره) بوديم. حضرت امام (قدس سره) هم به ايشان عنايت خاصى داشتند؛ البته من شخصاً و مستقيماً از ايشان چيزى نشنيده بودم؛ چون کمتر به خودم اجازه مىدادم مزاحم اساتيد بشوم و سؤال کنم و غالباً چيزهايى که به خاطرم مانده يا مشاهده کردهام يا ابتداً خود اساتيد بيان فرمودهاند. به هر حال، مرحوم حاج آقا مصطفى از قول امام(قدس سره) نقل مىکردند: از آن جا که حضرت امام(قدس سره) با مرحوم آيت الله بروجردى ارتباط نزديکى داشتند، مبلغى را براى آقاى بهجت به عنوان کمک به زندگى ساده ايشان گرفته بودند ولى آقاى بهجت قبول نکرده بودند و امام(قدس سره) هم مصلحت نمىديدند که اين وجه را برگردانند و به سختى و اصرار بر اين که من از مال خودم به شما مىبخشم و اجازه بدهيد که اين را برنگردانم، پول را به عنوان هبه از مال شخصى حضرت امام (قدس سره) قبول کرده بودند. يکى از دوستانى که زياد خدمت حضرت امام(قدس سره) رفت و آمد مىکردند، جناب آقاى مسعودى، توليت کنونى آستانه مقدسه هستند. ايشان نقل مىکردند گاهى که گرفتارى خاصى براى امام (قدس سره) پيش مىآمد و يا مريضى سختى داشتند، مرا خدمت آقاى بهجت مىفرستادند و چند مرتبه پيش آمد که خدمت ايشان رفتم و ايشان دستور دادند قربانى کنند و خود من از طرف حضرت امام (قدس سره) مأمور شدم گوسفندى بخرم و طبق دستور آيت الله بهجت قربانى کنم. (دو موردى که يادم مىآيد مريضى بود.) مرحوم آقامصطفى خمينى از پدر بزرگوارشان مرحوم امام اعلى الله مقامه نقل مىکردند که ايشان معتقدند جناب آقاى بهجت داراى مقامات معنوى بسيار ممتازى هستند. از جمله مطالبى که ايشان از پدرشان در مورد آقاى بهجت نقل کردند، اين بود که ايشان داراى موت اختيارى هستند؛ يعنى قدرت دارند که هر وقت بخواهند، روح را از بدن جدا و به اصطلاح خلع کنند و باز مراجعت کنند. اين از مقامات بلندى است که بزرگان در مسير سير و سلوک عرفانى به آن مىرسند. همينطور مقامات معنوى ديگرى در معارف توحيدى که زبان بنده توانايى بحث در زمينه آنها را ندارد. اين مطالب را هم اگر نشنيده بودم لياقت آن را نداشتم که مطرح کنم. متأسفانه به رغم اينکه سالهاى طولانى خدمت ايشان بوديم، لياقت اين را پيدا نکرديم که عنايتى به ما بفرمايند و چيزى به ما ياد بدهند و دست ما را بگيرند و مثلاً به مقامى برسانند؛ البته از اين که مشمول دعاهاى ايشان بوديم، خداى را شکر مىکنيم؛ کما اينکه الان هم از ادعيه ايشان بهرهمنديم؛ ولى شخصاً استفادهاى نبرديم. اينها مقاماتى است که بنده و امثال بنده نمىتوانيم به درستى تصور کنيم؛ ولى اولياى خدا به واقعيت آنها رسيدهاند و کسانى که ريگى در کفش نداشته باشند و از مجارى صحيح اطلاع پيدا کرده باشند، منکر اين مقامات نمىشوند. از جمله کسانى که در مورد حضرت آقاى بهجت اعتقاد فوقالعاده داشتند، آقا شيخ عباس قوچانى، جانشين آقاى قاضى در مسايل عرفانى و معنوى بودند که در نجف مشرف بودند و فرزند ايشان، حاج آقا محمود، الان نماينده ولىفقيه در ستاد مشترک ارتش هستند. ايشان از پدرشان حاج شيخ عباس نقل مىکردند که وقتى آقاى بهجت خيلى جوان بودند و هنوز سن ايشان به بيست نرسيده بود (آنطور که خاطرم هست تعبير ايشان اين بود که هنوز محاسنشان درست در نيامده بود) به مقاماتى رسيده بودند که من به واسطه ارتباط نزديک و رفاقت صميمانهاى که با ايشان داشتم اطلاع يافتم و ايشان از من عهد شرعى گرفتند که تا زنده هستند جايى نقل نکنم (به نظرم همين مسأله موت اختيارى را مطرح مىکردند). وقتى در سن قبل از بيستسالگى به اين مقامات رسيده بودند، در سن هشتاد سالگى و پس از صرف عمرى طولانى در سير و سلوک و استقامت در راه بندگى خدا و انجام وظايف، مىتوان حدس زد که بايد به چه پايهاى از قرب خدا رسيده باشند. همين روح پاک و بامعنويت باعث مىشود که هر مؤمن پاک سرشتى که ايشان را مىبيند مجذوب مىشود؛ مخصوصاً اگر حالات عبادى ايشان را ببيند و موفق شود در نماز ايشان شرکت کند که مايه برکات بسيار زيادى است و از نعمتهاى خدا بر مردم اين زمان است که اينگونه بندگانى در حضور ديگران عبادات را انجام مىدهند که آنها هم ببينند چنين حالاتى هم وجود دارد و فکر نکنند همه خيالات است؛ البته اينها قطرهاى از درياى کمالات آنها است که شايد بيش از اين مجاز نباشند به ديگران ارائه دهند. از ويژگىهاى ايشان اين است که در اظهار مقامات معنوى بسيار امساک دارند و کتوم هستند. بسيار کم اتفاق مىافتد طورى رفتار کنند و چيزى بگويند که مخاطب متوجه شود و مطمئن شود که امر خارقالعادهاى را انجام دادند. به هر حال نزديکان ايشان در طول دهها سال زندگى و معاشرت با ايشان گه گاه به نکاتى برخوردهاند که نشانههاى قطعى بر اين است که ايشان اطلاعات و قدرتهايى بيش از ديگران در اختيارشان است. ما در درس، سعى مىکرديم چند دقيقهاى بيشتر مزاحم ايشان بشويم که از مطالب اخلاقى و معنوى استفاده کنيم. ايشان هم معمولاً پيش از درس به اتاق محل درس تشريف مىآوردند و به صورتهاى مختلف و غالباً، بلکه هميشه، به طور غيرمستقيم نصيحت مىکردند. حديثى مىخواندند يا داستانى تاريخى از کسى نقل مىکردند؛ ولى مناسبت آن حديث و داستان تاريخى با رفتار گذشته ما آن چنان بود که گويى رفتار ما را بيان مىکنند يا اگر قصورى و نقصى در رفتار ما بوده، به زبان نقل يک حديث و ذکر تکهاى تاريخى آن را گوشزد مىکردند. همه دوستان هر کدام به مناسبتى اين چنين استنباطى داشتند؛ يعنى مىگفتند ايشان مطالبى مىگويند که درست مىشود بر زندگى ما و مشکلى که در زندگى داريم، تطبيق کرد و با ذکر اين داستان و حديث مشکل ما را حل مىکنند يا اگر قصور و اشتباهى داشتيم، تذکر مىدهند. اين روش ايشان در برخورد با ديگران براى تربيت آنها بود. مشخصاً نمىگفتند اين کار را بکنيد يا نکنيد يا فلان کار را کردهايد؛ بلکه با ذکر حديث و داستان، شخص را متوجه نقص کارش مىکردند و مقيد مىکردند که خود را اصلاح کند. مسأله ديگر تشرف ايشان به حرم حضرت معصومه(عليهاالسلام) است. بيش از 40 سال است که ايشان را مىشناسم. برنامه ايشان اين بوده که هر روز صبح به حرم مىروند. حدود چهل سال قبل يک برنامه روزانه داشتند که هر روز به حرم مشرف مىشدند تا اوايل آفتاب و هر روز نماز جعفر و عباداتى ديگر در حرم حضرت معصومه (عليها السلام) انجام مىدادند. عصرها هم برنامه ايشان اين بود که پيش از غروب مىآمدند طرفهاى خيابان صفائيه و قدم مىزدند. آن وقتها اين ساختمانها و پارک و... نبود. از نزديک پل صفائيه به بعد، زمين مزروعى بود. مقدار زيادى از زمينهاى مزروعى مىگذشتيم تا به پل راه آهنى که به کاشان مىرود، مىرسيديم و همه اينها زمين مزروعى بود. نزديک غروب تا اين جا پياده مىآمدند و بعد در اين زمينها نماز مغربشان را مىخواندند. بعضى از دوستان (يکى، دو نفر) که علاقهمند بودند خدمت ايشان برسند با ايشان نماز مىخواندند و با اين که در بيابان بود، حالت عجيبى در نمازشان داشتند. يکى از دوستان نقل مىکرد که يک شب قبل از نماز، ايشان فرمودند: اگر سلاطين عالم مىدانستند که انسان ممکن است در حال عبادت چه لذتهايى ببرد هيچگاه دنبال اين مسايل مادّى نمىرفتند. مدتها گذشت تا منزل کوچکى (همين جايى که الان سکونت دارند) براى ايشان تهيه شد. قبلاً ايشان طرف محله عربستان قم، پشت بازار، در منزل اجارهاى ساکن بودند. در حدود سى و چند سال پيش منزل کوچکى خريدارى کردند که دقيقاً نمىدانم از محل املاک و ارث پدرى ايشان بود يا کسى براى ايشان خريده بود. اين جا چون نزديکتر بودند بيشتر دوستان براى نماز، در منزل خدمت ايشان مىرسيدند. بعد ايشان را دعوت کردند براى مسجد فاطميه و آن جا محل اجتماع کسانى بود که علاقهمند بودند از نماز ايشان استفاده کنند. از آن زمان تاکنون بيش از سىسال است که در مسجد فاطميه سه وقت نماز را برگزار مىکنند و بعداً درسشان را نيز به مسجد منتقل کردند. در حال حاضر ديد و بازديد و مراسم سوگوارى در همان مسجد صورت مىگيرد؛ چون خانه ايشان ظرفيت زيادى ندارد. دو سه اتاق کوچک با همان گليمهاى قديمى که از چهل، پنجاه سال قبل داشتند، همان است. بعد از مرجعيت، منزل ايشان هيچ تغييرى نکرده است و جاى پذيرايى و ملاقات از بازديدکنندگان ندارند؛ به همين جهت است که در اعياد هم کسانى که بخواهند ايشان را زيارت کنند در همان مسجد فاطميه خدمت ايشان مىرسند. اصولاً قبول مرجعيت از سوى ايشان به نظر من يکى از کرامات ايشان است؛ يعنى شرايط زندگى ايشان در سن هشتاد سالگى به هيچوجه ايجاب نمىکرد که ايشان زير بار چنين مسؤوليتى برود و کسانى که ايشان را مىشناختند، هيچوقت حدس نمىزدند که ممکن است ايشان حاضر شوند پرچم مرجعيت را به دوش بکشند و مسؤوليت آن را قبول کنند. بدون شک جز احساس وظيفه متعينى چيز ديگرى باعث نشد که اين مسؤوليت را بپذيرند و بايد گفت که رفتار ايشان در اين زمان با اين وارستگى و پارسايى، حجت را بر ديگران تمام مىکند که مىشود مرجع بود و با همان سادگى زندگى کرد؛ بدون اين که تغييرى در لباس، خوراک، مسکن و شرايط زندگى پيش آيد. کسانى که با ايشان معاشرت داشتند، گه گاه کرامات و امور خارقالعادهاى از ايشان مشاهده مىکردند؛ هر چند ايشان هميشه سعى مىکردند طورى رفتار کنند که معلوم نشود امر خارقالعادهاى است. يکى از اين قضايا مربوط مىشود به ايامى که حضرت امام (قدس سره) در تبعيد به سر مىبردند. آن موقع بسيارى از فضلا و علاقهمندان به حضرت امام(قدس سره) مورد آزار و اذيت دستگاه قرار داشتند. به بهانههاى مختلف آنها را جلب مىکردند و به محض اين که کلمهاى از آنها ظاهر مىشد، از منبر منع مىکردند و مدتها تبعيد و زندان برايشان در نظر مىگرفتند. يادم مىآيد در مدرسه منتظريه که مرحوم آقاى قدوسى آن جا را اداره و جناب آقاى جنتى در آن جا تدريس مىکردند و بنده هم خدمتشان بودم، آقاى جنتى تحت تعقيب بودند. ايشان را گرفتند و طبق قراين اين نگرانى وجود داشت که ممکن است ايشان را خيلى اذيت کنند. همه ما خيلى نگران بوديم که اگر آنها اطلاعاتى از بعضى مسايل داشته باشند، ممکن است خيلى ايشان را اذيت کنند. من آمدم خدمت حضرت آقاى بهجت و گفتم که جريان اين است و ما خيلى نگران هستيم. ايشان تأملى کردند و فرمودند ان شاءالله خبر آزادى ايشان را براى من بياوريد؛ که اين فرمايش ايشان اشارهاى به اين بود آقاى جنتى به زودى آزاد مىشوند و مشکلى نخواهد بود. البته اين حرف را ممکن است هر کسى بگويد؛ ولى موقعيت طورى بود که مژدهاى براى ما بود و مطمئن بوديم که ايشان چيزى مىدانند و مشکلى براى آقاى جنتى پيش نمىآيد. دليل ما از اين برداشت اين بود که در مواردى براى اشخاص ديگر مىگفتيم دعا کنيد و ايشان چيزى نمىگفتند و بعد هم مىديديم اين اشخاص به زودى آزاد نمىشوند. اين گفتوگو چندسال پيش صورت گرفته است./2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 413]
-
گوناگون
پربازدیدترینها