واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شهادت در مسیر سیاست بسیار متفاوت و سخت تر از شهادت در جبهه جنگ است. در این جبهه هم باید از خون خود گذشت و هم باید بر نفس خویش پیروز شد. گاهی باید آبروی خویش را برای اعتلای آبروی اسلام داد و دم نزد. گاهی باید در اوج پیروزی جام زهر را نوشید، مگر نه این که مالک اشتر در چند قدمی قتل معاویه و ابوسفیان باید به سوی مولای خویش بازگردد؟ انسان ها همواره پس از آفرینش، خود را در برابر دو گزینه خیر و شر در انتخاب های خویش می یافته اند و بر اساس میزان قوی بودن قوه تقوا و خداپرستی، حرکت تعالی و یا تنازل خویش را می پیمودند. همواره ملاک های الهی بواسطه نزول وحی و ارسال نبی به دست انسان می رسیده است و لکن آدمی با وجود شیطان نفس، در اختیار راه حق از باطل دچار وسوسه و گمراهی بوده است و البته بسیاری نیز بر این نفس اماره غلبه کرده و راه صواب را پیمودند. در این میان، همواره افرادی در جهت شر حرکت نموده و نه تنها خویش را در این وادی غوطه ور می نمودند بلکه یارای دیدن انسان های پاک را نداشته و در هر فرصتی سعی می نمودند با امکانات خویش، این افراد را از جامعه خویش محو نمایند و از این جاست که می توان نتیجه گرفت که فرهنگ شهادت و جهاد فی سبیل الله از همان زندگی اولیه انسان، بوجود آمده و مایه افتخار پیامبران و اولیای الهی بوده است. فرهنگ شهادت یک ارمغان الهی بر روی زمین می باشد که حرکت صد ساله انسان رابه سوی تعالی،در کوتاه ترین زمان ممکن خلاصه کرده و مایه برکت و غنای جوامع الهی می گردد. مگر نه این که اثرات شهادت اباعبدالله الحسین در هزار و چهارصد سال پیش، هم اکنون نیز می تواند غاصبان قدس را از دیار لبنان و فلسطین براند؟ و مگر نه این که برکت شهادت امیر المؤمنین در مسجد کوفه، هنوز هم عاشقان حقیقی پویش الهی را به سوی مبارزه با ظلم و ستم و استقرار عدالت در جامعه فرا می خواند؟ حقیقتا در این فرهنگ عمیق الهی چه نشان هایی نهفته است که چنین سرگذشت جوامع را دگرگون می کند؟ شاید بتوان گفت که اخلاص، گذشت، تقوا، ولایت مداری، توحید، خدا محوری و ... از لوازم فرهنگ شهادت است اما چه کسی می داند که حقیقت این نگین درخشان حیات اجتماعی چیست؟ تنها کسانی می دانند در این فرهنگ چه گذشته است که اکنون دیگر در میان ما نیستند و ما هر روز بر جاماندن خویش از آنان غبطه می خوریم. اما با این وجود ما بازماندگان قافله شهدا معارفی را در اثر همنشینی با شهدا از مسلک شان کسب کرده ایم که متأسفانه غبار سیاه تغافل و زندگی روزمره ما را از این شناخت ها روز به روز دورتر می کند. اما گاهی باید به خویش بیاییم و در منظر سلوک شهدا دوباره خویشتن را بسازیم. شاید در شرائط فعلی بتوان این نقطه شروع را با توجه به مقتضای زمان از سیاست آغاز نمود. واقعا کدام یک از منش ها و نگاه های شهدا امروز در نگاه سیاست مداران ما عمیقا درک و اجرا شده است؟ آیا هدف از ورود به سیاست کسب رضای الهی و حرکت در مسیر تعالی است؟ آیا در نگاه ما هنوز معنا دارد که در مواضع سیاسی از خویش بگذریم و به پروردگار برسیم؟ تا به حال شنیده اید که یک سیاستمدار جهت نیل به رضایت پروردگار به خود مین ببندد و تانک هجوم دشمنان داخلی و خارجی را منهدم کند؟ و اگر چنین فردی را یافته اید نگاه و برخورد سایر سیاستمداران با وی چگونه بوده است؟ این مسائل در نگاه اولیه شاید خنده دار جلو کند. اما به راستی فرهنگ شهادت در دنیای سیاست به چه معناست؟ مگر نه این که سیاست، جبهه و جهاد دیگری در پشت خاکریزهای منافع اسلام و جامعه اسلامی است؟ پس فرهنگ شهادت در اینجا به چه شکلی است؟ شهادت در مسیر سیاست بسیار متفاوت و سخت تر از شهادت در جبهه جنگ است. در این جبهه هم باید از خون خود گذشت و هم باید بر نفس خویش پیروز شد. گاهی باید آبروی خویش را برای اعتلای آبروی اسلام داد و دم نزد. گاهی باید در اوج پیروزی جام زهر را نوشید، مگر نه این که مالک اشتر در چند قدمی قتل معاویه و ابوسفیان باید به سوی مولای خویش بازگردد؟ فرهنگ شهادت در سیاست به ما می آموزد که باید مطیع ولایت بود. باید تمام موفقیت خویش را به اشاره رهبر فدا نمود. باید درد جامعه را با عمق جان درک کرد و با تکه ای نان جو ساخت، شب به عبادت و راز و نیاز با پروردگار و صبح تا شب به خدمت مردم همت گمارد،از کنایه و طعنه غافلان و معاندان نهراسید و رضای خداوند را در کوچه های پایین شهر و اشک پیرزن های دلسوخته یافت. در این دنیای پیچیده، یک طالب شهادت، آبرویی برای خویش نمی خواهد مگر آبروی اسلام و برای همین به هیچ اشاره، سفارش، تهدید، تطمیع و... کوچک ترین توجهی نمی کند. اگر فردی اشتباهی مرتکب شود باید متواضعانه از مردم عذرخواهی نموده و در پیشگاه الهی توبه نماید. غرور و خودپسندی را از وجود خود پاک نماید و مردم را ولی نعمت های خویش بشمارد. شهدا به ما آموختند که حساب پیروزی آنان با ماشین حساب های مادیگرایان محاسبه نمی شود. و یک سیاستمدار پویای شهادت می داند که پیروزی وی اطاعت محض از پرودگار و کسب رضای اوست و ظاهری که در جامعه بروز می نماید به هیچ عنوان ملاکی برای پیروزی و شکست نیست. همانگونه که سالار شهیدان فرمودند که اگر در نبرد دشمن را شکست دهیم پیروز هستیم و اگر در این نبرد کشته شویم باز هم پیروز. امروز که سیاست ما از ارزش های اخلاقی دور می شود باید در فرهنگ سیاسی خویش تجدید نظر کنیم. آرمان های انقلاب و شهدا باید دوباره ارزش خویش را در رفتارها و اعمال سیاسی ما بازیابند. باید فرهنگ شهادت را عمیقا شناخته و در سیاست وارد نماییم و مسیر حرکت خویش را صرفا در رضای پروردگار بیابیم. نکته مهم آن است که مسائل سیاسی به هیچ عنوان امری شخصی و خارج از دین نیست، بلکه از مهم ترین قسمت های دین و جامعه است. مگر نه این که تمام اهل بیت (علیه السلام) جان گرانمایه خویش را در همین عرصه تقدیم خداوند نمودند؟ به راستی اگر این بزرگواران در مسائل سیاسی هیچ گونه دخالتی نمی کردند آیا خلیفه ای پیدا می شد که به دنبال شهید نمودن اهل بیت (علیه السلام) باشد؟ بدین گونه نباید بپنداریم که سیاست یک مسأله اجتماعی و فارغ از دین است بلکه برعکس این منش و تفکر سیاسی انسان هاست که می تواند در جهت رشد و تعالی آنان نقش عمیقی داشته باشد.پیامبران(علیه السلام)،اهل بیت (علیه السلام)، اولیای الهی و شهدای اسلام به آموخته اند که اگر به دنبال ورود به این عرصه هستیم باید تفکرات دینی را عمیقا درک نموده و دستورات اسلام را بدون هیچ مسامحه ای پیاده نماییم. باید در این مسیر فرهنگ شهادت را بیاموزیم تا بتوانیم با توکل به پروردگار و توسل به معصومین(علیه السلام)، راه تکامل خویش را بپیماییم و اگر غیر از این عمل نماییم به ورطه ای سقوط خواهیم نمود که ممکن است هیچ وقت نتوانیم خود را از غضب الهی برهانیم. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 305]