تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):حق بزرگ‏تر خداوند اين است كه او را بپرستى و چيزى را با او شريك نسازى، كه اگر خال...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837186648




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اشتباه قاتل


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

وقتی آخرین برگ پرونده را با دقت خواند، خنده بر لبان افسر کارآگاه جنایی نقش بست. او می‌دانست قاتل هر چقدر هم که با هوش باشد یک جا اشتباه خواهد کرد...به گزارش ایران، عصر یک روز پائیزی فرشاد از محل کارش بیرون آمد و در حالی که با تلفن همراهش تلاش می‌کرد شماره همسرش را بگیرد سوار خودرو شد. اما موفق نشد. آنها شام در خانه یکی از بستگان میهمان بودند. 45 دقیقه بعد مرد جوان مقابل مجتمع مسکونی‌شان در پونک توقف کرد و سریع از خودرو پیاده شد. در حالی که بشدت عصبانی بود زنگ آیفون را زد و منتظر ماند، اما هیچ خبری از شیوا نشد. فرشاد با خود گفت بعید است، در خانه نباشد. یکی دو بار دیگر نیز زنگ زد اما جوابی نشنید. کلافه و عصبانی غرولندکنان از پله‌ها بالا رفت اما وقتی پشت در آپارتمان طبقه سوم رسید احساس بدی پیدا کرد. با ترس و نگرانی در ورودی را باز کرد. سکوتی مرموز فضای خانه را فرا گرفته بود. فرشاد با گام‌های شمرده در حالی که از راهرو عبور می‌کرد چند بار شیوا را صدا کرد. سکوت همچنان بر اعماق خانه حکمفرما بود فرشاد وحشت‌زده به آشپزخانه رفت. هنوز وسایل صبحانه روی میز پهن بود. با دیدن این صحنه دلشوره‌اش بیشتر شد. با عجله به طرف اتاق خواب رفت. همین که در را باز کرد شیوا را روی تخت دید. فرشاد که حالا کمی آرام گرفته بود با عجله به طرف همسرش رفت و صدایش کرد اما انگار هیچ صدایی را نمی‌شنید. فرشاد پتو را از روی او کنار زد و با مشاهده صورت همسرش فریاد دلخراشی کشید و روی زمین افتاد.  لحظاتی بعد یکی از همسایه‌ها پلیس 110 را در جریان مرگ مرموز شیوا قرار داد. مأموران کلانتری نیز با حضور در محل حادثه و نخستین بررسی متوجه شدند دودکش بخاری گازی اتاق پذیرایی از جایش درآمده است. پلیس در گزارشی به بازپرس دادسرای پونک اعلام کرد: همه اثاثیه خانه مرتب و سالم است و هیچ آثار شکستگی روی قفل‌های در خانه و اتاق خواب دیده نمی‌شود. هیچ سرقتی نیز رخ نداده است.  لوله بخاری گازی به علت نامعلومی از جا درآمده که به نظر می‌رسد انتشار گاز منواکسید کربن علت اصلی مرگ زن جوان است. در بخش دیگر گزارش به حوله نمناک حمام اشاره شده بود که در گوشه‌ای از اتاق خواب افتاده بود. شواهد نشان می‌داد قربانی ـ زن جوان ـ قبل از مرگ استحمام کرده است. بدین‌ترتیب با دستور بازپرس، پیکر بی‌جان شیوا برای کشف علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. یک ماه بعد فرشاد که نمی‌توانست باور کند همسرش قربانی مسمومیت گاز منواکسید کربن شده است به دادسرای جنایی رفت و با تسلیم شکایتی به بازپرس گفت: روز حادثه قبل از رفتن به محل کارم به دلیل این که هوا قدری گرم شده بود، بخاری گازی را خاموش کردم. خوب به خاطر دارم که لوله دودکش نیز سالم سر جایش بود. اما همان شب که به خانه بازگشتم متوجه شدم لوله دودکش سرجایش نیست و بخاری هم روشن است. به همین خاطر مطمئنم مرگ همسرم ناشی از گازگرفتگی نیست و او به قتل رسیده است. بنابراین از شما می‌خواهم قاتلش را شناسایی و دستگیر کنید. با طرح این شکایت پرونده مرگ مرموز شیوا به اتهام قتل عمد از دادسرای پونک به دادسرای جنایی – تهران– ارجاع شد. بازپرس نیز به کارآگاهان پلیس جنایی مأموریت داد درباره مرگ مرموز زن جوان تحقیق کنند. تأیید جنایت افسر پرونده در نخستین گام پس از مراجعه به پزشکی قانونی و بررسی نظریه پزشکان دریافت شیوا در آب خفه شده است. بنابراین بلافاصله فرشاد – همسر مقتول – برای بازجویی به اداره آگاهی فرا خوانده شد. وی درباره نحوه آشنایی با همسرش گفت: «حدود چهار سال قبل، در یک روز بارانی هنگامی که سوار بر خودرو از خیابانی در شرق تهران می‌گذشتم ناگهان زنی –شیوا- را دیدم که کنار خودرواش ایستاده بود و از مردم کمک می‌خواست. لاستیک خودرواش پنچر شده بود و نمی‌توانست آن را تعویض کند. بلافاصله لاستیک را عوض کردم. از آن روز به بعد هر از گاهی با هم تلفنی صحبت می‌کردیم. البته او دانشجوی رشته پزشکی بود. آیا همسرتان قبل از ازدواج خواستگار دیگری نیز داشت؟ بله، دو نفر بودند. یکی از آنها مهرداد بود که پس از دریافت جواب منفی از شیوا با دختر دیگری ازدواج کرد. جمشید نیز یکی دیگر از خواستگارانش بود که با شنیدن پاسخ منفی از شیوا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت.  از روز حادثه بگویید، چه موقع از خانه بیرون رفتید؟ حدود ساعت هفت و نیم آماده رفتن به محل کارم شدم، اما قبل از خروج از پشت پنجره آسمان را نگاه کردم و متوجه شدم هوا خوب و گرم است. بنابراین بخاری گازی را خاموش کردم. در همان موقع شیوا از خواب بیدار شد و در حالی که شاداب به نظر می‌رسید با تبسمی بر لب گفت: امشب زود بیا چون در خانه «دایی محمود» میهمان هستیم. من هم قول دادم هرطور شده کارم را در شرکت تمام کنم تا به میهمانی برسیم. البته به وعده خود نیز عمل کردم، اما متأسفانه وقتی ساعت هفت شب به خانه آمدم، با پیکر بی جان همسرم روبه‌رو شدم. شما در زندگی مشترکتان مشکل خاص یا درگیری خانوادگی نداشتید؟ نه جناب سروان، در این چهار سال خیلی‌ها حسرت زندگی ما را می‌خوردند. چرا که ما با عشق و علاقه زندگی می‌کردیم. من و همسرم در زندگی هیچ کم و کسری نداشتیم. کسی برای شما و همسرتان مزاحمت یا مشکل ایجاد نکرده بود؟ نه. اما مدتی قبل برادر زنم – پرویز- با شیوا درگیر شده بود. علت چه بود؟ شیوا معتقد بود برادرش سر او کلاه گذاشته و سهمیه ارث پدری‌اش را بالا کشیده است. هر از گاهی نیز برادرش را تهدید می‌کرد که بالاخره یک روز او را رسوا خواهد کرد.  افسر پرونده با شنیدن این مطلب به فکر فرو رفت. چرا که مطمئن بود قاتل شیوا یک آشناست. در نتیجه پرویز- برادر مقتول- را برای بازجویی فراخواند. آخرین بار خواهرتان را چه وقت ملاقات کردید؟ پرویز با صدای بغض‌آلود گفت: حدود یک هفته قبل از مرگش من و همسرم در خانه مادرم میهمان بودیم که شیوا به آنجا آمد. وقتی او را دیدم سلام کردم اما خیلی سرسنگین بود. سر چه موضوعی بین شما اختلاف پیش آمده بود؟ جناب سروان من و خواهرم هیچ اختلافی نداشتیم. بلکه اطرافیان بخصوص شوهرش فرشاد او را تحریک می‌کردند که من ارثیه پدرم را بالا کشیده و سهم او را نداده‌ام. در حالی که همه اسناد و مدارک موجود است و می‌توانید آنها را بررسی کنید. موضوع دو قطعه زمین در کلاردشت چه بوده؟ حدود یک ماه قبل با خواهرم در این زمینه صحبت کردم و با هماهنگی او دو قطعه زمین ارثیه را فروختم. مبلغ 30 میلیون تومان به شیوا، 20 میلیون تومان به مادرم پرداخته و 45 میلیون تومان نیز برای خودم برداشتم. البته خواهرم از من خواسته بود در این باره با هیچ کس صحبت نکنم. چرا که نمی‌خواست کسی از این موضوع چیزی بداند. من نیز به همسرم چیزی نگفتم. ضمن این که اسناد و مدارک واریز پول به حسابش نیز موجود است. پرویز پس از مکث کوتاهی ادامه داد:‌البته این مسئله را نمی‌گویم که با فرشاد مقابله به مثل کنم. اما قبلاً شنیده بودم که فرشید – برادر فرشاد- میانه خوبی با شیوا نداشته است حتی در یک میهمانی هم به شدت با یکدیگر درگیر شده بودند. افسر پرونده با شنیدن این موضوع بار دیگر فرشاد – همسر شیوا- را پشت میز بازجویی نشاند و از وی درباره ماجرای درگیری فرشید و شیوا پرسید. فرشاد نیز این درگیری را تأیید کرد اما با شرح خصوصیات عاطفی برادرش فرشید، بعید دانست او در قتل دست داشته باشد. با این وجود فرشید به اداره آگاهی احضار شد و در برابر افسر پرونده نشست. آخرین بار کی به خانه برادرت رفتی؟ هر از گاهی برای دیدن آنها به خانه‌شان می‌رفتم. دلیل خاصی هم وجود نداشت به خانه برادرم نروم.  علت درگیری شما و شیوا در میهمانی چه بود؟ گاهی اوقات به شیوا درباره نوع رفتار و برخوردهای تندش صحبت می‌کردم. او احترام هیچ‌کس از جمله برادرم را نگه نمی‌داشت. در میهمانی مورد نظر هم لباس مناسبی نپوشیده بود که به او تذکر دادم اما ناگهان بین ما جر و بحث در گرفت.  روز جنایت کجا بودی؟ آن روز برای تماشای فوتبال به استادیوم رفته بودم. البته قبل از رفتن، با فرشاد تماس گرفتم و از او خواستم با هم به استادیوم برویم. اما او گفت شب باید زودتر به خانه برود. چرا که در خانه دایی محمود میهمان بودند. در این باره می‌توانید از برادرم نیز سؤال کنید . فرشید پس از پاسخگویی به چند سؤال دیگر، اداره آگاهی را ترک کرد. افسر پرونده در مدت 20 روز از 15 زن و مرد که از اقوام و همسایه‌های زن جوان بودند تحقیق و بازجویی کرد. تا این که پی برد شیوا اخلاق‌ تندی داشت اما به خاطر زیبایی و غرورش برخی افراد فامیل به او حسادت می‌کردند.  از سوی دیگر اظهارات مریم ـ همسایه طبقه سوم شیوا ـ روند رسیدگی به پرونده را وارد مرحله تازه‌ای کرد. وی گفت: حدود ساعت چهار بعدازظهر روز حادثه از طبقه بالا صدای آب می‌آمد، چند دقیقه بعد نیز صدای زنگ خانه شیوا را شنیدم. به خاطر کنجکاوی گوشی آیفون تصویری را برداشتم که همان موقع مرد جوانی را دیدم که کاپشن مشکی به تن داشت. او شیوا را به اسم صدا می‌کرد. آن خدا بیامرز نیز با تندی حرف می‌زد. «فرشاد در خانه نیست برو شب بیا.» ضمناً ما امشب در خانه دایی محمود میهمان هستیم. اما مرد جوان اصرار می‌کرد باید مطلب مهمی را با او در میان بگذارد. سپس در مجتمع مسکونی باز شده و او به طبقه چهارم رفت. اما پس از آن متوجه بازگشتش نشدم. افسر پرونده می‌دانست در چند قدمی قاتل است اما اثبات قتل خیلی سخت بود. بنابراین یک شب که در اداره کشیک بود بار دیگر پرونده قتل شیوا و اظهارات شاهدان و مظنون را با دقت مطالعه کرد، وقتی آخرین برگ پرونده را با دقت خواند، خنده بر لبان افسر کارآگاه جنایی نقش بست. او می‌دانست قاتل هر چقدر هم که با هوش باشد یک جا اشتباه خواهد کرد. فردای آن روز فرشید ـ برادر شوهر مقتول ـ برای چندمین بار به دایره ویژه قتل احضار شد. وقتی روبه روی افسر پرونده نشست، با تعجب گفت: ـ جناب سروان اتفاقی افتاده. قاتل را شناسایی کردید. سروان با خونسردی گفت: عجله نکن قاتل هم دستگیر می‌شود. اما این را بدان که تو قاتل هستی و باید بگویی چرا همسر برادرت را به قتل رساندی؟ فرشید که با شنیدن این حرف مات و مبهوت شده بود، با دستپاچگی گفت: اما من که گفتم آن روز برای تماشای فوتبال به استادیوم رفته بودم. می‌توانید تحقیق کنید. ما تحقیق کردیم. بله، تیم فوتبال مورد علاقه‌ات مسابقه فوتبال داشت، اما به دلیل این که هوادارانش در بازی قبل، مرتکب تخلف شده بودند، در نتیجه با تصمیم مسئولان کمیته انضباطی این تیم بدون حضور تماشاچی مسابقه داد. بنابراین روز جنایت در استادیوم نبودی، ضمناً می‌دانیم از مدت‌ها قبل با همسر برادرت مشکل داشتی و به خاطر سوء رفتار در آن میهمانی از او کتک خوردی. در روز جنایت نیز به بهانه‌ای وارد خانه زن تنها شدی تا نیت شیطانی‌ات را اجرا کنی اما مرتکب قتل شدی. فرشید بار دیگر با داستانسرایی، قتل شیوا را انکار کرد و خود را بی‌گناه شناخت. در همین موقع مریم ـ زن همسایه ـ به اتاق بازجویی فراخوانده شد. او وقتی فرشید را دید بلافاصله گفت: جناب سروان این همان مردی است که عصر روز حادثه به خانه شیوا آمده بود. فرشید وقتی دریافت رازش فاش شده سرش را پائین انداخت و ناچار به قتل شیوا اعتراف کرد. او گفت: به خاطر کینه عمیق از شیوا بشدت ناراحت بودم. به همین خاطر دنبال فرصت مناسبی بودم تا انتقام بگیرم اما پس از قتل ناگهان ترسیدم و بدون این که پولی از آنجا بردارم، تصمیم به فرار گرفتم. قبل از ترک خانه برای صحنه‌سازی بخاری گازی را روشن کردم و دودکش بخاری را از جایش درآوردم تا همه فکر کنند وی براثر گازگرفتگی خفه شده است. بعد ظرف میوه و چای را به آشپزخانه برده و آنها را مرتب کردم. دقایقی بعد خانه را ترک کرده و به استادیوم رفتم اما موفق نشدم به داخل استادیوم بروم. با اعتراف‌های فرشید ، دستبند آهنی بر دستانش گره خورده و به بازداشتگاه منتقل شد. /2759/  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 148]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن