واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
در تحولات اجتماعي بشر نقش آرمانها و انديشهها بيبديل و آشكار است؛ چرا كه آنچه انسان را از ساير جانداران جدا ميسازد، برخورداري او از موهبتها و استعدادهاي فكري و ذهني و توانايي انديشيدن و انتخاب كردن است. آرمانها داراي دو بخش جهانبيني- به معني هستها و نيستها- و ايدئولوژي- به معني بايدها و نبايدها- هستند و هماره رابطة تنگاتنگي بين جهانبيني و ايدئولوژي وجود دارد. وقتي ما از هستها و نيستهاي ويژهاي سخن ميگوئيم، بايدها و نبايدهاي خاصي را نيز در برابر خود مييابيم و البته واضح است كه منطقاً نميتوان از يك گروه هست و نيست (يك جهانبيني خاص) هر نوع از بايد و نبايد (ايدئولوژيهاي متفاوت) را استخراج كرد. مطالعه انقلابها حاوي اين نكته است كه گسترش ايدئولوژيهاي جديد در ميان نخبگان و تودهها به ويژه در دورههاي پاياني رژيمهاي پيشين، هماره وجود داشته است و اين عامل شايد مهمترين در ميان عوامل ايجاد كننده انقلاب بوده است. در فرانسه پيش از انقلاب، قرن 18 بدليل بيان و گسترش ايدئولوژيهاي جديد توسط ليستي طولاني از افراد مشهور مانند منتسكيو، ولتر، روسو، ديدرو، دالامبر، علماي اقتصاد (كسني، گورني، تورگو، نكر، ...) علماي دائره المعارف، رهبران انقلابي (ميرابو، دانتون، روبسپير، ...) و غيره و اقبال عمومي به اين انديشهها، قرن روشنفكري خوانده شده است. در روسيه پيش از انقلاب 1917 به ويژه پايان قرن 19 و آغاز قرن 20، نيز گروههاي مختلفي مانند كادتها (مشروطهخواهان)، سوسياليستهاي انقلابي (غيرماركسيستي)، سوسيال دمكراتها (كه بعداً به دو گروه ماركسيستي بلشويك و منشويك تقسيم شدند)، آنارشيستها، ليبرالها و غربگرايان و ضدغربگرايان به پراكندن افكار جدبد و نفوذ بر روي نخبگان و تودهها مشغول بودند و اين تلاشها در فراهم كردن شرايط وقوع انقلاب 1917 نقش داشت. اين وضعيت بگونه خاصي در دهههاي پاياني رژيم پهلوي در ايران نيز ديده ميشد؛ بگونهاي كه دو دهه پاياني اين رژيم تلاشهاي گسترده روحانيت انقلابي و روشنفكران مسلمان در فراهم نمودن زمينههاي بازگشت به خويشتن و به فرهنگ و درون مايههاي خودي در مقابل هجوم همهجانبه غرب و انديشههاي غربي را ميبينيم. بدون شك اگر اين مرحله نبود، انقلاب اسلامي نيز اتفاق نميافتاد. الف- عناصر تشكيل دهنده ايدئولوژي انقلاب اسلامي همانگونه كه اسلام ديني جامع و كامل و دربرگيرنده تمام جنبههاي زندگي بشر- چه فردي و چه اجتماعي- ميباشد و در همه حيطهها از جمله در سياست، اقتصاد، جامعه، فرهنگ، عرفان، اخلاق، علم و ... آموزههاي ناب الهي دارد، انقلاب اسلامي ايران نيز در مقايسه با انقلابهاي ديگر از يك ايدئولوژي منحصر بفرد و بيسابقه برخوردار است؛ بگونهاي كه در اين ايدئولوژي علاوه بر تاكيد بر جنبههاي ويژه يعني تشكيل جمهوري اسلامي و ولايت فقيه، نقاط مثبت ايدئولوژيهاي انقلابهاي ديگر مانند آزادي، برابري، استقلال و توسعه نيز وجود دارد. در حقيقت ايدئولوژي انقلاب اسلامي بيانگر ارائه طرح و راه جديدي به ملتهاي تحت ستم جهان براي كسب استقلال و رهايي از سلطه قدرتهاي جهاني و ساختن جامعهاي آزاد و توسعه يافته است. در اين ميان، كسب استقلال كه از عناصر مهم تشكيل دهنده ايدئولوژي انقلاب اسلامي است، يك پيش شرط لازم براي دستيابي به جامعه آرماني مورد توجه انقلاب اسلامي است و واضح است كه قدرتهاي جهاني كه جاي پا و منافع اقتصادي و راهبردي خود را با اين انقلاب از دست دادهاند، با تمام قدرت با آن به مبارزه برخيزند؛ هرچند تجربه نشان داده است كه درگيري با انقلابهاي بزرگ و تودهها و نخبگان وفادار به آن نتيجهاي جز رسوايي و شكست درپي ندارد. بطور كلي، ايدئولوژي انقلاب اسلامي يك ايدئولوژي درونزا، از نظر فرهنگي اصيل، از نظر همراهان بسيار فراگير و دربرگيرنده اكثر قريب به اتفاق مردم بوده است و به همين دلايل، عليرغم قدرت بالاي رژيم پيشين، با به صحنه آمدن عموم مردم پيروزي انقلاب با سرعت خيرهكنندهاي بدست آمد و پس از انقلاب نيز سامان سياسي جديد به سرعت ايجاد گرديده رسميت يافت و ثبات قابل اعتمادي را پديد آورد همچنين توانست در طول 3 دههاي كه از عمر آن ميگذرد، توطئههاي گوناگون قدرتهاي جهاني عليه خود را پشت سر گذارده و بر مواضع خود ايستادگي نمايد. ب- راههاي شناخت ماهيت انقلاب اسلامي شناخت ماهيت هر انقلابي و از جمله انقلاب اسلامي ايران از طريق توجه به شعارها، ماهيت و ويژگيهاي رهبري و ويژگيها و اعتقادات همراهان آن انقلاب امكانپذير است. 1- شعارهاي انقلاب اسلامي در انقلاب اسلامي گسترش و طرح شعارهايي مانند استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي- نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي- حزب فقط حزبالله رهبر فقط روحالله- نهضت ما حسينيه رهبر ما خمينيه- حسين حسين شعار ماست شهادت افتخار ماست و در مقابل، ناكامي شعارهاي گروههاي مليگرا و ماركسيستي در جذب تودهها و همرديف خواندن امپرياليسم و كمونيسم توسط انقلابيهاي مسلمان گوياي ماهيت اسلامي اين انقلاب است. 2- رهبري و ساختارهاي بسيجگر ويژگيهاي رهبري انقلاب اسلامي، امام خميني (ره)، در همه جنبههاي شخصيتي، اعتقادي و عملكردي گوياي ماهيت اسلامي انقلاب ايران است: او تربيت شده مكتب اسلام بود و تنها به تكليف الهي خود عمل ميكرد و زندگي زاهدانه و بدور از تجمل داشت. مقابله با محمدرضا شاه را وظيفه ديني خود و مردم ميدانست و منبع القا كننده روشهاي مبارزاتي وي نيز انديشه اسلامي بود و به حركت تودهها و نخبگان براساس مرجعيت عامه اعتقاد داشت و ديگر حركتها را ناموفق ميدانست. نقش گروههاي روحانيت در شهرها و روستاها و نقش مساجد در بسيج و سازماندهي اعتراضات عليه رژيم محمدرضا شاه نيز بيانگر ماهيت اساساً ديني اين انقلاب است. 3- ويژگيها و اعتقادات همراهان انقلاب از اين نظر حداقل سه مطلب وجود دارد كه بازگو كننده ماهيت اسلامي انقلاب ماست: 1- برخورداري انقلاب از همراهي مردمي كاملاً مذهبي و معتقد كه در تاريخ معاصر كشور بارها و تنها به درخواست علماي مذهبي براي آمدن به صحنه پاسخ مثبت دادهاند. 2- همراهي بيشتر نزديك به اتفاق مردم و به علاوه همراهي طبقات مختلف و نه يك يا دو طبقه يا قشر خاص با انقلاب. اين امر تنها زماني اتفاق ميافتد كه يك ايدئولوژي فراگير و مشترك ميان طبقات و قشرهاي مختلف اجتماعي گسترش يابد. 3- بهرهگيري موفقيتآميز انقلابيها از الگوهاي فرهنگي و روزهاي تاريخي تاسوعا، عاشورا، عيدفطر و ... در بسيج انقلابي و تودهها و پيشبرد انقلاب. ج- چگونگي تكوين ايدئولوژي انقلاب اسلامي در تاريخ معاصر كشور و پيش از گسترش ايدئولوژي انقلاب اسلامي، سه ايدئولوژي به صحنه آمده و سپس هركدام بدلايلي با شكست مواجه گرديدند. تجددخواهي با چهرههايي همچون ميرزا ملكم خان، آخوندزاده، طالبوف و ... در دوران نهضت مشروطه پديد آمد، اما با بقدرت رسيدن رضاخان از صحنه دور گرديد. ناسيوناليستهاي ايراني نيز در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت پديد آمدند، اما كودتاي 28 مرداد پايان كارشان بود. ماركسيستهاي ايراني نيز از زمان رضاشاه پيدا شده و در مقاطعي مجال بيشتري براي حضور يافتند، اما بدليل وابستگي آنها به قدرتهاي بيگانه و كارنامه ناموفق احزاب كمونيستي در ساير نقاط جهان و مهمتر از همه بدليل ناسازگاري عقايدشان با جامعه مذهبي ايران از صحنه طرد گرديدند. تلاشهاي روحانيت انقلابي كه حضرت امام در رأس آنها قرار داشت و روشنفكران مسلمان به ويژه دو دهه پاياني رژيم پهلوي باعث تكوين ايدئولوژي انقلاب اسلامي گرديد. اين تلاشها سه گونه بود: 1- مبارزه با شبهات فلسفي و سياسي عليه نقش مذهب در سياست و شبهات تعارض علم و دين كه توسط حكومت، ماركسيستها و غيره پراكنده ميشد. امام تاكيد مينمود كه اسلام اساساً بر رابطه سياست و مذهب تاكيد دارد و از نظر ميزان، احكام سياسي و اجتماعي اسلام بر احكام عبادي چيرگي دارد و حكومت فلسفه عملي تمامي فقه است. 2- تلاش دامنهدار در راستاي طرح معناي واقعي مفاهيم اسلامي مانند انتظار، عاشورا، تقيه و ... 3- درسهاي حكومت اسلامي امام خميني (ره) در سال 1343 در نجف اشرف. بطور كلي، اين عوامل در فراگير شدن و پذيرش همگاني ايدئولوژي انقلاب اسلامي نقش داشت: 1- درونزا بودن و پيوند با فرهنگ اسلامي تاريخي مردم ايران. 2- تلاشهاي گروههاي اسلامي در زدودن شبهات پيش گفته از اذهان و طرح معناي واقعي مفاهيم اسلامي. 3- شخصيت، انديشهها، افكار، راهبردها و عملكردهاي امام خميني (ره). 4- اعتماد تودهها و نخبگان به امام خميني و روحانيت و انديشههاي آنان. بدين ترتيب، ايدئولوژي انقلاب اسلامي به سرعت پذيرفته گشته، خيابانها از جمعيت پر گرديده فرصت هرگونه ابتكار عملي از رژيم محمدرضا شاه و حاميان خارجي آن سلب گرديد و رژيمي كه خود را ميراث خوار «2500 سال شاهنشاهي ايران» ميدانست و ژاندارم ابرقدرت غرب در خاورميانه و برخوردار از انواع تسليحات پيشرفته و نيروهاي نظامي فراوان بود، فرو ريخت. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]