تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 24 اسفند 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):ميان حق و باطل جز كم عقلى فاصله نيست. عرض شد: چگونه، اى فرزند رسول خدا؟ فرمود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

مبل کلاسیک

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

کفش ایمنی و کار

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1865166783




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سلسله مباحث اخلاقی آیت‌الله مصباح یزدی:کدام دین؟ کدام اخلاق؟


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

آن چه پيش رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 26/01/88 ايراد کردده‌اند:   بسم الله الرحمن الرحیم   مسئله‌ای که امروز در مراکز علمی و دانشگاهی دنیا مطرح می‌شود و دست کم دو قرن است که ده‌ها کتاب در این زمینه نوشته شده، ارتباط اخلاق با دین است. در این مجال، مناسب است به اندازه‌ای که لازم است، در این‌باره صحبت کنیم.   ما وقتی می‌خواهیم درباره موضوعی بحث کنیم، باید در واژه‌هایی که در عنوان آن مسئله به کار می‌رود، دقت کنیم. به نظر می‌رسد این پرسش که چه رابطه‌ای بین اخلاق و دین است، پرسش ساده‌ای باشد؛ اما وقتی دقت کنیم، خواهیم دید این‌گونه نیست. درباره این مسئله، پرسش‌های دیگری نیز مطرح است: اخلاق یعنی چه؟ دین یعنی چه؟ کدام دین؟ کدام اخلاق؟ کدام نظریه اخلاقی و کدام مکتب اخلاقی؟   اخلاق دینی   همان‌طور که دیدیم، بحث بسیار گسترده است و برای پرداختن به آن به چندین جلسه نیازمندیم. اما در این مقال، با توجه به محور اصلی مباحث مطرح شده، به اجمال می‌توان گفت: چون ما دین را به معنایی مي‌گیریم که منطبق بر دین اسلام شود، آن‌گاه می‌گوییم دين سه بخش دارد: عقاید، اخلاق، و فقه و دستورات عملی( قوانین). اگر دین را به این معنا بگیریم، اخلاق هم به معنای اخلاق هنجاری، یعنی صفات خوب و بد، یا قدری گسترده‌تر، به‌معناي صفات و رفتارهای خوب و بد است. در واقع، وقتی دین را دارای سه بخش عقاید، اخلاق و فقه می‌دانیم، به این معناست که اخلاق با دین ارتباط جزء و کل دارد. يعني همان‌طور که مرحوم مدرس می‌فرمود: سیاست ما عین دیانت ماست، در این‌جا هم ما باید بگوییم اخلاق ما عین دیانت ماست، زيرا اخلاق بخشی از دین است و شاید براساس حدیث: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ» (مستدرك‏الوسائل، ج 11، ص 187، باب استحباب التخلق بمكارم الأخلاق) از یک جهت اهمیت فوق العاده‌ای هم داشته باشد.   به هر حال، در این نگرش، اخلاق بخشی از دین است. ولی مسئله این است: آن‌هایی که این پرسش را مطرح می‌کنند، اخلاق و دین را به معنایی که گفتیم، نمی‌گیرند. درست است که ما اخلاق را بخشی از دین دانستیم؛ اما وقتی آن را تحلیل و تفسیر کنیم، خواهیم دید که آن «اخلاق دینی» است، و اخلاق دینی بخشی از کل دین است. در واقع، آن‌هایی که این پرسش را مطرح کرده‌اند که چه رابطه‌ای بین اخلاق و دین است، منظورشان اخلاق دینی نبوده است. مراد آنان اخلاقی است که در علوم عقلی به صورت بحث آزاد و با صرف نظر از اعتقاد یا عدم اعتقاد به دین مطرح می‌شود.   اخلاق می‌تواند به دو معنا، دینی باشد: نخست، به معنای این‌که منظور از دین محتوای کتاب و سنت و به تعبيري، «ما انزل الله» باشد. در این‌جاست که می‌توان گفت: در ما انزل الله، عقاید، توحید، نبوت، امامت هست، اخلاق هم وجود دارد. به عبارتی در کتاب و سنت، هم معرفي کارهای خوب و بد است، و هم دستورات عملی فقهی وجود دارد. بنا بر اين تعريف، وقتي می‌گوییم اخلاق دینی است، یعنی جزء «ما انزل الله» است. اخلاق به معنای دیگري هم می‌شود گفت ديني است: وقتی ما بخواهیم بگوییم کاري یا صفتي اخلاقاً خوب است یا بد، از چند راه می‌توانیم استدلال کنیم. یک راه استدلال بر آن از طریق منابع دینی است. يعني چون قرآن و روایات گفته‌اند فلان کار یا صفت خوب است، نتيجه مي‌گيريم که خوب است. طبق اين اصطلاح، اخلاق دینی یعنی اخلاقی که دلایل آن، دلایلي دینی و تعبدی است. پس، ما به دو معنا اخلاق دینی داریم و به هر دو معنای آن، اخلاق جزئی از دین است. اما آن‌که در محافل آزاد علمی دنیا مطرح است، صرف نظر از این‌که ما می‌گوییم اخلاق دینی داریم یا نداریم، این است که: آیا اخلاق به معنای عام آن، نیازی به اعتقادات دینی دارد؟ بنابراین، پیداست که دین در این‌جا اعم از دین اسلام و ادیان دیگر است (که البته از نظر ما ديگر اديان باطل‌اند، قابل اعتماد نیستند، تناقض‌آمیز، و حتی شرک‌آلودند).   بنيادهاي فلسفي اخلاق   به هر حال، اخلاقی هم که آنان می‌گویند، تنها اخلاقی نیست که در اسلام معتبر است یا با ادله شرعی اثبات می‌شود؛ بلکه هر چیزی که عاقلان عالم خوبی و بدی آن را می‌پذیرند، جزء اخلاق است. اما پرسش این است: آیا پذیرفتن این خوبی و بدی، متوقف بر پذیرفتن دین است، یا با صرف نظر از دین هم ما می‌توانیم بگوییم اخلاقا این کار یا این صفت خوبی است؟ آیا اگر کسی هیچ اعتقادی به خدا و دین نداشته باشد و منکر همه ادیان هم باشد، باز هم می‌تواند یک نظام اخلاقی داشته باشد يا خير؟   به عبارتی دیگر، آیا انسانی که به هیچ‌روی اعتقاد به دینی ندارد، می‌تواند بگوید من اخلاق خوب را دوست دارم، آن‌را کسب کرده‌ام، و خوش‌اخلاق هستم، یا تنها وقتی می‌شود گفت کسی اخلاقش خوب است که قلباً ایمان بالله و اعتقاد به روز قیامت داشته باشد؟ مسئله این‌جاست، وقتی پرسش به این صورت مطرح می‌شود، پاسخ آن کار آسانی نیست. ما باید دوباره بازگردیم به این‌که این نظام اخلاقی، بر اساس کدام مکتب در فلسفه اخلاق تبیین شده است.   تاکنون صحبت از اخلاق هنجاری بود، یعنی این که بگوییم کار یا صفت خوب و بد چیست، اما بحث دیگری هم هست و آن، این است که اصلاً خوب بودن یعنی چه؟ چگونه می‌شود که ما صفتی را خوب می‌دانیم؟ چه دلیلی داریم که راست گفتن خوب است؟ آیا خوبي راست‌گويي استثنا هم دارد؟ و این خوبي و بدی بر چه مبنایی است؟ همان‌طور که می‌دانیم، این بحثی است که به فلسفه اخلاق مربوط می‌شود که رشته‌ای از فلسفه‌های مضاف است و امروز در دنیا طرفداران بسیاری دارد. این رشته در ایران نیز به برکت شهید مطهری بسیار گسترش یافت و کتاب‌های بسیاری هم در این زمینه نوشته شد. یکی از مباحث اصلی فلسفه اخلاق این است که به چه دلیل و ملاکی یک کار خوب يا بد است؟ در این‌جا بحث‌های بسیاری هست که باید تفصیل آن‌ها را در مدرسه مطرح کرد. ولی به آن مقدار که احتیاج به تبیین‌های فنی و فلسفی نداشته باشند، اشاره می‌کنم:   ارزش اخلاقی و عواطف انسانی   بعضی معتقدند: وقتی،‌ برای مثال، می‌گوییم راست گفتن خوب است و دروغ گفتن بد است، یا تواضع خوب است و تکبر بد است، منشأ این قضاوت‌ها، احساسات و عواطف انسان‌ها است. یعنی، وقتی کسی راست می‌گوید، ما خوشمان می‌آید و چون می‌بینیم برایمان نفع دارد، می‌گوییم این کار، کار خوبی است. آن‌وقت به طور مطلق می‌گوییم: راست گفتن خوب است. هم‌چنین، وقتی یک نفر تکبر می‌کند، ما از دیدن او و رفتارش نفرت پیدا می‌کنیم و می‌گوییم این کار بدی است. بنابراین، منشأ این قضاوت‌ها، احساسات و عواطف انسانی است. یعنی، وقتی به طور طبیعی، از چیزهایی خوشمان می‌آید، می‌گوییم خوب است و اگر بدمان بياید، می‌گوییم بد است. در اصطلاح منطق، این قضایا از قضایای مشهوره است که اساس آن احساسات و عواطف است و پایه برهانی ندارد. این‌چنین است که گاهی می‌گوییم احکام اخلاقی فطری هستند، یعنی از هر انسانی بپرسید، هیچ‌کس از دروغ گفتن خوشش نمی‌آید. (البته از دروغ گفتن دیگران!) گاهی ممکن است خودش به خاطر منافعش دروغ بگوید، اما از دروغ گفتن دیگران کسی خوشش نمی‌آید. یا از تکبر کردن دیگران هیچ‌کس خوشش نمی‌آید. برعکس، اگر کسی متواضع، فداکار، خدمت‌گزار، و يا شجاع باشد، همه از او خوششان می‌آید.   بنابراین، این یک مکتب اخلاقی است که اساس ارزش‌های اخلاقی آن، احساسات، عواطف و تمایلات انسان‌ها است. اما آن ارزش‌هایی که عمومیت داشته باشد، می‌شود ارزش‌های اخلاقی ثابت که گاهی این ادراک عمومی را ادراک فطری مي‌نامند. از نظر دینی، اين عقیده را نه می‌توان قبول کرد و نه می‌توان رد کرد. مواردی است که احساسات ما با چیزی موافق است و در دین هم قبول است؛ اما بعضی کارها مورد علاقه و تمايل انسان است ولي مورد قبول دین نیست.   ارزش‌ اخلاقی و قراردادهای اجتماعی   یک مبنای دیگر این است که ارزش‌های اخلاقی قراردادی است و به هیچ‌روی، مبنایی چون احساس فطری عام در کار نیست. به این ترتیب که وقتی مردم می‌بینند چیزی برای زندگیشان خوب است، می‌گویند این کار یا صفت خوبی است و اگر روزی شرایط و سلیقه‌شان تغییر کرد، می‌گویند بد است. این امر در تاریخ بسیار رخ داده است، به خصوص این‌که گاهی ارزش‌ها در مدت کوتاهی تا 180 درجه تغییر ‌کرده‌اند. در کشوری که دست کم در پنجاه سال پیش، رفتارهایی بسیار زشت بوده و نسبت دادن آن رفتار به کسی از بدترین فحش‌ها به شمار می‌آمده، امروز از رفتارهای مطلوب آن جامعه شده و بعضی نیز به آن افتخار می‌کنند! استدلال آنان این است که خوبی و بدی نسبی است. در هر زمان، چون مردمي قرارداد می‌کنند چیزی خوب باشد و فعلاً از آن خوششان می‌آيد، در مجموع می‌گویند خوب، و چون بدشان ‌آید، می‌گویند بد. اين خوبي و بدي حتی در احساسات و عواطف عام انسانی هم ریشه‌ای ندارد. در این نظر، اخلاق نسبی و تابع قرارداد است. می‌دانیم که این نظر در دین مردود است و آشکار است که با دین تباین دارد.   ارزش اخلاقی و برهان عقلی   نظریه‌پردازان دیگری معتقدند: احکام اخلاقی تابع احکام عقلی است و پایه‌های عقلی دارد؛ چراکه عقل است که قضاوت قطعی و قابل استدلال برهانی دارد. اين بدان معناست که عقل انسان بر اساس استدلالی منطقی به قضایایی اخلاقي منتهی می‌‌شود که قابلیت این را دارند که بر آنها برهان اقامه کنند و خود آنها نیز در برهان به کار می‌روند. اما آیا ما چنین قضایایی داریم؟ آیا اخلاق از این قبیل است یا نه؟ حتی بین صاحب‌نظران مسلمان هم در اين زمينه اختلافاتی هست. شاید دیده باشید که بعضي در نوشته‌ها و بحث‌هایشان اشاره کرده‌اند که چون مسائل اخلاقی اعتباری هستند، قابل اقامه برهان نیستند. نیز، چون اعتباری هستند، نمی‌توانند به عنوان مقدمه برهان اخذ شوند.   ارزش اخلاقی و عقل عملی   نظر دیگری وجود دارد مبني بر اين که ما می‌توانیم قضایای اخلاقی را به صورت برهانی در بیاوریم و برهان عقلی هم بر آن اقامه کنیم. کسانی که این نظر را دارند، معتقدند: در مقام استدلال، برای بیان پایه عقلانی اخلاق، می‌بایست به خدا و قیامت اعتقاد داشت. یک فیلسوف معروف آلمانی به نام کانت، که شخصیت برجسته‌ای در فلسفه غرب است، در باب اخلاق به این مسئله قائل است ‌که عقل عملی می‌تواند حسن و قبح افعال و صفات را درک و بر آنها استدلال کند. وی مي‌گويد: لازمه اعتقاد به ارزش‌هاي اخلاقي، سه اعتقاد است: اعتقاد به خدا، اعتقاد به جاودانگي نفس و روح، که لازمه‌اش اعتقاد به معاد است.   وی مي‌گويد: ما وقتي مي‌توانيم ارزش‌هاي اخلاقي را ارزش‌هاي ثابت عقلي بدانيم که معتقد باشيم خدايي هست و روح انسان نیز بعد از اين عالم باقي مي‌ماند و نتيجه اعمالش را خواهد ديد. يعني، خداوند نتيجه اعمالش را به او خواهد داد و پاداش و کيفر مي‌کند. کانت مي‌گويد: اگرچه کسي که کار اخلاقي انجام مي‌دهد، نبايد انتظار پاداش داشته باشد؛ بلکه کار را فقط بايد به خاطر خوبي‌اش انجام دهد (وگرنه کارش اخلاقي نيست)، ولي کسي که کار اخلاقي انجام مي‌دهد، بايد با ديگران فرق کند. بايد پاداش داشته باشد و نتيجه آن بر افعالش مترتب شود. پس، يک ضامني مي‌خواهد که بتواند اين نتيجه را به او بدهد. به عبارتی دیگر، بايد عالمي باشد که اين پاداش در آن تحقق پيدا کند. برای مثال، می‌توان کسي را که يک نفر را کشته است، مجازات کرد. اما اگر هزار نفر را کشت چه؟ اين دنيا گنجايش کيفر او را ندارد. آیا می‌توان او را هزار بار اعدام کرد؟ يک‌بار که اعدام شود، می‌میرد و این فقط مي‌شود کيفر يک گناهش.   ارزش اخلاقي و اعتقاد به خدا و معاد   پس، ما بايد به عالمي بسیار گسترده‌تر از اين عالم معتقد باشيم که گنجايش پاداش و کیفر همه اعمال خوب و بد را هر قدر که سنگين باشد، داشته باشد. بنابراین، باید روح انسان بعد از مرگ باقي باشد تا بتواند آن پاداش‌ها و کيفرها را دريافت کند. حال، اختصاص آن پاداش‌ها و کيفرها هم بايد توسط کسي باشد که قدرت عطای آن‌ها را داشته باشد. آنچه مسلم است، انسان‌ها از عهده این کار برنمی‌آیند؛ چراکه در همين دنيا هم مي‌بينيم چقدر حق و ناحق مي‌شود. بنابراین، کسي بايد باشد که اين قدرت داشته باشد و البته عادل باشد و پاداش هر کسي را آن‌طور که استحقاق دارد به او بدهد. پس، بايد معتقد به خدا باشيم. به اين ترتيب، يک رابطه منطقي ميان اخلاق و دين برقرار می شود؛ دين هم يعني اعتقاد به خدا و قيامت: آمنا بالله و باليوم الآخر.   اين يکي از مکاتب اخلاقي معروف دنيا است. مبتکر و نظریه‌پرداز آن خود یک مسيحي است و نظريات فلسفي‌اش در دنيا و در فضاهاي علمي و فلسفي بسیار مؤثر است. او معتقد است اگر بخواهيم احکام اخلاقي را با عقل اثبات کنيم، و منشأ آن تنها احساسات و عواطف يا قراردادهاي اجتماعي نباشد؛ بلکه بر اين باور باشيم که ارزش‌هاي اخلاقي امور ثابتي هستند و مردم بخواهند يا نخواهند اين احکام را دارند، بايد این مکتب را قبول کنیم. برای مثال، عدل يعني حق هر کسي را بايد به او بدهند. هيچ‌کس نيست که اين اصل را نفي کند. هيچ استثنا هم ندارد. هم‌چنین، ظلم هم يعني حق کسي را پايمال کنند. هيچ‌کس نمي‌تواند بگويد اين استثنا دارد. یعنی هيچ ظلمي خوب نيست و هيچ عدلي بد نيست. اين حکم ثابت عقلي است. مردم قبول داشته باشند يا نداشته باشند، خوششان بيايد يا بدشان بيايد، حتي با صرف نظر از احکام دين، عقل انسان، يا بهتر بگوییم فطرت انسان، این را درک مي‌کند (البته، بستگي دارد که فطرت چگونه معنا شود).   اخلاق و ايمان   از نظر کانت، ما وقتي مي‌توانيم احکام عقلي در اخلاق داشته باشيم و آن‌ها را برهاني کنيم و با مقدمات برهاني به اثبات برسانیم که به خدا و قيامت (به تعبیری خلود نفس) معتقد باشيم. به اين ترتيب، اين‌گونه مکاتب اخلاقي ارتباط تنگاتنگي با بخش عقايد دين دارند. این‌که بیان شد دين سه بخش دارد: عقايد، اخلاق و احکام، و اخلاق جزء دين ماست، به اين معنا بود که جزء عقايد نیست. بلکه اخلاق يکي از اين سه بخش و درکنار عقايد است. اما وقتي کانت مي‌گويد اخلاق با دين ارتباط دارد، معنايش اين است که اثبات ارزش‌هاي اخلاقي و اعتقاد عقلي به وجود ارزش‌هاي مطلق در اخلاق بدون اعتقاد به خدا و معاد نمي‌شود. بر اساس این نظر، اگر اين اعتقاد نباشد، اخلاق هم وجود نخواهد داشت. برای مثال، اگر به کسی بگويید راست بگو تا عاقلان تو را مدح کنند. او ممکن است بگوید من به هیچ‌وجه نمي‌خواهم عاقلان مرا مدح کنند. آن‌ها هرچه دلشان مي‌خواهد تقبيح کنند! بسياري از فجّار مي‌دانند که مردم به سبب رفتار ناپسندشان به آن‌ها فحش مي‌دهند، حتي مجازات مي‌شوند و به زندان مي‌روند؛ ولي می‌بینیم که به خاطر لذت و سود آني که مي‌برند، باز هم آن کار ناپسند را انجام مي‌دهند. باز اگر به او بگوييد راستگویی منفعت دارد. ممکن است بگويد: من از یک دروغ منفعت بسیاری کسب می‌کنم، چرا راست بگويم؟ وقتی این دروغ را بگويم، ميلياردها تومان پول گيرم مي‌آيد، بهترين دختر را به من مي‌دهند، رياست يک طايفه‌اي را کسب می‌کنم، يا رييس جمهور مي‌شوم! آيا فقط برای این‌که يک منفعت عامي در جامعه پيدا شود و قدری هم سهم من گردد از يک دروغ صرف‌نظر کنم؟ چرا بايد منفعت نقدي راکه با دروغ به‌دست مي‌آورم فدا کنم؟! اگر بگوييد دروغ‌گويي کار زشتي است، مي‌گويد زشت يعني چه؟ به‌راستی چه دليل عقلي داريد که به اين فرد بگوييد، دروغگویی کار بدي است و نبايد آن‌را انجام دهد؟ ما چگونه مي‌توانيم براي او اثبات کنيم که اين کار بدي است؟   به عقيدة کانت، اگر کسي به خدا و ابديت معتقد نباشيد، هيچ دليل عقلي نداريم که به او بگوييم کاري را که دوست داري و براي تو منافعي هم دارد انجام نده. وقتي مي‌توانيم به کسي بگوییم اين کار اخلاقاً بد است و نتيجه‌اش کيفر ابدي است که وی به خدا ایمان داشته باشد. در این صورت است که می‌توان آگاهانه مذمت مردم را هم پذیرفت. در استدلال‌هاي کانت، مناقشاتي هست که می‌بایست در مدرسه دربارة آنها بحث شود؛ چراکه نظرات وی با همه ابتکارات و زيبايي‌هایی که دارد، اشکالات فلسفي هم دارد. اما در نظام ارزشي و اخلاقي اسلام، بيان عميق‌تری وجود دارد.   ارتباط منطقي ارزش اخلاقي با عقايد   با صرف نظر از نظرات مطرح‌شده، ما مي‌توانيم نظريه‌اي بر اساس مباني اسلامي ارایه دهیم که عقلاني بودن ارزش‌هاي مطلق اخلاقي را اثبات کنیم، بدون اين‌که به دليل تعبدي استناد کنيم. به عبارتی دیگر، بگوييم اين کار عقلاً خوب است و بايد انجام بدهيم؛ نه اين‌که بگوييم چون آيه قرآن و حديث بوده باید آن‌ کار را انجام دهیم. یعنی بتوانیم براي اين‌که اين کار حسن اخلاقي يا وجوب اخلاقي دارد، دليل عقلي بياوريم.   ما معمولاً در سنت علمي حوزوي خود، اخلاق را فقط به صفات و ملکات منحصر می‌کنیم و مي‌گوييم در علم اخلاق، از ملکات خوب و بد، يعني از صفات ثابت بحث می‌شود. در اخلاق نمي‌گوييم حکم مسئله انفاق چیست، چراکه اين مسئله فقهي است. در اخلاق از ملکات و صفات ثابت مانند سخاوت بحث مي‌کنيم. اما در محافل علمي دنيا اخلاق اعم از اين است. یعنی مطلق ارزش‌هاي رفتاري و کارهاي اختياري مدنظر است. به‌عبارتی، هر کار اختياري که خوب يا بد است را داراي ارزش اخلاقي می‌پندارند. سخن ما اينست که مي‌توانيم ارزش‌هاي اخلاقي را به عنوان مطالبي برهاني، مبتني بر يقينيات و بديهيات، و با صرف نظر از ادله تعبدي اثبات کنیم. از این‌رو، معتقديم ارتباط اخلاق با اعتقادات ديني به صورت يک ارتباط منطقي صحيح، قابل تبيين خواهد بود.   مطلوبيت فطري کمال   هر انساني فطرتاً طالب کمال خود است. اين مسئله‌ای نيست که بگوييم چون یک امر خوبی است، من مي‌خواهم کامل شوم. گاهی مي‌گوييم تحصيل کمال خوب است. اين یک حکم اخلاقي می‌شود. ولي برای مثال، آیا شما فکر مي‌کنيد انساني پيدا شود که بگويد من دوست دارم جاهل محض باشم و هيچ ندانم؟ اگر چنين کسي باشد، مي‌گويند وی را به بيمارستان رواني راهنمایی کنید. به یقین آدم عاقل چنين حرفي را نمي‌زند. فطرت انسان طالب فهم و کشف حقيقت است. فطرت انسان حقيقت‌جو، کنجکاو و علم‌دوست است. اين حکم فطري است. هم‌چنین انساني را پيدا کنيد که بگويد من سعادت را نمي‌خواهم و از خوشي بدم مي‌آيد. در واقع اگر کسي چنين حرفي زد، قواي عقلي‌اش دچار مشکل است. مگر مي‌شود کسي از خوشي بیزار باشد؟ «خوشي»، يعني اين که آدم از چيزي خوشش مي‌آيد، و اگر کسي بگويد من از خوشي بدم مي‌آيد، تناقض است. اين جمله، جملة غلطي است. نه اين‌که بگوييم خوش بودن يک خوبي اخلاقي دارد، نه؛ بلکه يک ضرورت وجودي است. يعني آفرينش ما به‌گونه‌ای است که نمی‌تواند غير از اين باشد. و البته اين مسئله، يک مسئله برهاني هم هست.   ارزش اخلاقي و ضرورت بالقياس   بنابراين، هيچ عاقلي نمي‌تواند انکار کند که ما فطرتاً طوري آفريده شده‌ايم که نمي‌توانيم خوشي و کمال را نخواهيم. به همين دليل است که اگر کسي عيبي داشته باشد، سعي مي‌کند عيب خود را بپوشاند. هيچ‌کس از عيب داشتن خوشحال نمي‌شود. همه دوست دارند کمال و علم داشته باشند. پس، اين‌که ما طالب کمال هستيم يک بحث اخلاقي نيست؛ بلکه مسئله‌ای فرااخلاق است. يک بحث هستي‌شناسانه و يک ضرورت وجودي است. همة تلاش‌هايي که ما در زندگي مي‌کنيم، براي اين‌که است که بیش‌تر به کمال برسيم. اما در اين‌که کمال چيست و از چه راهي مي‌شود به آن رسيد، غالبا اشتباه مي‌کنيم و می‌پنداریم کمال در اين است که آدم ثروت بيشتر داشته باشد، در جامعه بيشتر به او سلام کنند، وقتي وارد مي‌شود احترامش کنند، دستش را ببوسند، و...   به‌راستی که ما در اشتباهیم. اگر بفهميم که کمال و سعادت حقيقي انسان چيست و از چه راهي بايد به آن رسيد، به مطلوب دست یافته‌ایم. اما آن فرمولي که به ما نشان می‌دهد که چه کاري يا چه صفتي موجب رسیدن ما به کمال و سعادت است، به اصطلاح طلبه‌ها، حاکي از ضرورت بالقياس است، يعني براي رسيدن به سعادت و کمال، انجام دادن اين کار مي‌شود واجب. به عبارت ديگر، تو که فطرتاً طالب کمال و سعادت هستي، اگر بخواهي به آن برسي، بايد اين کار را انجام دهی. اين استدلال منطقي است، ولی برهان مي‌خواهد که اثبات کند انجام دادن اين کار موجب کمال و سعادت مي‌شود. بنابراين راه این است: بايد هر چيزي را که مي‌خواهيم برايش ارزش قائل شويم، اول ثابت کنيم در کمال و سعادت ما دخالت دارد. در اين صورت است که در تشخيص کارهايي که بايد انجام دهيم به بیراهه نمی‌رویم.   وحی، مددکار عقل   سعادت مفهومي است که در قرآن هم به آن تکيه شده است: فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ . وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي الْجَنَّةِ ، می‌فرماید: سعادت حقيقي در بهشت است. بنابراین، هر چيزي براي ما اثبات کند کمال و سعادت حقيقي چيست و راه رسيدن به آن کدام است، مي‌شود همان نظام ارزشي که مورد قبول اسلام است. اگر عقل ما رسيد و برهان اقامه کرديم، اين ارزش‌هاي اخلاقي با دليل عقلي اثبات می‌شود، و اگر عقلمان نرسيد يا فرصت پيدا نکرديم و تنها به دليل نقلي و تعبدي اکتفا کرديم، منتي است که خدا بر ما گذاشته است: إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ ، اين ارزش‌ها به عنوان يک امر الهي و به عنوان يک تکليف الهي به ما عرضه می‌شود. حال اگر شما خودتان بخواهيد برويد و برای این دو امر برهان عقلي بیابید، چه بسا به نتیجه نرسید. اين لطف خداست که به وسيله تکاليف شرعي، در بيانات قرآن و کلمات اهل‌بيت عليهم السلام، اين ارزش‌ها را به ما معرفي مي‌کند. ولي آشکار است که پشتوانه همه اينها برهان عقلي است. به مدد براهین عقلی است که اثبات مي‌شود انجام دادن اين‌ها براي رسيدن به کمال و سعادت مؤثر است. پس، می‌توان گفت: هر چيزي که در رسيدن به کمال (که فطرتاً مطلوب انسان است و انسان نمي‌تواند از آن صرف نظر کند) مؤثر باشد، وجوب بالقياس خواهد داشت. معناي اين‌که کاري را اخلاقاً بايد انجام داد، این است که براي آن‌که به آن نتيجه دست پيدا کنيد، بايد اين کار را انجام دهيد. به‌عبارتی‌ دیگر، تويي که دنبال آن هدف مي‌گردي، راه و ابزارش اين است.   حاصل، اين‌که اخلاق وسيله‌اي است براي رسيدن به کمال و سعادتي که فطري انسان است. چون ما مصداق کمال و سعادت را قرب خدا و رسيدن به نعمت‌هاي ابدي در بهشت مي‌دانيم، پس اخلاق ما منطقاً با دين و عقايد ما ارتباط دارد. گفتيم: اخلاق يا صفت خوب يعني چيزي که آدم را به سعادت مي‌رساند. حال، سعادت کدام است؟ دين ما مي‌گويد سعادت در قرب به خداست. پس، اگر ما اين اعتقاد ديني را نداشتيم، نمي‌توانستيم اثبات کنيم چه چيزي خوب و چه چيزي بد است. تا هدف مشخص نباشد، ابزار و وسيله مشخص نمي‌شود. بنابراين، اخلاق اگر بخواهد با برهان عقلي ثابت شود، متوقف است بر اعتقادات ديني که در اعتقاد به خدا و قيامت خلاصه مي‌شود. حال، اگر بخواهيم با صرف نظر از برهان عقلي، از راه‌هاي تعبدي استفاده کنیم، به نبوت نیازمندیم. چرا که اگر بخواهيم با صرف نظر از عقل، راه مطمئن ديگري بيابيم، باید از راه وحي باشد. پس بايد به نبوت هم معتقد باشيم. بنابراین، اخلاق ديني ما يعني همان که از راه نبوت و وحي اثبات مي‌شود،‌ و اخلاق عقلاني ما با اعتقاد به توحيد و معاد سر و کار دارد. آنچه کانت گفت که اخلاق متوقف بر اعتقاد به خدا و قيامت است، درست فهميده بود. شايد اين هم از همان تعاليم مسيحيت برايش باقي مانده بود و ميراثي از حضرت عيسي(ع) است. به هر حال، اين اصل را درست فهميده بود؛ اما در توجيه آن، راه منطقي و صحيحي را نپيمود. بنابراين، ما بايد به تبيين ديني‌ـ‌عقلاني ارزش‌هاي اخلاقي‌مان اهتمام داشته باشيم و سعي کنيم تا جایی که عقل ما راه دارد، برهان عقلي بر آنها اقامه کنيم. ویژگی این کار اين است که اگر ما با اين براهين اخلاقي، ارزش‌ها را اثبات کنيم، درک درستی از استثنائات هم خواهیم داشت.   استثنائات اخلاقی   در این‌جا مناسب است به این مطلب اشاره شود که کانت مي‌گويد: صفات اصلي اخلاق هيچ استثنا ندارد! برای مثال، به عقیده او فقط بايد راست گفت، در غیر این‌‌صورت باید سکوت کرد. امکان ندارد راست گفتن بد باشد. از او سؤال کردند که اگر راست گفتن ما سبب کشته شدن شخص صالحي شود چه؟ مي‌گويد: به شما مربوط نيست! کسي که مي‌کشد کار بدي کرده است، شما بايد راست بگوييد. معروف است که اگر حيات پيامبري مرهون دروغ گفتن ما باشد، باید دروغ بگوييم و پيغمبري را نجات بدهيم. ما در روايات داريم که اگر مال مؤمني در خطر غارت است و مي‌توان با يک دروغ آن را نجات داد، شما دروغ بگو و مال مؤمن را از ظلم نجات بده. اما کانت مي‌گويد: نه! شما حق نداريد دروغ بگوييد، اگر نمي‌تواني راستش را بگويي، سکوت کن! اما اگر مجبور هستي که حرف بزني بايد حتماً راست بگويي، و اگر راست گفتي و هزار مفسده هم بر آن مترتب شد، شما مسؤول آن نيستي. اين نظريه کانت است.   ولی وقتي ما اثبات کرديم که خوب و بدي آن است که در کمال و سعادت انسان دخالت دارد، و از طرف ديگر فهميديم وجود پيغمبران در ميان انسان‌ها چه نقشي در سعادت انسان‌ها دارد، در هنگام خطر جاني براي آنان، بدون تردید دروغ می‌گوییم. به‌راستی که هیچ‌گاه مصلحت حفظ جان پيامبر با مفسده‌اي که بر دروغ مترتب مي‌شود قابل مقايسه نيست. بنابراين، هيچ احتياجي به دليل تعبدي نداريم. عقل هر آدمي مي‌فهمد که اگر جان پيغمبر، امام و حتی يک مؤمن و انسان صالح بي‌گناهي با يک دروغ در امان می‌ماند، باید اين کار را کرد. در اين‌جا راست گفتن خوب نيست. حتي اگر با دروغ گفتن، می‌توانید دو مؤمن را آشتي دهيد بايد دروغ بگوييد و آن‌ها را آشتي بدهيد. (اصلاح ذات‌البين). البته نباید مفاسد ديگري داشته باشد. اما چرا برای اصلاح ذات‌البين دروغ مطلوب است؟ براي اين‌که این امر راه رسيدن به کمال و سعادت براي انسان‌ها است. پس دروغ که موجب بدبختي انسان‌ها مي‌شود و نمي‌تواند مطلوب باشد، استثنائاتی هم دارد. البته شارع مقدس ما را وانگذاشته که با عقل خود اين استثنائات را تشخيص دهيم. در شرع مقدس اين استثنائات هم بيان شده است. حتي دربارة غيبت آمده است: غیبت کجا جايز است، کجا واجب است و کجا جايز نيست. دربارة اكل ميته، نص آيه قرآن راهنمايي کرده است که اگر حيات انسان متوقف بر آن باشد و هيچ راه ديگري نباشد، «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ» . در زمان اضطرار حتی «اکل ميته» هم مانعی ندارد. اگر جان يک انساني در خطر باشد و بايد گوشت مرده بخورد تا زنده بماند، بايد بخورد. خوردن گوشت مرده حرام است؛ ولي در چنين شرايطي بايد بخورد تا زنده بماند. در شرع مقدس و به خصوص در فقه شيعه، همه این‌ها به طور مفصل بيان شده است. البته همه اينها پشتوانه عقلي دارد و قابل تبيين عقلاني است؛ اگر ما عقلمان را درست به کار ببريم. ان‌شاء‌الله خدا توفيق دهد از معارف ديني به‌طورشایسته بهره‌مند شویم.    /1001/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 344]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن