تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):در تفسير آيه «با مردم به زبان خوش سخن بگوييد» فرمود: يعنى با همه مردم، چه مؤمن و ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815223666




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چماق آمريكا در منطقه شكسته است!


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش ايرنا، در آستانه روز قدس روزنامه ايران در شماره روز پنجشنبه( فردا)با فؤاد ايزدي كارشناس مسائل بين المللي گفت و گويي انجام داد. متن كامل اين گفت و گو به اين شرح است: سوال :بحث را اينگونه آغاز كنيم كه رابطه رژيم صهيونيستي و امريكا چطور تعريف ميشود؟كدام تأثيرگذارند و كدام تأثير پذير؟ اسرائيل لابيهاي زيادي در امريكا دارد و برخي نيز معتقدند امريكاييها اسرائيل را به عنوان پايگاه خودشان در منطقه در نظر گرفته­اند و يا اينكه منافع مشتركي وجود دارد كه دو طرف را به يكديگر پيوند داده است؟ جواب:رابطه امريكا و اسرائيل در اين چند دهه اي كه اسرائيل به عنوان يك كشور و به صورت غيرقانوني اعلام موجوديت كرده هميشه يكسان نبوده و تفاوتهايي در اين چند دهه وجود داشته. اين تفاوتها هم يك مقداري به قوتي كه لابي صهيونيست­ها در امريكا داشته برميگردد. زماني كه اين لابي قدرت بيشتري پيدا كرد، تأثير خود را بر رابطه ميان امريكا و اسرائيل گذاشت. الآن شايد قدرت لابي اسرائيل در اوج خود باشد و نتيجه اي هم كه مي بينيد اين است كه خيلي فرق نميكند چه كسي رئيس جمهور امريكا باشد يا چه حزبي بر آن كشور حاكم باشد چه دموكراتها چه جمهوري خواهها فرقي نمي كند.هرچند در داخل جمهوريخواهان و دموكراتها جناحهاي مختلفي وجود دارد ولي خيلي فرقي نمي كند كه چه حزب و جناحي در قدرت حضور داشته باشند. سران اين احزاب از رابطه مخصوص با لابي­هاي صهيونيستي استفاده مي كنند و در نهايت اتفاقي كه معمولاً مي افتد اين است كه اين رابطه سياستهاي امريكا را در خاورميانه تعريف ميكند. بخش عمده اي از سياستهايي كه امريكا در خاورميانه دارد در حقيقت نتيجه تعامل با دولت اسرائيل است.به دليل نفوذي كه لابي اسرائيل دارد، اين طور نيست كه شما يك فردي را در مجموعه دولت امريكا داشته باشيد كه بعد لابي اسرائيلي بخواهد اين تأثيرگذاري را داشته باشد. الآن مدتي است كه اين اتفاق نميافتد. چندين سال است معمولاً فردي كه در داخل دولت امريكا مسئول مسائل خاورميانه است خودش عضو لابي صهيونيسم است. لابي به اين معني است كه شما ميخواهيد روي ذهن يك فردي تأثير بگذاريد و اين فرد يا مجموعه را به سمتي كه ميخواهيد سوق بدهيد. اگر شما ميخواهيد فكر كسي را كه نزديك به لابي است عوض كنيد اگر آن فردي كه تصميم گيرنده است عضو لابي صهيونيسم باشد ديگر احتياجي نيست كه نگران باشيدكه چقدر توانستيم در لابيگري موفق و تأثيرگذار باشيم. براي نمونه شما با فردي مثل آقاي «دنيس راس» روبه رو هستيد كه مسئول پرونده ايران در كاخ سفيد است. اگر به سابقه ايشان توجه كنيد متوجه ميشويد كه وي سالهاي سال بخشي از لابي اسرائيل در نهادهاي مرتبط با اين لابي مثل «انستيتو واشنگتن»بوده است. «راس» جزو افرادي بود كه از ابتدا با اين مركز هماهنگ بود و اين مركز بخشي از لابي اسرائيل است. او قبل از اينكه وارد اروپا بشود در تل آويو زندگي ميكرد و مسئول اتاق فكر انستيتوي سياستگذاري مردم يهود بود. اگر به سايت مؤسسه رجوع كنيد عكس آقاي «دنيس راس» به عنوان رئيس اسبق وجود دارد. اين فردي كه در اسرائيل مسئول اتاق فكر بوده الآن در امريكا مسئول پرونده ايران است. در پاسخ به سؤال شما كه آيا امريكا روي اسرائيل تأثيرگذار است يا برعكس بايد اين نكته را عرض كنم كه صورت مسئله پاك شده است و فردي كه درباره ايران كار ميكند و مسئول مسائل خاورميانه ميباشد خودش تابعيت دوگانه اسرائيلي – امريكايي دارد. در نهايت اين نكته را بايد گفت كه لابي اسرائيل به منافع خودش اهميت ميدهد نه امريكا و اين ضرر بزرگي است كه مردم امريكا در حال پرداخت هزينه آن هستند. مردم امريكا قاعدتاً بايد دنبال اين باشند كه در درجه اول به منافع كشور خودشان رسيدگي بشود تا اينكه بعدها اگر امريكا منافعي دارد به فكر هم پيمان نيز باشد. اما اتفاقي كه الآن ميافتد اين است كه در امريكا چه در دولت فعلي و چه در دولتهاي قبلي بيشتر به منافع همپيمانان با امريكا توجه ميشود تا خود امريكا و اين نتيجه در حقيقت ناشي از حضور لابي قدرتمند صهيونيستي در ساختار سياسي امريكا است. حضور نهادهايي كه در حقيقت به صورت كلي، سياست خاورميانه اي امريكا را در دست خودشان گرفته­اند و با كوچكترين حركتهايي كه برخلاف منافعشان باشد بشدت برخورد ميكنند. سوال: مردم امريكاچقدر از اين موضوع اطلاع دارند؟ جواب:در حالت معمولي خيلي اطلاع ندارند. يك سايتي در امريكا به نام «اگر امريكاييها ميدانستند» وجود دارد كه اگر به اين اسم دقت كنيد متوجه ميشويد، افرادي كه اين سايت را راه اندازي كردهاند در حقيقت ميخواهند به اين نكته اشاره كنند كه مردم امريكا درباره مسائل لابي صهيونيسم و اسرائيل و فلسطين چيزي نميدانند. اطلاعات عمومي اكثر مردم امريكا در اين باره ضعيف است دليلش هم نفوذ لابي صهيونيسم در رسانه هاي امريكاست كه بشدت با افرادي كه ميخواهند اين موضوع را پوشش دهند برخورد ميكنند. در اين چند سال گذشته افرادي مثل والت و... كه از نخبگان دانشگاه شيكاگو و هاروارد بودند درباره لابي صهيونيسم در امريكا كتاب نوشته اند.اين افراد جزو اساتيد منتقد و چپگرا نبودند بلكه جزو اساتيد معمولي و اصلي بودند منتها به دلايلي وارد اين مقوله شدند و آن را پوشش دادند.در بين محققان امريكايي از سوي لابي صهيونيسم اين ايده ايجاد و ترويج شده است كه دولت امريكا و اسرائيل در حوزه خاورميانه اهداف مشترك و يكساني دارند و در نهايت هر چيزي كه به نفع اسرائيل است به نفع امريكا نيز است. اين را لابي صهيونيستي حتي توانسته است در ميان نخبگان جا بيندازد. اين نكته هم درباره لابي اسرائيل بايد گفته شود كه اين طور نيست كه همه چيز را هم بايد گردن اين لابي انداخت. چون در بين نخبگان سياست خارجي امريكا شما افرادي را داريد كه به دلايل مختلفي خوي استكباري و سلطه در آنها وجود دارد و سياستهاي استكباري امريكا در جاهاي مختلف دنيا را پيگيري، تأييد و اجرا ميكنند. مثلاً لابي صهيونيسم در امريكاي جنوبي، آفريقا و يا شرق آسيا خيلي به آن معنا دخالت و ورود پيدا نميكند، ولي سياستهاي استكباري امريكا در همه جاي دنيا اجرا ميشود. پس اين طور نيست كه سياستهاي استكباري امريكا در خاورميانه با لابي اسرائيل مرتبط باشد. اگر لابي اسرائيل هم نبود سياستهاي متكبرانه در خاورميانه از طرف امريكا اعمال ميشد. اتفاقي كه افتاده اين است كه لابي اسرائيل كمك ميكند كه اين سياستها بيشتر و خشن تر بشود و هدف اين است مطمئن شود كه هيچ وقت تناقض و چالش و شكافي بين سياستهاي امريكا و اسرائيل وجود ندارد. هرچند كارشان راحت است و اين طور نيست كه بخواهند كار سختي داشته باشند تا بتوانند در اين حوزه فعاليت كنند. درخود ساختار دولت امريكا و نخبگان غيرصهيونيست و يهوديشان هم افراد اصلي، كاملاً با سياستهاي استكباري امريكا در دنيا هماهنگ هستند. سوال:در اين بين وضعيت و موضع صهيونيست­هاي مسيحي چطور است؟ جواب:صهيونيستهاي مسيحي بيش­تر وظيفه فعاليتهاي سربازهاي پياده نظام لابي صهيونيسم را دارند.همان طور كه ميدانيد، جمعيت يهوديان در كشوري كه 311 ميليون نفر جمعيت دارد، 6-5 ميليون نفر بيشتر نيست، در بين يهوديان هم درصد قابل توجهي لزوماً از اسرائيل و سياستهاي آن حمايت نميكنند و اين طور نيست كه هر كسي كه يهودي باشد و در امريكا زندگي ميكند، لزوماً طرفدار اسرائيل و سياستهاي آن باشد. تعداد افرادي كه در داخل امريكا از اسرائيل حمايت ميكنند، بسيار پائين است. معمولاً گروههاي لابي هم در امريكا دو اهرم دارند. اهرم مهمتر پول است كه لابيها با استفاده از منابع مالي كه دارند، در حقيقت در ساختار سياسي امريكا نفوذ دارند و ساختار سياسي امريكا اين اجازه را به آنها ميدهد. اين اهرم اصلي است و صهيونيستها به لحاظ مالي وضع خوبي دارند و خيلي از شركتهاي بزرگ سرمايه دارهاي امريكايي، صهيونيستي است. اهرم دوم، موضوع رأي است. در حوزه رأي، يهوديان و صهيونيستها چون تعدادشان كم است، مشكل دارند. استفاده اي كه از صهيونيسم مسيحيت كردند، اين است كه بخشي از جمعيت مسيحي امريكا را كه جمعيت بزرگي است و اكثريت مردم امريكا را تشكيل مي­دهد را از نظر فكري هماهنگ كرده اند كه از سياستهاي اسرائيل حمايت كنند. روشهاي بسيار پيچيده و موقتي هم در اين حوزه داشتند. به صورت سنتي رابطه بين يهود و مسيحيت رابطه خوبي نبوده است. شما در جنگ جهاني دوم مشاهده ميكنيد كه مسيحياني بودند كه در نهايت با يهودي ها برخوردهايي داشتند، از جمله بحث هولوكاست و... مشكل ميان مسيحيان و يهوديان ادعايي است كه به اثبات رسيده است. مسيحيان در حوزه كلام و اعتقاد معتقدند كه حضرت عيسي(ع) را يهوديها كشتند. نتيجه اين شده است كه رابطه اي كه بين يهوديها و واتيكان وجود داشت، رابطه خوبي نبود و يك انتقادي كه يهوديها و صهيونيستها در دوره جنگ جهاني دوم كردند اين بود كه چرا كليسا عليه برخورد آلمان با يهوديها ساكت بوده است. از لحاظ تاريخي، يهوديها و مسيحيها رابطه خوبي نداشتند منتها به دليل روشهاي خوبي كه ايجاد كردند،توانستند با لابي و طرفداري از اسرائيل، در امريكا با بعضي از چهره هاي مسيحي مشهور ارتباط برقرار كنند و با آنها تعامل داشته باشند. توجيه اين موضوع كه اسرائيل بايد از سوي مسيحيت حمايت شود،توسط يهوديان صورت نگرفت.وظيفه اين كار را لابي اسرائيل بر عهده بعضي از رهبران مسيحي در داخل امريكا گذاشته بود و بتدريج اين مجموعه مسيحيان صهيونيست پا گرفت. البته ايده تشكيل اين رژيم به پيش از اشغالگري صهيونيستها بازمي گردد.به عنوان نمونه مي توان از جد بوش پسر نام برد. اين فرد به عنوان يك متخصص زبان عبري و صاحب كرسي تدريس و البته سناتور در ساليان بسيار دور از ايده ايجاد دولت صهيونيستي حمايت ميكرده است. اين گروه از مسيحيان داراي تفسير خاصي از انجيل هستند كه طبق آن تفسير، ريشه صهيونيست مسيحي است. البته در همان جامعه امريكا هستند گروههايي كه اين تفسير را رد ميكنند. سوال:اتفاقات اخير در منطقه خاورميانه مي­تواند چه تأثيري بر مردم امريكا بگذارد؟ ج:ما اگر از منظر يك فرد معمولي امريكايي به تحولات منطقه نگاه كنيم، اين تحولات در حد يكسري قيام عليه يك عده ديكتاتور تفسير ميشود زيرا رسانه هاي پرنفوذ امريكا قسمتي از تاريخ معاصر كه نشاندهنده حمايت ايالات متحده از اين ديكتاتورها هست را مسكوت ميگذارند. در نتيجه شهروندان امريكايي با حقيقت ماجراي در حال وقوع، فاصله زيادي دارند. سوال:نقش اين تحولات در رقابتهاي انتخاباتي رياست جمهوري امريكا چگونه خواهد بود؟ جواب:جمهوريخواهان علاقه مندند از ضعف سياست خارجي دولت اوباما در رقابتها استفاده كنند و قطعاً اين كار را خواهند كرد. آنها تمايل دارند ضعف سياست خارجي دموكراتها مثل موضوع ايران و منطقه را به عنوان اهرم تضعيف كننده مورد استفاده قرار بدهند. سوال:يعني اين بار لابي صهيونيست روي جمهوريخواهان سرمايه گذاري خواهد كرد؟ جواب:لابي صهيونيست به صورت سنتي روي هر دو حزب سرمايه گذاري كرده و در هر دو حزب به صورت ويژه فعال است. از اين لحاظ فرقي نميكند كدام حزب روي كار باشد. به نظر مي­رسد لازم است در مورد اين لابي توضيحات بيشتري داده شود. لابي اسرائيل در يك گروه يا يك مؤسسه خلاصه نميشود. در خود لابي اسرائيل هم جناحهاي ديگري فعال هستند كه اينها هر كدام براي ارتباط گيري با ساختارهاي مختلف امريكا فعاليت دارند. اينها با هم تقسيم كار كرده اند. اينها با چهره هاي مختلف در دو حزب امريكا فعاليت دارند، به طور مثال در انتخابات گذشته آقاي «رام امانوئل» به عنوان رئيس دفتر آقاي اوباما فعاليت مي­كرد. وي از صهيونيستهايي است كه با تابعيت دوگانه در ارتش اسرائيل خدمت كرده و اثرات جراحت روي بدن دارد، اين است كه چند روز قبل از اعلام نتايج انتخابات يك روزنامه صهيونيستي از پيروزي ايشان خبر داد و تا آنجا پيش رفت كه اسم رئيس دفتر اوباما كه همين فرد است را هم منتشر كرد. اين در حالي بود كه هيچ روزنامه امريكايي اين را خبر نداشت. از طرفي ديگر، در مجموعه آقاي «مك كين» به عنوان رقيب اوباما نيز، چهره هاي برجسته صهيونيست را داشتيم. با وجود اين نميشود پيش بيني كرد لابي اسرائيل از كدام گروه حمايت نهايي خواهند كرد.بخشهايي از اين لابيها در هر دو حزب سرمايه گذاري خواهند كرد. اما نكته اينجاست كه پول تخصيص داده شده به طور يكسان به هر دو حزب تعلق خواهد گرفت مگر اين كه لابيها به اين نتيجه برسند كه فلان كانديدا قويتر است. اما نكته مهمتر اين كه لابي صهيونيست اگر از جانب فردي درون حزب احساس خطر كند، اين فرد در رقابت درون حزبي اجازه راهيابي به مرحله رقابتها را پيدا نميكند. سوال:يكي از اهرمهاي فشار لابي صهيونيست ابزار مالي و اقتصادي است؛ با توجه به بحران مالي به وجود آمده در ايالات متحده آيا اين اهرم تضعيف شده است يا خير؟ جواب:اين مسئله درستي است اما تأثير آن خيلي مشهود نخواهد بود. مثلاً ما در انتخابات سال 2008 ركورد 3 ميليارد دلاري تبليغات را داشتيم. در اين انتخابات ممكن است پول كم شود و مثلاً 5/2 ميليارد بشود اما اين براي همه كانديداها صدق ميكند. اين كه طبق نظرسنجي ها محبوبيت اوباما به زير 40 درصد رسيد،دقيقاً به همين خاطر است و اگر ايشان در انتخابات شكست بخورد، عمده دليل آن به همين مسائل و ضعف ايشان در مواجهه با مشكلات اقتصادي برميگردد. سوال:وضعيت منطقه خاورميانه به سرعت در حال تغيير است. از سوي ديگر امريكا در عراق مشكلات فزاينده­اي دارد و موظف است تا پايان سال 2011 نيروهاي خود را از اين كشور خارج كند. ما حتي در داخل سرزمين­هاي اشغالي نيز با اعتراض مردم نسبت به رژيم صهيونيستي روبه رو هستيم. براي ايالات متحده در منطقه چه آينده­اي را متصور هستيد؟ جواب:وضعيت امريكاييها در منطقه وضعيت خوبي نيست. آن­ها سالها از وجود ديكتاتورهايي چون مبارك و بن علي بهره ميبردند و حالا اينها ديگر سقوط كرده­اند و وضعيت آنهايي هم كه حضور دارند، بسيار ضعيف است. امريكاييها ميخواهند از اتفاقات منطقه استفاده كرده و به قولي موج سواري كنند. امريكاييها ترجيح ميدادند كه اين اتفاقات اصلاً رخ نميداد اما حالا با وضعيت پيش آمده، سعي ميكنند موقعيت را كنترل كنند و سهم خود را از آينده تحولات منطقه به دست آورند. توقع آنها اين است كه اگر مثلاً به 100 درصد اهدافشان دست پيدا نميكنند، لااقل به 80 درصد اهداف خود برسند. سوال:تأثير ركود اقتصادي بر پنتاگون چگونه خواهد بود؟ به عبارت ديگر نظام ميليتاريستي امريكا دچار چه مشكلاتي خواهد شد؟ جواب:طبق توافقي كه بين جمهوريخواهان و دموكراتها انجام گرفت، قرار شد طي 10 سال آينده درصدي از بودجه پنتاگون كم شود كه معادل 350 ميليارد دلار خواهد بود.درست است كه اين رقم خيلي بالايي نيست، اما مشكلات اقتصادي باعث شده ما ديگر شاهد رشد نجومي بودجه پنتاگون نباشيم و نتيجه اين ميشود كه در سالهاي آينده چماق بزرگ امريكا كوچكتر خواهد شد. سوال:مردم منطقه در آينده نسبت به امريكا چه رويكردي خواهند داشت؟ جواب:مردم خاورميانه و شاخ آفريقا متوجه شدند كه امريكا آسيب پذير است و مي توان به آنها و ديكتاتورهاي دست نشانده آنها «نه» گفت،اين تحول يا بهتر بگوييم بيداري بسيار مهم است و ريشه آن در مقاومت حزب الله در لبنان و پيروزي سال 2000 و جنگ 33 روزه است. سوال:درمورد ريشه اصلي تحولات اين روزها صحبت فرموديد. برخي كارشناسان و تحليلگران معتقدند ريشه اين تحولات از انتخابات سال 84 ايران نشأت ميگيرد و توضيح بهتر آنكه ميگويند بعد از سال 84 ما با پيروزي جنبش حماس در فلسطين و پيروزيهاي حزب الله در جنگ 33 روزه و روي كار آمدن دولت نزديك به ايران در عراق و... روبه رو هستيم نظر شما در اين خصوص چيست؟ جواب:نقش انقلاب اسلامي ايران بسيار گسترده است، بعد از اوايل انقلاب به قول مقام معظم رهبري مسائل مختلف از جمله همان چرب و شيرين دنيا ما را گرفتار مسائل ديگري كرد. برخي از اين كشمكشهاي سياسي باعث شد مسئولين كشور درگير مسائل جزئي و فرعي شده و از مسائل كلان فاصله بگيرند. از طرفي نيز تأثيرگذاري انقلاب ما در جهان بسيار زياد بود، آقاي «اليور نورث» كه در داستان مك فارلين هم درگير بود بعد از بازگشت به امريكا در جلسه اي كه سناي امريكا براي مسئله مك فارلين برگزار كرد شركت كرد. از ايشان پرسيدند شما چرا به تهران رفتيد؟ ايشان گفت:« من به خاطر سفرهاي زيادي كه به كشورهاي مختلف جهان دارم، در دورافتاده ترين روستاهاي فيليپين و نيجريه عكس آيت الله خميني را ديده ام»اين نشاندهنده عمق تأثيرگذاري انقلاب ايران بود كه البته به عكس محدود نشده و در بين نخبگان هم كاملاً مشخص است. انقلاب اسلامي به ديگران نشان داد كه همه ميتوانند با تكيه بر آموزه هاي ديني، كشوري را از زير سلطه استعمار رها كرده و به رهايي، استقلال و پيشرفت دست پيدا كنند. در سالهاي اخير با انتخاب آقاي دكتر احمدي نژاد شاهد بازگشت دولت به ادبيات حضرت امام بوديم. امروز در نظرسنجيها شاهد هستيم كه آقاي احمدين ژاد جزو محبوب ترين شخصيتهاي جهان عرب است. ميتوان گفت تنها در دو مقطع اول انقلاب و سالهاي اخير شاهد اين تحولات بوده­ايم. سوال:ما شاهد بوديم كه آقاي احمدي نژاد بعد از روي كار آمدن در نخستين روزها شعار محو رژيم صهيونيستي را مطرح ميكنند، همان شعاري كه حضرت امام و مقام معظم رهبري بر آن تكيه داشتند، دليل اينكه اين جمله مورد توجه قرار گرفت چه بود و چرا در 20 سال گذشته ما شاهد تكرار حرفهاي حضرت امام(ره) از زبان مسئولين نبوديم؟ جواب:ما در اوايل انقلاب داراي رسانه­ مؤثري نبوديم،اما شاهد هستيم كه كلام حضرت امام به واسطه شانتاژ رسانه اي غربي در همه جاي عالم منتشر مي شود،اينها با هجمه رسانه اي به حضرت امام ايشان را در جهان محبوب كردند، اما در مورد مقام معظم رهبري متوجه شدند و اشتباه قبلي را تكرار نكردند،لذا نوع پوشش خبري متفاوت شد و رسانه هاي غربي ايشان را در بايكوت خبري قرار داده­اند،اما آقاي احمدي نژاد با ادبيات حضرت امام و پوشش خبري كه آنها مجبور بودندداشته باشند و البته نوع ادبيات تهاجمي مختص به خودش كه در بحث هولوكاست و محو اسرائيل نمود پيدا كرد،باعث شد رسانه هاي غربي دوباره اشتباه كنند. روحيه غيرمحافظه كارانه­ آقاي احمدي نژاد و نترسيدن از هجمه ها هم اين را تشديد كرد، هجمه رسانه هاي غربي همان اتفاقي را براي آقاي احمدي نژاد رقم زد كه براي امام رقم زده بود. يعني محبوبيت ايشان بالا رفت. نوع رفتار و گفتار آقاي احمدي نژاد به شكلي است كه باعث ايجاد الگو شده و اين باعث ميشود كه مثلاً ساير ملل بگويند اي­كاش رئيس جمهور ما هم اينگونه بود و اين در بحث بيداري ملت­ها تأثير دارد. جرأت و جسارت آقاي احمدي نژاد به عنوان يك فرد شيعه، الگويي سياسي براي ديگران است و قدرت نرم انقلاب اسلامي را بشدت افزايش داده است، از اين منظر ميتوان حوادث منطقه را اينگونه تحليل كرد كه زماني اين حوادث پي در پي اتفاق افتاد كه قدرت نرم انقلاب اسلامي به حد اعلا و قدرت نرم دشمنان انقلاب اسلامي به حداقلترين حالت خود رسيد. سوال:سفر آقاي دكتر احمدي نژاد به لبنان چه تأثيري بر روند شكل گيري يا زمينه سازي انقلاب هاي منطقه داشت؟ بعد از شكل گيري كابينه جديد دولت لبنان با پيروزي جناح نزديك به حزب الله و سفر آقاي احمدي نژاد به اين كشور، ما يكباره شاهد وقوع شروع حوادث تونس و وقوع انقلابهاي منطقه هستيم. چه ما بخواهيم و باور كنيم و چه نخواهيم پيروي رهبران جمهوري اسلامي از ادبيات انقلاب و مجموعه مقاومت در جهان اسلام تأثير خودش را بر تحولات منطقه گذاشته است، اينكه ميبينيم مردم منطقه بعد از گذشت چند ماه همچنان به قيامهاي خود ادامه ميدهند، ريشه در اين مهم دارد كه آنها فهميده اند در نهايت پيروزي امكانپذير است و اين باور نميشد مگر اينكه نمونه و الگويي چون ايران و محور مقاومت پيش چشم آنها خودنمايي كند. سوال:مي توانيم اين طور نتيجه گيري كنيم كه غير از بحث بازگشت به ادبيات انقلاب اسلامي در سال 84،سطح پيشرفتها و فعاليت­هاي عمراني صورت گرفته،مقاومت در بحث هسته اي و عرصه هاي نانوتكنولوژي و فضايي و پيشرفت­هاي روز افزون نظام اسلامي ايران در تمامي عرصه­ها به بحث الگو بودن ايران كمك كرد و آنها را براي قيام ترغيب كرد؟ جمهوري اسلامي نه تنها توانست انقلاب را به پيروزي برساند، بلكه توانست حكومت را اداره كرده و از استقلال خود دفاع كند. اين قدرت زماني ارزشمندتر ميشود كه بدانيم اين پيشرفتها در شرايط تحريم اتفاق افتاده. مطرح شدن پيشرفتهاي جمهوري اسلامي در عرصه هاي مختلف مثل هسته اي و فضايي اين پيام را به مردم منطقه منتقل ميكندكه ايران با وجود همه فشارها توانسته به اين سطح از پيشرفت نائل شود. سوال:در سال 88 ما در داخل ايران شاهد وقوع فتنه اي عميق هستيم. اين فتنه چه تأثيري در به تأخير افتادن يا تسريع انقلابهاي منطقه داشت؟ جواب:مقاومت ايران در اين هجمه به عنوان كشوري كه ميتواند در مقابل تمام هجمههاي امريكايي مقاومت كند تأثير خودش را داشت، پيام استقامت جمهوري اسلامي منتقل و محرز شد كه ايران از پس مشكلات اينچنيني هم بر مي آيد.اما ميتوان گفت هرگونه خلل يا شكست در برابر آن موضوع، جبهه مقاومت را بشدت تضعيف كرده و به اين انقلابها صدمات جدي وارد ميكرد. سوال:اين روزها در درون خود رژيم اشغالگر قدس نيز شاهد بروز يكسري تظاهرات و ناآراميها هستيم كه به شكلي جالب با الگوگيري از انقلابهاي منطقه وتجمعات اعتراض آميز در ميادين تل آويو در حال گسترش است، از نظر شما اين تحولات چقدر واقعي است؟ آيا ميتوان روي پتانسيل مردمي كه به نوعي ميشود گفت گروگان رژيم غاصب صهيونيستي هستند كار كرد. جواب:همانطور كه ميدانيد روند مهاجرت معكوس در اين رژيم بعد از جنگهاي 22 و 33 روزه بشدت افزايش پيدا كرده است. افراد ساكن سرزمينهاي اشغالي در دو تيپ شناخته ميشوند، گروه اول كساني هستند كه ايده و ايدئولوژي رژيم صهيونيستي را پذيرفته و به آنجا مهاجرت كرده و در حال جنايت هستند، گروه دوم افرادي هستند كه بر اثر مشكلات اقتصادي به آنجا كوچانده شده اند و به اصطلاح گول خورده اند، به آنها گفته شده شما بياييد به فلسطين و ما به شما كمك مي­كنيم و امكانات در اختيارتان ميگذاريم. البته اين موارد هيچ كدام توجيه اشغالگري آنها را نمي­كند. سوال:آيا مي توان گفت آنها به نوعي گروگان رژيم صهيونيستي هستند؟ جواب:آن بخش اول خير اما عده دوم كه گول خورده اند بلي،كه البته بايد آنجا را ترك كنند،آنها هم غاصب هستند و درحال جنايت، منتها اينها ايدئولوگ نبوده و با طمع اقتصادي به آنجا رفته اند و حالا كه مشكلات اقتصادي بروز كرده به خيابانها ريخته اند و معترضند. سوال:عرصه مسائل بين المللي در سال جاري را چگونه ارزيابي مي­كنيد؟ جواب:جهان در سال 90 شاهد وجود دو جبهه است، يك جبهه مردم معمولي را شامل ميشود كه در منطقه و اروپا به نحوه­ اداره دنيا معترض هستند. همان نكته اي كه آقاي احمدي نژاد به آن اشاره كرده اند، نبود يك مديريت درست در جهان، يك عده اي كه بيدار شده اند در مقابل اين سيستم ايستاده اند و به آن معترض هستند، در جبهه مقابل اما شاهد حضور نخبگان سرمايه داري هستيم كه ميخواهند اين وضع را مديريت و كنترل كنند، مردم دنيا متوجه شدند كه سيستم سوسياليستي هم جوابگو نيست و سرمايه داري امريكايي هم ايضاً. سوال:با توجه به مشكلات عديده­ اقتصادي كه امريكا با آن دست به گريبان است آينده اين كشور را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ جواب:امريكا كشور بسيار ثروتمندي است، اما بدهي كلان اقتصادي و كسري بودجه هاي بسيار سنگين اين كشور را با مشكلات مختلف مواجه كرده است، دولت اين كشور ضعيف است، اينها بايد از طبقه ثروتمند ماليات بگيرند اما آنها با توجه به نفوذ در نهادهاي تصميم ساز حاضر به دادن ماليات نيستند، بودجه هاي سنگين نظامي و ... هم بر پيچيده شدن موضوع مي افزايد، از يك طرف ما مردمي را داريم كه بشدت ثروتمند هستند و از طرف ديگر مردم فقيري كه مشكلات عديده­اي دارند. طبق آمار وزارت كشاورزي امريكا 46 ميليون نفر در اين كشور دچار گرسنگي هستند، طبق آمار 20 درصد طبقه ثروتمند از 80 درصد منابع مادي استفاده ميكنند اين بدان معناست كه 80 درصد ديگر جامعه از 20 درصد منابع استفاده ميكنند و اين شكاف طبقاتي در آنجا بشدت محسوس شده است. اينها باعث ميشود كه مردم به دولت معترض شوند، سياست غلط مالي دولت كه ماليات طبقات محروم را صرف شركتهاي سرمايه دار ورشكسته كند مزيد بر علت شد،اين باعث مي شود كه دولت امريكا در آينده از ابرقدرتي خارج شده و تبديل به يك دولت و كشور ساده و معمولي شود. يعني قدرت از حوزه امريكا به شرق آسيا منتقل خواهد شد،اگر دولت بتواند فشار را كنترل كند تا اين فشار به بخش متوسط وارد نشود كه هيچ،اما اگر بخش متوسط به تحرك درآيند حركت آنها با بخش فقير فرق مي كند،طبقه متوسط به فقر عادت نكرده و توانايي مؤثري در اعتراض دارد، اگر طبقه متوسط و فقير به هم پيوند بخورند شاهد وقايعي سخت تر از وقايع انگليس و اروپا خواهيم بود. سوال:در شهريورماه شاهد سفر دكتر احمدي نژاد به نيويورك هستيم. تحليل شما در اين مورد چيست؟ جواب:سفر آقاي احمدي نژاد به طور كل مثبت خواهد بود، ايشان وقتي به نيويورك سفر مي كنند به اندازه چند ماه مصاحبه دارند و اين مثبت است. رسانه هاي امريكايي در طول سال از ايشان چهره اي غيرمنطقي و خنثي ارائه ميدهند، مخاطب امريكايي كه يكسال تمام تحت بمباران تبليغاتي قرار ميگيرد با ديدن مصاحبه هاي آقاي احمدي نژاد چهره واقعي ايشان را مي بينند و نوع برخورد كاملاً منطقي و هوشمندانه ايشان خبرنگاران را مغلوب ميكند، با وجود اين مخاطب امريكايي نتيجه ميگيرد ايشان داراي يك منطق است. به طور مثال ايشان مطرح ميكند اگر مسيحي هاي اروپايي يهوديها را كشتار كردند چرا بايد فلسطينيها تاوان پس بدهند؟ شايد مخاطب امريكايي اصل حرف را قبول نكند اما منطق را قبول مي كند، اين بشدت مثبت است و از منظر ديگر سخنان ايشان به عنوان مواضع نظام مطرح شده و صداي ما به گوش دنيا ميرسد. سوال: ما در چند سال گذشته شاهد بوديم آقاي دكتر احمدي نژاد بحث مناظره با رئيس جمهور امريكا را مطرح كرد، اين چه تأثيري بر مردم امريكا و جهان دارد؟ جواب:بحث مناظره بحث بسيار خوبي است، پيشنهاد ما اين است كه بيش از يكي دوبار مطرح شود، يعني در هر مصاحبه روي آن تكيه شده و يادآوري شود، اين كار اين پيام را به مخاطب ميرساند كه ما داراي يك منطق هستيم و حاضريم آن را به بحث بگذاريم، قبول نكردن اين مطلب از طرف مقابل هم مثبت است، به چالش كشيدن دشمن و استفاده از موضع آفندي از جمله نقاط مثبت شخصيت آقاي احمدي نژاد است، كه البته در رؤساي جمهور قبل اين موضع وجود نداشت و بعضي مواقع نيز برعكس بود، اينكه مثلاً ما به شخصيتي مثل لينكلن لقب شهيد بدهيم تا طرف مقابل خوشش بيايد كار اشتباهي بود، اين باعث ميشد طرف امريكايي با تصور بروز ضعف در ما،جري شده و حملات خود را سخت تر كند.دقيقاً همان اتفاقي كه افتاد،درحالي كه ما در اوج ادبيات محبت آميز نسبت به آنها بوديم جورج بوش پسر ما را جزو محور شرارت قرار داد. سوال:با توجه به نزديكي روز قدس و حساسيت خاص آن كه البته هر سال به نوعي وجود داشته تحليل شما از حضور مردم و پيامهايي كه اين حضور براي جهان علي الخصوص مردم منطقه دارد چيست؟ جواب:تظاهرات روز قدس از چند زاويه قابل تحليل است. اول از بعد داخلي پيامي كه حضور مردم در خيابان به بيرون ارسال ميكند اين است كه دنيا متوجه مي شود مردم هنوز پايبند به اصول و ارزشهاي انقلاب هستند. اگر كسي بخواهد با يك كشور مقابله كند بايد با مردم آن مواجه شود و همين دليل باعث ميشود دشمن پيام خاص خود را دريافت كند، انسجام مردم پيام واضحي دارد كه امريكاييها به علت كندذهنيشان بايد هرچند ماه يكبار آن را دريافت كنند. از بعد ديگر حضور مردم پيامي به مردم انقلابي منطقه ميفرستد، در حالي كه مردم منطقه براي پيروزي بر ديكتاتورها در حال اعتراض هستند مردم ما بعد از سالها در حمايت از نظام خودشان به خيابان­ها خواهند آمد. وقتي رسانه هاي خارجي دائماً سعي مي­كنند عنوان كنند اعتراض نكنيد زيرا نهايت كار شما ايران است كه مردم در آن با نظام دچار مشكل شدهاند، حضور گسترده مردم در حمايت از اين حكومت همه نقشه هاي دشمن را نقش برآب مي‌كند. سيام/ 1965




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن