دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راهاندازی کسبوکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وبسایت
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1863022977


نقدي بر ادبيات موجود كودكان و نوجوانان ايرانسياست ادبيات كودك و نوجوان - زري نعيمي
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: نقدي بر ادبيات موجود كودكان و نوجوانان ايرانسياست ادبيات كودك و نوجوان - زري نعيمي

آيا غرضي در كار هست؟مرضي در كار نيست، هر آنچه هست از سرغرض است و غرضورزي. غرض در يك كلام آسيبشناسي پديدهاي است بهنام به شكلها و راههاي مختلفي اين عمل مغرضانهنقد را انجام دادهام. از اين پرسش كه ما كجا ايستادهايم بهمناسبت دويستمين سالگرد تولد هانس كريستين اندرسن و مقايسه ادبيات داستاني اكنون ايران با 200 سال پيش و اندرسن، تا مقالهاي به نام * در و نشان دادن اين مساله كه كودك و نوجوان ايران در وضعيت بنجاميني است؛ يعني يك كودك يا بزرگسال عقبافتاده.
همهغرضورزيها در اشكال گوناگون بهسبب نشان دادن وضعيت ادبي در ادبيات كودك و نوجوان بوده و هست. غرض در همهاحوال يكي است كه به شيوههاي گوناگون تحليل ميشود. نقد مغرضانه اما نه از سر نفي است و نه از وجه تحقير، تا نتيجه بگيريم كه چون ادبيات كودك و نوجوان از عقبافتاده است و اصلا نتوانسته براي خود شأن و هويت ادبي فراهم كند، پس نميتواند. غرض، دست يافتن به اين هويت ادبي و فرهنگي است. تكيه و تاكيد بر نشان دادن نداشتنها و نداريمها، براي زدن بر سر آنچه خود داريم نيست و نازيدن به آنچه ديگران دارند و همچنين تحقير خود ايرانيمان نيست تا ديگري غيرايرانيمان را تكريم كنيم. يگانه غرض همان نشان دادن وضعيتي است كه ادبيات كودك و نوجوان براي خود ساخته است. هر زمان كه بهانهاي پيش آيد تا بشود اين وضعيت را بهتر ديد، آن را از دست نميدهم. يك زمان به بهانهسالگرد اندرسن، زمان ديگر در مراسم بزرگداشت و سالگرد عباس يمينيشريف و گاه ديگر در زمان نقد آثار احمدرضا احمدي در ادبيات كودك و نوجوان ايران، كه اين آخري بهسبب حق مصونيت ويژه احمدرضا احمدي در نقد، در هيچ نشريه و سايتي چاپ و منتشر نشد كه نشد.
و حالا كه دارم اين مطلب را مينويسم به سالگرد اين نقد بايكوت شده رسيدهام كه خود حديثش مفصل است و در جاي خود بايد ذكر شرش برود.
حالا بهانهتازهاي پيدا شده است. يك گواه و شاهد عيني پيدا كردهام تا بنويسم كه منظور و غرض من از آنچه ميگويم ادبيات بايد اينگونه باشد و اين ويژگيها را داشته باشد چيست. همهآنچه بهعنوان يك منتقد و خواننده از كودك و نوجوان توقع دارم در اين شاهد عيني يا به قول ادبيات عرب در اين شاهد مثال مجموع گشته است. تمام آن عناصري كه بايد در ساخت بهكار ميرفتند و از آن مفقود شدهاند، در اين شاهد عيني به وفور يافت ميشوند. حالا بايد خوب از اين شاهد عيني محافظت كرد. مستندترين مدرك است براي نشان دادن غرضهاي اين نگارنده.
نام اين شاهد عيني كه تمام عناصر و سازههاي ادبيات كودك و نوجوان را از آن خود ساخته و تمام اجزا و عناصر خود را به اين ادبيات واريز كرده، است. در ظاهر اين دو واژهسياست و ادبيات هيچ ربطي به هم ندارند، اما در باطن كاملا به هم مربوط شدهاند.
الگو و سرمشق
غرض از اين نقد فقط نشان دادن جابهجايي است و يعني غرض از تحليل اين جابهجايي ابدا نقد سياست نيست. همهآنچه از سياست به مفهوم عام آن در ايران آورده ميشود فقط بهعنوان يك شاهد مثال است. آوردن اين شاهد عيني به عنوان معتبرترين مدرك، نه براي نقد سياست، كه براي نقد ادبيات كودك ايران است. شايد بهتر باشد بگوييم ارائهيك سرمشق و الگوي عيني است به ادبيات كودك و نويسندگانش.
خاطرهاي از دوردست مفهوم سرمشق را روشنتر و ملموستر ميكند. سالها پيش دانشآموز سال اول دبستاني را ديدم كه نميتوانست بنويسد. هفتهاول مدرسه بود و او بايد ميتوانست شكل سادهالف و خطوط ديگر را بكشد. او ميگريست و ميگفت نميتوانم. نه تنبيه و نه تشويق پدر و مادر اثر نداشت. كودك اصلا نميتوانست اين خط صاف را بكشد. در يكي از اين صحنههاي كشمكش ميان كودك و دفتر و قلم و پدر و مادر، ميهماني كه معلم هم بود از راه رسيد. دفتر را گرفت و سرمشقي را با نقطهچين خيلي كمرنگ براي كودك نوشت و گفت حالا اينها را به هم وصل كن و پررنگش كن. ترس كودك از قامت الف شكست و رمز نوشتن را كشف كرد.
غرض از اين مقايسه تطبيقي ميان سياست و ادبيات، ارائهيك سرمشق است و الگو. سرمشق و الگوي ايدهآل نويسنده كودك و نوجوان ايران، سياست است. اگر ميخواهد به هويت ادبي دست پيدا كند، بايد تمام عناصري كه سياست از ادبيات گرفته شناسايي كند و يكان يكان آن را سرمشق خود قرار دهد. اين سرمشق عيني ميتواند ادبيات كودك و نوجوان ما را از شر تمام آفتهايش برهاند تا او را برساند به همهآن ويژگيها و خصلتهايي كه از دست داده. تمام آن اشياي گمشده و مفقودالاثر ادبيات كودك را يكجا با تمام مشخصاتش در سرزمين سياست پيدا ميكنيم. در اين نوشتار ميكوشم تا حدامكان اين سرمشقهاي عيني را از دل اين شاهد عيني بيرون بكشم و نشانش بدهم.
سرمشق اول، استقرار و عدماستقرار
يكي از اركان بديهي سياست، استقرار و ثبات است و دوري جستن از تغيير و دگرگوني. ثبات و استقرار نشانهاستحكام و اقتدار سياسي است. در سياست بهندرت بايد شاهد تغييرات ناگهاني و غيرناگهاني باشيم. امر ناگهان و ناگهاني جايش در مقولهسياست نيست. اما صحنهسياست در كشور ما دائما در حال تغيير و دگرگوني است. مدام امر ناگهان را در خود بازتوليد ميكند. اين اولين سرمشق و الگويي است كه ادبيات كودك و نوجوان بايد آن را از عرصهسياست به عرصهادبيات احضار كند. برعكس عرصهسياست در ايران، ادبيات كودك و نوجوانش كاملا در ثبات محض و استقرار كامل بهسر ميبرد. شاهد هيچ تغيير ناگهاني و غيرناگهاني در آن نيستيم. امر ناگهان اصلا راهي به اين ادبيات باز نميكند. ادبيات اگر دچار ثبات و استقرار باشد يا بشود، يعني هويت خود را از دست داده است. هر چقدر ادبيات دچار بيثباتي بشود و در ورطه تغييرات ناگهاني و دور از انتظار بيفتد، به ماهيت خود نزديكتر شده است.
يكي از گونههاي ادبيات شعر است. شعر محل و مكان بروز تغييرات و امر ناگهان است؛ جايي كه هر لحظه بايد تغيير و دگرگوني در آن اتفاق بيفتد. مدام بايد در حالت زايش يا آفرينش حادثهاي در بطن خود باشد. اين ويژگي هم در تاريخ شعر بايد باشد و هم در يك شاعر. شاعر مدام در حالت بيثباتي است. او با هر شعر، ثبات قبلي را درهم ميريزد و به امر ناگهاني در امروزش تجسم ميبخشد. اما تاريخ شعر كودك ايران در ثبات و استقرار محض بهسر ميبرد. شعر كودك و نوجوان ايران از عباس يميني شريف تا امروز فقط از لحاظ كمي تغيير كرده است. اگر ديروزها فقط يك يا دو عباس يميني شريف بود، امروز دهها عباس يميني شريف در ادبيات كودك داريم. اما كيفيت شعر از ديروز تا امروز از جاي خود تكان نخورده است. شاعر امروز كودك همانگونه شعر ميگويد كه عباس يميني شريف. هيچ حادثه، تغيير و دگرگوني و امر ناگهاني در آن ديده نميشود. تمام اشعار يك شاعر را در طول و عرض حياتش كه بخوانيم و بررسي كنيم، با تنها چيزي كه روبهرو نميشويم، همين دگرگونيها و تغييرات ناگهاني و غيرناگهاني است. ثبات كامل به همراه استقرار محض در تمام شئونات شعر برقرار است. اگر اسم شاعران را از پاي شعرها برداري، متوجه هيچ تغييري نخواهي شد. فقط اسامي است كه تغيير كرده و ميكند. شاعر و هنرمند تنها چيزي را كه در نظر ندارد همين واژهدگرگوني است. در حالي كه دغدغه دروني هنرمند فاصلهگيري از ثبات و استقرار است. نزار قباني ميگويد: بلقيس و عاشقانههاي ديگر، ترجمه موسي بيدج، ص 46همان، ص 32)
او در جايي ديگر ميگويد: همان، ص 22)
بنابراين وقتي ميگوييم در ادبيات كودك و نوجوان ايران، موجودي نداريم به نام شعر، اين سخن نه از سر گزافهگويي است و نه نفي تاريخ ادبي و نه تحقير و خودكمبيني ادبي است. چشم گشودن است بر آنچه داريم. نه خودشيفتگيهاي بيمارگونه كه مدام سالگرد بگيريم براي خودمان و يا بزرگداشت و پيوسته مداح خودمان باشيم. ثبات و استقرار، شعر كودك و نوجوان ايران را دچار مرگ مغزي كرده و جسم او را به تعبير نزار قباني به ديواري بتني مبدل ساخته است. براي بيرون آمدن از اين حالت بايد به ماهيت اصلي خود يعني بيثباتي محض و يا همان حالت زلزلهاي بازگردد. به عبارتي ديگر، تغييرات ناگهاني و زلزله مانند سياست را الگوي خود سازد. اين امر ناگهاني را بايد از سرزمين سياست به ادبيات بازگرداند تا او را از حالت كما يا اغما بيرون آورد. معيارها در ادبيات به وارونگي ميرسند. زلزله، انقلاب، دگرگوني و بيثباتي موجب تخريب امر واقعيتاند و مخل زندگي. اما همين امور مخل واقعيت، ماهيت و سرشت ادبيات را ميسازند.
سرمشق دوم، هنر نسخهدوم واقعيت
ويرجينيا وولف ميگويد: هنر و واقعيت، بابك احمدي، از آفرينش و آزادي، ص 268)
هنر از جنس ذهن و تخيل است و سياست از جنس واقعيت و ضرورت. هر كدام اگر در موقعيت ديگري قرار بگيرند و جابهجا شوند، سبب تخريب اركان و ماهيت خود ميگردند. سياست عرصهعقلانيت و خردورزي است، هنر و ادبيات عرصهفراروي از عقلانيت و شكستن حصارها و چارچوبهاي واقعيت است. سياست سر و كارش با جهان هستهاست، حركتهايش را بايد با هستها تطبيق دهد و تنظيم كند. طول موج سياست را واقعيت تنظيم ميكند. هر حركت فراروانه از جهان هستها، به تخريب و ويراني منجر ميگردد و از دست دادن فرصتها و موقعيتها. اما همين عمل يعني تخريب واقعيت و فراروي از آن، سرشت و ماهيت كار هنري است. اما در ادبيات كودك و نوجوان ايران، هنرمندان راه سياستمداران را در پيش گرفتهاند. تمام دغدغهسياستمدار، تثبيت واقعيتها است و دغدغههنرمند تخريب و يا تغيير واقعيت نه در جهان عيني، كه در جهان ذهني خودش و اثرش. عمل هنر تخريب واقعيت است در جهان داستان و شعر نه تبديل شدن آن به نسخه دوم از واقعيت. همين عمل را به نوعي ديگر گوستاو فلوبر بيان ميكند: همان، ص 187)
عمل هنر، اعتراض است به واقعيت و وضعيت موجود. هنرمند، معترض است به واقعيت. از واقعيت جهان گرفته تا واقعيت خودش. هنرمند يك موجود ناراضي و معترض است. مبدا خلاقيت نارضايتي است. جملهتكاندهنده وولف، اين ذهنيت معترض را نشان ميدهد. ويرجينيا وولف سر جاي خودش است و همچنين گوستاو فلوبر؛ يعني ادبيات به همين سبب خالق آثاري هستند كه يگانه و بينظيرند. نويسندگان كودك و نوجوان ايران به جاي اينكه سر جاي خود باشند، بر جاي سياستمداران تكيه زدهاند و تمام تلاش خود را در اثر هنريشان اعم از شعر و داستان ميكنند تا نسخهدوم واقعيت باشند و به جاي تغيير و تخريب و يا اعتراض به واقعيت، آن را تثبيت ميكنند. همان عملي كه سياست بايد انجام بدهد، هنرمند به عهده گرفته است. هنرمند اگر معترض نباشد، ديگر هنرمند نيست. به همين خاطر، بهرام بيضايي، هنرمند ناب است. او گونه سينمايي ويرجينيا وولف است. به واقعيت در هر شكل و قد و قوارهاش معترض است و با نسخهبرداري از آن سر عناد دارد. اين نگاه معترض هنري همه جا با اوست، در فيلمي كه ميسازد، در نامهها و مقالهها و مصاحبههايش، در نمايشنامهنويسياش، تئاترهايش، مطالعاتش، زندگي هنرياش، ... و حتي در تسليتي كه براي اكبر رادي مينويسد در چند سطر كوتاه براي روزنامه: فقط معترضم. و ميگويد: اهالي ادبيات كودك ميتوانند به كتاب ي او مراجعه فرمايند.
سرمشق سوم، ايجاد اتفاق و خلق حادثه
وقتي وارد جهان داستاني فيليپ پولمن در رمان سه جلدي ميشوي، حادثه و بحران نفست را ميبرد. هنوز حادثهاولي تمام نشده و داستان به حالت آرامش نرسيده، دومي با پيچيدگي و تكاندهندگي بيشتر از راه ميرسد. يا وقتي درگير ميشوي با جهان داستاني جي. كي. رولينگ با هري پاترهايش، يك لحظه آرامش برقرار نيست. حتي خوابهاي هري پاتر پر از حضور هولناك لرد سياه است. خوابها هولناكتر و تكاندهندهتر از واقعيت زندگي هري پاتر هستند. يا جهان داستاني اميلي رودا، در مجموعهسه جلدي و مجموعهچند جلدي تمام فضاي ادبيات داستاني آنها پر است از حادثه و اكشن؛ پر است از بحران. مثل حلقههاي تودرتوي زنجير درهمتنيده شدهاند. فضاي داستان خالي از آرامش است. معكوس با جهان سياست آنجا كه خالي از اتفاق و حادثه است. تقريبا ميشود گفت از سال به سال و دهه به دهه خبري از اتفاق و ماجراسازي در عرصهسياسي نيست. اما در ايران اين موازنه برعكس است.
و ادامههمان عمل جابهجايي است. جهان سياسي ما عينا جهان داستاني پولمن، رولينگ و اميلي رودا شده است! به اعتراف رئيسجمهور سابق، محمد خاتمي، عرصهسياسي دائما در حالت بحران قرار دارد. او ميگفت بهطور ميانگين هر 9 روز يك بحران داشتهايم، آن هم بحرانهاي نفسبر. هنوز نقطهاي بر پايان اين بحران نگذاشته، حلقهزنجيرهاي بحران بعدي آغاز ميشود. رئيسجمهور محترم كنوني هم كه با حركتهاي فوق انقلابي خودش دائما دولت و ملت را دچار شگفتيهاي خارق عادت ميسازد. اما درست در جايي كه بايد سلسلهحادثهها و ماجراها به ذهن امان ندهند و او را مدام درگير خود سازند (يعني در عرصهادبيات و هنر)، خالي از هر گونه ماجراست و حادثه. ادبيات كودك و نوجوان ايران، در همهاوقاتش در وضعيت سفيد به سر ميبرد و آرامش كامل برقرار است. آنجا همهاتفاقات در عرصهادبيات و هنر و انديشه رخ ميدهد، اينجا تمام اتفاقات، آن هم در اكشنترين شكل خود، در حوزهسياست پيش ميآيد. نويسندگان ادبيات كودك و نوجوان ايران بايد حوزهسياست را سرمشق و الگوي ادبي خود قرار دهند و اجازه ندهند ذهن خوانندهشان يك لحظه به آرامش برسد؛ آن هم ماجراهايي كه تكرارشونده نيستند. هر روز يك ماجراي تازه، پيچيدهتر و ممتدتر از حادثهقبلي.
سرمشق چهارم، غيرقابل پيشبيني
يكي از مهمترين خصلتهاي ادبيات داستاني، گرفتن قدرت پيشبيني از خوانندهاش است. اگر در روند داستان خواننده بتواند ماجراي بعدي را حدس بزند و از قبل آن را پيشبيني كند، ضعف نويسنده را در پرداخت داستانش آشكار كرده است.
و هر قدر داستان بتواند پيشبينيها و حدسهاي خوانندههشيار و حرفهاياش را دچار اختلال كند و او را با چرخشها و پيچشهاي داستاني غافلگير كند، نويسنده موفقتر و كارآمدتر است. يكي از سببهاي موفقيت جهاني رمانهاي قدرت هنري مخوف نويسنده است در ايجاد فضاي غيرقابل پيشبيني؛ و در حوادث كوچك و جزئي؛ و در ماجراهاي بزرگ و شخصيتپردازيها. نويسنده نميگذارد خوانندهاش شخصيت داستان را پيشبيني كند، تمام آنچه او حدس ميزده در جايي باطل ميشود. چرخ ميزند و خودش را از دور ذهني خوانندهاش بيرون ميكشد.
و اين تنها جايي است كه خواننده از باطل شدن حدسهايش و غافلگيرشدن لذت ميبرد. اگر بتواند حادثه را پيشبيني كند و حدس بزند، جذابيت اثر برايش كاهش پيدا ميكند. حالا تمام آن جهان داستاني غيرقابل پيشبيني با همهاجزا و عناصرش در جامعهسياسي اجرا ميشود و دنياي ادبيات داستاني كودك و نوجوان هر روز آن تهيتر ميگردد.
سياست چون تمام سر و كارش با واقعيت است به طور طبيعي بايد برعكس باشد، يعني همه چيز حتي تا سالهاي بسيار بعد قابلپيشبيني باشد. اما ويژگي بحران و بيثباتي سياسي از ديرباز در ايران جريان داشته است. خصلتي در امروز او نيست. غيرقابل پيشبيني بودن در عرصه سياست، سالهاست كه نهادينه شده است. محمدعلي كاتوزيان اين ويژگي را اينگونه تشريح ميكند: هشت مقاله در تاريخ و ادب معاصر، دكترمحمدعلي همايون كاتوزيان، ص 102)
و در ادامه به شكلي ديگر اين امر غيرقابل پيشبيني را باز ميكند: همان، ص 104)
نويسنده و شاعر كودك و نوجوان ايران اگر ميخواهد از واقعيت نسخهبرداري كند، بهتر است از اين واقعيت كپي كند و آن را سرمشق و سرلوحهعمل هنري خود گرداند. يعني تمام عناصري كه سياست از هنر غصب كرده و آن را خودي و نهادينه خودش ساخته، بازپس بگيرد و به جايي كه متعلق به آن است بازش گرداند. سياست در سرزمين غصبي هنر زندگي ميكند و نفس ميكشد. هنرمند بايد بدون سروصدا، تكتك اين عناصر را شناسايي و رديابي كرده و به اصل خويش بازگرداند، كه ماجرا همان شعر مثنوي و همان ني است كه از نيستان هنر و ادبيات بريده شده و هنرمند، و فقط او ميتواند اين ني بريده را به جايگاه و مأمن اصلي خود بازگرداند.
سرمشق پنجم، ايجاد بهتوحيرت
خورخه لوئيس بورخس ميگويد: است.( >هفت شب با بورخس، ترجمه بهرام فرهنگ، ص 5) و در جلوهديگري به همين مساله از زاويه ديگر اشاره ميكند كه: همان)
اين خصلتي است كه ادبيات كودك و نوجوان ايران كاملا با آن بيگانه است. به جاي آن ايجاد رخوت، ملال و افسردگي ميكند. واژههايي مثل بهت، شگفتي، شوك و تمام مترادفات آن از اين سرزمين به سياست كوچ كردهاند.
و ما در حوزه سياست دائما در آستانهبهت، حيرت و شگفتي نفس ميكشيم. اگر دنيا ما را به وسيله ادبيات و هنر با آثار كساني مثل بورخس، ماركز، كالوينو، اندرسن، پولمن، اميلي رودا، سيلور استاين، جي. كي. رولينگ، دارن شان و... دچار بهت و شوك جهاني ميكند، ما در حوزهسياست جهان را دچار حيرت ميكنيم؛ حيرتي كه همگان از تحليل و تشريح آن عاجز ميمانند. درست مثل شوك جهاني كه رولينگ با هري پاترهايش پديد آورد و همگان را از مخالفان سرسخت و موافقان شيفته، دچار عجز در تحليل اين پديده نمود. نويسندگان ادبيات كودك بايد اين شيوه و منش را از سياستمداران بياموزند. دغدغهروزانهسياسيون ما به جاي ايجاد رفاه و اعتدال و آرامش و خوشبختي براي همهشهروندان، شده است ايجاد شگفتي، در حالي كه جايگاه اين دغدغه در ميان نويسندگان و هنرمندان است. آنجا دغدغهشاعران، درانداختن زلزله و انقلاب است. در آنجا از آدونيس (علياحمد سعيد) و شعرهايش با تعبير ياد ميشود. اما ادبيات كودك و نوجوان ايران با اين ويژگيها آنچنان بيگانه است كه آوانگاردترين شاعران را هم استحالهدروني و بيروني ميكند و تمام گرد و غبار و خاك آن ويژگيها را بيرون از در اين خانهاز تنش ميتكاند تا هيچ كدام از آن عناصر بيگانه را با خودش به اين سرزمين وارد نكند. مثلا شاعران بااستعدادي مثل ناصر كشاورز يا محمدكاظم مزيناني كه در برخي شعرهايشان نشان دادهبودند كه گردي از آن ويژگيها را با خود دارند و انگار كه نمي از آن عناصر بر تن و اندامشعرشان نشسته است، كاملا خود را ميتكانند و همهآن خرده شيشههاي شورشگرانهاي را كه دارند، از ذهنشان بيرون ميكشند و ميشوند شبيه قالبهاي كليشهاي موجود و همه شبيه همديگر كه تنها دغدغهاي كه ندارند و اصلا فراموشش كردهاند، همين ايجاد بهتوحيرت است.
در كشورها و فرهنگهاي ديگر هر شاعري يا هنرمندي در جايگاه خودش، زلزلهاي است در فهم، در شكل و فرم.
و اينجا شاعري كه مدعي آوانگارد بودن است و تنها مدعي نوآوري و خلاقيت در شعر، وقتي وارد گود ادبيات كودك و نوجوان ميشود، آثار اوليهاش در اين ادبيات با آثار بيست سال بعد او يكي است.
حالا نويسنده و شاعر كودك و نوجوان بايد يك فراخوان بزرگ را در دستور كار خود قرار دهد. او ميتواند با شناسايي تك تك اين عناصر در حوزهسياست، دست به يك عمل جابهجايي بزند. ميتواند اين ديوار بتني بيگانگي را بهتدريج به يگانگي برساند و تمام عناصري كه از دستشان داده، ذرهذره در هر اثر، همهآنها را به جايگاه اصلي خود دوباره بازشان گرداند و فراخواند. معدود نويسندگاني اين كار را خيلي آرام و بدون جنجال شروع كردهاند، اما هنوز خبري از آن دگرگونيها و آن كه بايد در ادبيات كودك باشد، نيست.
* يكي از شخصيتها و راويان رمان از ويليام فاكنر. (اين شخصيت عقبافتاده است.)
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
پنجشنبه 23 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-