واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
باید با سیستم یوزارسیف با او مقابله کرد... گفتمان اصلاح طلبی نیز به بنبست رسیده و باید با مردی از جنس احمدینژاد با وی مقابله کرد. بنام خداخاتمی دفتر ریاست جمهوری خود را به سعدآباد انتقال داه بود. سعد آباد شمال شهر بود. جنوب شهر ترافیک داشت. بسیاری دوستان خاتمی ساکن شمال شهر بودند. شمال شهر کسی یقه رییس جمهور را نمیگیرد که من مشکل مالی دارم، من مشکل شهریه دانشگاه آزاد دارم، من مشکل نان شب دارم. دوم خردادیها مهمترین مشکلات مردم را بر اساس نظر سنجی که بین خودشان انجام داده بودند، روزنامه، ماهواره و رابطه با آمریکا میدانستند. فقرا و محرومین دوران سازندگی جمع شده و به دولت توسعه سیاسی تحویل داده شدند. از توزیع فقر به گفته خاتمی خبری نبود ولی از توزیع عدل و عدالت نیز خبری نبود. طرح اشتغال زدایی دادند و با پرداخت ۳میلیون تومان غیرتورم زا!!! به بیکاران عزیز آنها را از گردونه افراد نیازمند خارج کردند. شرط گذاشتند: هرکس وام در یافت کرد دیگر حق ندارد به کار دیگر مشغول شود و کارت بیکاری وی نیز باطل است. خاتمی با سینما کاری نداشت. سینمای مهاجرانی هرچه خواست گفت و ساخت. آن زمان احمدی نژاد شهردار بود و یوزارسیو کودکی بیش نبود. یوزارسیو در کنعان بود و مورد حسد برادران خود. مشخص بود آینده درخشانی دارد. شهردار تهران جور ندانمکاری و کمکاری دولتمردان را میکشید: وام ازدواج میداد؛ به مردم محلات سرکشی میکرد. البته نه با هلی کوپتر یا ۱۸ دستگاه ولوو. نشانه های آینده درخشان در یوزارسیو پدیدار گشت. برادران به وی حسد کردند و قصد نابودی وی را داشتند. احمدی نژاد زمزمههایی برخاست که قصد کاندیداتوری دارد. اسیدپاشان و سلاحبهدستان اول انقلاب این بار تغییر چهره دادند و خیرخواه مردم شدند. خاتمی ۱۲ روز در آفریقا بود و آخر عمر ریاست جمهوریش یادش آمد که ایکاش به ونزوئلا سر میزد. کاهنان معبد به جان شهردار انقلابی افتادند. شهردار توانست شیخ، فرمانده و سرمایهدار را شکست دهد و به پاستور برسد. احمدی نژاد دیگر چشمانش از تماشای بازیهای لیگ برتر انگلستان و اسپانیا خمارآلود و پفکرده نبود. احمدی نژاد به میان مردم بازگشت؛ به مرکز تهران. اطرافیان تخم کینه پاشیدند و گفتند: این جوان بی تجربه از مدیریت چه میداند؟ این جوان بی اصل و نسب کجا و جایگاه ریاست جمهوری کجا؟ یوسف را از چاه کشیدند و به دربار مصر بردند. یوسف پله های ترقی را بدون رابطهبازی و رانتخواری طی کرد و به امین دربار تبدیل شد. ویژهخواریها را قطع کرد. امکانات غیر قانونی و امتیازات اشرافی را لغو کرد. اصالت را به خدمتگزاری و مردمی بودن داد نه به ثروت وکاخ نشینی. یوسف حزب نداشت و اهل حزببازی نبود. یوسف طرح هایی برای اداره کشور میداد وکاهنان معبد و واماندگان از خوان نعمت بی شمار به وی ایراد میگرفتند که کار شما کارشناسی نیست؟ چرا یوسف با ما مشورت نمیکند؟ کارهای احمدی نژاد کارشناسی نیست؟ چرا احمدی نژاد با نخبهها مشورت نمیکند؟ چرا احمدینژاد پُستی فراخور حال ما به ما نمیدهد؟ کاهان معبد به ذخیره گندم بدون کار کارشناسی پرداختند و حاصلش را دیدیم که چگونه دسترنج مردم را به باد دادند. در زمان خاتمی نیز شاهد بودیم که ۵/۲ میلیون تن گندم مورد استفاده دام وارد چرخه گندم مورد نیاز انسانها وارد شد. نمیدانم چه بر سراین گندمها آمد؟ گندمهای مصر را که به نیل ریختند ولی وجدانهای بیدار مصر به رسوایی کاهنان پرداختند. شاید اینجا نیز گندمها را در زاینده رود یا خلیج فارس ریخته باشند ولی رسانه های بیدر کماکان دنبال گروه فشار میگشتند. یوسف تشریفات را حذف کرد. یوسف مردم را محرم دانست و حالا شاهدیم که برخی سیاستمداران بیگانه را محرمتر از مردم میدانند. یوسف خاری در چشم اشراف بود و خدا میداند اگر آن زمان فناوری اس ام اس وجود داشت چه برسر یوزارسیو میآوردند.احمدی نژاد تاریخی را تکرار میکند که بازیگرانش تقریبا در یک سطح و نقش هستند. خاتمی و دوستانش با معرفی میرحسین موسوی در صدد مقابله با احمدی نزاد هستند. گفتمان اصلاح طلبی به بنبست رسیده و باید با مردی از جنس احمدی نژاد با وی مقابله کرد. احمدی نژاد دیگر یک فرد نیست یک گفتمان است. اینک قسمتهای بعدی شاهد شکست طرحهای غیر کارشناسی اشراف و مسئولان غیر مردمی در مقابل طرحهای کارشناسی یوزارسیو هستیم.اشکال از گیرنده است. لطفا به فرستنده خود دست نزیند. لطفا از فیلم یوزارسیو اشکال نگیرید. اشکال از تکرار تاریخ است. اشکال از شکست گفتمان های بی پایه است. حالا که حریف احمدی نژاد نشدید دیگر چرا دست ازسر پیامبر خدا برنمیدارید؟ اما ببخشید یادم رفت که شما معتقدید: هیچ کس مقدس نیست. یادم رفت که روشنفکران ما از قرآن نیز اشکال میگیرند، از خدا نیز اشکال گرفتهاند که کار خدا کارشناسی نیست؛ زیرا با ما مشورت نکرده است. اگر شما جای خدا بودید شاید هیچگاه یوزارسیو را نمیآفریدید و اگر میآفریدید، نمیگذاشتید مردمی باشد.انتخابات دهم ریاست جمهوری نزدیک است. احمدینژاد فارغالبال به سفرهای استانی میرود؛ به انبار غلات سر میزند و از طرفی دیگر مانعی بر سر راه انبار پول برخی آقایان است. مافیای اقتصادی-سیاسی کنترل بازار را به هم میزند، مردم بمیرند، مهم نیست؛ مهم این است که دعا کنید احمدی نژاد بمیرد. خاتمی هنوز در تعریف اصلاحات مانده و از طرفی دم از اداره کشور میزند. خاتمی خود را بالاتر ازمردم میداند و به فرموده امام خدمتگزاری مردم را افتخار نمیداند؛ بلکه کاندیداشدن خود را فیض اجباری برای مردم می داند و ملتماسنه از مردم می خواهد برای آمدنش دعا کنند.یوزارسیو پا روی هوای نفسش گذاشت و به مقامات عالی رسید. احمدینژاد ساده زیستی را نتخاب کرد و دیگران کاخنشینی را افتخار نظام میدانستند. احمدی نژاد باید جواب فقرای تولیدی ۲ دولت سازندگی و توسعه سیاسی را بدهد. باید با سیستم یوزارسیو با وی مقابله کرد. این سخن در قسمت اخیر از زبان کاهن معبد شنیدیم. اینک با کاندیداتوری مردی با نشانههای احمدی نژاد در پی بازگشت به صندلی قدرتی هستند که روزی برای خروج از آن مانور داده و مسابقه میگذاشتند.احمدی نژاد نه پیامبر است و نه معصوم. اما الگوی مردمداری خود را از پیامبران الهی و ائمه میگیرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 232]