تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 خرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسى كه ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1801300168




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اختصاصی با حجت‌الاسلام محمديان به مناسبت سالروز تاسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

وظيفه اصلي شوراي عالي انقلاب فرهنگي آسيب‌شناسي و مديريت فرهنگ است  شناخت آسيب‌هاي فرهنگي كشور يكي از مهم‌ترين اولويت‌‌هاي مهندسي فرهنگي براي دستيابي به فرهنگ مطلوب مي‌باشد در اين ارتباط گفت و گويي داشته‌ايم با حجت‌الاسلام والمسلمين محمديان رئيس نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها كه در زير مي‌خوانيد.   • در ابتدا براي ورود به بحث ديدگاه خود را راجع به مفاهيمي همچون برنامه‌ريزي فرهنگي، مديريت فرهنگي، مهندسي فرهنگي و تفاوت و ارتباط آنها با يكديگر بيان كنيد؟   به نظر مي‌رسد، مهندسي فرهنگي مرتبه‌اي بالاتر از مديريت فرهنگي است و حلقه مياني فعاليت‌هاي فرهنگي محسوب مي‌شود. حلقه اول فرهنگ به معني آرزوها، آمال و اهداف بلند ما است كه در بحث‌هاي فرهنگي به دنبال رسيدن به آن اهداف هستيم. مثل اينكه شما مسكني نداريد و نياز به مسكن را احساس مي‌كنيد، از ابتدا داشتن آرزوي مسكن مناسب است، اما بعد تبديل به يك هدف مي‌شود و تلاش براي داشتن مسكن آغاز مي‌شود. نياز به مسكن نيازي است كه هر كسي در وجود خود احساس مي‌كند و بعد تلاش‌هاي خود را شروع مي‌كندكه به آن برسد. در جامعه، همه احساس مي‌كنند كه زندگي اجتماعي نياز به يك نگرش و گرايش‌ها صحيح دارد تا بتوان زندگي اجتماعي كه موجب لذت بردن افراد از با هم بودن، با يكديگر و در كنار هم بودن و در نتيجه آن رشد و اعتلايي كه بايد به همديگر برسد در مجموع مي‌شود نيازها و اهدافي است كه مي‌خواهيم به آن برسيم. اين بخش اول و حلقه اول، كه بحث‌هاي زيادي روي آن وجود دارد. بعد از اين نوبت به حلقه دوم مي‌رسد كه براي رسيدن به اين هدف، چه طرحي داشته باشيم كه ما اسم آن را مي‌گذاريم مهندسي فرهنگي. مهندسي فرهنگي بعد از اين كه اهداف مشخص شد، انجام مي‌گيرد. پس ما بايد بدانيم دقيقاً به دنبال چه هستيم و چه مصالحي بايد به وجود بيايد و چه مجموعه‌هايي در به وجود آوردن اين سهيم خواهند بود. حلقه سوم، مديريت فرهنگي است، كه در اين مرحله بخش‌‌هاي مختلف بايد دست به دست هم بدهند تا اين كار انجام گيرد. مثلاً بعد از اينكه معلوم شد ما نياز به يك مسكن داريم بايد بدانيم اين مسكن مي‌تواند انواع مختلف داشته باشد. گاهي تجاري، گاهي مسكوني و گاهي يك پارك است. گاهي مي‌خواهيد پارك بسازيد، گاهي مي‌خواهيد يك مجتمع ورزشي بسازيد. گاهي مي‌خواهيد يك محل سكني براي زندگي افراد بسازيد. هر كدام تفاوت‌‌هاي خاص خودش را دارد. ابتدا بايد معلوم شود كه چه مي‌خواهيد بسازيد. بعد جاي آن بايد معلوم شود كه كجا ساخته شود. مناطق كوهستاني با كويري كاملا متفاوت است. مناطق سردسير با گرمسير متفاوت است. جاهايي كه بارندگي زياد است با جاهايي كه خشكسالي است خيلي متفاوت است. معتقد هستم كلياتي را مي‌دانيم، ولي هنوز اولويت‌بندي نشده است و به يك تعريف مشترك هم هنوز نرسيده‌ايم كه چه مي‌خواهيم بسازيم؛ چون كليات را مي‌دانيم احساس كاذب داريم و فكر مي‌كنيم مي‌دانيم چه مي‌خواهيم بسازيم. همه فكر مي‌كنيم فرهنگ جامعه بايد به گونه‌اي باشد كه مردم به فكر يكديگر باشند. تعاون داشته باشند. كليات را مي‌دانيم، اما اولويت‌‌هاي اينها چگونه است و در چه زمينه‌هايي اتفاق مي‌افتد؟ ما يك زمينه‌هايي داريم كه ديگران هم دارند فقط ما نيستيم كه مي‌سازيم و اين‌طور نيست كه زمين مختص خود ما است. مشكل بزرگ اين است، در ساختماني كه در آن زندگي مي‌كنيم مي‌خواهيم ساختمان جديد را در همان‌جا بسازيم. فرق آن با ساخت و ساز‌‌هاي ديگر اين است كه شما يك جايي يك زمين خالي داريد و مي‌خواهيد بسازيد. ما در جامعه‌اي كه فرهنگي دارد و ستون‌هايي زده شده و ديوارهايي كه چيده شده مي‌خواهيم كار ديگري در همين مجموعه انجام دهيم كه سختي كار فرهنگي به همين بر مي‌گردد كه حالا شما مي‌خواهيد زندگي كنيد ساختمان ديگري نيست كه برويد زندگي كنيد در همين خانه مي‌خواهيد ديوارها را جابجا كنيد. اين قسمت اول كه ما نام آن را مي‌گذاريم حلقه اول كه اهداف ما بايد دقيقا روشن باشد كه چه مي‌خواهيم بسازيم. در كجا و با چه مصالحي مي‌خواهيم بسازيم. مي‌رسيم به مسئله دوم كه بحث مهندسي است.وقتي مشخص شد چه مي‌خواهيد بسازيد و چه امكاناتي داريد آن وقت مي‌رويد سراغ مهندسي و به مقدار توانايي‌ها و پشتيباني‌هايي كه از شما انجام خواهد گرفت نگاه كرده و آن وقت نقشه مي‌كشيد. در جامعه ما پيش مهندس نمي‌روند. مي‌گويند كاري است كه مي‌دانيم و انجام مي‌دهيم. جايي كه سراغ آنها مي‌روند باز تخصص‌ها متفاوت است. بعضي با آن افكاري كه در كشور‌‌هاي ديگر درس خوانده‌اند معماري آنجا را در كشور ما پياده مي‌كنند كه اصلا با اقليم ما سازگار نيست. بحث فرهنگي هم همينطور است. مهندس فرهنگي ما بايد كسي باشد كه جامعه را خوب شناخته باشد و بداند در چه زميني دارد اين اتفاقات مي‌افتد. عقبه‌‌‌هاي جامعه ما را بداند. چه بنيان‌هايي در اين جامعه قبلا ريخته شده است. بنا نيست همه پي‌ها را خراب كنيم و از نو بسازيم. پي‌‌‌هاي بسيار خوبي در جامعه وجود دارد كه بايد استفاده شود. از سوي ديگر بايد بدانيد كجاها را خوب تخريب كرده‌اند. مهندسين فرهنگي جامعه از اين تخصص‌ها بايد برخوردار باشند. علاوه بر دلسوز بودن بايد با تمام وجود به اين ملت علاقه داشته باشند و دغدغه اصلي آنها رشد و اعتلاي اين ملت باشد. نه به عنوان يك شغل كه هر كس كاري مي‌كند و كار ما هم اين است كه نقشه بكشيم، اين بايد از عمق دل‌‌هاي مهندسين جامعه بجوشد. به عنوان يك دغدغه مهم تر از بحث‌‌هاي شخصي، كاري و شغلي، به عنوان سرنوشت يك ملت و آينده‌اي كه ملت بايد آن را رقم بزند. تاكنون مهندسي‌هايي هم داشته‌ايم كه به خاطر اينكه مديران اجرايي ما خيلي با مهندسين فرهنگي هماهنگ نبودند نتيجه نداده است؛ يا خوب توجيه به نقشه نبودند و در بسياري از موارد هر بخش كاري را مستقل از مهندسين انجام داده‌اند و به انواع مختلفي هماهنگي انجام نگرفته است. اگر بتوانيم اين 3 حلقه را با هم پيوند دهيم يعني مهندسي كه به عنوان حلقه وسط است كاملا به گذشته نگاه كند و بعد مديريت آينده را هم نظارت كند كه نقشه‌اش درست اجرا شده باشد، آنوقت فكر مي‌كنيم مسايل فرهنگي جامعه ما به سامان خوبي پيدا خواهد كرد و به نقشه‌اي كه به عنوان اهداف كلي در ذهن ما بوده خواهيم رسيد.   • در جامعه يك سطح تصميم‌گيري داريم كه نخبگان كشور هستند و يك سطح سياست‌گذاري كه سياست‌ها را تدوين مي‌كنند. سياست‌ها توسط تصميم گيران تبديل به استراتژي مي‌شود. اين تصميم گيري‌ها در يك دوره تبديل به برنامه مي‌شود و توسط مهندسين فرهنگي اجرا مي‌شود. نكته اين است كه اين حرف‌ها چندين بار در كشور زده شده است. در سازمان مديريت و دستگاه‌‌‌هاي فرهنگي از جمله وزارت ارشاد به عنوان ناظر و متولي امر فرهنگ عمومي كشور بحث‌هايي از قبيل جريان شناسي فرهنگي در دوره‌‌‌هاي مختلف بعد از انقلاب مطرح و طرح‌هايي هم در كشور اجرا شده، حال چه دغدغه‌اي در ذهن مقام رهبري و مديران ارشد كشور به وجود آمده كه آنها را ترغيب كرده موضوع مهندسي فرهنگي را مطرح كنند. اگر بخواهيم اين دستگاه‌ها را هم بررسي كنيم چه آسيب‌هايي در فرايند‌‌هاي كاري دستگاه‌‌هاي فرهنگي در سطوح مختلف است؟   انقلاب در هر كشوري مي‌تواند دگرگوني اساسي به بار آورد كه بدنبال آن بسياري از اصولي كه قبلا حاكم بوده بهم مي‌ريزد. سال‌ها طول مي‌كشد تا ارزش‌ها و تحولات جديد جايگزين شوند. ماهيت هر انقلاب همين است كه باعث تغيير و تحول اساسي مي‌گردد. يك بخش آن كاملاً طبيعي است. سرعت انقلاب‌ها هم در اين تغيير و تحول كاملا تاثير گذار است. بعد از انقلاب خصوصا تحولات جديد به گونه‌اي بوده كه مسئولان اصلي كشور را هميشه مشغول كرده، به محض اينكه انقلاب پيروز شد مشكلات جدي امنيتي در كشور ايجاد شده و جنگ و تحريم‌ها و انواع مشكلاتي كه در دنيا بي‌نظير است به وجود آمد و ما هيچ حامي بيروني نداشتيم. در انقلاب‌هايي كه در كشور‌‌هاي متعدد انجام گرفته معمولا قدرت‌‌هاي ديگر برنامه‌‌هاي از پيش آماده را تحويل كشورها داده‌اند و اجرا كرده‌اند. كشور و انقلابمان نه به شرق و نه به غرب وابستگي داشت. ابرقدرت‌ها در خيلي از كشورها كه انقلاب‌ها در آن روي داده شده بود از آنها پشتيباني مي‌كردند. ما كاملاً متكي به خودمان بوديم، اين‌طور نبود كه نسخه‌‌هاي از قبل آماده شده را در مسايل سياسي، فرهنگي و اقتصادي اجرا كنيم. اين انقلاب، يك انقلاب منحصر به فرد است. اين چنين نبود كه قبل از پيروزي انقلاب عده‌اي نشسته باشند و نقشه‌ها را كاملا كشيده باشند و به محض پيروزي انقلاب آن نقشه‌ها به مرحله اجرا برسد. [به طور طبيعي اينها با نياز‌هاي پيش آمده و مطرح شده پاسخ داده‌اند و اينطور نبوده كه بخواهيم بگوييم خيلي عقب هستيم. طبيعت انقلاب خلاءهايي را ايجاد مي‌كند. نكته بعدي توجه به مسايل ريشه‌اي مسايل فرهنگي است كه فكر مي‌كنم به دليل مشغله فراواني كه براي مجموعه مديران نظام بوده، به مسايل ريشه‌اي كه مباني اصلي مسئله فرهنگي است چندان توجهي نشده است. در مباحث فرهنگي معتقد هستيم توحيد به عنوان اصلي‌ترين مبناي فكري و پايه‌‌هاي اصلي مي‌تواند از جمله بحث‌هاي فرهنگي باشد. نكته‌اي كه كمتر به آن توجه شده اين است كه قبل از بحث توحيد، كفر به طاغوت مطرح شده است. ما در توحيد اول «لا اله» را داريم و بعد«الا الله» را يعني اول نفي معبود‌‌هاي خيالي است و بعد رسيدن به بحث توحيد ناب است.« و من يكفر باطاغوت و يومن بالله فقد استمسك باعروه الوثقي» در قرآن اول كفر به طاغوت را مطرح كرده و بعد ايمان به خدا را مطرح كرده است. در حالي كه در مسايل فرهنگي خيلي از خدا حرف زديم، سعي كرديم بچه‌ها را با خدا خوب آشنا كنيم. تعاليم و بينش ديني را در دانشگاه، به بچه‌ها بدهيم. همه و همه از خدا حرف زديم، در حالي كه خود خدا مي‌گويد اين راهش نيست. از جايي ديگر بايد شروع مي‌كرديم. اول بايد بدانيم آن طاغوتي كه مباني فكري را در دنيا ايجاد كرده است، كجاست؟ بسياري از زندگي‌‌هاي ما تحت شعاع فرهنگ قرار گرفته و به انواع مختلف ما را تحت تاثير خود قرار داده است. آن سرجايش است و ما از ايمان به خدا حرف مي‌زنيم. در بخش فرهنگي ما به شدت تحت تاثير تعاليم فرهنگي غرب هستيم، نه به آن معنا كه هرچه از غرب مي‌آيد، غلط است، اما به مباني كه مربوط به احكام طاغوتي است خيلي كم پرداخته شده است. به مباحث توحيدي ما در تمام شبكه‌‌هاي صدا و سيما پرداخته مي‌شود اما آن گونه كه شايسته است اين كار انجام نمي‌گيرد. اين به دليل آن است كه اين كفر به طاغوت در بخش فرهنگي و فكري هنوز تحقق پيدا نكرده است. ما بخش دوم را شروع كرده‌ايم كه ايمان به خداست و خيلي هم به آن پرداخته‌ايم. ضعف دستگاه‌‌هاي فرهنگي دقيقا در نپرداختن به اين مبناي اوليه است. در مورد انقلاب فرهنگي خودمان فكر نكنم هيچ انقلابي را شما پيدا كنيد پشتوانه قوي علمي كه انقلاب ما داشته است را داشته باشد. دستگاه‌هاي فرهنگي هم به شكل خاصي سعي كرده‌اند اين كار را انجام دهند. طرح‌‌هاي مختلف هم مطرح شد. شما مي‌فرماييد به ايمان پرداخته‌اند اما بايد بدانيم به روشن كردن وضع كفر به طاغوت نپرداخته‌اند.   • شما فكر مي‌كنيد شوراي عالي انقلاب فرهنگي بايد چه كار مي‌كرد. دستگاه‌‌هاي تصميم گيري واجرايي ما چه كارهايي بايد انجام مي‌دادند؟ با توجه به وضع موجود و آسيب‌هاي اجتماعي و فرهنگي، مهندسي فرهنگي دقيقاً بايد در برنامه‌ريزي مهندسي فرهنگي چه كاري انجام بدهد در سياست‌گذاري و تدوين استراتژي به چه نتايج و اهدافي دست يابد؟   برداشت من اين است كه نسبت به كاركرد فرهنگي، فرهنگ طاغوتي برخورد جدي نكرده‌ايم، تا متهم نشويم با علم و تكنولوژي مخالف هستيم. به آن بخش‌هايي كه كاملا با كرامت انسان مخالفت داشت كمتر پرداختيم، چون هميشه اين اتهام متوجه ما بود كه ديگران فكر مي‌كنند ما اگر بگوييم غرب بد است با علم و تكنولوژي غربي مخالف هستيم، براي اينكه متهم نشويم وارد آن فضا نشديم. به عنوان مثال در غرب، زن را براي اينكه مسايل اقتصادي جامعه شان حل و بازار كارشان اشباع شود از فضاي كاملا تربيتي و مادر بودن جدا كردند تا بتواند از نيروي ارزان كار زنان استفاده كنند. مي‌دانيد كه در چه سطح پاييني آنها را مشغول به كار كردند. اين اتفاق به اين دليل آنجا افتاد كه سرمايه‌دار بايد سرمايه‌اش بيشتر شود، اما ما در جامعه خود فرهنگ ديگري داشتيم. ما فكر مي‌كنيم هزاران هنر در وجود فرد است اما همه اين هنرها كه در وجود زن است با هنري به نام مادر بودن و مربي انسان بودن برابري نمي‌كند. خداوند در وجود زن يك هنري را قرار داده است كه هزاران هزار هنر مرد با آن هنر برابري نمي‌كند و آن توانايي مادر بودن است. امروز ببينيد در جامعه ما چه اتفاقي افتاده است. بيشتر دختران ما حاضرند به شغلي در حد منشيگري، در حد يك كارمند عادي بودن برسند ولي بچه هايشان از يك سالگي در مهد كودك بروند و نتوانند مهر مادر را ببينند. در هر حال همان حقوق هم صرف همان مهد كودك مي‌شود. در حالي كه او مي‌خواهد احساس سرشكستگي نداشته باشد كه اگر من شغلي نداشته باشم در جامعه به نوعي عقب افتاده محسوب خواهم شد. در اينكه زن‌ها بايد كار كنند و در مسايل اجتماعي حضور داشته باشند ترديدي نيست. نقش مادر بودن آنقدر پايين آمده و كوچك شده كه اصلا زن‌ها به آن افتخار نمي‌كنند. از آن طرف يك شغل معمولي بسيار ساده باعث مي‌شود كه زن‌ها به آن سمت بروند در حاليكه مردها بيكارند. اين در حالي است كه بسياري از اين شغل‌ها مي‌توانست توسط مرداني اداره شود كه همين مردان زندگي را تشكيل بدهند و مشكل ازدواج در جامعه و اشتغال حل شود. در كنار آن تربيت فرزندان ما هم در دامن مادرها، نه در مهد كودك‌ها انجام بگيرد و بسياري از فعاليت‌هاي اجتماعي هم باز در اختيار زنان باشد. در جامعه چه ضرورتي دارد كار‌هاي عادي كه مردها به راحتي مي‌توانند از عهده آن كار برآيند توسط زنان انجام شود، در عين حال با رفتن به سر كار امكان ازدواج هم براي آنان پديد مي‌آيد كه يك مشكل ديگر نيز در جامعه حل مي‌شود. در كنار آن مشكل بزرگتر تربيت فرزندان است. آن هم در آغوش مادرها، دوباره انجام مي‌گيرد. فقط به اين دليل كه متهم نشويم، نكند ما مخالف حقوق زن هستيم و آن فرهنگ عمومي كه در غرب ايجاد شده كه زن هم مانند مرد بايد كار كند و براي خودش درآمد داشته باشد نمي‌توانيم آن بحث را بيان كنيم. 2 بحران اصلي كه ما در بخش جوانان با آن دست به گريبان هستيم ،بحران اشتغال وبحران ازدواج است كه، اينها ساده نيست و تمام جامعه ما درگير اين 2 مشكل هستند و همه مسايل فرهنگي ما را تحت‌الشعاع خود قرار داده است. بخش عمده مشكل اشتغال و مشكل ازدواج بر مي‌گردد به روش غلطي كه از غرب به ما منتقل شده است كه اگر زن كاري نداشته باشد، موجب نوعي سرشكستگي اين زن خواهد بود و اين امر به قدري توسط خود مديريت اجرايي، صدا و سيما، نشريات در دانشگاه‌‌هاي به جوان‌ها القا شده كه غربي‌ها لازم نيست در اين زمينه كاري كنند. خود ما توانسته‌ايم اين را خوب منتقل كنيم. در حالي كه عرصه‌‌هاي فراواني در جامعه است كه زن‌ها مي‌توانند فعاليت كنند و در عين حال مادر بودن آنها حفظ شود و مشكل اشتغال جوان‌ها هم حفظ شود و در عين حال مسئله ازدواج تعداد زيادي از دختراني كه شانس ازدواج را در جامعه از دست داده‌اند، حل شود.   اين يك مثال بوده بنده انواع مثال‌ها را مي‌توانم براي شما بزنم كه تحت تاثير فرهنگ غلط غربي قرار گرفتيم و براي اينكه متهم نشويم كه با علم و تكنولوژي غرب مخالف هستيم كه قطعا مخالف نيستيم و معتقد هستيم حتما بايد از علم و تكنولوژي استفاده بشود، اين مطالب را بيان نكرديم از ترس اينكه متهم نشويم، بسياري از اين مباحث را هم پذيرفته‌ايم در حالي كه اينها جز نمونه‌‌هاي فرهنگ طاغوت است كه ما را از مباني خود ما دور مي‌كند.   • در سايه مهندسي فــرهنگي چگونه مي‌توان با اين آسيب‌ها به مقابله برخاست و آنها را رفع كرد؟ دستگاه‌هاي فرهنگي در رابطه با شناخت اين آسيب‌ها چه بايد بكنند؟   جمله‌اي كه مقام معظم رهبري در مورد مهندسي فرهنگي چندين سال قبل فرموده بودند، دقيقا همين بود كه «يكي از وظايف اصلي مهندسي فرهنگي يافتن همان نقاط ضعفي است كه وجود دارد». اشكالات كار كجاست؟ نواقص كار بايد در بخش مهندسي فرهنگي مشخص گردد. شما بايد بدانيد اين فرهنگ اصيلي كه همگي ما به آن اعتقاد داريم و مي‌خواهيم آن را پياده كنيم ،در كجا و كدام زمين ايجاد شود كه ضعيف نباشد و اگر زمين ضعيف بود،نمي تواند مهندسي فرهنگي را برتابد. آنجا بايد تقويت شود. نقاط ضعف را بايد پيدا كنيم. نقاط ضعف‌‌هاي زيادي هم در بحث‌هاي فرهنگي ما وجود دارد. اين بخش همان اتاق فكري است كه بايد مهندسي فرهنگي را كمك كند و خود آن مهندسي فرهنگي بايد آن تفاوت را ايجاد كند. با استفاده از نخبگان جامعه و صاحب‌نظران بايد نقاط ضعف در جايي كاملاً رده‌بندي شوند و اولويت‌هاي آن هم بايدمشخص شود. اين قطعاً يكي از وظايف مهندسي فرهنگي است كه به عهده شوراي عالي انقلاب فرهنگي است. خود شورا قطعا در موقعيتي نيست كه خودش اين كارها را انجام دهد. شورا‌هاي اقماري شوراي عالي انقلاب فرهنگي و يا كميته‌هايي كه براي اين كار تعيين مي‌شود بايد نقاط ضعف را پيدا كنند و آسيب‌هاي اينها بايد شناسايي شود. در كنار آن مهندسي فرهنگي كلان مدنظر مي‌باشد كه بايد بدانيم كدام قسمت را بايد بيشتر تقويت كنيم. اين قطعا جزء يكي از وظايف مهندسي فرهنگي است، ابزار آن هم نخبگان جامعه هستند. از ديدگاه اقتصادي، اقتصاددانان ما شايد آن را نقد كنند و يا بخشي از آن را تقويت كنند، اگر از ديد جامعه شناسي به اين بحث نگاه شود باز ابعاد ديگري پيدا مي‌كند. ابعاد مختلف بايد جمع بندي شود و در نهايت بحث آسيب‌شناسي را هم داريم. اين آسيب‌شناسي خود به خود مديريت نمي‌شود. ما فكر مي‌كنيم وظيفه اصلي شوراي عالي انقلاب فرهنگي اين است كه هم آسيب‌شناسي و هم مديريت توسط اين نهاد انجام شود؛ يعني آسيب شناسي‌ها بايد جمع بندي و در نهايت اولويت بندي‌‌هاي آن مشخص گردد. بايد مشكل اصلي را پيدا كرد. اگر مشكلات اصلي، نواقص و ضعف‌هايي را كه داريم پيدا كنيم كار ما آسانتر خواهد بود. ما در جامعه كاملا پويايي زندگي مي‌كنيم، جامعه‌اي كه كاملا در معرض فرهنگ‌هاي ديگر است. هيچ جامعه‌اي نمي‌تواند امروز ديوار‌هاي خودش را آنقدر بلند كند كه تاثيري از ديگران نگيرد، آن هم مثل جامعه ما كه با جامعه بين‌الملل كاملاً مرتبط است و در معرض افكار و فرهنگ‌هاي جديد هست.   • در حوزه آسيب‌ شناسي فرهنگي و اجتماعي سطح سياست‌گذاري نيـــازمنــد چــه چيزي‌هايي هست؟ آيا جامعه نخبگان و دستگاه‌هاي فرهنگي مي‌توانند در اين راستا گام بردارند و در كل جايگاه آنها را در اين خصوص چگونه مي‌بينيد؟   شوراي عالي انقلاب فرهنگي مجموعه‌اي از همه دستگاه‌‌هاي فرهنگي كشور است و جايي را در حوزه فرهنگي كشور مشاهده نمي‌كنيد كه شوراي عالي حضور نداشته باشد. بالاتر از آن نمي‌توانيم در كشور جايي را در نظر بگيريم. خود شوراي عالي علي القاعده بايد شورا‌هاي اقماري هم داشته باشد. فكر مي‌كنم بخش كارشناسي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، نياز به تقويت جدي دارد. شورا‌هاي اقماري شوراي عالي انقلاب فرهنگي، از جمله شوراي اسلامي شدن خيلي مي‌تواند شورا را فعال كند. در نهايت مجموعه مديريت فرهنگي كشور بايد مرجعيت شوراي عالي را به عنوان مرجع اصلي سياست گذاري بپذيرد. مصوبات را بايد نظارت كند. خيلي چيز‌هاي خوب در شوراي عالي تصويب مي‌شود، اما اينكه به چه سرنوشتي گرفتار مي‌شوند و در دستگاه‌‌هاي اجرايي در نهايت چه نتيجه‌اي مي‌دهد، احساس مي‌كنم در اين قسمت شوراي عالي نياز به يك حركت بيشتر دارد، كه معلوم شود آنچه كه سياست گذاري شد به كجا رسيد و نتيجه آن چه شد. اگر نياز به ترميم دارد، ترميم شود. نياز به تذكر دارد،تذكر داده شود و اگر نياز به اصلاح دارد، اصلاح شود. پس نكته اول مرجعيت شوراي عالي در مسايل فرهنگي كشور بايد مشخص شود و آن را همه بپذيريم. نكته دوم اين است كه خود شوراي عالي پيكرة مصوبات خود باشد. نظارت كند و گزارش مستمر بگيرد. شايد لازمه اين باشد كه نظارت و بازرسي خيلي جدي تر از اين بايد باشد و همه مجموعه‌ها را تحت اشراف خود داشته باشد و گزارش منظمي اينجا بيايد. علاوه بر اين، اعضايي هم كه در شورا مي‌آيند واقعاً بايد دستگاه‌هاي‌شان را با آن مجموعه مرتبط كنند، وزارت ارشاد، وزارت آموزش عالي، نهاد، سازمان تبليغات و تمام مجموعه‌هايي كه آنجا وجود دارند همه بايد دستگاه‌هاي‌شان با شورا مرتبط شوند. من معتقد هستم كه الان وضعيت ما نسبت به گذشته بهتر و تنش‌ها خيلي كمتر شده است. راحت‌تر مي‌توانيم برنامه‌ريزي كنيم، در جامعه ثبات بهتري را پيدا كرده‌ايم. از اين فرصت بايد استفاده كنيم. اگر ساختار شوراي عالي انقلاب فرهنگي از جهت نظارت كاملتر شود بسياري از اين مصوبات مي‌تواند در كشور تحول ايجاد كند.   • الان ما دستگاه‌‌هاي مختلف فـرهنگي همــچـون وزارت ارشــاد، سازمـان تبليــغـات و ... در كشور داريم و يكي از مشكلات اصلي در بحث فرهنگي وجود همين دستگاه‌ها است كه با هم يك نوع تداخل و همپوشاني در بخش فرهنگ دارند. چگونه بايد به اين موضوع نگريست؟ ما بايد دستگاه‌‌هاي موجود را حفظ كنيم و يا جاهايي ايجاب مي‌كند كه ما اينها با همديگر ادغام كنيم؟   برداشت خود بنده اين است كه تقسيم كار انجام گرفته است. الان مثل قبل نهادها خيلي تداخل كاري ندارند. پيش از انقلاب اين گونه بود كه خيلي در كارها تداخل ايجاد مي‌شد. در سال‌هاي گذشته به تدريج تداخل كاري از بين رفته و الان وزارت ارشاد با سازمان تبليغات يا نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري و يا وزارتخانه‌هايي مثل آموزش و پرورش كه فرهنگي هستند خيلي با هم تداخل كاري ندارند. هر كس كار خود را تعريف كرد. يك بخش كار، بخش عمومي است چون تمام وزارتخانه‌ها بايد اين كار عمومي را همراه هم انجام دهند. بخش فرهنگي هم يك بخش از كار‌هاي عمومي است كه همه بايد انجام دهند. تداخل كاري زيادي نداريم و يا حداقل برداشت بنده اين است كه اين‌طور نيست. ما در كارمان احساس مي‌كنيم مجموعه‌‌هاي ديگري جا را براي ما تنگ كرده‌اند و ما نمي‌توانيم كارمان را انجام دهيم و يا به نوعي مورد اعتراض قرار بگيريم كه چرا شما در كار ما دخالت مي‌كنيد، حداقل چنين برداشتي وجود ندارد. تقسيم كار تقريبا انجام گرفته است. آنچه هست اين است ما از توانايي‌هاي يكديگر كمتر استفاده مي‌كنيم. حالت جزيره‌اي پيدا كرده ايم. اين جزيره‌ها هر كدام كار خود را انجام مي‌دهند. انصافا در هر مجموعه هم كه برويد تاثيرات خوبي در جامعه مشاهده مي‌كنيد. اگر به اين صورت نبود خيلي زودتر از اين ما بايد بخش‌هاي فرهنگي مان را از دست مي‌داديم. نگراني در اين بخش است كه ما در خيلي از جاها به يكديگر كمك نمي‌كنيم. مهندسي فــرهنگي درست بايد به گونه‌اي انجام گيرد كه حلقه‌‌هاي اتصال مجموعه‌ها را به يكديگر بدون اينكه در كار هم تداخل كنند نزديكتر و محكمتر سازد. به عنوان مثال الان در وزارت علوم تحقيقات و فنآوري غير از نهاد بخش‌هاي ديگر هم كار فرهنگي انجام مي‌دهند. معاونت دانشجويي، معاونت پژوهشي بخشي از كارهايش فرهنگي است.ما خيلي از اهداف فرهنگي مان را در بخش آموزش و پژوهش وزارتخانه مي‌توانيم پياده كنيم.   • در مـــديـريت فرهنگي كشور و مهندسي فرهنگي به هر حال مقدمه كار ما مهندسي فرهنگ است. اتفاقي كه در مهندسي فرهنگي مي‌خواهد روي دهد يافتن اين خلاء‌ها و پر كردن آنها در حوزه فرهنگ عمومي است. روحانيوني كه در بخش مديريت فرهنگي كار مي‌كنند، مبلّغ ساده‌اي هستند. آنها فرهنگ ديني را از مجموعه فرهنگ عمومي مي‌دانند. اما برعكس، اتفاقي كه در اين مجموعه مي‌افتد چالش‌هايي است كه در مجموعه فرهنگي هنري ما، در حوزه فرهنگ عمومي، سازمان صدا و سيما، سازمان تبليغات، وزارت ارشاد و دستگاه‌‌هاي ديگر و خود نهاد وجود دارد چه بايد كرد؟   اين چالش‌ها چگونه به وجود آمد و شما فكر مي‌كنيد چه ضعفي در اين دستگاه‌ها وجود داشته است، اگر قرار است مهندسي فرهنگي كاري انجام دهد با چه رويكردي بايد برخورد كند كه اين چالش‌ها به حداقل خود برسد؟ بسياري از مصوباتي كه حضرتعالي به آن اشاره كرديد در حوزه فرهنگ دقيقا همين بود و اين اتفاق افتاده؛ يعني آسيب‌هاي جدي، بعضي اوقات در جامعه وارد شده و بعد چون متولي نداشته شوراي عالي روي آن دست گذاشته است. مثلا اينترنت يكي از اين مقوله‌ها است كه وارد كشور شده و آسيب‌‌هاي جدي هم وارد كرده است. آن اختلافي كه اينترنت با فرهنگ بومي ما داشته در كشور نمايان شد. مقام معظم رهبري نسبت به آن حساس شده و شوراي عالي واكنش نشان داده و اين مصوبه را گذرانده، اتفاقي كه افتاده اين است كه اين ساز و كار‌هاي مديريت فرهنگي در كشور طوري سامان نگرفته كه بيايد اين مشكلات را رفع كند. در حوزه فرهنگ اگر قرار است مهندسي فرهنگي كاري انجام دهد چه كاري است ؟   من فكر مي‌كنم مشكل اصلي به اين بر مي‌گردد كه ما در حوزه فرهنگ نيرو تربيت نكرديم و اينطور نبود كه ما كادر ساخته باشيم. كادر سازي به معني فرهنگي نداريم. مسئول فرهنگي هم در سر كار و رده‌‌هاي مختلف تجربي چيزهايي را ياد گرفته‌اند. ما نه در دروس دانشگاهي و نه در دروس حوزوي بحثي به نام مديريت فرهنگي نداريم. الا اينكه بعضي رشته‌ها را دارند تاسيس مي‌كنند و حالا نمي‌دانيم مدير فرهنگي تحويل ما خواهد داد يا نه. ما مي‌گوييم اين روحاني خوب سخنراني مي‌كند، خوب مردم داري مي‌كند و مطالب او و سطح علمي‌اش خوب است. فكر مي‌كنيم پس او مدير فرهنگي خوبي هم خواهد بود. او را هم مي‌آوريم آن كار اصلي را از او گرفته‌ايم ومعلوم نيست بتواند مديريت فرهنگي خوب انجام بدهد يا نه. اغلب مسئوليت‌هاي فرهنگي ما اين‌طوري انجام گرفت. در يك اداره‌اي كه فرد جوان است با دغدغه، متدين، با انگيزه و يا اهل قلم بوده و خوب قلم مي‌زده است و جواني بود كه قلمش خوب بود، آيا هر كه قلمش خوب است مي‌تواند مدير فرهنگي خوبي بشود. يكي آمده مدير فرهنگي شده و برخلاف بقيه مديريت‌ها كه حتما تخصص خاص خودش را مي‌طلبيد، فكر مي‌كنم در برخي از جاها به تخصص افراد خيلي اهميت داده مي‌شود؛ ولي در بخش فرهنگي كمتر به تخصص توجه شده و بيشتر به صحبت‌هاي عمومي اكتفا شده است. طبيعي است كه مديريت فرهنگي جزء سخت‌ترين مديريت‌ها است. واقعاً چشم بينا داشتن در اين حوزه بسيار مهم است. واقعاً در مديريت اقتصادي شاخص‌ها خود را كاملاً نشان مي‌دهد و افراد مي‌توانند بفهمند كه ما الان كمبود داريم. در بحث فرهنگي شاخص‌ها دقيق نيست و اصلاً نمي‌توان شاخص‌ها را به اين آساني كمي كرد. اكثر شاخص‌ها كيفي است و كيفيت را فقط افرادي كه تيزبين هستند و واقعاً تخصص ويژه دارند مي‌توانند ببينند. مشكل اصلي ما در بخش فرهنگ است كه تقريباً مي‌توان گفت كادر سازي ما در اين زمينه از روي برنامه‌ريزي نبوده، افرادي هم بطور طبيعي سال‌ها آمده‌اند و كار كرده‌اند و ياد گرفته‌اند اما به طور ويژه كاري انجام نگرفت. به عنوان مثال قبل از پيروزي انقلاب با همين شخصيت‌هاي بزرگي كه سرمايه‌‌هاي انقلاب هستند هر كدام جايي مشغول بودند و عده‌اي را تربيت مي‌كردند. شبانه روز وقت مي‌گذاشتند و كار مي‌كردند مقام معظم رهبري مسجد كرامت را در مشهد داشتند. قطعا از آن مسجد 03 نفر مدير خوب براي كشور درآمد، كار شد، شهيد بهشتي در تهران، آقاي مطهري، شهيد مفتح و بسياري از شخصيت‌هاي موجود هر كدام در يك بخش يك عده‌اي را تربيت مي‌كردند. كار ديگر هم نداشتند و كار آنها همين كادرسازي بود. مجموعه اين كادرها تبديل شد به يك انقلاب و واقعا همين حالا بخشي از نيروهايي كه ما استفاده مي‌كنيم از تربيت شده‌‌هاي آن زمان هستند. بعد از پيروزي انقلاب چه اتفاقي افتاد.افرادي كه كادر سازي مي‌كردند همه شدند مسئول اجرايي و گرفتار فعاليت‌هاي اجرايي و كسي هم نبود به جاي اينها نيرو تربيت كند. نيرويي كه بتواند بار سنگين را بر دوش بكشد. از طرفي آن راهپيمايي ميليوني را كه مي‌ديديم كه اين همه جمعيت آمده ديگر خيالمان راحت شد. چون جمعيت پشتوانه خوبي است اما مدير خوبي نيست.جمعيت ميليوني كه مديريت فرهنگي براي ما نمي‌كند. او دارد پشتيباني عظيم انقلاب را انجام مي‌دهد و خيلي از مشكلات را هم حل مي‌كند. اما اين جمعيت را ديديم و خيالمان راحت شد. وقتي مجموعه‌اي به قدرت برسد كمتر احساس نياز مي‌كند نيرو براي آينده بسازد، چون امروز همه چيز دست ما است و به نظر مي‌آيد اين مهم‌ترين مشكل ما در بخش فرهنگي است. هر روز شروع به جبران كنيم چند صباحي بعد نتيجه را مي‌توانيم ببينيم. اين هم كاري است كه بايد به شكل سازمان رسمي انجام گيرد كه واقعا افراد كاملا معتقدي مي‌خواهد.   • با توجه به سابقه فرهنگي شما در دانشگاه‌ها در طي ساليان گذشته فكرمي كنيد آسيب‌هاي اساسي كه از لحاظ انقلاب فرهنگي در آموزش عالي وجود دارد و مهندسي فرهنگي اگر بخواهد وارد اين موضوع شود چه كاري بايد انجام دهد. در اين راستا ضرورت تشكيل شوراي اسلامي شدن مراكز آموزشي را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟   ما بعد از پيروزي انقلاب آمديم در دانشگاه‌ها انقلاب فرهنگي را انجام داديم. تحول اساسي در دانشگاه انجام گرفت. كساني كه موافق انقلاب نبودند بطور طبيعي كنار رفتند. يكسري دروس اضافه شد به نام معارف اسلامي و تيزي دروسي كه با مباني ما منافات داشت گرفته شد. يك مقدار ظواهر دانشگاه‌ها اصلاح شد كه به ظاهر نيرو‌هاي ارزشي خيلي ناراحت نشوند كه فضاي اينجا فضاي ديني نيست. اما كار اصلي كه بايد انجام مي‌گرفت آن مباني فكري بود كه در دروس علوم انساني ارائه مي‌شد و در دروس ديگر هم باز با توجه به بحث‌هاي فرهنگي و ديني ما به آنها اصلا پرداخته نشد. در جامعه شناسي، روانشناسي، علم مديريت، حقوق، دروس تربيتي ما، مباحثي كه گفته مي‌شود چه مقدار با آن مباني كه ما به آن اعتقاد داريم سازگار است. حتي چقدر با فرهنگ بومي ما سازگار است. بسياري از اين مسايل جامعه شناسي كه بچه‌‌هاي ما مي‌خوانند مربوط به جوامع ديگر است و سنخيتي با جامعه ما ندارد. چون مشكلات جامعه ما سنخ ديگري است. در اين بخش وارد نشده ايم و اين به معناي آن نيست كه مي‌خواهند دروس علوم انساني را علوم اسلامي كنند. نه، ما اصلا وارد اين مقوله‌ها نشديم. ما اساتيد بسيار متعهدي در اين دروس داريم كه مي‌گويند اينها هيچ ربطي با فرهنگ و فكر و بينش ما ندارد. ولي چون سرفصل است بايد به بچه‌ها بگوييم. بعضي از اين جزوات 03 سال است تغيير نكرده است. همان چيزي كه قبل از انقلاب مي‌گفتند الان هم مي‌گويند. ما اصلا وارد مقوله دروسي كه مهندسي فكري بچه‌ها را انجام مي‌دهد نشده ايم.   شما در درس معارفي كه ما اضافه كرده‌ايم فكر مي‌كنيد چه مقدار مي‌تواند تحول در ذهن بچه‌ها ايجاد كند. من معتقد هستم درصد كمي از مهندسي فكري بچه‌ها توسط اساتيد و دروسي كه به آنها ارائه مي‌شود انجام مي‌گيرد. اساتيد هم دروسشان همان سرفصل‌هايي است كه از جاي ديگر براي ما بطور طبيعي آمده است. حتي دروس جديد هم كه سرفصل‌هايش براي ما تبيين مي‌شود از جاي ديگر مي‌آيد. اصلاً بومي سازي نمي‌شود. بعد با كمال تاسف بايد بگوييم كه گاهي مباني اصلي كه در حقانيت آن شكي نداريم به طور خيلي آرام در لا‌به‌لاي دروسي كه به ذهن بچه‌ها وارد مي‌شود خيلي بي‌سر و صدا از بين مي‌رود، چون تيزي آن هم گرفته شده كسي خيلي احساس درد نمي‌كند. دركنار اين پژوهش؛ دانشگاه 2 ركن اصلي به نام آموزش و پژوهش دارد. پژوهش‌هايي كه چه در بخش علوم انساني و چه در بخش علوم كاربردي در دانشگاه انجام مي‌گيرد بسياري از آنها هيچ سنخيتي با جامعه ما ندارد و بخشي هم كه در خارج استفاده مي‌شود به ندرت مشكل داخلي ما را حل مي‌كند. هم در بحث علوم انساني و هم علوم كاربردي و اين‌طور نيست كه پژوهش‌هاي ما پژوهش‌هايي شده كه دانشگاه را به ملت و جامعه مان وصل كند. شما چگونه مي‌توانيد بياييد بحث اسلامي شدن را مطرح كنيد. مگر اسلامي شدن به اين است كه استادان كلاس يك بسم‌الله الرحمن الرحيم بگويد و يا بي حجاب در كلاس نداشته باشيم. اينها 1درصد كار هم نيست. اسلامي شدن اين است كه فكر ما بايد فكر اسلامي باشد. دروس ما دروسي باشند كه با مباني توحيدي سازگار باشند. به اين بخش اصلا پرداخته نشده است.   • شما فكر مي‌كنيد ستاد انقلاب فرهنگي كار را در يك مقطع زمان انجام داد و سرفصل دروس را تصويب كرد و بعد هم شوراي عالي آن را واگذار كرد به شوراي وزارت علوم و بهداشت و آن كارها آنجا ادامه پيدا كرد. با توجه به فرمايشات حضرتعالي فكر مي‌كنيد باز ضرورت داشته باشد كه يكبار ديگر حالا شوراي عالي و يا يك مجموعه خبره وارد اين كار بشود؟   نه، يك بار ديگر بايد يك جريان مستمر باشد و هميشه ادامه پيدا كند، چون جريان علم، جريان مستمري است. جريان پژوهش جريان مستمري است، نه يكبار ديگر، بلكه هميشه بايد يك ساز و كاري باشد كه بطور طبيعي اين جريان را اداره كند. همين سرفصل‌ها اگر امسال بازنگري شد دوباره نياز به بازنگري دارد. به شكل جرياني اگر پيش برود مي‌تواند هميشه بحث و توسعه علم را در كشور ما ترغيب و ترويج نمايد. در همه دانشگاه‌هاي دنيا يك‌سري درس‌ها كه يك بار ارايه مي‌شود ترم بعد و يا سال بعد آن درس‌ها ارائه نمي‌شود.   دقيقا همينطور است. بسياري از دروسي كه بچه‌ها مي‌خوانند اضافي است و اصلا نبايد بخوانند. دوره‌‌هاي تخصصي ما اين همه نبايد طولاني باشد. در بخش پزشكي بچه‌ها چيزهايي را مي‌خوانند كه تا پايان عمر هيچ گاه به درد آنها نمي‌خورد چون سرفصل است. اصلا تاريخ مصرف اينها گذشته ولي قطعا اين بايد يك جريان مستمر باشد و اگر بخواهد براي جامعه مان آن تاثير كامل را داشته باشد حتما بايد جريان مستمر باشد. همه بخش‌ها هم بايد بازنگري شود و فكر مي‌كنيم بقاي ما به اين امر وابستگي دارد و در بخش فرهنگي و اعتقادي هم همين‌طور است و نياز است ما به روز تر شويم. من معتقد هستم كه ما در ميان اساتيد سرمايه‌‌هاي بسيار خوبي داريم و خود اينها مي‌توانند به روز شدن را براي ما فراهم كنند. اساتيد ما سرمايه‌‌هاي بزرگ كشور ما هستند.    





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 333]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن