واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: جلوهنمايي هنرهاي سنتي در سينماي مستند؛ همايش «بر پردهي كارگاه خيال» در بنياد ايرانشناسي برگزار شد
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: صنايع دستي
همايش «بر پردهي كارگاه خيال» با موضوع جلوهنمايي هنرهاي سنتي در سينماي مستند و نقش آن در فعاليتهاي ايرانشناسي به مناسبت روز جهاني صنايع دستي صبح امروز در بنياد ايرانشناسي برگزار شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، مهرداد كرمي ـ مسؤول طرح پژوهشي صنايع دستي بنياد ايرانشناسي ـ در اين همايش پرداختن به مباحث علمي و زمينههاي مطالعه و تحقيق با تأكيد بر نقش و اهميت آنها در مطالعات ايرانشناسي، گشودن راههاي تازه و ارتباط مستمر با فعالان اين عرصه را از اهداف اين همانديشي دانست و گفت: هنرهاي سنتي و دستآفريدههاي هر قوم با داشتن پيوند عميقي با افسانهها و تاريخ، گنجينهي غني را دستمايهي هنرمندان خلاق قرار ميدهد كه با به تصوير كشيدن آن چشم و دل علاقهمندان را تسخير ميكند.
در اين مراسم، سيدحسن شهرستاني ـ معاون پژوهشي بنياد ايرانشناسي ـ با تبريك روز جهاني صنايع دستي، اظهار داشت: كار ما در محورهاي گوناگون اين بنياد، تقويت ميراث فرهنگي و هويت ملي، استحكام رشتههاي سنتي بهلحاظ فرهنگي، علمي و تحقيقاتي است.
وي ادامه داد: هنرهاي دستي پيونددهندهي مغز، دل و دست است كه كمتر در بخشهاي ديگر، اين پل ارتباطي برقرار ميشود. در اين هنرها معنوياتي نهفته است كه در كمتر هنري وجود دارد.
معاون پژوهشي بنياد ايرانشناسي بيان كرد: در كار صنايع دستي ميان معنا، اعتقاد، طبيعت و مليت، پل عجيبي برقرار ميشود كه نعمت بزرگي است، چون هنرهاي دستي فقط يك فن نيستند، بلكه انديشهاي پشت آنهاست.
شهرستاني در اين همانديشي به تأثير سينماي مستند كه پيش از آغاز رسمي اين مراسم، فيلمي مستند از محمدرضا اصلاني نمايش داده شده بود، پرداخت و افزود: يكي از بخشهاي سينماي ما كه در عين قوت و قدرت، مهجور واقع شده، سينماي مستند است. دنيا اين موضوع را فهميده كه سينماي مستند خدمتي كه به جهان علم و هنر ميكند، از سينماي ساختاري و داستاني خيلي ارزشمندتر است.
وي تأكيد كرد: ما بايد اين مسأله را كه مستشرقان غربي ما را بهعنوان موجوداتي زير خاكي و زيبا ميدانستند، بشكنيم و غرور و هويت ملي خود را تقويت كنيم كه اين اتفاق با هنرهاي دستي آغاز و با فيلمهاي مستند تثبيت ميشود.
در ادامهي اين همايش، طلايه رويايي ـ عضو هيأت علمي و فعال در پژوهشكدهي هنرهاي سنتي ـ به سينماي مستند محمدرضا اصلاني پرداخت و گفت: سينماي مستند بازنمايي واقعيت است و سينماي مستند اصلاني تكههايي از واقعيت را بهدرستي و وسواس و با استفاده از زيباييشناسي ادبيات انتخاب ميكند و قاب ميگيرد.
به اعتقاد او، غيركاربردي بودن سينماي مستند اصلاني تأثير پيام را بيشتر ميكند و آگاهي دقيق اصلاني از زيبايي هنر و توان بالقوهي آنرا در ارتباط با صنايع دستي نشان ميدهد.
رويايي ادامه داد: اين هماهنگيها بر ستون استعاري استوار شدهاند كه به سينماي ما، خصلت شاعرانه ميدهد. استفاده از كلمه و گفتار شاعرانه بهجاي نريشن در مستند اصلاني از جمله ويژگيهاي آن است كه كلامي مستقل را از نمايش دارد و اين كلمات مانند موسيقي بر تصاوير جاري ميشوند كه ارتباط متن با تصاوير، جرياني پيچيده و استعاري است.
به گفتهي اين مدرس دانشگاه، سينماي مستند اصلاني حالت شاعرانه دارد و طول ادراك مخاطب را افزايش ميدهد. غيررسانهيي بودن از ويژگيهاي اصلي سينماي مستند اين فيلمساز است، يعني از سينما بهعنوان ابزار استفاده نميكند، بلكه از مضامين عميق براي اطلاع دادن از زبان سينما بهره ميبرد.
رويايي تأكيد كرد: سينماي مستند نهتنها فراتر از واقعيت حركت ميكند، بلكه زيباييشناسي خود را جستوجو ميكند و مييابد.
به گزارش ايسنا، ناصر فكوهي ـ استاد دانشگاه تهران ـ نيز در اين مراسم گفت: در چند سال گذشته، تلاش كرديم و فكر ميكنم، موفق شديم كه فيلم مستند را بهصورت خاص و هنر را بهطور عام در محيطهاي آكادميك مطرح كنيم. پخش فيلم از سال گذشته، در دانشكدهي علوم اجتماعي دانشگاه تهران آغاز شده است و در سال آينده نيز ادامه مييابد.
اين انسانشناس با پرداختن به هنرهاي دستي از منظر انسانشناسي با تكيه بر فيلم مستند «چيغ» محمدرضا اصلاني، بيان كرد: سنت و هنرهاي دستي در آن واحد، منبع ساخت سبك مدرنيته و زندگي ميتواند قرار گيرد. مدرنيته اگر بخواهد ساخته شود، صرفا براساس آنچه داشتهايم، بايد ساخته شود، نه آنچه از ديگران گرفتهايم، البته چشم را بر داشتههاي ديگران نميتوان بست.
وي ادامه داد: متأسفانه در موقعيتي هستيم كه اجازهي استفاده از لباسهاي سنتي ايران را نداريم و بايد با لباسهاي غربي زندگي كنيم. اينها همه استعمار است و ما هر روز استعمار را روي بدن خود حمل ميكنيم. اگر ميخواهيد بدانيد، پيش از استعمار چه كسي بودهايد، بايد به همان نقطهاي كه محمدرضا اصلاني فيلم چيغ را تهيه كرده است، برويد.
فكوهي با تأكيد بر اينكه ما از صنايع دستي، هنر بومي، ساختههاي مادي و معنوي كه داشتهايم، ميتوانيم استفاده كنيم، اظهار كرد: وقتي در محيطي سنتي قرار ميگيريم، ناخودآگاه دچار آرامش ميشويم. منطقي وجود داشته كه معماري ايراني به سمت معماري خشتي و ساخت عناصري خاص با رنگهايي گيرا حركت كرده است.
وي افزود: تزيين زندگي كه در فيلم اصلاني مشاهده ميشود، از مباحث موجود در زندگي سنتي ما بوده است. زندگي سنتي ايران زندگي رنگيني است، درحاليكه ما آنرا به زندگي سياه و سفيد محدود كردهايم. در مقابل دانشگاههاي ما نوشته شده است كه از رنگهاي سياه، خاكستري و سفيد استفاده كنيم، درحاليكه منبع اصلي اين رنگها مشخص نيست. خداوند رنگين است و سياه و سفيد نيست.
او با اشاره به فيلم «چيغ»، ادامه داد: چرا اين تركيب رنگي در فيلم و ساخت آن اتفاق ميافتد، چون روح انسان رنگين است.
اين انسانشناس بيان كرد: هنرهاي سنتي سرشار از فرم است و از يكنواختي و يكدستي فاصله ميگيرد. اين حاصل فرهنگ چندهزار سالهي ايران است. فرهنگ ما چون تركيبي بوده و يكدست نيست، فرهنگ ايران شده است. اين تمايل كه آدمها يكشكل و يكدست شوند، تمايلي شيطاني است و از سيستم غربي آمده است.
فكوهي در ادامه گفت: صنايع دستي در زندگي روزمرهي ما حضور ندارد. لباس و غذا كه بيشترين حضور را در زندگي ما دارند، از صنايع دستي بيبهرهاند. لباسهاي ما صددرصد غربياند و هيچ اثري از سنت در اين لباسها مشاهده نميشود. اگر كسي بخواهد، از آنها استفاده كند، بلافاصله زير فشار قرار ميگيرد، چون نظام اجتماعي ما وانمود ميكند، لباس غربي سنتي است، درحاليكه اصلا نيست.
عضو انجمن جامعهشناسي ايران با اشاره به بيبهره بودن غذاهاي امروز ايراني از سنت و فرهنگ، اظهار داشت: ايران اين همه غذا دارد، اما همهي آنها از بين رفتهاند. به اين، فقر فرهنگي ميگويند. در كشوري كه در هر گوشهي آن، صدها نوع غذا وجود دارند، رستورانها، غذاها را به شش نوع كاهش دادهاند و ما از سنت هيچ استفادهاي نميكنيم.
فكوهي در بخش ديگري از اين سخنراني با اشاره به چارچوبهاي نظري انسانشناسي هنر به تحليل فيلم «چيغ» اصلاني و ساخت اين هنر پرداخت و توضيح داد: كسي كه چيغ ميسازد، لزوما نميداند چه چيزي را ميسازد و اينكه تصور كنيم، كسي كه آنرا ميسازد، بهعنوان اثري هنري به چيغ نگاه ميكند، اشتباه است و اين نگاه از غرب گرفته شده و اتفاقا يكي از ضربههايي كه به هنرهاي سنتي وارد شده، اين است كه از بيرون بهعنوان هنر به آن نگاه شده و به نظامي تبديل شده كه ارزش خود را از دست داده است.
اين انسانشناس با اشاره به رويكردهاي موجود در هنرهاي سنتي و دستي، گفت: يكي از بدترين رويكردها، رويكرد موزهنگارانه به هنر است. مفهوم موزه، يعني تخريب هنر كه يك خلاقيت معنوي را از واقعيت زنده بيرون آورده و در يك فضاي مصنوعي قرار دادهايم.
وي افزود: لباس تن يك آدم را كه براي آن فرد پوشش است و نه نمايش، بهدليل قدرت و سلطهاي كه در اختيار داريم، خارج ميكنيم و آنرا پشت شيشه قرار ميدهيم. موزه يعني جايي كه شما حق استفاده از چيزهايي را كه داشتهايد، نداريد و آنرا در واقعيت بيروني از بين بردهايد كه يك رابطهي سلطه ايجاد شده و بهمعني خارج كردن زندگي از واقعيت است.
اين استاد دانشگاه تهران با اعتقاد به اينكه موزه را به باغ وحش ميتوان تبديل كرد، بيان كرد: ما حيوانات را در قفس قرار ميدهيم و بعد كار خود را توجيه ميكنيم كه از آنها نگهداريم ميكنيم و از اين كار لذت ميبريم. درحاليكه اگر به اين حيوانات كاري نداشته باشيم، خطري اصلا آنها را تهديد نميكند.
وي بيان كرد: موزه را ميشود با موزهي پزشكي قانوني هند تشبيه كرد كه ديدن آن خيلي سخت است؛ جايي كه اندامهاي بدن را بريده و تكهتكه كردهاند. ديدن يك دست جداشده از بدن خيلي مطبوع نيست. البته معتقدم از اين رويكرد بهشكل هوشمندانه و محدود ميتوان استفاده كرد؛ اما اين رويكرد مشروعيت ندارد.
فكوهي با بيان اينكه رويكرد پرداختهشده در فيلم مستند اصلاني، انسانيتر و قابل دفاع است، اظهار كرد: فيلمساز در اين فيلم، كمترين دخالت را از نوع موزهنگارانه در زندگي مردم داشته است و به كمترين حد در لايهي نخست حضور او مشاهده ميشود. فيلمساز، خود را به زندگي تحميل نميكند و اين رويكرد از جنبههاي آموزشي و حفظ ميراث فرهنگي مفيد است و از آن ميتوان دفاع كرد.
وي تأكيد كرد: بازگشت سنت و ميراث فرهنگي به زندگي، واقعيت است نه بازگشت به موزهها. اين حق مردم است كه در سرزميني با چندهزار سال پيشينه زندگي ميكنند، از منابع سرشار آن استفاده كنند.
اين استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به ارزشهاي لباسهاي سنتي و جوامعي مانند هند و ژاپن، گفت: ما نتوانستهايم، اين كاربرد را از سنت داشته باشيم و در زندگي ما صنايع دستي حضور ندارد. درحاليكه اين حضور بايد تقويت شوند و مسؤولان و مردم با اين بيهويتي كه در سطح سبك زندگي خود را نشان ميدهد، مقابله كنند.
وي با اشاره به وضعيت سازهاي ايراني، اضافه كرد: آيا ساز، يك ميراث فرهنگي است يا نيست؟ كمانچه در لرستان همانقدر ارزش دارد كه تفنگ ارزشمند است. ما در ايران، سازهاي بيشماري داريم كه ساعتها دربارهي هريك از آنها ميتوان صحبت كرد؛ اما هنوز نميدانيم ساز را از رسانهها پخش كنيم يا نه و اين بهمعني محدود كردن موسيقي سنتي و ورود موسيقي غربي است. البته اكنون برنامههايي با موسيقي سنتي و زبان محلي پخش ميشوند كه رفتهرفته مردم با اين موسيقي و زبانهاي بومي ايران آشنا ميشوند و ميدانند كه ايران فقط تهران نيست.
در ادامهي اين نشست، محمدرضا اصلاني ـ مستندساز ـ كه پيش از آغاز اين همايش فيلم مستند او با عنوان «چيغ» ـ يكي از هنرهاي دستي عشايري كشور ـ نمايش داده شد با يادآوري اين نكته كه ساخت اين فيلم را مديون مرحوم محمدرضا سرهنگي است، گفت: من اصلا قصد ساخت فيلمي دربارهي صنايع دستي و مستند را نداشتم؛ اما با حمايتهاي سرهنگي كه در آن دوره از پشتيبانان اصلي سينماي مستند بهمعناي امر فرهنگي بود، اين كار را انجام دادم.
وي ادامه داد: سينماي مستند در دههي 60 از ميان رفته بود و جنايتي دربارهي آن اتفاق افتاد. فقط كشتن آدمها جنايت نيست، كشتن فرهنگ جنايتي بزرگتر است.
اين فيلمساز بيان كرد: از سال 1345 با ساخت مستند جام حسنلو سعي كردم، با اين موضوع، موزهيي برخورد نكنم. سينماي مستند يك رسانه نيست، بلكه فرهنگ است كه جهان را در خود تأكيد ميكند و از اين تأكيد، امري صنعتي توليد ميشود.
به گفتهي اصلاني، هنر جهان را خلق ميكند و جهان را تشريح نميكند و آن چيزي است كه خداوند به او ميگويند خليفهي من.
اصلاني در پايان افزود: متأسفانه در فيلمهاي مستند، روح اشيا گرفته شده است. درحاليكه سعي كردهام، در فيلمهاي مستند خودم اين روح را بازگردانم.
به گزارش ايسنا، اين همايش نيمروزه با پرسش و پاسخ پايان يافت.
انتهاي پيام
چهارشنبه 22 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]