محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831431081
خاتمی و هشت سال تلاطم
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مديران مسئول 50 نشريه دانشجويي دانشگاه علم و صنعت با انتشار نامه سرگشاده اي خطاب به سيد محمد خاتمي تاکيد کردند: براي يک بار هم که شده، احترام شعور مخاطبانتان را حفظ کنيد و دولت خود را در برابر مخالفان به نقد بگذاريد. نويسندگان اين نامه آورده اند: امروز بيش از 11 سال از آغاز آن هشت سال پر تلاطم گذشته است. جوانان پرشور آنروز، از شور و شوق آرمان خواهي خود فاصله گرفته اند و جواناني به ميدان قدم نهاده اند که نگاه و تدبيرشان را، بر محور عدالت و مهر سامان داده اند. در اين نامه تاکيد شده است: ديگر از فريادهاي حاميان روزنامه هاي به هم پيوسته خبري نيست و خوشبختانه کوي دانشگاه تهران، در آرامش کامل به سر مي برد. دولت شما هم مثل دولت سازندگي به سر آمده است و آن انديشه مشتمل بر جامعه مدني، تساهل و تسامح، توسعه سياسي و چه و چه و چه، به سرنوشتي بهتر از تئوري هاي توسعه محور کارگزاران سازندگي دچار نيامده است. مديران مسوول نشريات در ادامه آورده اند: امروز هم، همچون دوران گذشته مردي به سر کار آمده است که مردم او را برگزيده اند، اما انگار تفاوتي هم هست. بعد از 16 سال، او براي اولين بار، نه مثل شما و نه مثل هيچ يک از متوليان امورِ آن دوران، خود را قهرمان مردم ندانسته است و مردم به چشم خادم خود و نه قهرمان به او مي نگرند. امروز مثل ديروز است آقاي خاتمي، با اين تفاوت که امروز ما شده است، حاصل قيام آمران به معروف دوران اصلاح گري. يادتان هست شهيدان امر به معروف را؟ آقاي خاتمي، امروز براي شما نامه اي مي نويسيم و مي خواهيم براي يک بار هم که شده، اين جمع مخالف را که انديشه خود را وامدار انديشه خميني کبير مي دانند، نه دشمن بپنداريد و نه از راه به در شده، و نه اينکه متهم کنيد ما را به تحجر و واپسگرايي. براي يک بار هم که شده به سخنان فرزندان اين ملت گوش فرا دهيد، قول به شرافت مي دهيم که نه از حب و نه از بغض، که از سر دلسوزي براي اسلام و انقلاب برايتان مي نويسيم. در اين نامه تاکيد شده است: ما قطره اي هستيم از درياي بيکران اين ملت، شاهدان امروز و چشم هاي کم سوي مردمي که راهشان را به اسلام خميني پيدا کرده اند. ما در دسته بندي هاي سياسي شما، از طالبان اصوليم و بنياد گرايان اسلام خواه. اما ما، در ميان خويش، خود را به تعهدي که به خويشتن سپرده ايم، مي شناسيم که عدالت بورزيم و مهر به بندگان خدا را سرلوحه عمل خويش قرار دهيم، و بستانيم حق مستضعفين را از مستکبرين. نويسندگان اين نامه با اشاره به نامه خاتمي براي فردا، آورده اند: نامه اي که مي نويسيم، به سياق نامه شماست براي فردا، همان که آرزوهاتان را در آن گفته بوديد و آتش به قلب ما زديد. آقاي خاتمي، ما همان هايي هستيم که ذوب در ولايتيم، يادتان هست؟ اين نامه را به طريقت خويش و به الهام از شما، براي امروز و فردا مي نويسيم و مخاطب خود را نه تنها شما، که انديشه شما و هم انديشان خاتمي محور مي دانيم. کلاممان را مردمان اين مرزهاي پر شهيد مي شنوند پس بيانمان را به نداي مهر در مي آميزيم و ما جمعي از مريدان خميني، با آنکه استخوانشان را آشنا ديده اند به چاقوي اصلاح دين خواهان، از سر درد دين با شما گفتگويي مي کنيم، باشد که موثر افتد. در ادامه اين نامه آمده است: چند روزي است که از سخنراني تان در دانشگاه تهران مي گذرد. آنقدر از اين سو و آنسو در آن گفته بوديد و آنقدر پاسخ ناسزا به لبخند داده بوديد که طاقتمان طاق شد و گفتيم بپرسيم آنچه بايد بپرسيم. مي خواهيم از شهيدي بگوييم بهشتي، و از جمع مرگ گويان. مي خواهيم از اصلاح طلبان بگوييم و از انقلاب خواهان. مي خواهيم از شما بگوييم و دموکراسي خواهان. مي خواهيم با شما حرف بزنيم آقاي خاتمي! مديران مسئول 50 نشريه دانشجويي دانشگاه علم و صنعت با اشاره به حضور خاتمي در دانشگاه تهران آورده اند: در آنروز، عکسي از مراد ما بر سردر محل سخنرانيتان پاره شد و خاتمي، پينه دوز نظام لقب گرفت و خاتمي خنديد. جاي تعجب نيست؟ شهيدان ما اگر هر کدامشان آنجا بودند، لب به اعتراض بلند مي کردند، شما اما گفتيد که اگر مفتح آنجا بود با آنها بود. نه آقاي خاتمي! اگر او بود و اگر با ما هم نبود، بي شک با آنها نبود. فرصت نيست که با شما بگويم از آنها که سابقون نظام اند و مي گويند ما را که جبهه رفته ايم رد صلاحيت کرده اند! فرصت نيست با شما از استحاله انديشه دانشجويان انجمن ها بگوييم. فرصت نيست يادتان بياورييم ريشه و علت انقلاب فرهنگي را، اما فرصت هست که يادتان بياوريم آنچه بايد به ياد آوريد آقاي خاتمي. آسان است که در گفتمان شما، به تمسخرِ رقيب، شکست خويش را کمرنگ جلوه دهيم و به دعواي قدرت خواهي و طعنه اندرزگويي، خود را فاتح مرزبندي هاي فکري بشناسانيم. آسان است که در ميان همه وفاداران، که حتي قطره اي هم نيستند در برابر مشابه خود در دوران بني صدر، بانگ مغالطه برداريم و مخالف را هو کنيم! آري زنده باد مخالف من آقاي خاتمي. در اين نامه تصريح شده است: در جامعه اي که نزديکان امام و مقتدايش، حرف راهبر را به زمين مي زنند و بي آنکه سندي رو کنند، نسبت مي دهند به او که آزادي بيان را بي حد و حصر طلب کرده است [و ما بدون حصرش را نديده ايم]، بايد که جاهلان بي اطلاع از اسلام، آزادي اسلام را ديکتاتوري دينداران معرفي و پرچمدار خميني را به گفتگوي دوستانه طلب کنند و لبخند تحويل مريدان دهند! اين چه رنجيست که به ما مي چشانيد؟ آقاي خاتمي، شما که شکست را تاب نداريد، آيا ظرفيت پيروزي را هم داريد؟ چرا چشم هايتان را بر شکست هاتان بسته ايد؟! انتخابات شورا، مجلس هفتم و رياست جمهوري را که خودتان برگزار کرديد. چرا به شکستتان معترف نمي شويد؟ اگر شوراي نگهبان ملاک است که شما در انتخابات ششمين مجلس اين انقلاب متهم ايد و اگر وزارت کشورتان ملاک است که شما خود شکست خود را رقم زديد در انتخابات شوراها. فرارتان را چگونه توجيه مي کنيد از پرسش هاي جوانان طرفدارتان؟ آقاي خاتمي، اين شما بوديد که جنايت خوانديد ماجراي کوي دانشگاه را، اما باز هم يادتان رفت که بگوييد بي سيم هاي وزارت کشور در دستان آشوبگران چه مي کرد. چرا پاسخي به پرسش هاي پرسشگران بلواي کوي نمي دهيد؟ نويسندگان اين نامه با بيان قسمتي از پيام امام (ره) به مناسبت پذيرش قطعنامه 598 آورده اند: از خود بپرسيد که اين سخنان، با کدام عملتان در اين چند سال بيشترين تعارض را داشت؟ آرمان انقلاب را اگر دنبال مي کرديد، آيا روزي را مي ديديم که نامه سراسر ذلت دولت اصلاحات را به شيطان بزرگ شاهد باشيم؟ اين نامه را از ترس غرش تانک هاي آمريکايي فرستاديد يا از خوف خدا؟ چه شد که اجازه داديد قيام مردمان شيعه لبنان را و تنها اميدمان به شکست انديشه سلطه گران صهيون را به قيمت آرامش خواب خويش چوب حراج زنيد؟ در اين نامه آمده است: ارتباط مان را اگر با حماس و جهاد اسلامي قطع مي کرديم، آيا مانند رهبران بي غيرت امروز عرب نبوديم که لعن مي شوند از سوي مسلمانان؛ بدين سبب که دست پرز را به گرمي فشرده اند در حالي که تا زانو در خون اهالي غزه فرو رفته اند؟ آيا منش خميني کبير، سفر شما را به تجمع اسلام ستيزان بيلدربرگ مي پذيرفت؟ در اجلاس بيلدربرگ آيا سران صهيونيزم را ديدار کرديد؟ شرم نکرديد از خميني؟ مرز اسلام آمريکايي و اسلام ناب محمدي ( صلي ا... عليه و آله) را کجا بايد جستجو مي کرديم که در دوران اصلاحات پيدايش نمي کرديم؟ آري! با اين حسن نيت شما شايد اسلام و انقلاب به ورطه تحريف افتد. مديران مسوول نشريات دانشجويي دانشگاه علم و صنعت در ادامه نامه خود آورده اند: از روز هاي سختي که در روزگاري نچندان دور در آن بوديد و از حلقه کيان، چه مي توانيم از شما بپرسيم؟ نکند که سخنان آنها، همان حرف هاي بي ربطي بود که به اصلاحات نسبت داده اند؟ دست کم مردم که به اصلاحات حلقه کيان راي ندادند! مردم به اين راي ندادند که از اصلاحات بشنوند:"خون به خون شستن محال آمد محال"( گنجي) و يا از سروش بشنوند آنچه غيرت دين خواهان را به جوشش مي آورد. تکليفتان را مشخص کنيد آقاي خاتمي، با ايشانيد و يا بر ايشان. نويسندگان اين نامه در ادامه تاکيد کرده اند: آقاي خاتمي، نگران اجراي برنامه هايتان نباشيد، زيرا که شما هشت سال رياست جمهوري اين مرز و بوم را بر عهده داشتيد، و معلوم نکرديد دقيقا برنامه تان چيست، هدفتان چيست و راهکارتان را چگونه تعريف کرده ايد؟ چرا نگران اجرا نشدن برنامه هاي نداشته تان هستيد؟ شايد هم تمام برنامه شما همان لوايح دوقلو بود که از ابتدا هم معلوم بود به علت مغايرت با قانون اساسي اجازه تصويب نخواهد يافت. بد نيست به جاي انقلاب اسلامي، برنامه ريزي به اين زيبايي و دقت را به جهان صادر کنيم؟! برنامه اي که شما اين گونه تعريف کنيد، بي شک در 8 سال که هيچ، در 28 سال هم به نتيجه نخواهد رسيد. در اين نامه تاکيد شده است: آقاي خاتمي، مردم ما پشت سر رهبري ايستاده اند و انرژي هسته اي و سازمان موشکي و نظارت استصوابي بهانه است دست دشمنان" و انّ کثيرا من الناس عن آياتنا لغافلون“. و اما ماجراي آمدن ها و نيامدن ها. امري که در اين دوران شده است بازي اهل سياست و شعري در دست مخالفان که رديفش شده است شوراي نگهبان. آنان که نظم نو خواستارند، نه به قافيه اشعار سرايند و هر آنکه صاحب نظمي در نظام اند را، به چالش خواهند. با اين اوصاف، آقاي خاتمي؛ نبايد انتظار واکنشي مهم و تاثير گذار از اين مردم داشت، چرا که ايشان، رد صلاحيت شدگان را چون بازيگران سيرک مي پندارند ونه فعالان سياسي! اگر اين فعالان سياسي توانستند فايده اي از خويش به مردمان رسانند، مي توان اميد اصلاح نظر مردمان داشت ورنه اين مردم در نظر اين بي صلاحيتان تير و ترکش خورده و زوار از تخته در رفته، همان جماعت قابلمه به دستند که براي غذاي حسين بن علي صف مي کشند ( بيان عالمان علم اصلاح، در دوره هشت ساله اصلاح خواهي ) و لياقت اين مردم همان خاتمي است!!! و در نگاه مردمان نيز ايشان مشتي پي جوي صندلي اند که زمين سفت برايشان مايه رنج است و زحمت. نويسندگان اين نامه با اشاره به 8 سال در قدرت بودن دولت اصلاحات تاکيد کرده اند: امروز مي خواهيم به يادتان آوريم پيمانتان را با اين مردم. آقاي خاتمي، ما نمي گوييم که هر آنچه در هشت ساله اصلاحات بر سر نام خميني و شهيد آمد از سوي شما بر ايشان وارد شد، اما شما را تبرئه هم نمي کنيم از اين که هيچ نقشي نداشته ايد. در اين که شعارهاي شما، تامين کننده بخشي از آرمان خميني بود شک نمي آوريم، اما پرسشي را مطرح مي کنيم که اساسي ترين پرسش است. اگر خاتمي فريادش را بر زنده باد مخالف بنا کرد، پس چرا هميشه در ميان آنهايي رفت و با آنهايي نشست و گفتگو با آنهايي کرد که سينه چاکش بودند. مگر خاتمي، اول طرفدار مخالفان خود نبود؟ براستي چرا خاتمي از پاسخگويي به هر گفتماني که ريشه در آرمان هاي اصيل انقلاب دارد، سر باز مي زند و حتي علاقه اي هم براي شنيدن انتقادات ايشان نداشته و ندارد؟! آيا شما تنها موظف بوديد به حمايت از روزنامه هاي بسته شده؟ و يا اگر فرصتي داشتيد بايد روزي به کمک بزرگترين خيرخواهتان و عميق ترين منتقد انديشه خرداد محوران هم مي رفتيد. اين انديشه و معيار دوگانه باعث شده است که ما شما را دعوت کنيم تا پاسخي بدهيد به اين پرسش جوانان دانشگاه علم وصنعت که منتقدين شما در ميانشان کم نيستند، که حاصل عمر اصلاحات چه بود و چه شد که زايشي از متن جبهه دوم خرداد ايجاد نشد؟ دانشگاه علم صنعت 104 شهيد سرافراز را تقديم اسلام و انقلاب کرده است. در اين ميان اما آنچه دل را به درد مي آورد اينست که وصيت نامه اين شهيدان، آکنده از ياد ولايت فقيه است . نويسندگان اين نامه در پايان آورده اند: ما شما را دعوت مي کنيم تا به خانه رئيس جمهور محترمِ فعليِ کشورمان بياييد و مردانه از شعار زنده باد مخالف من دفاع کنيد. اين بار پرسش هايمان را شفاهي پاسخ دهيد، هرچند که شما پاسخ دوستدارانتان را هم کتبي مي دهيد چه رسد به مخالفان! بياييد تا رودر رو درباره اسلام ناب محمدي(ص) و انقلاب خميني گفتگو کنيم. بياييد براي يک بار هم که شده، احترام شعور مخاطبانتان را حفظ کنيد و دولت خود را در برابر مخالفان به نقد بگذاريد. انتظار ما از شما در حد انتظار از خاتميست و نه بيشتر، آنهم خاتمي در عمل و نه در شعار. نام نشريات و مديران مسئولان امضاکننده اين نامه به شرح زير مي باشد: آب وخاک- سيد احسان دهناد، اعتدال مصطفي- سهل آبادي، آفتاب شب- حميد رضا حيدري، آيينه- سيد مظاهر صالحي، امتداد نو- علي پاليزدار، امروز- محمد حسين عباباف، باداباد- مجتبي آقا جان تبار مقري، باران نو- ميثم فرج اللهي، بحر- عليرضا نوروزي، بيان- ميثم حاج لري، بهاراميد- امير هاشم پور، بهلول- مجتبي شهراب، بي حرکت- محمد شيخ، پابرهنگان- هادي قديمي، پاورقي- سيد مجتبي حسيني، پرونده- عليرضا ناصحي، پيک شب- محمد بُن، تصعيد- سعيد جواديان فر، تکاپو- محمد زمانيان، حرکت- عباس نعيمي، خبر- محمد قنادي، خورشيد- مهدي حسين لقب، خيزش هفته- عليرضا کچلو، خيزش نو- علي محمد ابراهيمي، دانشگاه ما- حسين خادمي، راهبر- اصغر عيوضي، روايت- حامد کرمي پور مقدم، روشنگر- سعيد سليماني، رويش نو- معصومه عيسي آبادي، رهاورد- سيد اميد خداشناس، رهنمود از جانب دوست- حامد زماني، ساباط- محمد صادق محبوبي، ساروان- مهدي نصر اصفهاني، سبکبالان- ميرسبحان سادات، سرباز- روح ا... رضوي، شاهراه- سيدحسن ذبيحي فر، شکوه- علي سعد، صفير- محمد رضا شفيعيان، طلوع- مصطفي اسماعيلي شاهرخت، عصر نقد- مصطفي کنعاني مقدم، گسترش- محمد حسين برزگري بافقي، لقمه- مراد علي شاکري نيا، معمار- ميثم مسيب نيا، نقد درون- محمد حسين مصباح، نواب- عباس دانش طلب، نهيب- فاطمه خداورديان، نياز محمد رضا منتظري، وحد وحيد پير جليلي، وصال مهدي روحاني نسب، وقايع اتفاقيه سعيد خدامي اشکذري.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 285]
-
گوناگون
پربازدیدترینها