واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
در حالی که بسیاری منتظر بودند با توجه به گستردگی و پیچیدگی عملیات تروریستی هند، تشکیلات امنیتی دهلی سرنخهای ماجرا را پیدا کننداما ناگهان وزیر کشور و مقامهای دستاندرکار به طور رسمی جرم این واقعه تلخ را متوجه همسایه و رقیب سنتی خویش ساختند. هندیها هنوز اجساد قربانیان غائله بمبئی از سنگ فرش خیابانها و هتلهای این کشور جمع آوری نشده بود که حکم خویش علیه متهم و مظنونان حادثه را صادر کردند. در حالی که بسیاری منتظر بودند با توجه به گستردگی و پیچیدگی این عملیات تروریستی تشکیلات امنیتی دهلی مدتی را به جست و جوی سرنخهای ماجرا بگذرانند اما ناگهان وزیر کشور و مقامهای دستاندرکار با حضور در جمع خبرنگاران به طور رسمی جرم این واقعه تلخ را متوجه همسایه و رقیب سنتی خویش ساختند. همه یافتههای تیمهای ضد تروریستی دهلی از این واقعه، نوار اعترافاتی است که از تنها بازمانده گروه مهاجم بمبئی در دست دارند که در این نوار او از تبار پاکستانی خویش و نیز نقش مشترک یک گروه تندرو مستقر در کشمیر و افسران اطلاعاتی اسلامآباد دراین واقعه سخن گفته است. سخن در این باب که آیا جمعبندی سریع سران دهلی از واقعه پیچیده برای اقناع افکارعمومی کفایت میکند یا نه؟ فراوان است اما آنچه در شرایط فعلی مهم است بحران دیگری است که از بطن بحران بمبئی سر برآورده و گریبان همه ساکنان دو سوی کشمیر را فرا گرفته است. تا حدی که منابع خبری منطقه اکنون از صف آرایی ارتشهای دو کشور درمرزها خبر میدهند. نکته مهم این است هر دو کشور اکنون امنیت و وحدت را در اولویت برنامههایشان قرار دادهاند. برای آنها تنش و بحران یک سم مهلک است. هندیها برای پیشبرد برنامه توسعه اقتصادی خویش و اجرای طرحهای سرمایهگذاری به امنیت وابستهاند و پاکستانیها برای دفع خطر شورشهای شبه نظامیان و نیز دور کردن موج اثرات مخرب جنگ افغانستان. اختلافهای دو کشور همسایه اکنون در حد جنگ روانی و لفظی ادامه دارد اما بدون شک در صورتی که این فضای تنش تداوم یابد احتمال وقوع هر بحرانی وجود دارد بویژه این که علاوه بر مدیران و مقامهای دولتی، افکارعمومی دو کشور نیز در این تنش مشارکت جستهاند و در چند روز اخیر چند رشته تظاهرات و تحصن در شهرهای مختلف دو کشور برگزار شد و که آهنگ هند ستیزی و پاکستان ستیزی داشتند. سابقه تاریخی شبه قاره حکایت از آن دارد که این گونه خصومت ورزیها منشأ حوادث ناگواری مثل حمله به دیپلماتها و اتباع دو کشور منجر میشود و قبل از همه زندگی مردم عادی بویژه در نقاط مرزی به خطر میافتد. ابطال پروژه صلح تصمیم گیران دو کشور کمابیش پی به این واقعیت بردهاند که طراحان حمله 26 نوامبر پروژه صلح دو کشور را هدف قرار داده بودند و یکی از قویترین فرضیهها این است که معلمان حرفهای این حمله با اندیشه جلوگیری از اتفاقی که قرار بود در اتاقهای مذاکره دهلی و اسلامآباد رخ دهد جلوگیری کردند. قراینی که این فرضیه را اثبات کند فراوان است که مهمترین آن انتشار خبرهای مربوط به دیدار قریب الوقوع سران دو کشور بود و این که آصف علی زرداری از ابتدای روی کار آمدنش هدف خویش را سازش با همسایه اعلام کرده بود. مسئله اصلی این است که گروههای مخالف طرح سازش از اطلاعاتی که درباره کم و کیف طرح معامله تاریخی دو کشور مطرح میشد نگران بودند زیرا این طرحها حکایت از آن داشت که قرار است این معامله به بهای جدایی دو پاره کشمیر یا حتی سه شقه شدن این ایالت انجام گیرد. افزون بر این مطرح شدن نام آمریکا به عنوان یکی از میانجیان این طرح و حتی استقرار پایگاه احتمالی این کشور در این نقطه نیز بر نگرانیها میافزود. در هر صورت آنچه مسلم است این حمله از سوی هر جریانی سازماندهی شده باشد، پروژه صلح دو کشور را تا مدتی نامعلوم به تأخیر انداخت. فرضیه جنگ چهارم مرزهای دو کشور اکنون سرشار از جو تنش است هر چند مقامهای دو کشور گفتهاند هیچگونه تنشی در مرزها وجود ندارد.اما واقعیت این است که گزارشهایی درباره جابجایی و استقرار نیروهای جدید هندی در مرز با پاکستان دریافت شده است که این جابهجاییها در واقع به معنای آرایش تهاجمی است و در پی اصرار چندین باره دهلینو مبنی بر دخالت اسلامآباد در حوادث اخیر بمبئی مقامهای امنیتی پاکستان گفتهاند که ممکن است ارتش نیروهای بیشتری را به مرز با هند اعزام کند. اما اکنون سؤال این است که آیا بحران بمبئی ممکن است نایره جنگ تازه را در کشمیر شعلهور سازد و این موج تنش استعداد آن را دارد که به یک نزاع چهارم منتهی گردد. در حال حاضر فرضیه جنگ چهارم را بیش از همه آمریکاییها مطرح کردهاند جان بولتون که به عنوان تئوریسین افراطی در تیم بوش شهرت دارد هم اکنون مدعی بروز جنگ جدید در شبه قاره شده است. بولتون گفته است پس از جدایی از انگلیس سه جنگ متعارف بین این دو کشور اتفاق افتاده است در بسیاری از مواردی که تنش بالاست درگیری روی میدهد او حتی تصویر فاجعه باری ارائه کرده و گفته است که اگر این تنش افزایش یابد نه تنها با خطر جنگ متعارف دیگری مواجه خواهیم بود بلکه مسئله این است که هر دو کشور از توان هستهای برخوردارند اما واقعیت این است که فرضیه جنگ جدید در روابط دو کشور از هر حیث یک نظریه سست بنیاد است اول از این حیث که نظام تصمیمگیر دو کشور متفاوت از همه دورههای تاریخی میاندیشد؛ هر دو جناح حاکم بر دهلی و اسلامآباد، دولتهای اقتصاد محور هستند و بیش از همه منافع اقتصادیشان را در سیاست خارجی لحاظ میکنند این دیدگاه در جبهه هندیها قوت بیشتری دارد که در وضع فعلی امنیت را شاهرگ توسعه اقتصادی خویش میدانند. نکته قابل تأمل در باره تغییر تفکر رهبران دو کشور کاهش نقش ارتش در تصمیمگیریهای کلان است. هند و پاکستان در دورهای به سوی سه جنگ خانمانسوز رفتند که نظام سیاسی بویژه پاکستان در سیطره ژنرالها بود اما اکنون به نظر میآید وزن و نفوذ احزاب سیاسی در پیشبرد سیاست خارجی دو کشور افزون شده است. البته دور شدن فرضیه جنگ از روابط دو کشور به معنای این نیست که صلح و آشتی آنها نزدیک است. تحقق پدیده صلح کامل به اندازه همان فرضیه جنگ دشوار و پیچیده است. پیامدهای قطعی بحران از آنچه در یک هفته اخیر بروز کرده میتوان دریافت که این بحران هیچ سودی برای دو کشور رقیب ندارد.در میان پیامدهای گوناگونی که غائله بمبئی در پی دارد عاید دهلی و اسلامآباد از این بحران جز بی ثباتی و بالارفتن دیوار بیاعتمادی نیست لذا اکنون برای دو دولت حاکم بر دهلی و اسلامآباد عبور از این بحران جنبه حیاتی دارد و به نوعی بقای سیاسی مانموهان سینگ و یوسف رضا گیلانی به نحوه مواجهه آنها با این حادثه گره خورده است. به باور ناظران این حادثه برای طرف پاکستانی دردسرهایی بیش از حریف هندی در بر خواهد داشت. فرض قریب به یقین این است که آمریکا و شرکای غربی آن از این بحران برای اعمال فشار بیشتر بر اسلامآباد و نفوذ بیشتر در نظام تصمیمگیری این کشور بهره ببرند. این حادثه اکنون مجوزی طلایی برای آمریکا فراهم کرده تا هر سه هدف خویش در ارتباط با پاکستان یعنی مداخله در نواحی قبایلی سرحدات، مهار سازمانهای اطلاعاتی این کشور بویژه آیاسای و بالاخره درگیر کردن پاکستان در پروژه انحلال گروههای مبارز کشمیر و شبه قاره را بر آورده سازد. نباید از نظر دور داشت که فرضیه دخالت گروههای وابسته به آیاسای در بمبئی را اولین بار آمریکاییها مطرح کردند. اکنون نیز محور گزارش رسانههای آمریکایی این است که گروه لشگر طیبه عامل این حادثه است و عناصری از دولت پاکستان ازجمله سرویسهای اطلاعاتی یا دیگر بخشهای نظامی در این حادثه نقش داشتهاند. آمریکاییها چنان که از موضع چند روز اخیرشان پیداست نه تنها تماشاچی بازی خونین بمبئی نبودهاند بلکه در نقش مشاور طرفهای هندی ظاهر شدهاند تاحدی که حتی کاندولیزا رایس تصمیم گرفته به عنوان اولین دیپلمات بلند پایه غرب به دهلی برود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 303]