محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826301714
خاطرات ناطق نوري از نقش رفسنجاني در تشكيل كارگزاران
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نوري ميگويد: بحث كارگزاران را آقاي هاشمي رفسنجاني مطرح كرده بود و بحث پنج نامزد بهانه بود. تصميم تشكيل كارگزاران از قبل گرفته شده بود. مقام معظم رهبري هم با كارگزاران برخورد كرده و فرموده بودند آنهايي كه وزير هستند و مسئوليت دارند نميتوانند در اين تشكيلات باشند. حجت الاسلام والمسلمين ناطق نوري در بخشي از خاطرات خود كه توسط مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر شده، به شرح چگونگي تشكيل كارگزاران سازندگي در آستانه انتخابات مجلس پنجم، محاكمه كرباسچي و جريان استيضاح عبدالله نوري و عطاءالله مهاجراني در مجلس پنجم پرداخته است.وي مي گويد: معمولا آقاي هاشمي كه عضو شوراي مركزي جامعهي روحانيت هم هستند، به طور فعال در جلسات جامعه روحانيت شركت نميكردند؛ مگر اين كه جلسه نزد ايشان و با ميزباني ايشان تشكيل ميشد. غير از فصل انتخابات و نزديك شدن به انتخابات هم، ايشان كمتر حضور پيدا ميكردند. ميگفتند: «از لحاظ امنيتي براي شما مشكل است، چون محافظين ميآيند و همه چيز را به هم ميريزند و من از اين وضع ناراحت ميشوم، اجازه بدهيد من نيايم»؛ اما در مقطع انتخابات به طور جدي ميآمدند. ايشان اهل فكر، طرح و پيشنهاد هم هستند، در جمعبندي قضايا، به خاطر تجربهي بسيار زيادي كه دارند، موفق ميباشند. ما نيز در جلساتي كه در آستانه مجلس پنجم مطرح بود، اشخاصي را معرفي ميكرديم. (1)در رابطه با مجلس پنجم، قبلا كار كارشناسي انجام و ليست هم تهيه شده بود. هم چنين قرار شد در شوراي مركزي جامعه روحانيت، رأيگيري مخفي يا علني هم براي انتخاب عدهاي انجام شود. تا اين كه مطرح شد جريانهاي ديگري هم هستند و ميخواهند ليست بدهند. استنباط من اين است كه ـ ظاهرا با آقاي هاشمي ـ صحبت كرده بودند و تصميم داشتند كه يك تشكيلاتي راه بيندازند و فقط به دنبال بهانه بودند كه توجيهي براي تشكيلاتشان بيايند. آقاي هاشمي گفتند: «يك عدهاي هستند كه خواستهايي دارند و اگر شما به خواستههايشان عمل كنيد، آنها ليست نخواهند داد. در غير اين صورت، آن ها اقدام به تهيهي ليست ميكنند». خواسته آنها اين بود كه حداقل پنج نفر از افرادي را كه معرفي ميكنند ما در ليست خودمان قرار دهيم.واقعيت اين است كه از قبل برنامهها رديف بود و آنها هم كساني را پيشنهاد داده بودند كه ما نميتوانستيم همه را به راحتي قبول كنيم. آقاي هاشمي ادامه دادند: آقايان امامي جماراني، توسلي، محمدعلي انصاري، محجوب و يك نفر ديگر كه بعدا گفتند عبدالله نوري. ابتدا اعضاي جامعه روحانيت اين اسامي را نپذيرفتند و بيان كردند كه بعضي از اينها از مجمع روحانيون هستند، مگر آنها كسي از ما را در ليستشان ميگذارند، ولي در عين حال ميگفتيم اگر هم قرار شد اينها بيايند، يك هماهنگي ميشود و جرياني به وجود نميآيد. به دنبال اين رفتيم كه ببينيم جريان چيست؟ خودم به آقاي امامي جماراني تلفن كردم. ايشان گفت: «من اصلا كانديد نيستم و نميخواهم به مجلس بيايم»؛ آقاي توسلي و آقاي انصاري هم همينطور.بنابراين معلوم شد كه اصلا موضوع چيز ديگري بوده و آن بحث كارگزاران بود كه آقاي هاشمي آنها را مطرح كرده بود. آقاي محجوب ميپذيرفت و رد نميكرد، ايشان در ليست آن طرف بود و خوب چه بهتر كه در ليست اين طرف هم باشد. آقاي عبدالله نوري را هم آقاي هاشمي ـ در مجلس ختم مادرشان ـ گفت كه در ليست بگذاريد. در شوراي مركزي جامعه روحانيت، اين مسأله مطرح شد و تأكيد گرديد كه اين افراد را آقاي هاشمي معرفي كردهاند. پس از رأيگيري در شورا، آقاي محجوب رأي آورد، اما آقاي عبدالله نوري رأي نياورد كه در ليست قرار بگيرد و آقايان ديگر هم در جامعهي روحانيت اصلا آن را نپذيرفته بودند.آقاي هاشمي از اين قضيه متأثر شدند، اما من گفتم كه در جامعه رأي نياورد. بالاخره ما يك جهت داريم، يك خط داريم، به آنها ميگفتم: «اگر ميخواهيد كار سياسي كنيد، بايد جهتدار حركت كنيد. ..» و همين بهانهاي شد كه كارگزاران اعلام موجوديت كنند. (2) يقينا در مورد اين جريان، قبلا برنامهريزي و مطالعه شده بود زيرا يك حزب به اين زودي تشكيل نميشود و نميتواند به اين سرعت آن چنان سريع وارد ميدان شود و تبليغات گستردهاي راه بيندازد. آقاي هاشمي در يك مقطعي، به من گفتند: «فائزه ـ دختر ايشان ـ را هم در ليست بگذاريد». من گفتم اصلا جامعهي روحانيت با اين تفكر نميسازد، آقاي مهدوي كني و ديگران ايشان را قبول نميكنند؛ در واقع معرفي اين نامزدها بهانهاي براي اعلام موجوديت كارگزاران بود.وقتي كارگزاران سازندگي اعلام موجوديت كرد، مقام معظم رهبري يك برخوردي با آنها كرد و فرمود: «آنهايي كه وزير هستند و مسؤوليت دارند نميتوانند در اين تشكيلات باشند». لذا چند وزير كه در ليست كارگزاران بودند، كنار رفتند و ديگران كه ماندند وزير نبودند، بلكه افرادي همانند مرحوم نوربخش رييس بانك مركزي، آقاي كرباسچي شهردار تهران و آقاي محمدعلي نجفي كه آن موقع در آموزش و پرورش خدمت ميكرد، بودند. كارگزاران بدين نحو تشكيل و مدتي بعد هم وارد ميدان تخريب شدند. حداقل تخريب آنها اين بود كه با حجم پول زياد، روزنامهي «بهمن» را راه انداختند كه آقاي مهاجراني ـ رييس كارگزاران ـ در آن حرفها و حملاتي عليه من داشتند. از جمله اين كه مطلبي را با عنوان «آرزو خواهي ليك اندازه خواه» در ارتباط با من نوشته بودند. اصلا پردهبردريها از آنجا شروع شد كه بيان كردند كه جناح راست و جناح بازار، يك جلسهاي را با آقاي ناطق گذاشته، سرمايهداران را جمع كرده و دو ميليارد تومان پول از اينها گرفته است كه همه دروغ بود، درواقع، عدهاي جمع شده بودند و در آن مجلس 12 ميليون تومان به ما دادند.اگر كسي از خود كارگزاران ميپرسيد كه شما از كجا پول ميآوريد، ميگفتند: «ما با صنعت و صنايع ارتباط داريم، مراكز توليد به ما ميدهند»؛ بنابراين آنهايي كه از مركز تجارت پول ميگيرند، مشروع نيستند، اما از جاي ديگر مشروع است؟! كه البته ليست آن شركتهايي كه اينها پول گرفتند و خودشان هم نوشتند را من دارم. آقاي كرباسچي ليست آن شركتهايي كه براي انتخابات از آنها پول گرفته بود را بنا به دستور رهبري به ايشان دادند. ما نيز ليست مالي خودمان را به ايشان داديم. من مسؤول كلي بودم و خودم در دريافت پول دخالت نميكردم، اما كارهاي مقدماتي و پيگيري آنها را خودم انجام ميدادم. از لحاظ منبع مالي، ما نه كارخانه داريم نه تجارت، نه واسطهكاري و رانتخواري، ناچار بوديم از همين آدمهاي متدين كه هم فكر ما هستند، پول بگيريم؛ البته آنها هم حاضر بودند براي تفكرشان پول خرج كنند. (3)وقتي كارگزاران وارد شدند، با حجم عظيمي از تبليغات، جامعهي روحانيت را بايكوت كردند. دوستان ما ميگفتند: «شما چطور تبليغات نداريد». ميگفتيم: «داريم، ولي اين قدر تبليغات آن طرف زياد است كه نمي توانيم خود را نشان دهيم». با اين كيفيت، در انتخابات مجلس پنجم، خانم فائزه هاشمي وارد صحنه شدند كه رأي بالايي هم آورد. البته حرفهاي خود او هم رأي آور بود، در مجلس پنجم رأي اول تهران از من بود، اما بعضيها قايل به آن بودند كه رأي اول براي خانم فائزه هاشمي بوده است.گاهي خود آقاي هاشمي پيگيري ميكرد و گاهي فرزندان او ميرفتند در وزارت كشور و پاي دستگاه كامپيوتر ميخوابيدند و ميخواستند ببينند اين رأيها چه شده است. در اين جريان به آقاي بشارتي و تابش كه مسؤوليت انتخابات را داشتند، خيلي جفا شد، آن ها واقعا سالم عمل كرده بودند.ماجراي آقاي كرباسچي قبل از اين كه ماجراي آقاي كرباسچي به خدمت مقام معظم رهبري برسد، بين رييس جمهور و رييس قوهي قضاييه ـ آقاي يزدي ـ اختلاف شده بود؛ آقاي هاشمي از دولت حمايت ميكرد، چون بالاخره كرباسچي از كارگزاران بود. آقاي فرمودند كه سران بنشينند و آقاي محمدي گلپايگاني هم شركت كند تا به يك جمعبندي برسند. اين جلسه در دفتر من تشكيل شد. به آقاي يزدي گفته شد: «اگر ميخواهيد اين پرونده را حل كنيد، بدهيد به فلان شعبه يا فلان قاضي و از شعبهي قبلي پس بگيريد.» آقاي يزدي ميگفت: «از نظر قانوني نميشود من پرونده را از اين شعبه بگيرم و به شعبهي ديگر بدهم».ديدم كه آقاي يزدي حرف درستي ميزند، بعدا با خود گفتم اين كه راه حل نيست، ايشان در حيطهي اختيارات خودش ميتواند تصميم بگيرد. اولا حق ندارد از يك شعبهاي پرونده را بيجهت بگيرد و به يك شعبهي ديگر بدهد. ثانيا، اصلا چرا از اين شعبه بگيرد و به شعبهي ديگر بدهد، خلاف قانون نبايد كاري انجام گيرد؛ لذا اين جلسه و جلسهي بد از آن هم بيثمر ماند، مقام معظم رهبري هم فرمود كه قوه قضاييه و همان دادگاه، جريان را پيگيري كنند و به نتيجهاي برسند. در همين كشمكشها بود كه تعدادي از نمايندگان مجلس در تاريخ 15/2/1378 نامهاي خدمت آقا ـ مقام معظم رهبري ـ بدين شرح نوشتند:محضر مبارك رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيتالله خامنهاي مدظله العالي با سلام وافر اكنون كه پس از دو سال رسيدگيهاي قضايي به پرونده ي آقاي غلامحسين كرباسچي و صدور حكم نهايي توسط دادگاه تجديد نظر تهران به جرم اعمال تخفيف در مورد پنج قطعه زمين واگذاري به مديران شهرداري، به تحمل دو سال زندان محكوم گرديد و از آن جا كه اولا اعطاي چنين امتيازاتي براي جذب و حفظ نيروهاي كارآمد در مجموع دستگاههاي دولت رويهاي معمول بوده و هست، ثانيا نظر به خدمات ارزنده ي ايشان در سمت شهردار تهران، خواهشمنديم به هر نحو كه صلاح و مصلحت ميدانيد، دستورات لازم براي حل مشكل صادر نماييد. از خداوند متعال عزت و سربلندي اين ملت بزرگ را در سايهي آن رهبر فرزانه خواستاريم». تقريبا صد و چهل و پنج امضا خدمت آقا دادند. چون نمايندهها نامه را داده بودند، آقا خطاب به من در تاريخ 20/2/1378، نامهاي بدين شرح نوشتند: (4)«جناب حجتالاسلام والمسلمين آقاي ناطق نوري، دامت توفيقاته خدمت حضرات نمايندگان محترم امضا كننده، دامه تاييداتهم؛ با سلام و تهيت نامهي حضرات به اين جانب، ملاحظه شد. اميد است انگيزهي دفاع از مديران اجرايي كه در جاي خود مورد تأييد اين جانب است، به ايجاد مصونيت قضايي در قبال تخلف از قانون نينجامد. در باب پروندهي مورد اشاره، شايسته است مسؤولان محترم قوهي قضاييه براي رفع ابهام، هر گونه توضيح كه لازم است، در اختيار افكار عمومي بگذارند. نمايندگان محترم و ديگر مسؤولان نيز شايسته است در فضاي ذهني جامعه به التهاب آفريني كه خواسته ي دشمنان آنهاست، كمك نكنند. به هر حال مرجع حل و فصل اين امور قوهي قضاييه است و صلاح كشور و ملت در آن است كه احكام قضايي با انگيزههاي مختلف مورد خدشه قرار نگيرد. توفيق همه ي نمايندگان محترم را در كوتاه كردن دست دشمنان اسلام و ايران از خداوند تبارك و تعالي مسألت ميكنم. والسلام عليكم و رحمه الله سيد علي خامنهاي 20/2/1378من هم اين نامه را براي نمايندگان تكثير كردم. سرانجام آقاي كرباسچي محاكمه و محكوم شد و به زندان افتاد؛ بخشي از دورهي محكوميتش را هم كشيد تا اين كه نامهاي خدمت مقام معظم رهبري نوشت و درخواست گذشت و عفو كردند كه مورد موافقت رهبري قرار گرفته و آزاد شد.استيضاح عبدالله نوري وقتي آقاي شيخ عبدالله نوري ـ قبل از وزير شدن ـ وارد مجلس پنجم شد، جناح اقليت همهي نيروهايش را براي اين كه ايشان رييس شود، بسيج كرد. در انتخابات رياست موقت مجلس، فاصلهي آراي ايشان و من بسيار كم بود، شايد ده تا پانزده رأي من بيشتر آوردم. در انتخابات دايمي رييس مجلس هم ايشان كانديد شد، كارگزاران و جريانهاي طرفدار ايشان خيلي تلاش كردند تا رأي بياورد، ولي ابن بار، فاصله آراي من با ايشان بيشتر شد. سپس به عنوان وزير در دولت آقاي خاتمي، معرفي شد و رأي آورد. هر چند مجلس مخالف وي بود، ولي به خاطر مصالح مملكت كه خارجيها نگويند چوب لاي چرخ دولت جديد ميگذارند، علي رغم ميل خود به وي رأي دادند.در دورهي چهارم، نمايندگان مجلس، در زمان آقاي هاشمي، طي نامهاي از ايشان خواستند تا آقاي عبدالله نوري را به عنوان وزير كشور معرفي نكند، من هم مداركي خدمت آقاي هاشمي دادم و خواستم كه عبدالله نوري به مجلس معرفي نشود كه ايشان هم پذيرفتند، اما آقاي خاتمي در انتخاب وزاريش با من، هيچ مشورتي نكرد. (5)آقاي عبدالله نوري مدتي وزارت كرد، چندين مرتبه هم از او در مجلس سوال شد. معمولا وقتي وزير پاسخ يك سؤال را ميدهد، مينشيند تا نمايندهها بيايند نزد او هم حرف بزنند، اما آقاي عبدالله نوري يك بار كه براي پاسخ به مجلس آمده بود، به محض تمام شدن حرفش، سرش را پايين انداخت و بيرون رفت. اين رفتار به خيلي از نمايندهها برخورد كه اين خيلي بياعتنا حرف زد و بيرون رفت. روز استيضاح ايشان، وقتي صحبتش تمام شد، من را نگاه كرد و گفت: «حالا امروز بايد بنشينم يا بروم»، من گفتم: «نه اتفاقا امروز، روز رفتن است». بعد روزنامهها تحليل كردند كه رييس مجلس از اول ميدانست كه آقاي نوري رأي نميآورد، لذا گفت: « امروز، روز رفتن است». من در صحبتي گفتم: «اين كه من گفتم امروز، روز رفتن است». نه به اين معنا كه وزير نشوي، منظور اين بود كه امروز ديگر بعد از صحبت نبايد بنشيني، چون رأيگيري است و در رأيگيري خود وزير نبايد بنشيند». تفسير مطبوعات چنين بود كه آقاي ناطق از اول ميدانسته و سناريو به رهبري او تنظيم شده بود. شعارهايي عليه مجلس و شخص من داده شد از جمله: «مجلس استبداد، مجلس زوري» يا «مجلس زوري نميخواهيم، ناطق نوري نميخواهيم».جالب است كه اخيرا (6) آقاي شريعتمداري چيزي درباره ي مجلس گفت كه صداي همه در آمد كه «چرا مجلس را تضعيف ميكني». آن زمان اينها نميگفتند كه چرا مجلس را تضعيف ميكني؟! عدهاي از آنهايي كه مجلس را تضعيف ميكردند، حالا مجلس ششم خودشان مجلس شدند.استيضاح عطاءالله مهاجراني مبناي استيضاح آقاي مهاجراني همان تذكرات رهبري بود و توجيهي كه نمايندگان براي استيضاح مهاجراني داشتند، حرفهاي آقا ـ مقام معظم رهبري ـ بود. ايشان چه در شوراي انقلاب فرهنگي و چه در دولت ـ تصريح كرده و به خودش خطاب كرده بودند؛ هم چنين به رييس دولت نيز گفته بودند. نمايندگان هم بر مبناي فرمايشات رهبري و اشكالات فراوان در حوزههاي فرهنگي و مديريتي آقاي مهاجراني، استيضاح را امضا و در مجلس مطرح كردند.تركيب مجلس از يك اكثريت، اقليت و تعدادي ميانه رو تشكيل ميشد. افراد ميانه رو، نه اين طرف هستند، نه آن طرف. گاهي هواشناسي ميكنند كه كدام طرف باد ميآيد، به آن سمت ميروند. بعضيها هم مستقلند. به معناي واقعي كلمه، اين ها در رأي دادن سرنوشت سازند، يعني ممكن است كه اكثريت صد و بيست نفر باشند و اقليت هشتاد نفر، يك عده ده تا بيست نفره هم غايبند و سي تا چهل نفر هم مستقلند كه اينها هر طرف بروند، معادله را به هم ميريزند.در مورد اسيتضاح در دور اول و دوم مجلس، نظر شوراي نگهبان غير از الان بود كه به سود وزارت بود. پيشتر شوراي نگهبان معتقد بود كه بايد رأي اعتماد بگيرند و معنايش اين بود كه رأي قبلي وزير «كان لم يكن» است اين بار نيز بايد رأي بگيرد. هر كس موافق وزير است، رأي سفيد، هر كس مخالف بود رأي كبود ميداد و هر كس ممتنع بود با مخالفين جمع ميشد و ممتنع مخالف محسوب ميشد و اين به ضرر وزير استيضاح شونده بود. در دوره ي سوم يا چهارم، شوراي نگهبان تفسيري كرد و گفت: «استيضاح معنايش اين نيست، چون وزير قبلا راي آورده و الان هم وزير است، معناي استيضاح رأي به عدم اعتماد است، نه رأي به اعتماد، پس اصل در ماندن است. (الا من خرج بدليل). بنابراين در استيضاح، كارت سفيد معنايش موافق استيضاح و افتادن وزير شد. در حالي كه قبلا اين نبود و كارت كبود باري كساني بود كه مخالف استيضاح هستند. ممتنع هم طبعا با مخالف استيضاح جمع ميشود. بنابراين آن مستقلها (مرددين) آراءشان با مخالفين استيضاح جمع ميشد و در نهايت اين گونه بود كه ايشان رأيش را آورده، البته با فاصلهي كمي، شايد هشت تا ده رأي براي اين استيضاح كم بود.مهم اين بود كه چپيها كه خودشان را خط امامي و ارزشي ميدانستند، مخالف استيضاح بودند عليالقاعده چپ ارزشي بايد كه به استيضاح مهاجراني رأي ميداد؛ چون او اباحهگري را ترويج ميكرد؛ اما در ظاهر سياسي بودن بر ايدئولوژيك بودن غلبه كرد. بعضي از چپهاي ارزشي به دفاع از مهاجراني سخنراني و حمايت كردند كه براي من مايه ي تعجب بود، كسي كه خط امامي و ارزشي بود يك دفعه به دفاع از آقاي مهاجراني صحبت كرد. خود آقاي مهاجراني هم خوب صحبت ميكرد. بالاخره يك عده هم ممتنع رأي دادند و آقاي مهاجراني رأي آورد. در حمايت از استيضاح، آقاي سيد علي اكبر حسيني، آقاي تقوي و خانم وحيد، خيلي خوب صحبت كردند، البته بعضي از دوستان هم ممكن است كه بد سخنراني كرده باشند، پيشبيني نميشد كه استيضاح رأي نياورد. هم چنين پيشبيني نميشد كه آن چپهاي ارزشي از مهاجراني دفاع كنند؛ با اين كه شنيده بودند كه مقام معظم رهبري دو سه بار به ايشان تذكر داده، اما ميگفتند اين ملاك نيست. بالاخره طرفداران استيضاح تصميم گرفتند كه به وظيفه و تكليفشان عمل كنند؛ به قول«مرحوم آيت» ولو براي ثبت در تاريخ باشد تا آيندگان بدانند كه اينها با اين نگاه به مديريت وزارت ارشاد، موافق نبودند.پانوشت ها: 1ـ در جامعهي روحانيت، شاخه اجرايي، هيأت اجرايي و يا واحد سياسي كار كارشناسي روي افراد انجام داده و براي جلسهي شوراي مركزي ليست تهيه ميكرد. جامعهي روحانيت در انتخابات مجلس فقط كانديداي مشخصي از تهران معرفي ميكند و از استانها و شهرستانها كانديدا نميدهد، ممكن است حمايتي بكند، اما كانديدا معرفي نميكند، چون كاركرد آن طبق عنوان روحانيت تهران است، امام نظرشان اين بود و مقام معظم رهبري هم چنين نظري دارند. در انتخابات رياست جمهوري و خبرگان چون عام يا تخصصي است اين اذن را امام و مقام معظم رهبري دادهاند كه بتوانيم كانديدا معرفي كنيم. (راوي) 2 ـ كارگزاران هيچ ارتباطي با ما نداشتند و آقايان مطرح شده توسط جناب آقاي هاشمي هم هيچ ربطي به كارگزاراني نداشند. متأسفانه اكثر آنها عضو مجمع روحانيون بودند. آقاي هاشمي هر كجا بحث ميكنند، همهي مطالب را نميگويند. (راوي) 3- مثلا بنده براي مجلس ششم كه هيچ كاره هم بودم، اما پنجاه مليون تومان بدهكارم، يعني براي جامعهي روحانيت از كسي قرض كردم و چك دادم. يك سال است نتوانستم پرداخت كنم. رفتهام ريش گرو گذاشته تا يك سال را دو سال كردهاند. واقعا ما منبع مالي جدي براي جامعهي روحانيت نداريم. (رواي)4ـ البته روي نامه آقاي محمدي گلپايگاني نوشته بود: رييس مجلس شوراي اسلامي سلام عليكم ]پاسخ [مقام معظم رهبري مدظله. به نامهي جمعي از نماينگان محترم مجلس. (رواي) 5ـ وقتي كه من در آن روزهاي اول به ديدن آقاي خاتمي رفتم، ايشان گفت: «تصميم داشتم خدمت شما بيايم و از تجربيات شما استفاده كنم، چون روي كابينه خيلي فكر نكرده بودم، شما كه قبلا كار كرديد، چه كساني را براي وزارت در نظر داشتيد؟» من فقط يكي دو نفر را اسم آوردم، يكي آقاي صفري سفير ايران در مسكو كه براي وزارت پست و تلگراف و تلفن پيشنهاد كردم، چون تحصيل كرده است و آقاي خاتمي هم استقبال كرد و بعدا به هر دليل ايشان انتخاب نشد. نفر دوم هم آقاي محلوجي بود كه براي وزارت نفت در نظر داشتم، چون ايشان معادن را احيا كرد و مدير توانمندي است. الحمدالله هيچ كدام از اين دو نفر را آقاي خاتمي نپذيرفت. (راوي) 6ـ زمان انجام مصاحبه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 266]
-
گوناگون
پربازدیدترینها