تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس با يقين بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را قرائت كند، كوه‏ها به همراه او تسبيح م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820039330




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت‌وگو با فرشاد حقيقي، آهنگساز و نوازنده تنبورتلفيق ‌تنبور‌ با ‌سازهاى‌غربى‌ اشتباه ‌است


واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: گفت‌وگو با فرشاد حقيقي، آهنگساز و نوازنده تنبورتلفيق ‌تنبور‌ با ‌سازهاى‌غربى‌ اشتباه ‌است
عكس:كيان اماني

محسن ظهوري- در مراسم ششمين سالگرد بزرگداشت سيدخليل عالى‌نژاد فرشاد حقيقى گروهى 15 نفره را رهبرى كرد و بهترين برنامه آن سال را به نام خود ثبت كرد. چندى پيش در بزرگداشت فردوسي، شاهنامه كردى را در فرهنگسراى هنر به روى سن برد كه شيوه‌اى كاملا جديد در اجرا بود و به همين مناسبت نيز با او گفت‌وگويى انجام داديم.حقيقى متولد 31 خردادماه 1360 در روستاى فش از توابع كنگاور در استان كرمانشاه است. از 4 سالگى نزد پدر تنبورنوازى آغاز كرده و نزد استادانى چون سياوش اشرفي، سيدخليل عالى‌نژاد و درويش اميرحياتى درس گرفته است. خود او، بهترين و طلايى‌ترين دوران زندگى‌اش را همنشينى پنج‌ساله با سيدخليل عالى‌نژاد در تهران مى‌داند. حقيقى در سال 69 در جشنواره موسيقى در كرمانشاه مقام اول را به‌دست آورد و همين سبب شد تا گروه‌هاى موسيقى مدرسه را در دست بگيرد. گروه تنبورنوازى كنگاور در سال 67 به سرپرستى پدر او (فريدون حقيقي) تشكيل شد و بعدها از دل اين گروه و با جذب نوازنده‌هاى جديد، گروه تنبورنوازان مجذوب را تشكيل داد. اين گروه به همراه استاد ملك‌نيا، سال گذشته به مناسبت سال جهانى مولانا، در قونيه به اجراى برنامه پرداخت.

«كنگاور» شيوه تنبورنوازى خاص خودش را دارد؟

به سبك «صحنه» تنبور مى‌زنند. ما دو نوع سبك تنبورنوازى داريم، يكى «گوران» و ديگرى هم «صحنه»، در «صحنه» كسانى بودند كه شيوه‌هاى تنبورنوازى خاص خودشان را داشتند; يكى سيدامرالله شاه‌ابراهيمى بود كه شيوه خاص خودش را داشت، يكى استاد آقاخليل بود كه شيوه خاص تنبورنوازى‌اش برگرفته از شيوه تنبورنوازى استاد شاه‌ابراهيمى بود. شيوه ديگرى هم كه خيلى خاص است و متاسفانه زياد روى آن كار نمى‌شود، سبك استاد درويش امير حياتى است. من اين شيوه را با شاگردهايم كار مى‌كنم.

موسيقى تنبور با اينكه توسط كارهاى گروه شمس و شهرام ناظرى بين عموم معرفى شده اما مهجور است. البته على‌اكبر مرادى با انتشار سى‌دى‌هاى آموزشى به تازگى اقدام به معرفى مقامات مجلسى موسيقى اين ساز كرده است.

كار آقاى مرادى سبك «گوران» كه داراى شيوه‌هاى تنبورنوازى خاص خودش است. البته من سبك تنبورنوازى «گوران» را هم در كنار «صحنه» به شاگردهايم درس مى‌دهم. عمده كار من در تدريس روى شيوه تنبورنوازى آقاخليل است. اما شيوه تنبورنوازى استاد حياتى را هم درس مى‌دهم چون كسى امروزه اين كار را انجام نمى‌دهد.

چرا؟

شيوه پيچيده‌اى است. خيلى جذاب است، نمى‌دانم چرا توجهى به آن نشده. به هر حال كسى را نمى‌شناسم كه شيوه درويش امير حياتى را تدريس كند. من از 9 سالگى پريشان شيوه تنبورنوازى اين استاد شدم. شاگردى پيش استاد سياوش اشرفى كه شاگرد استاد حياتى بود خيلى در شناسايى او براى من تاثير داشت. كم‌كم نوارهاى ايشان را گوش دادم و كاملا مجذوبش شدم. از 9 سالگى خيلى جدى و به طور مستمر و محكم روى شيوه درويش امير حياتى كار كردم. وقتى به تهران آمدم، خدا تمام نعمات را در حق من تمام كرد. ما با آقاخليل در يك خانه زندگى مى‌كرديم و درويش امير (حياتي) هم يك كوچه پايين‌تر از ما بود.

خانه شما كجاى تهران بود؟

خيابان بيست و پنجم سعادت‌آباد بوديم و درويش امير (حياتي) هم يك كوچه پايين‌تر، بيست و هفتم بودند. من تقريبا هر روز يا يك روز در ميان به خانه درويش مى‌رفتم. سرى به ايشان مى‌زدم، كارهايشان را انجام مى‌دادم و ايشان هم براى من ساز مى‌زد. همين ديدارها و همين نگاه كردن به تنبورنوازى ايشان باعث شد تا بيش‌تر با شيوه‌شان آشنا شوم. درويش امير (حياتي) براى خودش دنيايى بود، وقتى ساز مى‌زد با تمام وجود از اين كار لذت مى‌برد. شادى و نشاط در تمام چهره‌اش واضح و مشهود بود.

گويا تنبور در كرمانشاه از جايگاه خاصى برخوردار است؟

كردها مى‌گويند كه موسيقى در خونشان است. اصلا زندگى را موسيقى مى‌دانند و به اين هنر خيلى اهميت مى‌دهند، مخصوصا تنبور كه موسيقى آئينى و مذهبى ماست. جداى از تنبور كه قداست خاصى برايش قائل هستيم، موسيقى را صداى خداوند مى‌دانيم. از اين طريق مى‌شود خيلى راحت به خداوند وصل شد.

درباره سبك‌ها و شيوه‌هاى تنبورنوازى بيش‌تر توضيح دهيد.

سبك و شيوه با هم فرق مى‌كند. دو نوع سبك تنبورنوازى «گوران» و «صحنه» داريم كه لحن آواز خواندن‌هايشان، نوع مضراب زدن‌ها و حتى انگشت‌گذارى‌هايشان با هم متفاوت است. در خود اين سبك‌ها، شيوه‌هاى مختلفى وجود دارد كه شيوه‌هاى استاد شاه‌ابراهيمي، استاد حياتى و استاد آقا خليل در «صحنه» و شيوه‌هاى استاد على اكبر مرادى و استاد طاهر يارويسى در «گوران»، از جمله شيوه‌هاى رايج بين اين دو سبك است.

فرق سبك تنبورنوازى «صحنه» با «گوران» چيست؟

به‌خاطر اينكه شرايط زندگى در «گوارن» سخت‌تر از «صحنه» است و از شهر بسيار فاصله دارد، سبك بكرترى نسبت به «صحنه» كه در مسير بوده دارد. موسيقى دستگاهى و ملى ايران به سبك تنبورنوازى «صحنه» تاثير زيادى داشته است. اكثر كسانى كه در «صحنه» تنبور مى‌نوازند به تار و سه‌تار هم آشنايى دارند، مثل استاد شاه‌ابراهيمى كه تارنوازى فوق‌العاده‌و رديف نوازى بسيار خوب بودند. نوازندگى يك ساز ديگر، در انگشت‌گذارى ساز تنبور اثر مى‌گذارد. ولى در «گوران» تنبورنوازان فقط تنبور مى‌نوازند. اين دو سبك در لحن هم تفاوت‌هايى اساسى دارند. نوع لحن «گوران» چكشى و محكم است.

پس سيدخليل عالى‌نژاد و على‌اكبر مرادى كه هر كدام متعلق به يك سبك تنبور بودند، چگونه در گروه تنبور شمس با هم مى‌نواختند؟

بخشى كه آن جا مى‌زدند مقامى نبود، يعنى كارشان صرف مقام‌نوازى نبود. بخش نوين تنبورنوازى بود. تنبور يك ساز ملى ايرانى است. پيش از اينكه تار و سه‌تار به وجود بيايد، تنبور وجود داشته و اين دستگاه‌ها را با همين چهارده پرده مى‌زدند. مثلا چهارگاه يا اصفهان با تنبور فوق‌العاده حماسى و زيبا مى‌شود. بعدها ربع پرده به‌وجود مى‌آيد و گوشه‌هاى خاصى به موسيقى ايرانى اضافه شد و تار و سه‌تار به وجود آمد. موسيقى ملى ما قبلا بر دستان‌بندى نيم پرده بود و بعدها ربع پرده به آن اضافه شده است. آن بخشى كه اين دو استاد كنار هم مى‌زدند، بر روى همين دستگاه‌ها بود. فكر مى‌كنم لازم است كه تاريخچه ورود تنبور به جامعه موسيقى معاصر را بگويم.

بله، حتما.

اولين بار استاد درويش امير حياتى فكر مى‌كنم در سال 1335 بود كه با نواى «على گويم، على جويم» شروع به نواختن تنبور در راديو كردند. از آن جايى كه روح با ساز عجين است و پيش از اين صداى اين ساز را شنيده، «ناله تنبور و بعضى سازها/اندكى مانده به آن آوازها» پس مشتاقان و علاقمندان زيادى جذب نواى درويش امير (حياتي) شدند. بعدها در سال 1355 استاد شاه‌ابراهيمى گروه تنبور نوازان صحنه را تشكيل داد. سيدقاسم حقيقت‌نژاد، سيديحيى رعنايي، سيد فرامرز رعنايي، معصوم شربتي، سيدخليل عالى‌نژاد، سيد جلال‌الدين محمديان، سيدحبيب شاه‌ابراهيمي، نادر نيكرو، ارسلان نيكرو و سيد فرخ حقيقى اعضاى اين گروه بودند. اين گروه اولين گروه‌نوازى تنبور در ايران بود. تا قبل از اين گروه، تنبور فقط و فقط در جمخانه‌ها نواخته ‌مى‌شد. البته ما اعتقاد داريم كه شاه خوشين، سپاه نوازنده‌اى داشته كه به نهصد نهصده معروف بوده است. مى‌گويند نه تا نهصد نفر بودند كه به دسته‌هاى چندتايى نوازنده تقسيم مى‌شدند و كل دنيا را در آن زمان مى‌چرخيدند. بعد از گروه تنبورنوازان صحنه، در سال 1364 گروه تنبورنوازان شمس به سرپرستى استاد كيخسرو پورناظرى به روى صحنه رفتند. با قطعه «مردان خدا»، ساز اهورايى و باستانى تنبور به مردم شناسانده شد. تا قبل از آن تنبور كنج عزلتى گرفته بود و فقط در مراسم ذكر نواخته مى‌شد. در برهه‌اى از تاريخ و پس از حمله اعراب، بسيارى از سازهاى ما از بين رفت ولى تنبور چون جنبه عقيدتى و مذهبى داشت، نزد مردمان اهل حق كرمانشاه محفوظ ماند و نابود نشد. كسانى كه اين ساز را مى‌نوازند بسيار براى آن احترام قائلند و بدون وضو به آن دست نمى‌زنند. همين قداست تنبور بود كه باعث شد تا از بلاياى تاريخ گذر كند و به ما برسد. تنبورنوازى‌هاى زيادى پس از گروه تنبور شمس انجام شد و كارهاى زيادى صورت گرفت ولى هنوز خيلى از كارها نشده و اين ساز جاى كار بسيارى دارد. سيد خليل عالى‌نژاد در سال‌هاى 67 يا 68 بود كه گروه تنبورنوازان باباطاهر را تشكيل مى‌دهد كه برنامه‌هاى زيادى را در نقاط مختلف ايران اجرا مى‌كنند. برنامه آخر اين گروه كه در سال 74 در سالن همايش‌هاى صداوسيما برگزار شد، يكى از نقاط اوج گروه‌نوازى تنبور در ايران است. چون اين همايش، بين‌المللى بود و از سراسر دنيا در آن شركت كرده بودند، ساز تنبور بيش از پيش شناخته شد. البته ناگفته نماند كه استاد كيخسرو پورناظرى و آقا شهرام ناظرى نقش بسيار مهمى در شناساندن تنبور داشتند، ولى در همان آلبوم «صداى سخن عشق» هم تكنوازى تنبور آقاخليل بسيار قابل توجه است. تااينجا هنوز خيلى كارها انجام نشده بود. ما هنوز كتاب جامعى درباره اين ساز نداشتيم و هرچه بود سينه به سينه منتقل مى‌شد. به همين دليل سيدخليل عالى‌نژاد اقدام به نوشتن كتاب «تنبور از ديرباز تاكنون» كرد كه فصل‌هاى متعددى از جمله تنبور در چهار رساله باستاني، تنبور از صدراسلام تا سلسله صفوي، تنبور از سلسه صفوى تا عصر حاضر، تنبور نزد ساير ملل، تنبور در شعر و ادب فارسي، تنبور در آثار بعضى از معاصرين غيرايرانى و ايرانى و تنبور اهل حق مى‌شود. هرآنچه كه بايد درباره اين ساز گفته مى‌شد، اعم از بخش تاريخي، موسيقيايى و حتى ساختاري، در اين كتاب گفته شد.

به بحث شيوه‌هاى تنبورنوازى برگرديم. درباره شيوه‌هاى تنبورنوازى «گوران» و «صحنه» مى‌گفتيد.

سبك تنبورنوازى «گوران» را بيشتر از روى نوارها آموختم و كار اصلى‌ام در سبك تنبورنوازى صحنه بوده است كه بيشتر تلاشم را روى شيوه تنبورنوازى آقاخليل و درويش امير حياتى گذاشته‌ام. اين دو شيوه كاملا با هم متفاوت هستند. نوع نواختنشان، نوع پرده‌گيرى‌ها و مضراب‌هايشان لحن خاص و متفاوتى با هم دارد. وقتى مى‌نوازند احساس مى‌كنيد كه يك دهل در حال همراهى آنان است. خودم به شخصه در حال كار روى شيوه درويش امير حياتى هستم و يكسرى برنامه‌هايى براى آن دارم. در همان برنامه شاهنامه‌خوانى كردى شيوه درويش حياتى را با شيوه آقاخليل با هم اجرا كردم.

اين دو شيوه را با هم تلفيق كرديد؟

بله به نوعى تلفيق كردم. هرازگاهى از شيوه تنبورنوازى يكى از آنها به ديگرى گريز مى‌زدم.

تا به حال اين تلفيق صورت نگرفته بود؟

نه تا به حال كسى اين كار را نكرده بود. كار تازه و بكرى بود.

موقع نواختن تنبور، با انگشتان دستت روى كاسه تنبور ضرب مى‌زدى كه براى من صداى دويدن اسب را تداعى مى‌كرد.

دقيقا صداى دويدن اسب است. ملودى آخرى كه زدم «سوار سوار» بود كه براى اولين بار آقاخليل (عالى‌نژاد) اين شيوه را اجرا كرد كه با انگشت با آن شيوه روى صفحه تنبور مى‌زد. اگر دقت مى‌كرديد جاهاى ديگرى هم به صفحه تنبور مى‌كوبيدم كه شيوه تنبورنوازى درويش حياتى بود كه به وسيله كوبيدن انگشت به صفحه تنبور ريتم را مشخص و بارز مى‌كرد. سازى هم كه استاد حياتى با آن مى‌زد، صفحه بزرگى داشت و وقتى مى‌نواخت فكر مى‌كردى كه يك ساز ضربى هم همراهى‌اش مى‌كند.

شما شاهنامه كردى را اجرا كرديد؟

بله اولين تجربه من در اجراى شاهنامه خوانى بود. يك بخش‌هايى از شعرهاى شاهنامه كردى بود و يك بخش از شعرها را هم پدرم زحمت كشيد و از شاهنامه به زبان كردى برگرداند.

شاهنامه كردى با شاهنامه فردوسى فرق مى‌كند؟

همان داستان‌هاست. ولى نويسنده براساس حال و احوال خودش موقع ترجمه يك جاهايى را تغيير داده است. من در فرهنگسراى هنر، داستان كيخسرو و رستم و داستان كى‌كاووس و رستم را خواندم. خبر مرگ سياوش را كه به دست رستم مى‌دهند، او سوار رخش مى‌شود و به نزد كى‌كاووس مى‌رود. در زبان كردى اينگونه نوشته كه رستم سوار سوار مى‌ره به سمت كاوس شاه. همين جا مقام سوار سوار را اجرا كردم.

شاهنامه كردى براى خودش مقامات جداگانه‌اى دارد؟

من براساس ذهنيات خودم از اشعار، اين ملودى‌ها را روى آن سوار كردم. اين اجرا بخشى بداهه‌نوازى و بخشى از ساخته‌هاى خودم بود. سعى كردم براساس حال و هواى شعر يكسرى جملات و ملودى‌هاى خاص همراهش كنم. مثل همان جايى كه «سوار سوار» را به شعر وصل كردم تا كاملا تداعى معنى شعر راهم بكند. مقاماتى در تنبور هست مثل «طرز رستم» كه كاملا بر اساس شاهنامه است. در خود شاهنامه هم آمده كه رستم تنبور مى‌نواخته است. مثلا نگاه كنيد در خوان چهارم كه فردوسى بارها از تنبورنوازى رستم ياد مى‌كند. مى‌گويند كه رستم مقام «طرز رستم» را در سوگ سهراب نواخته است.

از اين مقام هم براى شاهنامه‌خوانى استفاده كردي؟

بله قسمت‌هايى از اين مقام را با مقام‌هاى ديگر تنبور تلفيق كردم.

اين مقام‌ها چقدر قدمت دارند؟

ما چند نوع مقام در تنبورنوازى داريم. مقام‌هاى باستانى داريم، مقام‌هاى مجلسى و مقام‌هاى حقاني. مقام‌هاى باستانى قدمتشان به چندهزار سال پيش برمى‌گردد كه مقام «طرز رستم» يكى از آنهاست. مثلا مقام «باريه» منتسب به باربد، نوازنده دربار خسرو پرويز است. اين مقام سينه به سينه نقل شده تا به امروز رسيده است.

حس و حال شاهنامه را تا چد حد با اين مقام‌ها حفظ كردي؟

حماسى و باستانى بودن شاهنامه را سعى كردم با سازم ارائه دهم. اين دو (ساز تنبور و شاهنامه) كاملا به هم وصل هستند و حس و حال مشتركى دارند.

خيلى‌ها معتقدند كه ساز تنبور محدود است و قابليت اجراى برخى از گوشه‌ها را ندارد. نظر شما چيست؟

ساز مقامى همين است و قابليت‌هاى خودش را دارد. قرار نيست همه ملودى‌ها را بزند.

برخى‌ها معتقدند كه بايد اين ساز را ارتقا داد و به‌روز كرد. ولى مخالفانى هم وجود دارند كه معتقدند به هيچ‌وجه نبايد به اين ساز دست زد. شما طرفدار كدام گروه هستيد؟

اگر اين ساز را ارتقا دهيد كه ديگر تنبور نيست. تنبور ارتقايافته، سه تار يا ديوان است. كسى مخالف نوآورى نيست ولى تنبور با همين سه سيم و همين چهارده پرده است كه آن حس مقامى و باستانى را دارد. اگر قرار باشد ربع پرده به آن اضافه شود، تبديل به يك ساز سنتى مى‌شود. اگر به دوتار شمال خراسان هم دو پرده اضافه كنيد ديگر حال و هواى مقامى ندارد.

پس چه نوع نوآورى روى تنبور مى‌شود انجام داد؟

شيوه‌هاى تنبورنوازى كه در هر دوره و عصر به وجود مى‌آيد نوآورى تنبور است. نوع لحن‌ها، لهجه‌ها و شيوه نواختن تنبور است كه به روز مى‌شود. تا قبل از اينكه تنبور وارد عرصه عمومى شود، نوازنده‌ها تنها با آن، مقام‌هاى مقامى و باستانى را مى‌زدند. در همين نيم قرن اخير كارهاى عظيم و نوينى با اين ساز انجام شده است. يكسرى ملودى‌ها و آهنگ‌هايى براى اين ساز ساخته شده و حتى اشعار فارسى را روى تنبور گذاشته‌اند و اجرا كرده‌اند. ناگفته نماند كه آقا خليل (عالى‌نژاد) كوك‌هاى زيادى به تنبور اضافه كرده است. تا قبل از ايشان فقط دو كوك در تنبور وجود داشت، آقاخليل عالى‌نژاد براى هر كدام از دستان‌هاى تنبور، كوك جديدى به وجود آوردند. اين خودش نوآورى است. نوع نواختن از شيوه محلى به آهنگسازى تبديل شده و كوك‌هاى مختلف و جديدى روى تنبور گذاشته شده است. در خود ساخت تنبور هم نوآورى ايجاد شده در قديم، ساز تنبور يكپارچه و كاسه‌اى ساخته مى‌شد ولى بعدها كمانى ساخته شد.

نوآورى در موسيقى كلاسيك ايرانى يا همان موسيقى سنتي، به تلفيق با سازهاى غربى رسيد. ولى گويا مقدس بودن تنبور اين اجازه را به نوازنده‌ها نمى‌دهد.

چرا، با ساز كمانچه اين تلفيق صورت مى‌گيرد.

منظورم تلفيق تنبور با ساز غربى است.

تنبور ساز مقامى است و حال و احوالش با ساز غربى نمى‌خواند. مثالى مى‌زنم، ما ايرانى‌ها طبعمان اين است كه چاى را با قند بخوريم و نمى‌توانيم چاى را با ترشى بخوريم.

خوب امتجان كه نكرده‌ايم، شايد چاى با ترشى هم مزه بدهد.

من امتحان كرده‌ام، مزه نمى‌دهد.

اساتيد موسيقى كلاسيك ايرانى هم درباره تلفيق با موسيقى غرب همين عقيده را داشتند ولى اين تلفيق‌ها انجام شد.

سازهاى مقامى حس و حال خاصى دارند. براى تلفيق كردن، سازهاى سنتى سه‌تار و تار و كمانچه و غيره خوب است. سازهاى سنتى را راحت‌تر مى‌شود با سازهاى غربى تلفيق كرد چون گام‌هاى موسيقيايى‌شان بيش‌تر است. مثلا آقاى شعاري، سه‌تار را با گيتار تلفيق كرد، كه در يك جاهايى هم واقعا خوب است.

چرا تنبور نمى‌تواند در كنار ساز غربى قرار گيرد؟

قدرت اجرايى و دستان‌بندى تنبور كم است. شايد هم بشود ولى خيلى محدود مى‌شود. اگر اشتباه نكنم در آلبوم «مستان سلامت مى‌كنند»، آقاى پورناظرى تنبور را كنار ويولن گذاشته است ولى من به شخصه دوست نداشتم، حس مقامى و باستانى بودن تنبور گرفته شده بود.

نمى‌شود سبك‌هاى تنبورنوازى «صحنه» و «گوران» را با هم تلفيق كرد؟

چرا، اتفاقا در حال انجام اين كار هستم. با يكى از دوستانم كه به سبك «گوران» تنبور مى‌نوازد دونوازى‌هاى زيادى انجام مى‌دهيم كه بسيار هم زيبا مى‌شود. تحريرهاى «گوران» خيلى زيادتر از «صحنه» است. تحريرهاى «صحنه» آرام‌تر است در حالى كه تحريرهاى «گوران» تيز و چكشى است. اين دو در كنار هم مثل سوال و جواب مى‌شود.

آيا خاص بودن تنبور هست كه باعث عدم تلفيق اين ساز با ديگر سازها مى‌شود. برخى‌ها مى‌گويند كه اين ساز را آنقدر بالا مى‌برند كه اجازه اين تلفيق را نمى‌دهند؟

به هر حال هر چيزى را كه دوست داشته باشيد خواه ناخواه روى آن تعصب داريد. ولى شايد هم بشود با ساز غربى تلفيقش كرد، كسى مخالف اين قضيه نيست. تنبور دو بخش دارد، يكى بخش مقامى و مذهبى است و يكى هم بخش نوين آن است. شايد در بخش نوين آن بشود اين كار را انجام داد. ولى در بخش‌هاى مقامى و مذهبى آن نمى‌شود دست برد چون حتى شنيدن مقام‌هاى حقانى براى هر كسى مجاز نيست مگر اينكه مراحل و طى طريق‌هاى خاصى را انجام داده باشند.

ما تا به حال اين مقام‌ها را نشنيده‌ايم؟

نه، شما تا به حال نشنيده‌ايد. فقط در محافل ذكر و جمخانه‌ها نواخته مى‌شود. هفتاد و دو مقام وجود دارد كه آوازها و سرودهاى مذهبى اهالى اهل حق است. چيز كاملا بكرى است كه خوبى‌اش هم به همان بكر بودنش است.

اين هفتاد و دو مقام را بلديد؟

در حال حاضر حدود چهل و خورده‌اى از اين مقام‌ها زنده مانده كه تقريبا همه‌اش را زده‌ام. از بچگى اين مقام‌ها را شنيده‌ايم و نواخته‌ايم.

چرا نبايد اين مقام‌ها شنيده شوند؟

هر عقيده‌اى براى خودش اسرارى دارد. اين مقام‌ها هم دقيقا همان اسرار اهل حق است. آوازها و سرودها و كلام‌هايى كه با اين مقام‌ها خوانده مى‌شود حاوى يكسرى اسرار است كه نبايد هر جايى بازگو شود.

شما كه اين مقام‌ها را شنيده‌ايد پيام اين اسرار را مى‌فهميد؟

هركس به اندازه درك و فهم خودش چيزى مى‌گيرد. ممكن است برخى اهالى اهل حق روزى صد بار اين مقام‌ها را بشنوند ولى نتوانند به آن عمل كنند.

ولى ممكن است من كه اهل حق نيستم آن مقام‌ها را بشنوم و اسرار آن را درك كنم؟

نمى‌دانم. اگر مستعد باشيد شايد روزى بشنويد. تا كسى طى طريق نكند و به مراحل خاص نرسد نمى‌تواند اين مقام‌ها را دريابد. هيچكس تحت هيچ شرايط مجاز نيست كه اين مقام‌ها را بشنود.

چه چيزى ضامن اين غيرمجاز بودن است. مثلا قانون براى رد كردن چراغ قرمز جريمه‌اى تعيين مى‌كند كه ضامن اجراى آن است. چه چيزى ضامن اين است كه كسى اين مقام‌ها را نشنود؟

اين مقام‌ها سنگين است شايد كسى نتواند شنيدن اين مقام‌ها را تحمل كند. برخى از اين آهنگ‌ها به قدرى غمگين است كه درون آدم را مى‌شكافد. برخى‌شان هم آنقدر داراى شور و وجد است كه امكان دارد نتوانيد تحملش كنيد. حقيقتش اين است كه حتى يكسرى از اهالى اهل حق هم توان شنيدن اين آهنگ‌ها را ندارند و از خود بيخود مى‌شوند. شما وقتى با آن طرز تفكرها آشنا نباشيد با شنيدن اين مقام‌ها هيچ اتفاقى برايتان نمى‌افتد و مثل يك ملودى برايتان مى‌ماند. ولى اگر با آن طرز تفكر و با آن ايده و عقيده به سمتش برويد فرق مى‌كند.

خوب پس ضررى براى من ندارد و مى‌توانم اين مقام‌ها را بشنوم. وقتى اثرى ندارد و مثل ملودى است، چرا بايد شنيدنش براى من غيرمجاز باشد؟

هر چيزى كه به حالت تبليغ دربيايد، جنبه بازارى به خود مى‌گيرد و آن اثر، معنويت خود را از دست مى‌دهد. يك عاشق واقعى تحت هر شرايطى اسرار معشوق خود را نزد بيگانگان فاش نمى‌كند. «ما را به توسرى است كه كس محرم آن نيست/ گر سر برود سر تو با كس نگشايد» نهايتا اينكه اين موضوع امر معشوق است و عاشق پاكباخته فقط موظف است اوامر معشوق را اطاعت كند آن هم بدون چون و چرا. «عاشقان را گر در آتش مى‌پسندد لطف دوست/ تنگ چشمم گر نظر بر چشمه كوثر كنم» كسانى كه اين مسائل و حد و حدود را رعايت نمى‌كنند پى به رمز و رموز و ويژگى‌هاى آئين يارى نبرده‌اند.

گويا على اكبر مرادى در آلبوم تنبورنوازى مجلسى خود كه به تازگى به بازار ارائه داده، برخى از اين مقامات را نواخته است؟

مقامات مجلسى جزو مقامات حقانى نيست، ولى يك چندتايى از مقامات حقانى را در كنار مقامات باستانى ارائه داده است كه به ايشان اعتراض هم شده است.

با «تن‌تار» هم اجرايى داشته‌ايد؟

بله اجراهاى زيادى داشته‌ايم. در بزرگداشت سيد خليل عالى‌نژاد در «صحنه» و در بزرگداشت‌هاى حافظ و مولوى در فرهنگسراى اشراق و دانشگاه اقتصاد اجرا كردم. در قونيه هم به مناسبت سال مولانا به وسيله «تن‌تار» برنامه‌اى اجرا كردم كه همه تعجب كردند. مدام از من درباره اين ساز سوال مى‌كردند.

در ساخت ساز هم گويا دستى داريد.

پدرم از سال 64، 65 سازسازى داشته و از همان طفوليت و نوجوانى به اين كار علاقه‌داشته‌ام. مادرم «فرح حقيقي» هم اولين سازنده زن تنبور در ايران است و همين مسئله تشويقم مى‌كرد كه حرفه سازسازى را ياد بگيرم. پس در كنار پدر و مادرم اين كار را شروع كردم.

مادرتان هم از پدر ساخت تنبور را ياد گرفت؟

بله، بله.

ساز مادر را بيش‌تر دوست داريد يا ساز پدر را؟

حال و هواى سازهاى مادرم به گونه ديگرى است. سازهاى پدرم صلابت خاصى دارد و سازهاى مادرم منحصربه‌فرد است و صداى حزن‌انگيزى دارد.
 سه شنبه 21 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3142]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن