واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > چهره ها - عباس سرافرازی محمدتقی بهار در عین حال که ادیبی فرزانه و در نظم و نثر فردی برجسته بود، مقالات بسیاری نوشت و کتابهای ارزشمندی را تصحیح و به زیور طبع آراست. وی در حوزه فعالیتهای سیاسی نیز نقش موثر و برجستهای داشت. او دوران ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه و احمد شاه قاجار و همچنین رضاشاه و محمدرضا پهلوی را درک کرد و در مجلس سوم، چهارم، پنجم، ششم و پانزدهم به مجلس راه یافت. مشروطهخواه و از طرفداران حزب دموکرات بود و در شهر مشهد در سن بیست سالگی با حیدرخان عمو اوغلی انقلابی مشروطهخواه و بنیانگذار حزب دمکرات خراسان آشنا شد. بهار، مخالف حضور بیگانگان در ایران بود و روزنامههای متعددی را در بیداری مردم ایران راهاندازی کرد وی در سیاسی شدن مردم ایران نقش موثری ایفا کرد و بر ادبیات سیاسی ایران تأثیر گذاشت و با سرودن اشعار سیاسی اجتماعی در رویکرد سیاسی جامعه موثر واقع شد. دیوان اشعار بهار از مفاهیم و مضامین اجتماعی و سیاسی لبریز است. وی به ایران عشق میورزید و مفهوم وطن و آزادی را در اشعار خود بسیار به کار برد. بهار در سیاست اهل اعتدال بود و شاید رمز بقا وزنده ماندن وی در آن دوران پرآشوب و متلاطم همین بود. کنکاش در زندگی سیاسی بهار نشان میدهد از ثبات رأی برخوردار نبود و با مقتضیات زمان، خط مشی سیاسی وی تغییر میکرد اما روی چند اصل از جمله ایران دوستی و تلاش در راه عظمت ایران و عدم خیانت به وطن و متمایل نشدن به بیگانگان عزمی راسخ داشت به این جهت هم در بین مردم محبوبیت داشت و هم در بین دولتمردان احترامی برای وی قائل بودند. رضاشاه درخصوص وی گفته بود من ملک را خیلی دوست داشتم ولی خود او نخواست از من استفاده کند. بهار به اعتدال و توازن در اتخاذ مواضع سیاسی تمایل داشت با جناحهای مختلف همکاری میکرد، در ضمن اینکه از مخالفان تغییر سلطنت قاجار بود اما در مقابل آن سکوت کرد و با جمهوریخواهی رضاخان به مخالفت برخاست در مجلس علیه رضاخان و در فراکسیون اقلیت در کنار مرحوم سیدحسن مدرس قرار داشت و در ضمن در مبانی قدرت مرکزی تلاش داشت. وی اعتقاد داشت که دولت مرکزی باید قدرتمند باشد بنابراین از زمانی که وارد مسائل سیاسی شد به همکاری با حکومتها پرداخت. او بر همین اساس با نهضتها و قیامهایی که در این زمان صورت گرفت موافق نبود و در مقدمه تاریخ مختصر احزاب سیاسی مینویسد: نه به جنگلیها عقیده داشتم نه با خیابانی همراه و هم سلیقه بودهام و نه با کلنل محمدتقی خان موافقت داشتم و تمامی این حرکات را حرکاتی خلاف مصالح کلیه ملک و مملکت و ملت و به حال مردم این کشور و خود قیامکنندگان زیانبخش میدانستم کلاً نسبت به آنان عداوت و کینهورزی هم نداشتهام. وی اعتقاد داشت این حرکتها به تحریک استعمارطلبان بیرحم برای تهدید مرکز و اجرای ملاحظات آنان صورت میپذیرفته است. براساس همین اعتقاد بهار به همکاری با رضاخان پرداخت و در تثبیت حکومت پهلوی نقش اساسی ایفا کرد گرچه بهار این همکاری را به خاطر آن میداند که افراد صالح در ایجاد قدرت ملی دیر جنبیدند و سردستگان خسته شدند و سردار سپه صاحب قدرت شد، اما وی به همکاری با رضاشاه و حتی فرزندش محمدرضا پرداخت و در تثبیت قدرت آنان مؤثر بود در عین حال مدتی پس از همکاری از رضاشاه روی برگردانید و به مخالفت با وی برخاست و حتی درصدد برآمدند وی را ترور کنند او پس از عزل رضاخان وی را دیکتاتور نامید و سعی کرد خود را مبرا سازد و همکاری خود را از سر اجبار و ترس و دسیسهها و خواهش اطرافیان و فقر مالی خود خواند اما قصیده دیروز و امروز و چهار خطابه وی در ستایش رضا شاه از یاد نخواهد رفت. بهار خود علت ستایش از رضاشاه را چنین بیان میکند: به دلیل هرج و مرج مملکت و هتاکی جراید که بعد از انقلاب روسیه روی داد، همچنین به دلیل ضعف حکومت مرکزی و قوت یافتن راهزنان و یاغیان و هزاران مفاسد دیگر که کشور را به ویرانی میبرد اعتقاد داشتم که باید حکومت مقتدری حاکم شود تا با طرح و نقشههای تازه از این نابسامانی جلوگیری کند، احمدشاه قادر به اینچنین حکومتی نبود، من با رضاشاه موافق بودم و اشعاری در مدح وی سرودم. به طور کلی زندگی سیاسی بهار را میتوان به دو دوره کاملاً مجزا از یکدیگر تفکیک کرد: 1- دوره مشروطهخواهی: در این دوره بهار سر پرشوری داشت و چون در سن بیست سالگی به سر میبرد شور جوانی نیز علتی مضاعف برای جانبداری وی از مشروطه شد، مقالات و سخنرانیهای تندی در مشهد نوشت و انجام داد، روزنامه راه انداخت ولی به خاطر درافتادن با روسها روزنامه وی توقیف و به تهران تبعید شد اما مبارزات وی ادامه یافت. 2- دوره پس از کودتای 1299: با اینکه بهار در ماجرای وقوع کودتا سکوت مشکوکی داشت اما پس از مدتی در جریان تغییر سلطنت قاجار به پهلوی به مخالفت برخاست و در نهایت به رضاخان پیوست و در تحکیم سلطنت وی کوشید اما پس از آنکه چهره واقعی رضاشاه در نظر وی برملا شد به کنارهگیری از سیاست روی آورد و به کارهای علمی و ادبی پرداخت، چندین بار زندانی شد اما به طور کلی عالم سیاست برای بهار چندان خوشایند نبود و حتی نزدیک بود جان خود را بر سر این مسئله از دست بدهد که اشتباهی به جای وی، واعظ قزوینی ترور شد، پس از شهریور 1320 و سقوط رضاشاه بار دیگر بهار به عرصه سیاسی بازگشت، نماینده دوره پانزدهم مجلس شد و به وزارت فرهنگ نیز رسید ولی به علت بیماریهای جسمی استعفا کرد. استادیار گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد /30118
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 425]