واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: تكثير مكانيكي و ديجيتال مصونسازي فرهنگي و ضرورت توجه به حقوق مولفان
از ميثم علاقه مندان- عصر تكثير ديجيتال را بسياري از صاحب نظران در ادامه راه تكثير مكانيكي ميدانند و مصونسازي فرهنگ و ضرورت توجه به حقوق مولفان و مصنفان در حوزه ديداري و شنيداري به عنوان نسخه پيشگيري در مقابل تهاجم فرهنگي تجويز ميشود.
دغدغه سرنوشت هنر و فرهنگ در جامعه كنوني، براي بسياري از ما اهميت دارد، زيرا با گسترش عقلانيت ابزاري و رشد فناوري شرايط جديدي بر زندگي حاكم شده است، شرايطي كه جايگاه سنتي عوامل مختلف زندگي انسان را كه تا حدود يك قرن پيش حاكم بر زندگياش بوده و براساس تجربهاي چند هزار ساله به وجود آمده است، در تمامي اركان زندگي او دچار دگرگوني ميكند.
شرايطي كه با تكثير مكانيكي و يا بيان هنري به كمك فناوريهاي نويني همچون دوربين، آغاز گشته بود در قرن كنوني به صورتي فراگيرتر و درعين حال دست يافتني تر جاي خود را به تكثير ديجيتالي داده و امكان گسترش نامحدود و تصاعدي آثار هنري و نوشتاري را فراهم كرده است.
والتر بنامينبا تبيين معناي تكثير مكانيكي كه در رساله كوچكي به نام اثر هنري در دوران تكثير مكانيكي در سال ۱۹۳۵منتشر شده، قائل به زوال اثر هنري در دورهي مدرن شده است. او دراين نوشتار اشاره ميكند كه تكنولوژيهاي جديد، همچون صنعت عكاسي يا چاپ، موجب تكثير اثر هنري شده اند و اين تكثير باعث شده كه حضور اصيل اثر هنري در آن و مقام حقيقي اش از دست برود و امكان دسترسي به اثر هنري در هر جا و مكان ميسر شود و چون در همه جا هست، متعلق به هيچ جا نيست و به خاطر همين هاله آييني و يا تقدس ذاتي آثار هنري كه مثلا در آثاري چون موناليزا ميبينيم، در اين دوره زدوده ميشود.
بنيامين، اين جايگاه جديد و اين كه هنر در دسترس همگان قرار ميگيرد را به عنوان يك نشانه خوب ارزيابي ميكند و از اين كه هنر همچون ابزاري در اختيار همه است تا از آن بهره ببرند خرسند ميباشد .
ديگر متفكران و فيلسوفان مكتب فرانكفورت نيز، همچون بنيامين به مقوله تكثير مكانيكي پرداختهاند اما هيچ كدام به اندازه او فرآيند تكثير مكانيكي را خوشبينانه ارزيابي نميكنند.
آدورنو ديگر صاحب نظر اين مكتب معتقد است كه فرهنگ با تملك تكنولوژي همه چيز را يكسان كرده است.
به عقيده او رسانههاي جديد، جنبه و مظاهر هنري اشان را از دست ميدهند و به صنعت بدل ميشوند. آدورنو با استناد به نظريات وبر، سيطره عقلانيت صوري يا ابزاري را عامل گسترش اقتصاد سرمايه داري، كالايي شدن و شي ءشدگي ارزيابي ميكند.
به زعم آدورنو، هنر در جامعه تحت حاكميت عقلانيت ابزاري و در نتيجه گسترش روزافزون تكنولوژي و رسانههاي همگاني بدل به صنعت شده است و صنعت، فرهنگي يگانه را برذهن و افكار عمومي شكل ميدهد و مهري يكسان به همه چيز ميكوبد.
آدورنو ميافزايد كه تفاوت و خلاقيت ميان انسان ها، به تبع آثاري كه آفريده ميشود يا ميآفرينند، از بين ميرود و آنها گرفتار وحدتي خيالي مي شوند كه سركوب گر غرايز و ويرانگر شرايط رهايي راستين انسان است.
ماركوزه ديگر متفكر اين مكتب فلسفي نيز به تلويزيون و كاربردش در اجتماعي كردن و ساكت كردن مردم تاكيد دارد و به عقيده او، شبكههاي تلويزيوني سرمايه داري با ورزشهاي تودهاي و استفاده نادرست از مسائل جنسي مردم را به تودههايي منفعل و خنثي بدل ميكنند و به تعبيري در واقع ، تلويزيون با اجتماعي كردن به سركوب فرديت و تضادها ميانجامد و انسانها را به تودههايي همسان بدل ميكند.
داريوش مهر جويي فيلمساز مطرح ايراني هم در اينباره ميگويد: نظام موجود در چنين جامعهاي همواره به آفريدن زيبايي سرگرم بوده و اين زيبايي را به صورت پلاستيكي و مبتذل به فروش ميرساند.
او عقيده دارد در اين مسير ارزشهاي مبادلهاي به بعد زيبايي شناختي و شهواني رسانده ميشود.
از سويي، طرح اين موضوع توسط صاحب نظران مكتب فرانكفورت محدود به تكثيري است، كه در هنر صنايعي چون عكاسي ، سينما و چاپ روي داده است، اما امروزه با به وجود آمدن عصر ديجيتال و فناوري اطلاعات، تكثير، در تمام اركان زندگي مدرن، به صورتي تصاعدي شكل گرفته است.
در تكثير ديجيتال امكان اين كه هركس موضوعي را جستجو كند و به مقوله اي فرهنگي كه علاقمند است مراجعه كند نيز فراهم آمده كه پيامدهاي جديدي را به ارمغان آورده است .
به اين ترتيب، تكثير ديجيتال ديگر محدود به گستره هنر نيست و اين روند در تمامي اركان جامعه و زندگي افراد از جمله اقتصاد ، روابط اجتماعي و حتي مناسبات خانوادگي وارد شده است .
با ورود فناوري نوين به عرصههاي مختلف زندگي فردي و اجتماعي، تكثير ديجيتال در شخصيترين روابط افراد نيز رسوخ كرده و قابل جستجو است.
براي مقايسه تاثيرات تكثير مكانيكي و ديجيتال كافي است پايان قرن ۱۹و آغاز قرن بيستم و زمان شكلگيري هنر صنعت عكاسي و سينما را مروركنيم، در آن هنگام، بسياري از نقاشان با پديده جديد عكاسي به خاطر آثار آن بر جايگاه نقاشي مقابله ميكردند، اما با گذشت بيش از يك قرن، جايگاه جديدي در هنر، براي نقاشي بوجود آمده و حتي بسياري از نقاشان علاوه بر پذيرش جايگاه عكس، آن را در نقاشي هايشان به كار بردند و عكس را به عنوان يك هنر جديد پذيرفتند.
اين نگرش و تغيير رويكرد براي عرصه هنرهاي نمايشي نظير سينما و تئاتر نيز اتفاق افتاد و امروز شاهد جهش عرصههاي يادشده در حوزه نوشتار و تصوير هستيم .
تكثيرمكانيكي به ديجيتال نيز تابع فرضيه تكرار تاريخ است اما در مقابل اين پرسش مطرح است كه آيا ميتوان باور كرد كه با گذشت يك قرن شرايط ديجيتالي شدن ابزارهاي هنري، موجب تغييري بنيادين همچون تكثير مكانيكي شود؟
ظهور اين پديده، فارغ از جنبههاي تكنيكي و زمينهسازي براي بهرهگيري بيشتر بشر از فناوري نوين با تبعات مثبت و منفي در زندگي اجتماعي و فردي او نيز همراه بوده است به نحوي كه امروزه توليدات و به نوعي خروجي اين عرصه در سريعترين و كم حجمترين كالا در دسترس قرار ميگيرد.
تهيه و تكثير انبوه و غيرمجاز آثار هنري يا رسانه اي، وبلاگها و سي دي هاي غير مجاز و حتي وب گرديهايي كه بدون هر گونه هدفي دنبال ميشوند از مصاديق استفاده نابجا از تكثير ديجيتال است كه متاسفانه گريبانگير دولت ها و ملت هاست.
پيشروي تكثيرمكانيكي به ديجيتال تابع هيچ قاعده و قانوني نبوده و حتي كپي رايت نيز از مقابله با آن ناتوان نشان داده است به نحوي كه همه ساله شاهد ضرر و زيان هنگفت صاحبان آثار هنري كه ميتوان در اين نوشتار به آن كالاي فرهنگي اطلاق كرد، در احاد كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه اشاره داشت.
قاچاق كالاي فرهنگي ( سمعي و بصري) درفرمت سي دي و دي وي دي موجب از بين رفتن ارزش كار هنرمند و يا پديد آورنده ميشود و گاه نيز موجب مسائلي بس بنيادي تر و ريشه دارتر ميگردد و به زواياي شخصيترين روابط انساني نيز نفوذ ميكند كه رهبر معظم انقلاب بر آن مهر شبيخون فرهنگي زده اند.
اين روند در كشورهايي چون ايران كه همچنان در پيوستن به قانون كپي رايت ترديد دارند به مراتب در نهانتر و گاه، آشكارتر خودنمايي ميكند و مصائب خالقان كالاهاي فرهنگي در رويارويي با پديده تكثير مضاعف است.
شايد بتوان به باور پيروان مكتب فرانكفورت در اين نوشتار اشاره داشت و نتيجه گرفت كه در زمانه كنوني اين وضعيت حاد تر شده واستفاده بيرويه از هنرهمچون يك ابزار براي كسب سرمايه در محيطهاي مجازي ، ورود و استفاده از تكنيكهاي هنري در تكثير مقولههايي همچون بيبند و باري و تكثير ديجيتال تصاعدي اين گونه بيماريهاي اجتماعي در محيطهاي مجازي، و يا حتي وجود نداشتن قوانين كپي رايت و وجود نداشتن قوانين جهاني و يا داخلي منسجم درراستاي كنترل ناهنجاريهاي حاصل از اين تكثير، هنر را به كالايي بي ارزش تبديل كرده است، شايد اين مساله در آينده در ديگر اركان زندگي امروزمان نيز نفوذ كند.
به عقيده صاحب نظران ، بيبرنامه بودن درشرايط جديد عصر ديجيتال و جهاني شدن و خلا قوانيني همچون كپي رايت و سازو كاري در جهت كنترل و جهت دادن به تكثير ديجيتالي ميتواند موجب نابودي حاله آييني حتي در مقوله فرهنگ بومي شود.
سه شنبه 21 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 516]