واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جامعه اسلامی دانشجویان در بیانیه ای پیرامون انتخابات ریاست جمهوری امریکا، در تحلیل نامه احمدی نژاد به اوباما ضمن تأکید بر اینکه سیاست خارجی دولت نهم کلیومترها با دولت قبل تفاوت دارد، به نامه محرمانه و ذلت بار سال 2003 که با تقریر صادق خرازی و از طریق سفارت سوئیس به واشگتن ارسال شده بود، اشاره و تصریح شده است: اگر احمدی نژاد در نامه ای به اوباما وی را در موضع پاسخگویی قرار داده است، رسانه های داخلی و خارجی چند سال پیش از این محتوای نامه ای را افشا نمودند که در آن، برخی سیاستمداران دولت سابق در طی این نامه محرمانه حاضر به معامله بر سر برخی از اصول بنیادین دیپلماسی جمهوری اسلامی با مقامات امریکایی شده بودند؛ این نامه نگاری ها کجا و نامه احمدی نژاد به اوباما کجا؟متن کامل این بیانیه در ادامه آمده است:با اعلام نتایج نهایی انتخابات ریاست جمهوری در امریکا، آنگونه که قابل پیش بینی بود، نهایتاً، کاندیدای دموکرات ها به پیروزی رسید. دموکرات ها در حالی کاندیدای خویش را به کاخ سفید فرستادند که رأی آنان بیش از هر چیز نتیجه عملکرد جنگ طلبان امریکایی بود. جمهوری خواهان که جنگ و اشغال عراق و افغانستان و رأی به تحریم های چندگانه علیه ایران را در کارنامه خویش داشتند، تا همان لحظات پایانی نیز گرفتار تبعات قابل پیش بینی جنگ افروزی های خویش بودند. بحران اقتصادی غرب اگر چه فراتر از حزب جمهوریخواه امریکا بود و بنیان های اقتصادی نظام غرب را با چالش مواجه ساخت اما عملکرد حزب حاکم زمینه ساز تعجیل این اتفاق شد. همین ناکامی ها بود که مردم امریکا را به گزینه ای غیر از جمهوری خواهان ترغیب کرد اما جبر تحزب در امریکا چاره ای جز رای به دموکرات ها را باقی نگذاشت.حقیقت آن است که با وجود تبلیغات پر سر و صدای داخلی که آزادی انتخابات امریکا را تبلیغ می نماید، به دلیل حکمرانی احزاب بر نهادهای سیاسی، کانون های اقتصادی و مهمتر از همه رسانه ها، عرصه بر بروز تفکرات جدید بسته شده است. دموکرات و جمهوریخواه اگر چه به ظاهر متمایز می نمایند و خود تلاش می نمایند تا نقاط اختلاف خویش را پر رنگ نمایند اما عمیقاً هر دو از یک جنس هستند. هر دو جهان اسلام را دشمن استراتژیک خویش می دانند، هر دو "انسان محوری" را جایگزین "خدا محوری" کرده اند، هر دو اسرائیل را خط قرمز منافع خویش می دانند، هر دو مخالفان موجودیت اسرائیل را بر نمی تابند، هر دو به ایران به دیده یک عضو غیر تابع سیاست های خویش می نگرند و هر دو اراده کرده اند تا چراغ پر فروغ انقلاب اسلامی را کم سو نمایند اما باز هر دو از سنت الهی بی خبرند که "یریدون لیطفووا نور الله بافواههم و الله متم نوره ولو کره الکافرون".شاید در تأیید این منظور کافی باشد کمی به عقب بازگشت و پرونده عملکرد رؤسای جمهور سابق امریکا از دموکرات و جمهوریخواه نگاهی انداخت. آیا میان عملکرد بوش پدر و پسر، ریگان و اف کندی و کلینتون هیچ تفاوت ماهوی می بینیم؟اما بعد...باراک اوباما رئیس جمهور فعلی امریکا از قریب به یکسال پیش که تبلیغات کاندیداهای حزبی آغاز شد، کمی متفاوت تر از دیگران نشان داد."گفت و گوی بدون پیش شرط با ایران" مهمترین نکته ای بود که به عنوان وجه تمایز اوباما در داخل مورد توجه قرار گرفت. همین که حزب دموکرات امریکا، یک سیاهپوست دو رگه را کاندیدای اصلی خود معرفی کرد، تأیید همین مدعاست. تا همین جا هم می توان گفت معرفی چنین چهره ای به افکار عمومی ناشی از نوع چالش هایی است که نظام امریکا و نه یک حزب آن، به خصوص پس از جنگ طلبی ها و قلدر مابی های رئیس جمهور پیشین با آن مواجه شده است و در همین راستا رأی آوردن اوباما، تلاشی است برای بازسازی امریکا در افکار عمومی.اما به راستی اوباما در جهت اصلاح تعامل امریکا با ملل دنیا و به خصوص کشور ما عمل خواهد کرد؟؛ این سؤالی است که امروز در داخل کشور پاسخ های متفاوتی پیرامون آن می شنویم.پاسخ قطعی ما آن است که سیاست های اصولی دولت امریکا چیزی فراتر از این دولت و آن حزب است. برآیند عملکرد همه دولت های امریکا یک جهت را نشان می دهد. در این میان، گاهی جنگ طلبی جرج بوش مجری سیات های استعماری بوده است و گاه اوبامای سیاهپوستِ خواستار مذاکره. امریکا همان است که بوده، تغییری رخ نداده و نخواهد داد. اما بازخورد مسائل انتخاباتی امریکا در رسانه های داخلی ما را به تذکر نکاتی واداشت:1- همزمان با آغاز تبلیغات انتخاباتی در امریکا و طرح مباحثی همچون گفت و گوی بدون پیش شرط با ایران و پس از آن پیروزی اوباما در انتخابات امریکا، نوع واکنش رسانه های اصلاح طلبان قابل تأمل بود. چهره ای که این رسانه ها از اوباما ترسیم کردند، به گونه ای بودکه گویا نامزد مورد حمایت احزاب اصلاح طلب به قدرت رسیده است."تغییر تاریخ"، "چهره جدید امریکا"، "تغییر چهره کاخ سفید" و...؛ به واقع این همه بزرگ نمایی و ابراز خوشحالی از یک جابجایی قدرت در امریکا ناشی از چیست؟حسب سابقه پیشین رسانه های مزبور و جریان های سیاسی وابسته به آن ها، ریشه این گونه ذوق زدگی ها را آرزوهای دور و دراز تحقیق نیافته اصلاح طلبان در دوران حاکمیت خویش می دانیم. همانانی که در سالیان گذشته خود را سخنگوی مردم شمرده و سستی و خوف خود در ایستادگی بر سر اصول انقلاب را به مردم نسبت داده، می گفتند "مردم خسته شده اند"، و همانانی که بارها در ملأ و در خفا، خواستار انطباق انقلاب اسلامی با دستورالعمل های دیکته شده از سوی امریکا و غرب بودند، این روزها بار دیگر در رسانه ها همان سخنان را تکرار می کنند.تهاجم این چند سال اصلاح طلبان به دیپلماسی فعال و رو به جلوی دولت نهم، امروز در قالب بزرگ نمایی شخصیت باراک اوباما رخ می دهد. تصور رسانه های اصلاح طلب این است که اگرچه نتوانستند به واسطه تاکتیک های تند و جنگ طلبانه بوش چهره ای قابل پذیرش افکار عمومی ایران از دولت امریکا ارائه دهند اما می توانند با ترمیم وجهه رئیس جمهور جدید امریکا در افکار عمومی، دیپلماسی فعال و تهاجمی دولت را به چالش بکشند.در این باره بی تردید گذر زمان بسیاری از حقایق را مشخص خواهد کرد.2- آنگونه که ذکر شد، از 3 سال و نیم پیش و همراه با روی کار آمدن دولت نهم، از پس یک دوران رکود که ناشی از نوع نگاه مدیران دولت پیشین بود. رویکرد سیاست خارجی ایران به مسیر اصلی خویش بازگشت."ارسال نامه سرگشاده احمدی نژاد به رئیس جمهور امریکا"، "درخواست مناظره با رئیس جمهور امریکا"، "حضور در صحن علنی مجمع عمومی سازمان ملل به هنگام سخنرانی رئیس جمهور امریکا"، "سخنرانی و حضور فعال در مجامع عمومی سازمان ملل"، "حضور در جمع دانشجویان دانشگاه کلمبیا"، "طرح سؤالاتی کاملاً مستدل و منطقی درباره هولوکاست"؛ همه این اقدامات با پیش فرض پایبندی به اصولی که در احمدی نژاد سراغ داریم، زمینه ساز تغییر ذهنیت ملل دنیا با وجود هجوم سراسیمه رسانه های امریکایی و صهیونیستی شده است و این یکی از شروط یک دیپلماسی فعال است.چشمان ملل دنیا همه ناظرند که رئیس جمهور ایران خواستار مناظره با رئیس جمهور امریکا شد، اصول گفتمانی و مبانی بنیادین انقلاب اسلامی را در نامه ای به او نگاشت و به عکس آنچه بوش انجام داد، از حضور در جلسه سخنرانی رئیس جمهور امریکا واهمه ای نداشت و در مقابل این رئیس جمهور امریکا بود که خود را از احمدی نژاد نه به عنوان شخص او که به عنوان رئیس جمهور نظام برخاسته از انقلاب اسلامی 57 پنهان نمود.و اما بعد...احمدی نژاد چند روز پس از تصدی ریاست جمهوری توسط نامزد دموکرات ها، در نامه ای به وی، مطالبات اصلی ایران به عنوان یک عضو اثرگذار از جامعه جهانی را گوشزد نمود.نوع پیش دستی احمدی نژاد بر اوباما در طرح مطالبات جمهوری اسلامی ایران و قشر فروخفته ای از مستضعفان جهان از رئیس جمهور امریکا، هر چند که او در مسیر عکس مطالبات رئیس جمهور ایران گام بردارد، یک شگرد رسانه ای قابل حمایت است.آنچنان که گفته شد، امریکا در بازسازی چهره خود در میان ملل جهان نیاز به یک رئیس جمهور جدید داشت تا خود را اهل گفت و گو نشان دهد و اکنون باراک اوباما با وعده "آمادگی برای گفت و گو با دشمنان امریکا از جمله ایران" رئیس جمهور امریکا شده است.امریکایی ها امید زیادی بسته اند تا بتوانند با پشتوانه شعارهایی که اوباما در طول تبلیغات انتخاباتی مطرح کرده است و برخی ویژگی های شخصیتی اوباما همچون دورگه بودن وی، حمایت افکار عمومی را به خصوص در کشورهای اسلامی جلب نمایند.در این شرایط، نامه نگاری احمدی نژاد با اوباما سلاح صلح طلبی اوباما را خلع کرده است.اعتقاد ما بر این است که رویکرد دولت نهم در سیاست خارجی کیلومترها با آنچه در دولت پیشین وجود داشت، فاصله دارد فلذا مقایسه اقداماتی نظیر "ارسال نامه احمدی نژاد به اوباما" با آنچه در دولت های پیشین رخ داد و بعد ابراز نتیجه گیری هایی از این دست که "اگر در دولت پیشین چنین می شد، چنان می گفتند و چنان می کردند ولی اکنون نکرده اند"، کتمان بخش عمده ای از حقیقت است.اگر احمدی نژاد در نامه ای به اوباما وی را در موضع پاسخگویی قرار داده است، رسانه های داخلی و خارجی چند سال پیش از این محتوای نامه ای را افشا نمودند که در آن، برخی سیاستمداران دولت سابق در طی این نامه محرمانه حاضر به معامله بر سر برخی از اصول بنیادین دیپلماسی جمهوری اسلامی با مقامات امریکایی شده بودند؛ این نامه نگاری ها کجا و نامه احمدی نژاد به اوباما کجا؟با این حال، یادآوری این نکته نیز ضروری است که نگاه ما به اقداماتی از این دست تنها در قالب یک شگرد رسانه ای است و نه قالبی برای برقراری تعامل با دولت امریکا! در بحث مذاکره هم موضع ما همین گونه است. فلذا به صورت مؤکد به مسئولین امر هشدار می دهیم که نسبت به نگاهی که معتقد است باید پشت میز مذاکره با امریکا نشست تا بسیاری از فشارهای وارد بر نظام اسلامی بر طرف شود، هوشیار باشند. "معامله گری" در پشت میز مذاکره خسران آشکار است و اگر جمهوری اسلامی ایران در طی 30 سال گذشته با مجاهدت بسیار، باب تعامل با امریکا را مسدود کرده است، به واسطه خیر کثیری است که در آن نهفته است.اگر تمام هزینه هایی که در 30 سال گذشته نظام و مردم پرداخته اند، فقط به بهای استقلال و قطع دست استعمارگران باشد، همین در تحقق اهداف و کارآمدی انقلاب 57 کفایت می کند که غایتی بس بزرگ محقق شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 311]