تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):يك عالم برتر از هزار عابد و هزار زاهد است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816778322




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(23) جرقه اي در تاريكي


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(23) جرقه اي در تاريكي
خبرگزاري فارس: عملكرد شجاعانه رئيس‌جمهور مصر در برابر شكست "جنگ شش روزه" باعث شد كه برخلاف "جنگ اول اعراب و اسرائيل" ثبات سياسي منطقه برهم نخورد اما هيچ افق روشني در برابر آنان ديده نمي‏شد تا اين كه يك حادثه روزي اميدواركننده را براي مردم فلسطين، در تاريخ به ثبت رساند.


شكست سنگين كشورهاي عربي در "جنگ شش روزه" و اشغال كامل فلسطين به همراه بخش وسيعي از خاك مصر، اردن و بخش‌هايي از سوريه، كاخ رؤيايي اعراب را كه به دست "عبدالناصر" بنا شده بود، در هم شكست .البته اين رهبر ملي‏گراي پرآوازه، برخلاف تمامي رهبراني كه اعراب طي صد سال شناخته بودند، آن‏قدر شجاعت داشت كه تمامي مسؤوليت اين فضاحت را بپذيرد و استعفاي خود را از رياست جمهوري مصر در برابر دوربين‏هاي تلويزيوني قرائت كند. دقيقاً به دليل همين ويژگي‏هاي شخصيتي او بود كه صدها هزار تن از مردم مصر به خيابان‏ها ريختند و خواستار ابقاي وي شدند. "ناصر" با چشماني اشكبار به درخواست "امت عربي" پاسخ مثبت داد.
در اين مرحله نيز وي خطاب به اعراب تصريح كرد كه "آزادي اراضي اشغالي جز از مسير جنگ ميسر نيست". عبدالناصر قطعاً ديگر يك اسطوره نبود اما بر تمامي كساني كه در آن شرايط ممكن بود جاي وي را بگيرند برتري‏هاي فراواني داشت و اين مسأله، سه سال بعد، با مرگ او به همة اعراب بيش از پيش ثابت شد.

*شكل جديدي از تجاوز

از سال 1967 شكل ديگري از تجاوزات صهيونيستي در سياست داخلي "مقامات تل‌آويو" خودنمايي كرد؛ "شهرك سازي در مناطق اشغالي سال1967".
اين شكل از اشغالگري با هدف تغيير ساختار جمعيتي "مناطق 67" و هرچه كمتر كردن احتمال بازگشت اين مناطق به مسلمانان آغاز شد.
عمليات شهرك‌سازي ابتدا از "قدس شرقي" و ساير نواحي "كرانة باختري رود اردن" و همچنين "بلندي‌هاي جولان" آغاز شد. شهرك‌سازي در "نواز غزه" به دليل تراكم جمعيتي آن و مشكلات ديگر امنيتي احتياج به تدابير جدي‌تري داشت كه زمان بيشتري را طلب مي‌كرد.
"كفار عتسيون" اولين شهرك تأسيس شده در "كرانة باختري رود اردن" در سال 1967 بود. همچنين در همين سال شهرك صهيونيست‌نشين "هغولان" در "بلندي‌هاي جولان" برپا شد. نام اين شهرك بعدها به "افيك" تغيير پيدا كرد.
در اولين سال اشغال "مناطق 67" مجموعاً چهار شهرك صهيونيست‌نشين در اين اراضي ساخته شد. يك مورد در كرانة باختري و سه مورد در جولان. همچنين محلة يهودي‌نشين قدس نيز توسعه داده شد و به شهرك "حي‌اليهودي" تبديل شد.
كشورهاي عربي كه از نتايج شهرك‌سازي به خوبي مطلع بودند، تلاش فراواني را براي ممانعت از ساخت و ساز شهرك‌هاي يهودي آغاز كردند، اما راه به جايي نبردند. همزمان با آغاز سياست شهرك‌سازي در اراضي اشغالي جديد، سياست اخراج فلسطينيان از خانه و كاشانة خود (كه از سال 1948 به انحاء مختلف پيگيري مي‌شد) با جديت بيشتري دنبال شد. شرايط زندگي و فعاليت‌هاي حياتي براي ساكنان اراضي اشغالي به قدري سخت و طاقت‌فرسا مي‌شد كه آنان خود به مهاجرت دست بزنند، اما فلسطينيان به سرعت با شرايط جديد سازگار شدند و "رژيم صهيونيستي" را وادار كردند براي حل مشكلات جمعيتي خود به اقدامات ديگري، از جمله توسعة بي‌حد و مرز "شهرك‌هاي صهيونيست‌نشين" دست بزند.
بعدها به خوبي آشكار شد، در "عمليات شهرك‌سازي" پيش از آن‌كه هدف "برهم زدن تركيب جمعيتي" موردنظر باشد، اهداف نظامي و امنيتي لحاظ شده است. شهرك‌هاي تأسيس شده كه تمامي ساكنان آن مسلّح بودند، داراي طراحي كاملاً نظامي و بيشتر شبيه به دژهايي نظامي بودند. چينش و آرايش اين شهرك‌ها در نواحي استراتژيك و سوق‌الجيشي (مانند "بلندي‌هاي جولان") به نحوي بود كه در صورت هرگونه حملة نظامي از خارج فلسطين اشغالي اين شهرك‌ها در نقش موانعي مستحكم در برابر پيشروي ارتش‌هاي عربي ظاهر شوند.

*سه " نه"

در اول سپتامبر سال 1967 "اتحادية عرب" اجلاسيه‌اي اضطراري در "خاطورم" پايتخت "سودان" برگزار كرد. در پايان اين اجلاس طي قطعنامه‌اي اعلام شد كه "امضاي هرگونه معاهده با رژيم صهيونيستي"، همچنين "مذاكره با اين رژيم" و "به رسميت شناختن آن" براي كشورهاي عربي ممنوع است. اين قطعنامه به نام "سه نَه" معروف شد؛ "نَه به معاهده"، "نَه به مذاكره" و "نَه به شناسايي".
اين تمام دستاوردي بود كه سران عرب در جبهه ديپلماتيك براي خود حاصل كردند!!در واقع مشخص نبود كه ضمانت اجرايي چنين قطعنامه‌اي چيست اما هرچه بود، سران عرب با "اجلاس خاطوم" وجدان‌هاي خود را آسوده كردند. تنها، رئيس‌جمهور مصر بود كه براي جبران اين تحقير تاريخي تكاپو مي‌كرد.
عملكرد شجاعانه و منحصر به فرد رئيس‌جمهور مصر در برابر شكست سنگين "جنگ شش روزه" باعث شد كه برخلاف "جنگ اول اعراب و اسرائيل" ثبات سياسي منطقه برهم نخورد و تحولات عميقي مانند آنچه پس از جنگ سال1948 واقع شد در كشورهاي عربي ايجاد نشود. با اين حال سوريه، لبنان و اردن تا ماه‌ها پس از پايان جنگ مورد حملات وحشيانة هوايي و توپخانه‌اي نظاميان صهيونيست قرار داشتند و براي تلافي نيز كاري از پيش نمي‌بردند. اشغالگران، بلافاصله پس از تصرف "بلندي‌هاي جولان" بيش از صدهزار سوري را از اين منطقه اخراج و خانه و كاشانة آنان را ويران كردند. آوارگان سوري نيز در كنار آوارگان فلسطيني در حاشية دمشق اسكان داده شدند.
منابع آبي كشاورزان اردني پي‌درپي با آتشبار اسرائيلي‌ها ويران مي‌شد تا در نهايت محصولات آنان بر باد رفت و بيش از هفتاد هزار كشاورز اردني از اراضي خود آواره شدند. (البته در اين ميان "اردن" همواره با بزرگواري!! از هرگونه تلاشي براي تلافي‌جويي پرهيز مي‌كرد) لبنان هم كه تا سال‌ها به صدقه سري فرانسه از كينه‌توزي صهيونيست‌ها در امان بود يك سال پس از "جنگ شش روزه" مورد عنايت "دولت يهودي" قرار گرفت. كماندوهاي اين رژيم شبانه با هلي‌كوپتر در فرودگاه بيروت پياده شدند و با خونسردي تمام 13 هواپيماي مسافربري لبنان را به ارزش 11 ميليون پوند منفجر كردند و در امنيت و سلامت كامل به پايگاه‌هاي خود بازگشتند. شراب پيروزي "سران تل‌آويو" را به سياه مستي كشانده بود و تنها مزاحمت‌هاي آزاردهنده نيز از سوي مصر صورت مي‌گرفت.

*جنگ هزار روزه

عبدالناصر در سه سال پاياني عمرش، جنگي فرسايشي و محدود را عليه "رژيم صهيونيستي" به راه انداخت .نقطه آغازين اين جنگ روز بيست و يكم اكتبر سال 1967 بود. در اين روز كشتي جنگي "ايلات"، متعلق به نيروي دريايي "رژيم صهيونيستي"، در آب‌هاي مديترانة شرقي، با اصابت دو فروند "اژدر" منفجر شد و به قعر آب فرو رفت. به اين ترتيب آن‌چه در تاريخ سياسي منطقه با عنوان "جنگ هزار روزه" شناخته مي‌شود، رسماً آغاز شد. در جريان اين شكل از جنگ هزاران حملة ايذايي و چريكي در امتداد مرزهاي مصر، و همچنين اردن ، سوريه و لبنان صورت گرفت.
البته صهيونيست‌ها، "جنگ فرسايشي" مصري‌ها را با اقدامات متعددي تلافي كردند. آنان شهرهاي حوزة كانال سوئز (شامل "پورت سعيد"، "سوئز" و "اسماعيليه") را به ويرانه‌هايي رقا انگيز بدل كردند. صدها تن از شهروندان اين شهرها پيش از آن‌كه امكاني براي تخليه بيابند كشته شدند و حدود يك ميليون تن از آنان با هزينه‌هاي اقتصادي و اجتماعي سرسام‌آور در شهرهاي شلوغ "دلتاي رود نيل" اسكان داده شدند. آب "كانال سوئز" فرو خشكيد و هرچه مدت مسدود ماندن آن طولاني‌تر مي‌شد، امكان كمتري مي‌يافت كه بتواند بار ديگر به دوران پرشكوه گذشته بازگردد. صهيونيست‌ها در اوايل دهة هفتاد با شكاري بمب‌افكن‌هاي تازه رسيدة خود از "كانال سوئز" هم گذشتند و برد خود را به قلب مصر رساندند.تنها در يك حمله هوايي به يك كارخانه ذوب آهن قراضه در 18 كيلومتري شمال قاهره، 70 كارگر مصري جان خود را از دست دادند. بنابر اظهارات "موشه‌دايان" اين حادثه براثر يك "اشتباه فني"!! به وقوع پيوسته بود. چند هفته بعد، 46 كودك دبستاني در يك حمله هوايي به مدرسه‌اي واقع در "بحر البقر" كشته شدند. اين بار هم رژيم صهيونيستي ادعا كرد كه فقط "اهداف نظامي" را بمباران كرده است.

*جرقه اي در تاريكي

در كرانة باختري "رود اردن" مسلمانان طي اولين ماه‌هاي اشغال، در فضاي رواني بسيار بدي به سر مي‌بردند. سيل يهودياني كه به "بيت‌المقدس شرقي"، "رام‌الله" و "الخليل" وارد مي‌شدند و با رفتار توهين‌آميز و تحقيركنندة با ساكنان اين مناطق برخورد مي‌كردند، حتي مقامات صهيونيست را نيز از بابت احتمال برپايي يك شورش نگران مي‌كرد.اين سخت ترين ايامي بود كه فلسطينيان پس از روزهاي نكبت ‌بار سال 1948 مي‌گذراندند. هيچ افق روشني در برابر آنان ديده نمي‏شد اما يك حادثه در طول اين سه سال، روزي خاطره‏انگيز و اميدواركننده را براي مردم فلسطين، در تاريخ به ثبت رساند.
پيش از شرح ماجراي اين روز، بايد به چند سال پيش بازگرديم.
در سال 1959 كشور "كويت" آبستن حوادثي بود كه تاريخ آيندة "نهضت فلسطين" را با تحولات عمده‏اي مواجه كرد. در آن سال‏ها "كويت" به دليل شرايط ويژه‏اش (دوري از خط مقدم نبرد، نظام سياسي نسبتاً باثبات و عاري از مناقشات جاري ميان اعراب و فضاي نسبتاً بازسياسي) بهترين پناهگاه جوانان پرشور عربي بود كه "آرمان فلسطين" را محور فعاليت‏هاي سياسي خود قرار داده و از محدوديت‏هاي دستگاه پليسي كشورهايي چون مصر، سوريه و اردن فراري بودند. يكي از اين جوانان، بعدها شهرتي جهاني پيدا كرد. او كه در اين سال تنها 27 سال داشت سه سال پيش با درجه "ناوبان دومي" به عنوان خنثي‏كنندة مين در "جنگ سوئز حاضر شده بود. وي "محمد عبدالرئوف عرفات" نام داشت.
نام اصلي او "محمد" بود و به رسم اعراب لقبي هم داشت: "ياسر". هيچ‌كس به درستي نمي‌داند "عرفات" در كجا متولد شده است؛ قاهره، غزه يا بيت‌المقدس. در دفاتر ثبت احوال پايتخت مصر، نام او ثبت شده است اما خودش ادعا مي‌كرد كه در "بيت‌المقدس" به دنيا آمده و تا سال 1942 هم همان جا مانده است. مسلّم اين است كه پدر "ياسر" تاجر پارچه‌اي از اهالي فلسطين بود كه به دليل ورشكستگي به مصر مهاجرت كرد. "عرفات" مدعي بود كه مادرش (با نام "زهوه") از خاندان "حاج امين‌الحسيني" (مفتي اعظم بيت‌المقدس) بوده است. او همچنين بعدها مطرح كرد كه به عنوان منشي مخصوص مدتي را در كنار "حاج امين‌الحسيني" حضور داشته و حتي در صفوف مجاهدان "سازمان جهاد مقدس" در گذرگاه منتهي به "بيت‌المقدس" جنگيده است. بسياري از تحليل‌گران با توجه به شناختي كه در آينده از روحيات "ياسر عرفات" پيدا كردند، غالباً اين قبيل دعاوي او را طرفندهايي تبليغاتي براي كسب مشروعيت در ميان تمامي آحاد ملت فلسطين دانستند. اما در هر صورت، او ثابت كرد كه براي چنين مشروعيتي شايستگي دارد. "عرفات" كه ششمين فرزند پدرش "عبدالرئوف" بود، پس از مرگ مادرش، در 4 سالگي به خانه دايي‌اش در "بيت‌المقدس" فرستاده شد. در آن زمان فلسطين تحت قيموميت انگلستان بود و ياسر سال‌ها بعد تعريف كرد كه سربازان انگليسي به خانه دايي‌اش حمله كردند، همه را كتك زدند و اسباب و اثاثيه را شكستند و او شاهد همة اين حوادث بوده است، "ياسر" چهار سال بعد توسط پدرش به "قاهره" بازگشت و اين بار نزد خواهرش كه ده سال از او بزرگ‌تر بود ساكن شد. در 17 سالگي عرفات به قاچاق اسلحه از مصر به فلسطين كمك مي‌كرد (1946). او لهجة مصري را به خوبي حرف مي‌زد و همين باعث مي‌شد كه وقتي همراه مبارزان فلسطيني مي‌رفت و با قاچاقچيان اسلحه چانه مي‌زد، آن‌ها به هواي اين كه وي هم وطنشان است به او به قيمت ارزان‌تري اسلحه مي‌فروختند. در سال 1948 در رشتة "مهندسي عمران" تحصيلات دانشگاهي خود را در قاهره آغاز كرد. در آن ايام "حاج امين الحسيني" در مصر اقامت داشت و گفته مي‌شود كه "ياسر" زيرنظر يكي از همراهان او آموزش نظامي ديد. در همان سال با انتشار خبر شهادت "عبدالقادر الحسيني" و سخنراني يكي از مريدان آن سردار پرآوازه به نام "ابوسته" در دانشگاه قاهره، عرفات و ساير دانشجويان كتاب‌هاي درسي خود را آتش زدند و براي نبرد با صهيونيست‌ها اعلام آمادگي كردند. چند روز بعد "ياسر" و يكي از دوستانش به همراه "ابوسته" سعي كردند با گذشتن از "كانال سوئز" و رسيدن به "غزه"، در "جنگ اول اعراب و اسراييل" شركت كنند، اما در گير و دار جنگ به دست ارتش اعراب خلع سلاح شدند و چندي بعد هم جنگ به پايان رسيد.
عرفات 19 ساله كه احساس مي‌كرد هم اعراب و هم صهيونيست‌ها از پشت به او خنجر زده‌اند، سرخورده و نااميد تصميم گرفت براي ادامه تحصيلات به آمريكا مهاجرت كند اما در ايامي كه انتظار دريافت ويزاي آمريكا را مي‌كشيد تصميمش تغيير كرد و اميدوارانه به فكر تأسيس تشكيلاتي مستقل افتاد تا بتواند مستقل از دولت‌هاي عربي عمل كند و همواره در بيم خيانت و عقب‌نشيني آنان به سر نبرد. چند سال بعد، با كودتاي "افسران آزاد" در مصر، "ياسر" توانست با چند تن از اين افسران ارتباط پيدا كند. در همين ايام طي انتخاباتي كه براي تعيين رياست "اتحادية دانشجويان فلسطيني" در محل تحصيل عرفات انجام شد، او با اكثريت آرا به پيروزي رسيد. او در اين مسؤوليت موفق شد مشكل شهرية دانشجويان بي‌بضاعت فلسطيني را با مذاكراتي موفق حل كند و همچنين از مقامات مصري مجوز نشريه‌اي به نام "صداي فلسطين" را بگيرد كه در مصر، غزه، اردن، سوريه، عراق و لبنان توزيع مي‌شد. انتشار اين مجله باعث شد او بتواند با همفكران خود ارتباط برقرار كند. در ايام دانشجويي عرفات، سازمان "اخوان المسلمين" يكي از پرطرفدارترين جريانات سياسي مصر بود كه داعية مبارزه با استعمار خارجي و اشغالگران فلسطيني را نيز داشت و همين باعث جذب عرفات و اغلب همفكران و دوستان او به اين سازمان شد.
"اخوان المسلمين" مدتي پس از قدرت پيدا كردن "جمال عبدالناصر" به منتقدين و در نهايت دشمنان او تبديل شدند و حتي دست به ترور وي زدند. عمليات ترور "عبدالناصر" در 26 اكتبر 1954 ناكام ماند اما باعث دستگيري صدها نفر از اعضاي "اخوان المسلمين" شد كه "عرفات" هم يكي از آنان بود. در اين جا بود كه آشنايي‌ پيشينش با برخي اعضاي تشكيلات "افسران آزاد" به دادش رسيد و آزاد شد. دو سال بعد، "ياسر عرفات" جزو جمع كثيري از داوطلبان عربي بود كه براي دفاع از مصر در برابر حمله "مثلث استعماري" (بريتانيا، فرانسه و رژيم صهيونيستي) به ارتش اين كشور پيوستند. پس از پايان اين جنگ، عرفات از ارتش خارج شد. در سال 1957، فارغ‌التحصيل شد و بلافاصله تشكلي با نام "اتحادية فارغ التحصيلان فلسطيني" تأسيس كرد و خود به رياست آن انتخاب شد. عرفات در همان زمان در يكي از بزرگ‌ترين شركت‌هاي ساختماني مصر مشغول به كار شد. در آن زمان "عرفات" و همراهانش به دنبال الگوي مناسبي براي آغاز حركت آيندة خود بودند. به همين منظور بود كه "عرفات" سفري به عراق كرد تا با گروهي از مخالفان مسلّح رژيم عراق كه در تدارك ترور پادشاه عراق بودند مذاكره و ارتباط برقرار كند. پس از بازگشت از عراق، دولت مصر از طريق كارفرمايش "او را به دليل اين سفر تحت فشار قرار داد. اين گونه بود كه او مصر را براي تحقق ايده‌هايش مناسب نديد و به كويت مهاجرت كرد. در اواخر سال 1959 و در همين كشور بود كه عرفات و دوستانش توانستند ماهنامه‌اي با نام "فلسطيننا، نداءالحياه" منتشر كنند. اين نشرية مهجور در ابتدا توجه عدة زيادي را به خود جلب نكرد.
"فلسطيننا، نداء الحياه" در 30 صفحه منتشر مي‌شد و در آن برخلاف اكثر نشريات آن زمان از آگهي‌هاي تبليغاتي اثري ديده نمي‌شود. تمام محتويات مجله از صدر تا ذيل به مسائل فلسطين و فلسطيني‌ها اختصاص داشت.
افراد بسيار كمي در "كويت" بودند كه مي‌دانستند اين ماهنامه ارگان يك تشكل تازه تأسيس با نام "فتح" است كه در آينده اي نزديك به قله آمال فلسطينيان واخورده و تحقير شده تبديل خواهد شد.
انتهاي پيام/
 دوشنبه 20 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 360]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن