واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: جو گران است و پلو ارزان است
سيد علي ميرفتاحباور بفرماييد كه من در برابر حيوانات مقاومت مي كنم و به سادگي اجازه نمي دهم كه در امور انسان ها دخالت، بلكه اظهارنظر كنند. ما هر چه باشد آدميم و مشكلات مان را خودمان بايد حل كنيم. حتي اگر نتوانيم حل كنيم. من هر چه باشد از پوست و گوشت آدميزادم و دست روزگار و سعد و نحس كواكب، رخت و بخت مرا به ديار دام و دد انداخته است. البته من باب توضيح عرض كنم كه شده ام مصداق اين فرموده كه «نه در مسجد دهندم ره كه رندي / نه در ميخانه كين خمار خام است». پيش حيوانات كه مي رسم بايد سنگ آدميزادگان را به سينه بكوبم، به آدميزاد كه مي رسم بايد از ساحت حيوانيت دفاع كنم. به قول مرحوم فائز «مثال كافرم در مومنستان / چو مومن در ميان كافرستم». بعضي از شما هم اين طوري هستيد. يعني نمي توانيد تحمل كنيد كه «ديگري» در كار و بار داخلي تان دخالت كند. ديده ام و بارها و بارها ديده ام رفيقي را كه در وطن دائم همه چيز و همه كس را نقد مي كند و بلكه سزا و ناسزا را به هم مي آميزد و مسيرش را از جاده نقد به كوره راه فحش و بد و بيراه مي كشاند و همه را، بي كم و كاست از دم شمشير كين مي گذراند، اما همين كه در برابر اجنبي مي رسد غمنظورم از اجنبي صرفاً خارجي ها نيستند. هر كس كه «ديگري» باشدف، چنان مدافع سرسخت و متعصب مي شود كه درمي ماني كه... مي گويند اين جزء خلقيات ايراني جماعت است كه اصولاً ديگران را به مداخله نمي خواند، شايد. اما تاريخ جز اين مي گويد، كه بگذريم. عرضم اين بود كه من خودم آزادم هرچه مي خواهم به دولتمردان بگويم و آزادم كه - ولو در خفا - انتقاد كنم و از نابساماني اقتصادي بنالم و زير لب به اول و آخر گرانفروش و مسبب گراني توپ ببندم، اما به حيوانات كه اجازه نمي دهم...شتر؛ اين چه اخلاق بدي است كه تو داري؟ اين چه منطقي است؟ يعني چه كه ما حق انتقاد نداريم؟گاو؛ اگر برنامه هاي اقتصادي دولتمرداني كه تو از آنها دم مي زني، به زندگي و كار و بار ما دخلي نداشت، حق با تو بود. اما لامروت روي همه چيز تاثير مي گذارد. برنج گران شده و به ما هم ربطي ندارد، چون ما كه برنج خور نيستيم، اما به همان ميزان يونجه هم گران شده.استر؛ از اتفاق هنوز پلو ارزان است. به نسبت جو البته. به قول شاعر گفتني بس كه آدم كم و خر بسيار است / جو گران است و پلو ارزان است.ميرفتاح؛ كجا خر زياد است؟شتر؛ منظورش جنگل بود. سوءتفاهم نشود. راست مي گويد ديگر. توي جنگل آدم كم است ديگر. اينكه ناراحتي ندارد.پلنگ؛ جو توي سرشان بخورد... ما از همه اين عالم دلمان به يك چاي خوش بود كه اين هم ديگر وسع مان نمي رسد.ميرفتاح؛ اتفاقاً در مورد چاي، عرض كنم خدمت تان كه اين يك شايعه بيش نيست. اين يك گراني كاذب است.پلنگ؛ اين را برو به اين عباس درياني بگو. همين كاذب كاذب، هر چي توي جيب مان بود ريختيم روي پيشخوانش، علي العجاله دويست و پنجاه گرم چاي باروتي داد كه كارمان راه بيفتد.ميرفتاح؛ تقصير شماست كه مي خريد. اگر نخريد، محتكرين مجبور مي شوند جنس شان را دوباره توي بازار بريزند.شتر؛ اگر نخريم، سماق جنابعالي را مك بزنيم؟ منظورم سماق هايي است كه جنابعالي براي كنترل چربي خون با خودتان آورديد.ميرفتاح؛ من مي گويم اين گراني ها شايعه است، نبايد به آن دامن بزنيد.گاو؛ يا تا حالا دامن نديدي، يا معني دامن زدن را نمي فهمي. چه دامني مي زنيم.ميرفتاح؛ بايد بي محلي كنيد. اگر محل شان نگذاريد، خودشان خوب مي شوند.گرگ؛ من كه اصولاً هيچ وقت توي اين بحث ها شركت نمي كنم، اما تا آنجا كه من مي دانم، هر چه محلش نگذاري بدتر مي شود، چون آنقدرها هستند كه پول دارند و محلش مي گذارند كه ما به حساب نمي آييم.بوزينه؛ فعلاً خدا اموات شان را بيامرزد كه هنوز موز را گران نكرده اند. فعلاً بچسبيد به همين موز كه هزار و يك خاصيت دارد. اين ميرفتاح را هم اينقدر حرص ندهيد. خب گران است كه گران است، به اين بدبخت چه؟
دوشنبه 20 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 567]