واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: كتاب - هزاره وانماييها
كتاب - هزاره وانماييها
علي بزرگيان : «ژان بودريار و هزاره» عنوان كتابي است اثر كريستوفر هروكس. كتابي كه توصيفگر تفكر هزاره و وضعيت ناپايداري است كه بودريار براي بيان ويژگيهاي عصر مدرن بهكار ميگيرد. ژان بودريار كه بهعنوان يكي از پيشروترين نظريهپردازان رسانه و جامعه در روزگار پسامدرن شناخته ميشد در سال 2000 دست به خلق نظريه هزاره زد. نظريهاي كه از يكسو بر فجايع انساني كه بهغير از افسون و تشويش چيزي براي آدم قرن بيستمي بههمراه ندارد، نگاهي ميافكند و هم از طرفي از آينده قرن بيستم سخن ميگويد. وجه تمايز بودريار با ديگر متفكران همعصرش شايد در اين باشد كه او خود را نيز از انتقاداتاش بينصيب نميگذارد؛ همچنانكه ساختارهاي مدرن جامعه مدرن را به باد انتقاد و حتي سخره ميگيرد، خود را از اين قاعده مستثني نميدانست. بهطور كلي نظريه بودريار درباره جامعه نو و پستمدرن مبتني بر اين فرضيه كليدي بود كه رسانه و وانمايي (simulations) به وجود آورنده ساحت جديدي از تجربه و مرحله جديدي از تاريخ و نوع جامعه هستند. بودريار انديشه خود را بر چارچوب تاريخي گذار از مدرنيسم به پسامدرنيسم بنا مينهد. وي جهان را برگرفته از مدلها يا صورتهاي خيالي عنوان ميكند كه جز در خودشان هيچ مابهازاي ديگر يا زمينهاي در واقعيت ندارند. نخستين شكل نظم در مورد صورتهاي خيالي را ميتوان مدرنيسم آغازي، مرحله دوم آن را مدرنيسم، و مرحله سوم را پسامدرنيسم ناميد. وي اولين دوره را كه در زمان رنسانس و آغاز انقلاب صنعتي بود، مدرنيسم آغازي مينامد. پيش از رنسانس در جامعه فئودالي، كار ويژه چيزها دو پهلو و داراي ابهام نبود. جايگاه هر كس در فضاي اجتماعي خاصي معين شده بود و بنا بر اعتقاد او سلسله مراتبي درندهخويانه از بينظمي جلوگيري ميكرد و هرگونه بينظمي و اختلال در نشانهها با تنبيه روبهرو ميشد. با پديدار شدن بورژوازي، نظم طبقاتي فرو ريخت. ظهور انقلاب صنعتي به دومين مرحله از نظم در صورت خيالي كه مدرنيسم بود، انجاميد. با شروع اين دوره، عصر بورژوازي و برتري توليد صنعتي متولد شد. در ادامه و پس از انقلاب تكنولوژيك، باز توليد اجتماعي به عنوان اصل سازمان دهنده به اجتماع جايگزين توليد شد.
اينك در سومين مرحله از نظم، پسامدرنيسم در صورت خيالي و مدلها هستيم؛ در نظام كنوني كه پس از جنگ جهاني دوم شكل گرفت؛ به باور بودريار پايه نظري قدرت از اقتصاد سياسي ماركسيستي به نمادشناسي ساختارگرايانه انتقال يافت. پديدههايي چون تبليغات، رسانهها و شبكه ارتباطي كه ماركس بخش غير جوهري سرمايه ميناميد به قلمرو اساسي تبديل شدهاند. در اين زمانه است كه ارزش مصرفي كالاها و الزامهاي توليد يا مدلها، رمزها، تمثالها، جلوهها و فراواقعيتي به نام وانمايي جايگزين شدهاند. در اينجا است كه رسانهها و جامعه مصرفي مردم در بازي نگارهها و صورتهاي خيالي گرفتار آمدهاند كه كمترين ارتباطي با واقعيت خارجي ندارند. در واقع ما در جهاني از صورتهاي خيالي زيست ميكنيم كه به جاي تجربه مستقيم و شناخت مصداق يا مدلول يك رويداد، نگارهها يا معني دهندهها به جاي آن مينشينند.گرايش جهان پسامدرن تازه اين است كه از هر چيز يك صورت خيالي بسازد. منظور بودريار از هزاره، جهاني است كه در آن هر چه كه ما داريم وانموده يا شبيهسازي شدهاست. در اين هزاره چيزها نه واقعيت خارجي دارند و نه ميتوان از روي نسخه اصلي آنها تكثير كرد. به بيان ديگر قلمرو واقعي در برابر تقليد يا «بدل» معناي خود را باخته است و آنچه وجود دارد تنها وانمودهها است كه مجال بروز مييابند. در نظر بودريار نقش شتابدهنده رسانه در جامعه معاصر برابر است با «سقوط» از جهان مدرن توليد به جامعه پسامدرن وانماييها. بودريار وانمايي را توصيفگر انقلاب در وسايل ارتباط جمعي، دانش كنترل و ارتباطات و همچنين نظريه سيستمها كه بهوجود آورنده نشانه و اثري در ساماندهي سيستمها در مدرنيته پيشين يا متاخر است و به واقع، حقيقتي غيرقابل كتمان محسوب ميشود، تعريف ميكند. در نظر بودريار، مدرنيته ساحت توليد است و مشخصه آن رشد سرمايهداري صنعتي و هژموني بورژوازي است، حال آنكه جامعه پسامدرن قلمرو وانمودن و شبيهسازي است كه زير سلطه نشانهها، رمزها و نمونههاست. مدرنيته حول محور توليد ـ كالاها و محصولات ـ متمركز ميشود، درحاليكه شاخصه پستمدرنيته نشانهشناسي راديكال است، آن هم از طريق تكثير نشانهها. گذشته از اين بودريار، مدرنيته را روند افزايش سرسامآور كالايي كردن، ماشيني كردن، فناوري، و روابط بازار ميداند؛ و اين درحالي است كه جامعه پسامدرن محل انفجار و درهمشكني تمامي مرزها، منطقهها، و تمايزات ميان فرهنگ بالا و پايين، نمود و واقعيت، و تقريبا ميان هر تقابل دوگانهاي كه از سوي فلسفه سنتي و نظريه اجتماعي از آن دفاع ميشود، به حساب ميآيد. رشد رسانههاي پخش برنامه بهويژه تلويزيون، و همچنين انتشار و گسترش سريع نشانهها و وانموده در قلمرو زندگي هر روزه، در نظر بودريار از اجزاي اصلي سازنده پستمدرنيته به شمار ميآيند. بودريار در اواخر دهه ۱۹۷۰ رسانه را همچون دستگاههاي شبيهسازي يا وانمودن كليدياي تفسير ميكند كه كارشان بازتوليد تصاوير، نشانهها، و رمزگاني است كه يك قلمرو (حاد) واقعي خودكار را ايجاد كرده و نقشي اساسي در زندگي روزمره و نابودي جامعه بازي ميكنند. او معتقد است كه حقيقت هم اكنون در مسير حضور واقعي خود نيست و از همه مهمتر آنكه به وسيله نشانهها و الگوها به طريقي فراواقعيت، يعني واقعيتي كه خيلي بيشتر از خود واقعيت نمايان است، حضور عيني و حتي ذاتي يافته؛ جلوهگر شده است. حقيقت موجود فاصله زيادي با واقعيتي دارد كه در كنشهاي عقلي و مقولات فاهمهاي در حال بروز است. تحليل بودريار به تضاد معنادار و پراهميت رابطه ميان بازنمايي و واقعيت اشاره دارد. پيش از اين رسانه به مثابه آينه، بازتاب، يا نمايشدهنده واقعيت تصور ميشد، درحاليكه وقتي «امر واقعي» تابعي است از بازنمايياي كه به نابودي نهايي امر واقعي منجر ميشود، رسانه سازنده (حاد) واقعي، يك واقعيت رسانهاي نو، ـ «واقعيتر از هر واقعي» ـ به شمار ميآيد. به واقع در اين مدل است كه دستاوردهاي مدرن انساني توسط مفهوم وانمايي شناخته ميشود. پس اين حقيقت نيست كه مورد شناخت يا به اصطلاح فلاسفه متعلق شناخت قرار ميگيرد، بلكه به واقع مفهوم بدل است كه زاييده ميشود. از اين روي بود كه بودريار در تشريح عبارت فوق نتيجه ميگرفت كه اگرما يك بار ديگر در جريان هزاره قرار بگيريم حقايقي كه صورت مشخصي براي ما نداشتند هويدا ميشوند. و سرانجام آنكه، در يك جامعه فرضي اشباع شده با پيامهاي رسانهاي، اطلاعات و معنا «از درون متلاشي ميشوند»، و به يك حالتي از بيمعنايي و فاقد محتوا، تبديل ميشوند. بدين ترتيب به اعتقاد بودريار، اطلاعات دقيقا يا معنا و مفهوم را تخريب ميكند و يا آن را خنثي ميسازد. فقدان يا گمشدن معنا مستقيما به عمل از بين برنده، اطلاعات، رسانه، و رسانه همگاني ارتباط دارد.... اطلاعات مضامين خود را فرو بلعيده و نابود ميكند؛ اطلاعات، جامعه و ارتباطات را در خود فرو ميبلعد، معنا و جامعه را در درون يك نوع وضعيت مبهم و غبارآلود حل ميكند و هرگز به دنيايي از نوآوري و ابتكار راه نميبرد؛ بلكه به مسيري كاملا متضاد، به آشفتگياي يكپارچه، منتهي ميشود. بيگمان تحليل بودريار از وانمايي در عصر پسامدرن در شمار مهمترين نوشتهها و مطالبي است كه از او در زمينه نقد رسانه و نظريه اجتماعي به يادگار مانده است.
ژان بودريار و هزاره
كريستوفر هروكس
ترجمه: محمد ميلاني
نشر چشمه، 1386
شمارگان: 1200نسخه
قيمت: 1400تومان
دوشنبه 20 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 380]