واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: شوخى مرگبار قتل يكجوان را رقمزد
گروه حوادث -خانواده پسرى كه قربانى كينهجويى شده بود در دادسراى جنايى پايتخت به حرمت سالگرد شهادت يگانه دخت پيامبر اسلام (ص) از خونخواهى گذشت.
دو رفيق به نامهاى وحيدرضا (25 ساله) و سجاد (17ساله) 45 :16 سهشنبه 19 مهر 84 به داروخانه «شكوه» درخيابان دماوند ايستگاه منصور آباد رفتند و يك بسته قرص مسكن خواستند.
سجاد، ناگهان اسلحه كمرى را از زير پيراهنش بيرون كشيد و وحيدرضا را با شليك گلوله بهقتلرساند. پسر جنايتكار كه خونسرد به نظر مىرسيد بلافاصله پا به فرار گذاشت و بازپرس«حسين اصغرزاده»رئيس شعبه دوم دادسراى ناحيه 27 پايتخت در جريان جنايت قرار گرفت.
جنازه با دستور قضايى به پزشكى قانونى برده شد و پليس دايره 10 آگاهى مركز با شناسايى قربانى و پسر هفت تيركش، تحقيق براى كشف مخفيگاهش را آغاز كرد. پنج ماه از جنايت گذشته بود كه سجاد تسليم پليس شد، جنايت را گردن گرفت و مدعى شد فقط قصد شوخى با وحيدرضا را داشته است.
درآخرين نشست رسيدگى به اين پرونده كه 24 بهمن 85 در شعبه 71 دادگاه كيفرى تهران به رياست قاضي«عزيز محمدي» برگزار شد ابتدا «محمد رضاحيدري» نماينده دادستان، به تشريح كيفرخواست پرداخت: نظر به اينكه شليك سجاد نوعا كشنده بوده است، هرچند ادعا مىكند قصد كشتن نداشته و ناخواسته شليك كرده، از محضر دادگاه برايش تقاضاى اشد مجازات دارم.
سپس پدر و مادر«وحيدرضا» در جايگاه قرار گرفتند و زن داغدار كه به شدت مىگريست گفت: آرزو داشتم پسرم را داماد كنم و حالا فقط مرگ قاتلش كمىآرامم مىكند.
قاضى عزيزمحمدى از صاحب داروخانه و همكارش خواست تا به بيان آنچه ديدهاند بپردازند.
دكتر داروساز توضيح داد: ساعت پنج عصر بود كه دو دوست وارد شدند و قرص مسكن خواستند.همكارم قرص را داد و سجاد آ ن را در جيبش گذاشت و به وحيدرضا اشاره كرد تا پولش را بپردازد.آن موقع بود كه صداى شليك شنيديم و ...
مريم 25 ساله نيز گفتههاى همكارش را تائيد و تاكيد كرد: موقع شليك چيزى نديدم; فقط صدايى ترسناكى شنيدم و وقتى برگشتم، وحيدرضا روى زمين بود و سجاد در حال فرار.
در آن ميان، حسين صاحب تعميرگاهى كه سجاد و وحيدرضا درآن كار مىكردند اظهار داشت: اين دو پسر مثل برادر بودند، هميشه و همه جا با هم كار مىكردند و هيچ اختلافى نداشتند.گزارش ايسكانيوز مىافزايد، سجاد در دفاع از خود گفت: جرم را قبول دارم ولى باور كنيد قصد كشتن دوستم را نداشتم.اسلحه را چند روز قبل از شليك به محل كارم برده بودم.آن روز وحيد گفت برويم و آن را امتحان كنيم.در يك خيابان تير هوايى شليك كرد و بعد خواست براى گرفتن قرص به داروخانه برويم.
مجرم ادامه داد: در مسير داروخانه، اسلحه را روى سر و بدن يكديگر مىگذاشتيم و شوخى مىكرديم.
وحيدرضا جلوى در داروخانه، اسلحه را به من برگرداند.نمىدانستم اسلحه بعد از شليك، خودبه خود مسلح مىشود! وقتى كلت را به طرف دوستم نشانه رفتم سرش را برگرداند و ناگهان تير در رفت.
قاضي: پس چرا فرار كردي؟
سجاد: ترسيده بودم. از زمانى كه گلوله شليك شد تا وقتى وحيدرضا روى زمين افتاد يك شبانه روز برايم طول كشيد.وحشت كرده بودم. با شليك تير هوايى از دست مردم گريختم و پنج ماه بعد خودم را معرفى كردم.
قاضي: در بازجويى مقدماتى گفته اي، وحيدرضا تو را تهديد به كتك كرده بود. به همين خاطر اسلحه را برداشتى و در داروخانه به او شليك كردي؟
سجاد: نه، قبول ندارم، تحت فشار اعتراف كردم. باور كنيد با وحيدرضا هيچ مشكلى نداشتم.
با پايان حرفهاى مجرم، قاضى «عزيزمحمدي» و چهار مستشار وارد شور شدند و براى «سجاد» حكم مرگ صادر كردند.به گزارش ايسكانيوز، حكم به تائيد شعبه 38 ديوان عالى كشور رسيد و ضرباهنگ اعدام پسرهفت تيركش به صدا درآمد.
روز يكشنبه با تلاش قاضى «عصمت ا... جابري» رئيس دايره اجراى احكام دادسراى ناحيه 27 و همكارش «پورمكري» در واحد صلح و سازش، خانواده قربانى به حرمت سالگرد شهادت يگانه دخت پيامبر اسلام (ص) از خونخواهى گذشت و به «سجاد» زندگى دوباره هديه داد.
يکشنبه 19 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 342]