واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
«20 هزار سرباز آمريكايي در ايران»، «ارتش آمريكا از مرزهاي ايران گذشت»، «جنگ جهاني سوم آغاز شد»! اينها هيچكدام خبر نيستند و واقعيت خارجي هم ندارند. اين جملات، نمونه اي از ايميل هاي جعلي است كه توسط «كرم توفان» با عنوان «جنگ جهاني سوم» چندي پيش و پس از رزمايش موشكي ايران براي كاربران رايانه ارسال شده بود.سال گذشته به دنبال برگزاري اجلاس كشورهاي حوزه درياي خزر در تهران و سفر رئيس جمهور وقت روسيه به كشورمان و حمايت وي از برنامه هاي صلح آميز هسته اي ايران، خشم آمريكايي ها برانگيخته شد و بوش رئيس جمهور جنگ طلب و ماجراجوي آمريكا طي مصاحبه اي مطبوعاتي در كاخ سفيد صراحتا از جنگ جهاني سوم نام برد و تهديد كرد؛ در صورتي كه ايران از ساخت سلاح هسته اي! دست برندارد اين اتفاق خواهد افتاد.از آن حرف يكسال مي گذرد و منطقه شاهد تحولات تازه اي از جمله بحران قفقاز و جنگ گرجستان بوده است. آيا بوش هنوز هم قصد دارد بعد از جنگ اول خليج فارس، نبرد در افغانستان و اشغال عراق بار ديگر و شايد در مدلي متفاوت از جنگ هاي پيشين آتش جنگ را در اين منطقه روشن كند؟بد نيست نگاهي به تحولات پرونده هسته اي ايران- كه دليل بهانه جويي هاي آمريكا در اين گوشه جهان شده است- بيندازيم.برنامه صلح آميز هسته اي ايران در مسير خود همچنان پيش مي رود و كساني كه در جريان اين پرونده و تحولات و فراز و فرودهاي آن قرار دارند، گمان نمي كنند كه گزارش اخير و مغرضانه البرادعي به شوراي حكام در كنار آنچه كه مي توان آن را بازيچه قراردادن آژانس بين المللي انرژي اتمي توسط آمريكا در عدم تحويل اسنادي كه اساسا واقعيت خارجي ندارند ناميد، مانع و خللي در راه پيشرفت ايران هسته اي ايجاد نمايد.كشورهاي غربي در يك اجماع نسبتا كلي به واسطه بهانه جويي هايي كه بررسي دقيق و دوره اي بازرسان آژانس همواره خلاف آن را ثابت كرده، خواهان توقف برنامه هاي هسته اي ايران مي باشند و براي اين كار از هر اهرمي بهره جسته اند. اين اقدامات از دولت گذشته و با سياست هاي تشويقي در قبال تعليق غني سازي آغاز شد. همان سياستي كه به چماق و هويج شناخته مي شود و غربي ها در بسته هاي پيشنهادي خود مي پذيرفتند كه اگر ايران از غني سازي دست بكشد، امتيازاتي براي آن قائل شوند. اين امتيازات البته با تهديدهايي نيز همراه بود كه غالبا جنبه هاي ديپلماتيك (روابط خارجي) و اقتصادي را دربر مي گرفت.اگر با سياست هاي دولت گذشته به برخي از پيشنهادهاي غرب چراغ سبز نشان داده شد، پس از پيروزي احمدي نژاد و شكل گيري دولت نهم، پرونده هسته اي ايران با سياست هاي جديد، دچار تغييرات جدي تري در روند تصميم سازي ها گرديد و در اين بين خواسته هاي غرب -به ويژه در بحث تعليق- عملا از مدار كمترين توجهات مسئولان امر خارج شد.عزم ملي مردم ايران براي دستيابي به فناوري انرژي اتمي و عدم انعطاف مسئولان تيم هسته اي ايران در مقابل زياده طلبي هاي غرب، خشم آنان را كه در دشمني با نظام اسلامي و آزادگي و استقلال مردم ايران سابقه اي ديرينه دارند، برانگيخت و آنان را به اين فكر انداخت تا برنامه هاي مقابله با ايران را تشديد كرده و عكس العمل هاي تندتري از خود نشان دهند.در اين راه آنان ابتدا با اعمال نفوذ، پرونده هسته اي ايران را از آژانس به شوراي امنيت ارجاع دادند تا از اين طريق هم سياسيون ايران را تحت فشار گذارند و هم مردم كشور را به تشويش اندازند تا در خيال باطل خود شايد با اعمال تحريم ها بين ملت و دولت فاصله بيفتد. از سوي ديگر با تصويب قطعنامه هاي پي درپي تلاش مي كردند تا راه براي حمله نظامي عليه ايران باز شود.اما در اين سو، مسئولان نظام با اتكا به حمايت مردم و همچنين همراهي كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي و كشورهاي عضو عدم تعهد و دو عضو قدرتمند شوراي امنيت يعني چين و روسيه- البته با توجه به سياست هاي بعضا دوپهلوي آنان- در مقابل هجمه غرب ايستادند.غربي ها با موج تبليغي گسترده و استفاده از اهرم تحريم سعي كردند عليه برنامه هاي اتمي ايران به يك اجماع جهاني دست يابند، لكن اراده ملت و مسئولان بر آن بوده و هست كه بار اين خواسته و هدف بزرگ را تا افق روشن توسعه و پيشرفت كشور و دستيابي به انرژي هاي نوپديد بر دوش كشند. آنان كه در چندين سال تلاطم مذاكره و تهديد و تشويق، در مقابل سياست ها و دسيسه غربي ها آب ديده شده اند، اجازه ندادند تحريم ها و تبليغ ها راه به جايي ببرد.آمريكا كه از سياست هاي به اصطلاح تشويقي نتيجه و بهره اي نمي گرفت، لاجرم به تهديد روي آورد و حتي در مقاطع مختلف، چندين بار حمله نظامي احتمالي آمريكا به ايران در صدر اخبار محافل سياسي و بين المللي نشست و البته تاثير خود را نيز بر بازار انرژي و قيمت جهاني نفت گذاشت. لشكركشي آمريكا به منطقه و ورود رزمناوهاي آمريكايي به خليج فارس و مانورهايي چون مانور هوايي رژيم صهيونيستي در مديترانه، گزينه هايي بود كه بحث حمله نظامي به ايران را جدي تر مي كرد.ايران نيز در اين ماجرا بيكار ننشست و با اجراي چند مانور نظامي و آزمايش موشك هاي دوربرد، قدرت نظامي خود را به رخ دشمن كشيد. آزمايش جت جنگنده صاعقه كه حاصل صنايع دفاعي و ساخته فرزندان اين آب و خاك بود و همچنين هواپيماهاي بدون سرنشين كه قادر بودند بر فراز ناوهاي آمريكايي به پرواز درآمده و همزمان تصاوير خود را به مراكز نظامي ارسال كنند، خبرهايي بود كه شاخكهاي نظاميان آمريكايي و رژيم غاصب صهيونيستي را به حركت وا مي داشت.جنگ 33روزه بين اسرائيل و مقاومت حزب الله لبنان كه به شكست تحقيرآميز چهارمين ارتش جهان! انجاميد و دامنه افتضاح اين شكست هفته پيش دامن اولمرت نخست وزير مستعفي رژيم صهيونيستي را هم گرفت، بر عصبانيت هاي آمريكا به عنوان مهمترين هم پيمان و حامي اسرائيل، نسبت به ايران افزود. آنها حزب الله را عقبه انقلاب اسلامي ايران در لبنان مي دانند كه اتفاقا در كثرت عقايد پوچ و بي اساس آنان، اعتقاد غلطي نيست.از سوي ديگر در تداوم ايجاد جنگ رواني بين اعراب در ترس از يك ايران اتمي! آمريكا موفق شد مسابقه تسليحاتي جديدي در منطقه خليج فارس راه بيندازد و تنها در يك مورد معامله سودآور 20ميليارد دلار اسلحه به عربستان بفروشد، با اين هدف كه كشورهاي منطقه را عليه ايران مجهز نگه دارد.آمريكا به اين هم كفايت نكرد و با جلب حمايت برخي از كشورهاي اروپايي، بحث علم كردن سپر دفاع موشكي را در يكي دو كشور اروپاي شرقي پيش كشيد. در پي اين اقدام سران روسيه به خشم آمده و لحن خود را نسبت به آمريكا تغيير دادند. پوتين در اجلاسي در اروپا با لحني تند خطاب به مقامات كاخ سفيد گفت كه آمريكايي ها قصد دارند به بهانه مبارزه با تروريسم، جهان را ناامن كنند. اين موضوعات باعث شد تا ايران، چين و روسيه بيش از گذشته به هم نزديك شوند. روسيه براي نفوذ بيشتر در كشورهاي آسياي ميانه تلاش مضاعفي كرد و روابط خود را با كشورهايي چون چين گسترش داد. امروز از پيمان همكاري هاي اقتصادي شانگهاي كه چندي قبل با حضور روسيه، ايران، چين و كشورهاي آسياي ميانه برپا شد، به عنوان سازماني ضد آمريكايي ياد مي كنند.از سوي ديگر ديپلماسي ايران در جلب حمايت كشورها و ملل آزاده جهان، حتي ميان كشورهاي آمريكاي جنوبي نيز موفق عمل كرده و اكنون حوزه اي ضدآمريكايي در آمريكاي لاتين شامل ونزوئلا، اكوادور، كوبا، بوليوي و... بنيان گذاشته شده است.به سؤال اول اين يادداشت بازمي گرديم. مخاطب بوش در تهديد به جنگ جهاني سوم چه كساني بودند؟ آيا در آن مقطع تهديد متوجه روسيه، چين، آسياي ميانه و كشورهاي حوزه خليج فارس بود يا آنكه با زبان ديپلماسي خاص كاخ سفيد كه معمولا با تهديد و ارعاب همراه مي باشد، تمام كشورهايي بود كه ممكن است با فشار اين كشور عليه برنامه هاي هسته اي ايران موافق نباشند؟ شايد هم دكترين كارتر را تكرار كرده است كه مي گفت «خليج فارس منطقه منافع ملي آمريكاست كه به خاطر آن خواهد جنگيد.» آيا آمريكا حاضر است براي حفظ منافع خود و رژيم جعلي اسرائيل در منطقه، جنگ سوم جهاني را آغاز كند؟معادلات زيادي در حل اين معما وجود دارد كه آينده آنها را روشن تر خواهد كرد. گرچه همانطور كه سران رژيم صهيونيستي اعتراف كرده اند، روياي شوم اسرائيل بزرگ پايان يافته و پايه هاي حكومتشان سخت متزلزل شده، امپراطوري آمريكا نيز در حال زوال است و صداي شكسته شدن استخوانهايش به گوش مي رسد اما از گروه نومحافظه كار، تندرو و جنگ طلبي كه هيات حاكمه آمريكا را شكل مي دهند و از كابوي ماجراجوي آمريكايي كه روزهاي آخر حيات سياسي خود را در كاخ سفيد سپري مي كند، هر كاري برمي آيد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 387]