واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چنان كه پيش بينى مى شد حزب اعتماد ملى به عنوان فعال ترين شاخه جريان اصلاح طلب سرانجام مهدي كروبى را به عنوان كانديداى خويش براي انتخابات رياست جمهوري برگزيد.اين اتفاق در شرايطي به وقوع پيوست كه جريان دوم خرداد در ترديد و تشتت جدي در باره تعيين راهبرد انتخاباتي آينده به سر مي برد. واقعيتي كه چندان در گزارشها بدان پرداخته نمي شود اين است كه مقاومت زيادي بر سر حضور كروبي در صحنه انتخابات صورت گرفت. جريان دوم خرداد از فرداي انتخابات مجلس هشتم تاكنون چند مرحله از بحث و زور آزمايي را براي خارج كردن دبير كل اعتماد ملي از ميدان رقابت به انجام رساند. اين تلاشها اغلب از سوي طيفي از احزاب دوم خرداد سازماندهي مي شد كه اميد واربودند در اين دور از مبارزه انتخاباتي با اجراي يك عمليات رواني و سياسي بويژه در زمين دولت بتوانند آراي بخشي از قشر به اصطلاح ناراضي جامعه را در سبد خويش سرازير كنند. آنها حتي دراين راستا يك راهبرد چند مرحلهاي براي بدست گرفتن فرمان ماشين انتخاباتي دوم خرداديها پياده كردند. مرحله اول كار آنها در قالب ، « راهبرد منصرف سازي» به اجرا در آمد در اين راستا آنها سعي كردند عناصر ميانه رو و واقعبين دوم خرداد نظير كروبي را به حاشيه برانند. اين سياست ابتدا با روش چانه زني و سپس فشار و جو سازي دنبال شد چنان كه آنها در مرحلهاي براي منصرف كردن شخصيتهاي ميانه رو مثل كروبي شكستهاي خود در مجلس هشتم را به گردن اعتماد ملي انداختند . در وهله دوم آنها سعي كردند با وارد كردن كروبي در ائتلافهاي خود ساخته حزب اعتماد ملي و نيروهاي آن را يا مهار ساخته و تابع تصميم خويش سازند. در اين مدت آنها جلساتي با طراحي چهرههايي نظير موسوي خوئيني ها ترتيب دادند تا حزب اعتماد ملي و دبير كل آن را در ائتلافهايي وارد كنند كه محوريت آن با دو گروه سازمان مجاهدين و مشاركت بود. اما از انجا كه اين جلسات حول سناريوهاي از پيش نوشته پيش مي رفت از همان ابتدا با واكنش جدي دبيركل اعتماد ملي روبرو شد. در هر حال تصميم شوراي مركزي حزب اعتماد ملي بيش از هر چيز واقعيتهاي تازهاي از درون جبهه اصلاحات را روشن ساخته است. اين تصميم نتيجه چند ماه كشمكش در ميان احزاب و گروههاي اصلاح طلب است و دبير كل اعتماد ملي در اتخاذ و اعلام تصميم انتخاباتي خويش اين پيام را به نيروهاي دوم خرداد دارد كه « معضل تصميم سازي » احزاب اصلاح طلب در باره انتخابات به قوت خود باقي است و كساني كه در پي مشاركت موثر در ميدان رقابت انتخابات هستند نبايد معطل بحث « اجماع » يا گشوده شدن گرههاي اختلاف درون اين جريان بمانند. در مجموع از دو منظر مي توان اين اتفاق را نگريست: 1 - با ورود كروبي به ميدان انتخابات رياست جمهوري دهم ، وضعيت جبهه سياسي اصلاح طلبان درست در نقطهاي قرار گرفت كه 4 سال پيش قرار داشت لذا دور از انتظار نيست كه اين اتفاق بسياري از ويژگيهاي فضاي سياسي بهار 84 را در انتخابات سال 88 بازتوليد كند. از مشخصههاي چنين فضايي آن است كه سه طيف از جبهه دوم خرداد در آن عرض اندام مي كنند و دعواي اصلي بر سر كسب قدرت ميان اين سه طيف است طيف گروههاي ميانه رو يا عقلاي جريان اصلاحات نظير اعتماد ملي ، جبهه مردمسالاري و همبستگي و خانه كارگر - گروههاي تندرو كه در محور آن جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين قرار دارد و طيفي از نيروهاي منفعت جوي كارگزاران كه با روحيه فرصت طلبي سعي مي كنند يا به جانب جبهه غالب انتخابات ميل پيدا كنند يا آنكه از شكاف درون شركاي ديروز خاتمي براي پياده كردن سناريو انتخاباتي و به كرسي نشاندن گزينه مورد علاقه شان بهره ببرند. نقطه اوج درگيريها ميان دو طيف ميانه رو به پرچمداري اعتمادملي و شخص كروبي و طيف تندروها به سردمداري شوراي مركزي حزب مشاركت و سازمان مجاهدين است. به اين دليل كه درگيريها ميان اين دو طيف جنبه كاملاً ساختاري پيدا كرده است ، به طور خاص حزب اعتماد ملي و ديگر گروههاي ميانه رو دوم خرداد در اعتراض به انحراف تشكيلاتي تندروهاي دوم خرداد به صحنه آمدهاند سخن روشن اين طيف از نيروهاي دوم خرداد اين است كه دو گروه سازمان مجاهدين و جبهه مشاركت با انديشه قيم مآبانهاي كه دارند نوعي انحصار سياسي در درون جبهه دوم خرداد و نوعي ناسازگاري ايدئولوژيك در خارج اين جريان ايجاد كرده و به اين صورت اصلاحات را به بن بست رساندند و ماحصل كلام اين كه ميانه روهاي دوم خرداد چنان كه بارها اعلام كردهاند لايه تندروها را عامل 8 سال فرصت سوزي در حكومت اصلاح طلبان مي دانند و ناكامي در چند انتخابات پياپي را دست پخت تئوريسينهاي خود راي اين دو گروه مي دانند 2- از واكنشهاي تند وپرشتابي كه به كانديداتوري كروبي نشان داده شد چنين برمي آيد كه بر تضادهاي كهنه اصلاح طلبان در انتخابات دهم رياست جمهوري عوامل ديگري اضافه شده است . رقابت بر سر چهرهها و اشخاص يك جنبه جديد از اين تضادها است. به طور مشخص امروز در راس هرم اين جريانها افرادي نشستهاند كه همگي ادعاي ليدري و راهبري دارند و در همان حال هواردان هيچ گروهي « صلاحيت ليدر» گروه مقابل را براي اين كار قبول ندارد. به طور مشخص اكنون روشن شده است كه در مسير انتخابات آينده 4 تن به عنوان نماينده 4 طيف از نيروهاي اصلاح طلب صف بستهاند : گروههاي ميانه رو كه همانند انتخابات 84 حول مهدي كروبي اجماع نظر دارند ، طيف تندروها كه سعي در وارد كردن خاتمي به ميدان دارند ، جريان ملي مذهبيها كه در پي كانديدا توري چهرهاي از اپوزيسيون وبريدگان نظام نظير عبدالله نوري هستند و جناح ليبرال هاي اقتصادي كه زير چتر حمايت هاشمي در پي افرادي نظير حسن روحاني يا نجفي هستند. 3 - اگر طيف ميانه روهاي اصلاح طلب در معرفي كروبي پيشقدم شد به اين دليل است كه از حاضر نيست شانس يك رقابت ديگر را پاي « بازي بزرگان » دوم خرداد بسوزاند اين نكته را حجت الاسلام فومنى،متحد سرشناس كروبي در حزب همبستگى همبستگي با صراحت به زبان آورد او از هوادران دوم خرداد خواست كه كانديداتورى كروبى را به فال نيك بگيرند تا تجربهاي تلخ تاريخي تكرار نشود و در ادامه گوشزد كرد كه آمدن خاتمى در جبهه دوم خرداد انشقاق ايجاد مى كندوبا شرايط امروز كشور ورود خاتمى به صحنه انتخابات بزرگترين اشتباه است. تفسير روشن اين سخن ميانه روهاي اصلاحات اين است كه كروبي با اين ابتكار عمل فرصت يك فرصت سوزي ديگر را از تندروهاي اين جريان سلب كرده است زيرا اطمينان دارد كه مردمي كه بواسطه تجربه 8 سال ناكامي از اين جريان روي گردان شدهاند در حالي كه بافت فكري اين جريان ها تغيير نكرده است و در همان فضاي دهه 70 باقي مانده به آنها ديگر اقبال نخواهند كرد. در يك كلام مساله كروبي و ميانه روها با لايه هاي تندرو دوم خرداد اين است كه مي گويند آنها هنوز درك درستي از واقعيات جامعه و افكارعمومي پيچيده ايراني ندارند بويژه در برهه انتخابات سران تندرو اين جبهه بر پايه تصورات و توهماتشان پيش مي روند و وهمين خود رايي علت العلل 4 دور شكست پياپي اين گروهها در انتخابات شوراها ، مجلس ورياست جمهوري شده است مهدي تقوي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 213]