واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: آشنايي با انديشمندان جهان اسلام / ابنابيالحديد«ابنابىالحديد معتزلي» على(ع) را افضل از خلفاي سهگانه مىداند
گروه انديشه: «ابنابىالحديد معتزلي» به پيروي از مكتب معتزله بغداد، على(ع) را افضل از خلفاي سهگانه مىداند و تصريح مىكند كه آن حضرت هم در كثرت ثواب و هم در فضيلت و خصال حميده از ديگران افضل است.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، 5 جماديالثاني، برابر است با سالروز درگذشت «ابنابيالحديد معتزلي»، شارح معروف نهجالبلاغه، در سال 656 هجري قمري.
«عزالدين ابوحامد عبدالحميد بن هبةالله مداينى»، معروف به «ابنابيالحديد»، دانشمند، شاعر، اديب، فقيه شافعى و اصولى معتزلى در مداين ديده به جهان گشود و در همان شهر پرورش يافت و علم كلام و اصول آموخت. پدرش قاضى مداين بود. عزالدين در كودكى و به قولى در جوانى به بغداد رفت و در آن شهر در محضر علما و بزرگان مشهور بغداد كه بيشتر آنها شافعى مذهب بودند، به قرائت كتب و اندوختن دانش پرداخت و در محافل علمى و ادبى شركت جست و به قولي معتزلى جاحظى شد.
از ابوالبقاء عكبري و ابوالخير مصدق بن شبيب واسطى ادب آموخت و به مناسبت نزديكى عقيدتى با ابنعلقمى، وزير اديب و دانشمند مستعصم آخرين خليفه عباسى در شمار كاتبان ديوان دارالخلافه درآمد. از اين رو ابنابىالحديد قصايدالسبع و شرح نهجالبلاغة را به نام او نوشت.
در سال 642 هـ.ق در نخستين يورشهاي مغول به بغداد كه سپاه عباسى به فرماندهى شرفالدين اقبال شرابى سپهسالار مستعصم بالله سپاه مغول را شكست داد. ابنابىالحديد پيروزي سپاه بغداد را نتيجه تدبير ابنعلقمى دانست و قصيدهاي در تهينت و ستايش وي سرود كه ابياتى از آن در شرح نهجالبلاغة ثبت است.
وي ابتدا كتابت دارالتشريفات را برعهده داشت. در سال 629 هـ.ق به كتابت خزانه منصوب شد و مدتى بعد كاتب ديوان شد. در صفر سال 642 هـ.ق به عنوان ناظر حله تعيين شد. سپس «خواجه امير علاءالدين طبرس شد و پس از آن ناظر بيمارستان عضدي و سرانجام ناظر كتابخانههاي بغداد شد.
ابنابىالحديد در شعر طبعى رسا داشت و در انواع مضامين شعر مىگفت؛ ولى مناجات و اشعار عرفانى او مشهورتر است. اطلاعات او درباره تاريخ صدر اسلام نيز گسترده بود. علامه حلى از پدر خود و او از ابنابىالحديد روايت كردهاند. وي در اصول معتزلى و در فروع شافعى بود و گفته شده است كه مشربى ميان تسنن و تشيع برگزيده بود. در مباحث عقيدتى خود در شرح نهجالبلاغة به موافقت با جاحظ تصريح دارد؛ به همين لحاظ او را معتزلى جاحظى شمردهاند.
بررسى شرح نهجالبلاغة او نشان مىدهد كه برخلاف نظر ابنكثير كه وي را شيعه غالى شمرده است، مىتوان او را معتزلى معتدلى دانست. او در آغاز كتابش اتفاق همه شيوخ معتزلى خود (متقدمان، متأخران، بصريان و بغداديان) را بر صحت شرعى بيعت با ابوبكر نقل و تصريح مىكند كه از رسول خدا(ص) نصى بر آن بيعت وارد نشده، بلكه تنها انتخاب مردم كه هم به اجماع و هم به غير اجماع راه تعيين پيشوا شمرده شده، موجب صحت آن است.
اما ابنابىالحديد به پيروي از مكتب معتزله بغداد، على(ع) را افضل از خلفاي سهگانه مىداند و تصريح مىكند كه آن حضرت هم در كثرت ثواب و هم در فضيلت و خصال حميده از ديگران افضل است، ليكن به عقيده وي افضليت امام ضروري نيست و در خطبه آغاز كتاب در همين معنى گفته است: سپاس خداوندي را كه مفضول را بر افضل مقدم داشت.
تأليفات ابنابيالحديد را تا 15 اثر برشمردهاند كه مشهورترين آنها به اين شرح است: 1. شرح نهجالبلاغة: اين اثر را در 20 جزء به نام ابنعلقمى وزير تأليف كرد. عمده شهرت و معروفيت ابنابىالحديد به سبب تأليف اين كتاب است كه حاوي مجموعه عظيمى از ادب و تاريخ و كلام و فرهنگ اسلامى است. وي اين شرح را در اول رجب 644 هـ.ق آغاز كرد و در آخر صفر 649 هـ.ق به پايان رسانيد و چنانكه خود در آخر كتاب مىنويسد، تدوين اين اثر 4 سال و 8 ماه طول كشيد كه برابر است با مدت خلافت حضرت على(ع).
ابنعلقمى به پاداش اين خدمت، هدايايى گرانقيمت به او بخشيد. اين شرح در واقع وسيلهاي بود براي ارائه و بيان دانشهايى كه ابنابىالحديد در فنون مختلف داشت. همچنين وي بسياري از آراي معتزله را در آن گنجانيده است. شرح مذكور از نظر موضوع و مزاياي ادبى و تاريخى اهميت خاصي دارد؛ زيرا ابنابىالحديد كه در زمان مغولان مىزيسته، گزارش مبسوطى از ابتداي خروج مغول و فتح ماوراءالنهر و خراسان و عراق و ديگر نواحى و هجوم آنان به بغداد در كتاب خود نوشته است كه از منابع مهم تاريخ در اين موضوع به شمار مىآيد.
او همچنين در اين كتاب غير از كتابهاي مشهوري چون تاريخ طبري و سيره ابنهشام و اغانى و كتب معروف ديگر كه در دسترس هستند، از كتابهاي نادري استفاده كرده كه امروزه بعضى از آنها از ميان رفتهاند و يا در دسترس ما نيستند، چون كتاب المقالات تأليف زرقان شاگرد ابراهيم بن سيار نظام و كتاب المقالات ابوالقاسم كعبى بلخى و كتاب فضايل اميرالمؤمنين على(ع) از احمد بن حنبل و كتاب الجمل هشام بن محمد كاتبى و كتاب النكت از ابراهيم بن سيار نظام.
ابنابىالحديد به مباحث ادبى نيز پرداخته و از جمله به ايرادات كسانى كه بر وجود سجع در نهجالبلاغة خرده گرفتهاند، به تفصيل پاسخ گفته است. وي همچنين سراسر سخنان على(ع) را به جسم بسيطى كه قسمتهاي گوناگون آن در ماهيت با يكديگر اختلافى ندارند و نيز به قرآن كريم كه اول، وسط و آخر و هر سوره و هر آيه آن در مأخذ و شيوه و فن و روش و نظم مانند يكديگرند، تشبيه مىكند و با توجه به صحت اسناد برخى از مطالب نهجالبلاغة به حضرتعلى(ع)، از راه تواتر و به ويژه به دليل آنكه اغلب مورخين غير شيعه نيز بسياري از خطب اين كتاب را به على(ع) نسبت دادهاند، بطلان سخن كسانى را كه گفتهاند نهجالبلاغة يابخشهايى از آن، به نادرستى به اميرالمؤمنين(ع) نسبت داده شده است، نتيجه مىگيرد.
با اينكه گرايش به تشيع در شرح نهجالبلاغة زياد است، مطالبى نيز در آن هست كه با عقايد عمومى شيعه درباره امامت و مسائل تاريخى مربوط به آن سازگار نيست، مثلا ابنابىالحديد قبول ندارد كه پيامبر(ص) بر خلافت على(ع) تنصيص كرده است. وجود اين قبيل مطالب در اين كتاب، بعضى از علماي اماميه را بر آن داشت كه رديههايى بر آن بنويسند؛ از آن جمله است: الروح، از سيد جمالالدين احمد بن طاووس حلى؛ سلاسلالحديد لتقييد ابنابىالحديد، از شيخ يوسف بن احمد بن ابراهيم الدرازي البحرانى؛ الرد على ابنابىالحديد، از شيخ على بن حسن بلادي بحرانى.
شرح نهجالبلاغة بارها به چاپ رسيده و به ويژه در ميان شيعه از شهرت و اهميت خاصى برخوردار است. يكى از كهنترين نسخههاي اين شرح كه صورت اجازه شرح به ابنعلقمى را دارد و به احتمال قوي در حيات ابنابىالحديد كتابت شده است، در كتابخانه مركزي آستان قدس نگهداري مىشود.
2. الفلك الدائر على المثل السائر كه نقدي است بر كتاب المثل السائر فى ادب الكاتب و الشاعر، از ضياءالدين ابوالفتح معروف به ابناثير جزري موصلى. اين كتاب از آثار مهم در بلاغت و از كتب معتبر در نقد است.
3. السبع العلويات يا قصائد السبع العلويات كه ابنابىالحديد آن را در سال 611 هـ.ق به نام ابنعلقمى در مداين سرود. موضوع قصايد را مدح پيغمبر(ص) و على(ع)، فتح خيبر، فتح مكه و شهادت امام حسين(ع) تشكيل مىدهد. اين كتاب بارها چاپ شده است. ابنحماد علوي، شمسالدين محمد بن ابى الرضا، رضى استرابادي، محفوظ بن وشاح حلى و جمعى ديگر بر اين قصايد شرح نوشتهاند.
4. نظم كتاب الفصيح ثعلب كه ابنابىالحديد آن را در يك شبانهروز به نظم آورد. اين كتاب كه اصل آن از ابوالعباس احمد بن يحيى معروف به ثعلب كوفى نحوي است، كتابى است صغير الحجم و كثير الفائده در لغت كه مورد توجه بسيار واقع شده است.
از ديگر آثار او كتاب العبقري الحسان، در كلام، منطق، طبيعى، اصول، تاريخ و شعر؛ تعليقات بر كتب المحصل در فلسفه و كلام و المحصول در اصول فقه از امام فخر رازي؛ الاعتبارعلىكتابالذريعةفىاصولالشريعة، از سيد مرتضى علمالهدي؛ شرح مشكلات الغرر از ابوالحسن بصري؛ الوشاح اذهبى فى علم الابى و نيز ديوان او را مىتوان نام برد. وي همچنين المستصفى من علم الاصول غزالى را نقد كرده و آيات البينات زمخشري در علم كلام و منظومه ابنسينا در طب را شرح كرده است.
ابنابىالحديد در حمله هلاكوخان به بغداد محكوم به قتل شد و به شفاعت ابنعلقمى و وساطت خواجه نصيرالدين طوسى از مرگ نجات يافت، ولى روزگارش نپاييد و اندكى بعد در بغداد درگذشت.*
*منابع: دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، جلد دوم، مقاله شماره 794؛ جلوه تاريخ در شرح نهجالبلاغه ابنابيالحديد، مهدوي دامغاني.
يکشنبه 19 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]