واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهی گذرا به داستان آدم وحوا
روایت نقل شده در مورد داستان آدم و حوا ، در قرآن حال و هوای خاصی دارد در داستان قرآننقش هابر اساس جنسیت بردوش شخصیت ها گذارده نشده است و هیچ گونه امتیاز از پیش تعیین شده ای برای كسی در نظر نگرفته اند . در حقیقت هركسی نتیجه كردار خویش است . و به این اعتبار مسئول نیز هست . قرآن داستان را اینگونه آغاز می كند : " و یا آدم اسكن انت و زوجك الجنة فكلا من حیث شئتما و لا تقربا هذهالشجرة فتكونا من الظلمین . "" وای آدم تو و همسرت در بهشت بیارامید و از هر جا (هر چه ) كه خواستید بخورید و بیاشامید ولی به این درخت نزدیك نشوید و گرنه از ستمكاران خواهید بود .فعلهای دستوری این عبارات آدم و همسر ش را به یك میزان مخاطب قرار می دهد و با زبانی روشن آنها را از ممنوعیتی سرنوشت سازآگاه می كند ، "جمله فتكونا من الظالمین " بر حساسیت موضوع تاكید می كند . این عبارات در سوره بقره آیه 35 تقریبا با همین جمله ها آورده شده است . كه مبین پایدار بودن طرح داستان در نزد آفرینشگر آن است . بعد از این آیه یعنی درآیه 36 این جمله آورده می شود ( فازلهما الشیطن عنها ) سپس ، شیطان آنان را به لغزش كشانید و در جایی دیگر ( فدلیهما بغرور ) آن گاه شیطان آنان را وسوسه كرد.تمام ضمایر در تصویر این صحنه ها به صیغه تثنیه است یعنی نشانه ای كه بردو شخص دلالت می كند . باز در جایی دیگر همین بند از داستان به این صورت می آید ( فوسوس لهما ) آن گاه شیطان آنان را وسوسه كرد.در جایی می خوانیم یا بنی آدم لایفتننكم الشیطن كما اخرج ابویكم من الجنة . ای فرزندان آدم ، شیطان شما رانفریبد چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت آواره كرد .همه این نمونه ها حكایت از این دارد كه بر خلاف تصور عمومی كه بهشت را جایگاهی فارغ از دغدغه های مسئولیت می دانند ، آنجا نیز خار مسئولیت بر گلهای زیبای فراغ بالی خود نمایی می كند. در بیان قرآن فضایی سرشارا ز مائده های گوارا به علاوه مسئولیتی بزرگ در برابر انسان است و انسان نیز موجودی منفعل نیست كه خداوند آن را در مواقعی خاص كوك كند تا از بازیهای آن لذت ببرد بلكه نخستین ویژگی نمایان انسان در این عرصه عنصر انتخاب است ،انسان یعنی انتخاب ، او میتواند با اجتناب از درخت به وضع موجودش تداوم بخشد یا بار رنج تقرب بر آن را تحمل كندانسان فریب می خورد . در روایت قرآن انسان هم بر مرد قابل اطلاق است هم بر زن . این خطا بر دوش مرد وزن به طور مساوی حمل می شود و آنها باید با هم به عذاب تن در دهند .
قرآن به آدم به عنوان نور چشمی خلقت نگاه نمی كند او نتیجه كردار خویش است .او باید خودش را بسازد و این ساختن با رنج و سختی همراه است . قرآن با لحنی واقع گرا به شرح واقعه می پردازد او نه برای وضعیت انسان آه و ناله راه می اندازد و نه با امتیازهای ویژه غیر منطقی او را بر تارك پدیده های هستی می نشاند . آنچه در شرح و تفسیر داستان آفرینش با توجه به روایات قرآنی آن آورده اند و در آن به نیرنگ شیطان یا مار و اغفال حوا و اغوای آن پرداخته اند كاملا متاثر از اسرائیلیات است و قصد اصلی مفسران تقرب ذهنی خوانندگان به فضای داستان بوده است . و ابدا در پی القائاتی كه در روایات توراتی آن است ، نبوده اند . داستان آفرینش در قرآن مانند تمام داستانهای دیگر این متن مقدس بر درون مایه جاودانه ای بنا شده است . (ان اكرمكم عندالله اتقیكم )گران مایه ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست . تمام داستانهای قرآن در هر چه بیشتر نمایان كردن این گوهر گرانسنگ است . قصه آفرینش ، نوح ، قوم اسرائیل ، یوسف و دیگر قصص بر این ستون بی تزلزل تكیه دارد و جذابیت خود را از آن كسب می كند با تحلیل قصه آفرینش در قرآن اصل ( ان اكرمكم عنداالله اتقیكم ) بیشتر و بهتر خود را نمایان می كند در فضایی پاك و تهی از آلودگی ، مرد و زن زندگی می كنند آنها در لطف الهی حق بهره گیری از مائده های گوناگون را دارند . اما در این میان ممنوعیتی نیز روبروی آنان است . صحنه سفیدی را در نظر بگیرید كه نقطه سیاهی در میان آن است. بهشت چنین موقعیتی رادارد. ساكنان بهشت از فرشتگان نیستند كه از هر گونه گرایش اعتراض آمیزی تهی باشند . آنها تركیبی از گل و دل هستند و هر كدام از این عناصر از اجزای سحر آمیز و نا شناخته ای تشكیل یافته است . در حقیقت می توان گفت ساكنان بهشت یك مشت تناقض اند.نیروهای گوناگونی آنها را به تحرك و تموج وا می دارد . آنها می توانند دربرابر محركهای خارجی واكنش گوناگونی از خود نشان دهند . آنان واقعی اند ، موجودات افسانه ای در قصه ای سرگرم نیستند . آنان از حقوق خود آگاهند . پیش از این به آنها ابلاغ شده كه حق استفاده از چه چیزهایی را دارند و درمقابل چه چیزی باید پرهیزگار و پارسا باشند . دقیقا نمی دانیم ساكنان بهشت چند سال یا چند قرن توانسته اند از جذابیت آن نقطه سیاه در متن تماما سفید پرهیز كنند . اما با توجه به آگاهی هایی كه ما از انسان تا كنون كسب كرده ایم ، می دانیم ساكنان بهشت خواه نا خواه به سوی آن نقطه سیاه كشیده می شوند و در این جاست كه مبارزه آدمی آغاز می شود. آنها در مقابل درخت می ایستند و و چه بسا سالها با میل خود برای چیدن آن مبارزه می كنند .
اما در یك آن ، در یك آن نسیان زده ، آنها از مرزهای تقوا می گذرند و از نزد پروردگار دور می شوند .اكنون نی از نیستان بریده شده، اكنون زمان فراق فرا رسیده است و در این خاكدان هجران زده ، غم غربت، دل آرامی را میان پنجه های بی ترحم می فشارد . اكنون ساكنان بهشت ، مرد و زن فقط با گفت و گو از آن روزهای وصل می توانند دل خویش را تسلی دهندوصال مرد و زن در زمین خاطره ای است از آن وصال حقیقی در بهشت. خانه اصلی آدمی.قرآن هیچ گونه تبعیضی در مقابل ساكنان بهشت نشان نمی دهد ، آنان كرامت و وصال خود را با خروج از دایره تقوا از دست داده اند و بازمی توانند در رویكردی آگاهانه به سوی این اكرام و وصال یا در یك زمان نمادین به این بهشت بازگردند. كسی كهسیب یا گندم را می چیند انسانی است كه پا ازتقوای الهی بیرون نهاده و سفارش خداوند را در یك آن نسیان زده از یاد برده است.پس ما نیز شاید همان كسی باشیم كه بر سیب نافرمانی از خدا دست تعدی بلند می كند و غافلانه از سرشت پاك خود یعنی در نزد خدا بودن دور می شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 783]