واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چرا مخاطب باور نمى كندشايد ندانيد كه خصوصا بعد از پايان يافتن جنگ هشت ساله اى كه عراق عليه ايران آغاز كرد، گروه هاى تحقيقاتى بسيارى از خارج آمده اند و روى فرهنگ جبهه و دفاع مقدس ما كار كرده اند. حداقل براى ما فعالان دفاع مقدس بارها پيش آمده تا با گروه هايى از محققان امريكايى، فرانسوى، هلندى، فنلاندى و انگليسى روبه رو شويم و گاه علاوه بر تعارفات معمولى جلسه اى، گپى هم بزنيم.به ياد مى آورم كه چند سال پيش هم انجمن دولتى ايران و فرانسه سمينارى سه روزه را در تهران برگزار كرد كه تبليغات داخلى روى اين مساله مهم كمرنگ و دلسرد كننده بود. اين سمينار با عنوان« بررسى خاطره نويسى در جنگ ايران و عراق و در جنگ فرانسه» از نظر ما اتفاقى بزرگ و محلى براى تحقيقات ميدانى وسيع و گسترده روى خاطرات و مستندات شفاهى و كتبى جنگ بود.علاوه بر عده اى از پژوهشگران صاحب نام دفاع مقدس ايرانى در اين سمينار چندين پروفسور فرانسوى نيز حضور داشتند كه پرآوازه ترين آن ها يكى «ادوون روزو» رييس موزه جنگ فرانسه بود و ديگرى «كريستف بالايى» رييس وقت انجمن دوستى ايران و فرانسه و نيز پروفسور «هوتكا» و دكتر «اريك بوتل» كه محققان صاحب نام و صاحب سبكى در زمينه جنگ هستند و عمرى را وقف كار خود كرده اند.رييس موزه جنگ فرانسه جناب «روزو» در اين همايش يك سرى اسلايد و عكس از موزه جنگ نشان داد و توضيح داد كه آثار جنگ علاوه بر حفظ تاريخ و جزييات پراهميت تاريخى كه مى تواند براى همه اقشار سودمند باشد، منبع درست و دست اولى براى فيلمنامه نويسان و كارگردانانى است كه مى خواهند درباره جنگ ها، به خصوص جنگ هاى جهانى اول و دوم فيلم بسازند و تعدادشان هم اصلا كم نيست.ايشان بر ضرورت حفظ آثار جنگ براى مردم، محققان و هنرمندان تاكيد بسيارى داشت و مى گفت كه حدود بيست سال عمر خود را وقف اين كار پراهميت كرده است. به شهادت سابقه اش او عمرى را وقف تحقيق در رابطه با جنگ كرده و جزو محققان تراز اول جنگ محسوب مى شود.روز آخر سمينار، اين دوستان را با هواپيما به آبادان بردند و يك ساعتى هم در شلمچه آن ها را گرداندند.يكى از دوستان كه همراه اين اكيپ بود، تعريف مى كرد آقاى «روزو» و بقيه محققان هر كدام جذب قسمتى شده بودند و چنان شگفت زده بودند كه گويى با منظره اى بديع روبه رو شده اند.همين دوست مى گفت: جناب «روزو» دايم آه مى كشيد و مى گفت: «اين جا كجاست؟» دوستان برايش خلاصه كردند كه اين نقطه، قلب جنگ هشت ساله بود و ... اما رييس موزه جنگ فرانسه مى گفت: اين جا توضيح زيادى نمى خواهد. خاك اين جا با آدم حرف مى زند. اگر يك وجب از اين خاك در فرانسه بود به شما نشان مى دادم كه مردم چه زيارتگاهى براى آن درست مى كردند.»آرزوى آقاى «روزو» كه مى گفت حتما در آينده بر آورده اش مى كنم، يك هفته قدم زدن با پاى برهنه بر اين خاك ها بود.روز وداع هم گفته بود: بيست سال كار تحقيقاتى بر جنگ هاى دنيا كرده ام، همه يك طرف و اين سه روز در طرف ديگر.»قصد ندارم بازار گرمى كنم كه ديگران چه درباره دفاع مقدس ما مى گويند كه اگر مى خواستم حتما ۱۰ صفحه نمونه از صحبت هاى محققان خارجى و يا ايرانيان مقيم خارج كه پايان نامه هاى شان به اين موضوع اختصاص دارد، مى آوردم.صحبت من در مورد بى مهرى خود ما به فرهنگ نابى است كه در اين هشت سال پا گرفت- با تمام مولفه هاى خاص يك فرهنگ- خصوصا تاكيد مى كنم بر روى هنر كه مى توانست اين فرهنگ را به خوبى به مردم ايران و جهان بشناساند.حتما شما آثار سينمايى و تلويزيونى ما را در باب جنگ ديده ايد، جداى آثار فيلمسازانى كه خود در جبهه حضور داشته اند، بسيارى از اين فيلم ها واقعا ارزش چندانى ندارند.براى مثال در فيلم هاى اردوگاهى ما كه از اسارت رزمندگان و حماسه هايى كه آنان در اسارت خلق كرده اند، شما كوچك ترين ردپايى از تحقيق و تفحص حول محور سوژه انتخابى نمى بينيد.مثلا آسايشگاهى را به تصوير مى كشند كه در آن اسراى ما روى تخت هاى دو نفره مى خوابند يا اسيرى خود را به مشقت از اردوگاه بيرون مى كشد و فرار مى كند و بعد باز مى گردد و كل اردوگاه را به آتش مى كشد و عده ديگرى را هم آزاد مى كند و يا «هاشم پور» خودمان با كاراته بازى و ... دمار از روزگار عراقى ها درمى آورد.در سفرى كه به عراق داشتم و قصدم ديدن اردوگاه هاى اسارت بود، دريافتم كه اصلا در هيچ اردوگاهى اسرا تخت نداشته اند كه هيچ، حتى جاى كافى براى دراز كشيدن و خفتن راحت هم نداشته اند. البته اين را قبلا هم مى دانستم چرا كه حداقل با تعداد بسيارى اسير صحبت كرده بودم و حتى مختصات محلى اردوگاه را قبل از بازديد براى خود تصور كرده بودم.اين يك نكته و ديگر اين كه در تمام طول مدت اسارت رزمندگان ايرانى، فقط دو نفر، آن هم در اوايل جنگ موفق به فرار از اردوگاه شده اند.يك بار هم يك گروه بعد از چند ماه برنامه ريزى موفق مى شوند كه از آسايشگاه بيرون آمده موانع مختلف را رد كنند و ۳۰ متر سيم خاردار حلقوى و ساده(قطر و عرض سيم خاردارها را عرض مى كنم نه محيط اطراف اردوگاه را. يعنى دور تا دور اردوگاه به عرض ۳۰ متر انواع سيم خاردار براى جلوگيرى از فرار اسرا كشيده بودند) را در ۲ ساعت و نيم طى كنند كه تمام برنامه ريزى دقيق اين افراد از جان گذشته با پارس سگ ها و حساس شدن عراقى ها به هم مى ريزد و بازگشت دوباره اين افراد به داخل آسايشگاه به شكلى كه عراقى ها بويى از ماجرا نبرند، خود داستانى است كه به زعم نگارنده حماسه اى بسيار باشكوه تر از فيلم هايى است كه خام دستانه از فرار اسرا ساخته اند.به همه اين ها اضافه كنم كه حجت الاسلام ابوترابى فرار اسرا را كلا قدغن اعلام مى كند، چرا كه پى آمدهاى بعدى آن براى ديگران بسيار گران تمام مى شده است.جاى خالى تحقيق و بررسى روى سوژه هاى دفاع مقدس به خصوص سوژه هايى كه براى فيلم شدن انتخاب مى شوند به شدت خود را به رخ تماشاگران فهيم و با هوش ايرانى مى كشد و مثل دندان كرم خورده اى ميان رديف دندان هاى سفيد و مرمرى توى ذوق مى زند.از همه اين ها كه بگذريم بايد به نكته اى خاص توجه كنيم و اين كه فيلمسازان در ديگر نقاط جهان حتما قهرمانان معروف و حتى گمنام جنگ هاى شان را به عنوان سوژه اى ناب براى ساخت فيلم انتخاب كرده و بعد از تحقيق و كارشناسى دقيق و به كارگيرى مشاوران با تجربه آثارى خلق مى كنند كه هنوز هم تماشاگران جهان را به سينماها مى كشاند.احتياجى نيست كه اشاره كنيم، فيلم هايى مثل «نجات سرباز رايان»، «دشمن پشت دروازه ها» يا «پرل هاربر» و ... كه جزو پرخرج ترين ها در فيلمسازى محسوب مى شوند، محمل واقعيت يك جنگ را برگزيده اند تا داستان پرسوناژى خيالى را به هنرمندانه ترين شكل بازگو كنند.در حالى كه ما در ايران به تعداد هر رزمنده اى يك سوژه بكر و ناب داريم كه كاملا به آن بى تفاوت مانده ايم.نمى دانم چرا فيلمسازان وطنى حداقل از سردارانى مثل «همت»، «باكرى»، «خرازى»، «متوسليان»، «بروجردى» و ... كه فقط ذكر نامشان به اندازه كتابى مى شود، براى ساخت فيلم استفاده نمى كنند، بسيجيان گمنام و رزمندگان عادى، بماند. هركدام از اين سرداران يك سوژه ناب و بكر هستند كه مى توانند بحران سوژه را در فيلمسازى جنگ ايران به شدت كنترل كرده و حتى تا حدود زيادى از بين ببرند.نمى خواهم به اين نكته هم مستقيم اشاره كنم كه ۲۰ دقيقه ابتدايى فيلم «نجات سرباز رايان» كه به نظر نگارنده يكى از استثنايى ترين و زنده ترين سكانس هاى فيلم هاى جنگى است، به اعتراف كارگردانش با ديدن چندين و چندباره فيلم هاى زنده ياد آوينى (روايت فتح ها) خصوصا در صحنه هايى كه دوربين مثل شخصيتى حركت مى كند و وقايع را از چشم يك رزمنده به مخاطب نشان مى دهد، ساخته و پرداخته شده است. حال انصاف بدهيد آيا به سوژه هاى بكر و ناب جنگ تحميلى ما از داخل بى مهرى نشده است؟ شعر و رمان و هنرهاى ديگر به كنار، آيا نمى شد از اين همه سوژه ناب در خلق آثار ماندگار سينمايى بهره گرفت؟البته مشكلات بودجه و هزينه چنين فيلم هايى را نيز در نظر مى گيريم و با اين حال باز هم تاكيد مى كنم كه مى شود فيلم كم هزينه ساخت و حتما تمام فيلم راسرشار از صحنه هاى جنگ و درگيرى نكرد، در اين هشت سال چنان سوژه هايى شكل گرفته كه به جرات مى توانم بگويم مى توان با كمترين هزينه فيلمى ساخت كه به جنگ و مسايل آن مى پردازد و مى توان اصلا هم صحنه هاى جنگى را نشان مخاطب نداد.باز هم اصرار دارم كه دولت بايد براى ساخت فيلم هاى جنگى بودجه و هزينه مناسب اختصاص دهد و با تبليغات صحيح و استاندارد حتى بودجه را نيز با سود بازگرداند كه البته اين موضوع به نگاه جديد به فيلم سازى در ايران و صنعت- هنر، دانستن آن باز مى گردد كه قصه اش سر درازى دارد.سردار داوود غياثى راد كه علاوه بر مدرك مهندسى، دستى در هنر و نوشتن نيز دارد، معتقد است: «ضعف فيلم هاى جنگى ما به فرهنگ غلطى باز مى گردد كه در تمام جامعه سارى و جارى شده است.اين كه صاحب هر پروژه اى چه اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى مى خواهد با كمترين هزينه بيشترين سود را از آن خود كند و اصلا دلش نمى آيد تا پولى براى تحقيق حول محور سوژه اش خرج كند و از اين جا بگير و برو تا آخر.ديگر اين كه كارگردان اصلا وقت نمى گذارد تا با چند رزمنده صحبت كند يا حداقل سرى كاملى از فيلم هاى روايت فتح را ببيند يا حتى يك سرى عكس جنگى درست ببيند و فضاى كارش را با فضاى موجود آن روزها منطبق كند و به همين دليل اكثر فيلم ها آبكى و كليشه اى از كار درمى آيد... البته بايد چند كارگردان را از ديگران مستثنا كرد، ولى به هر حال مشكل اصلى ما اين است در حالى كه در دفاع مقدس ما سوژه هاى بسيار آن قدر فراوان است، فيلم هاى جنگى ما نسخه آبكى اكشن هاى جنگى دست چندم هاليوودى از آب درمى آيد.»وقتى كسى كه خود جنگ را از نزديك ديده و يا لمس كرده با صحنه هاى مضحكى در فيلم ها مواجه مى شود، كليت فرهنگ دفاع مقدس برايش زير سوال مى رود.اين توهين به شعور بيننده است كه مثلا شخصيتى به لوله تانك آويزان شود و با پرتاب نارنجك داخل لوله توپ تانك آن را منهدم كند.فلز لوله تانك از فولاد آبديده است كه اولا آن قدر داغ مى شود كه اگر دست روى آن بگذارى گوشتت آب مى شود و ديگر اين كه يك نارنجك داخل لوله اى كه گلوله بزرگى پرتاب مى كند كه حدود ۴۰ برابر نارنجك، قدرت انفجارى دارد، حتى به خان هاى لوله نيز خراشى وارد نمى سازد.همه اين ها نشان از سرهم بندى و كار با پايين ترين كيفيت براى بردن سود بيشتر دارد.در پايان نقل قولى از سردار پاسى، فرمانده گردان هاى لشكر 41 ثارالله مى آورم تا حسن ختامى بر بحث اجمالى من باشد كه جا دارد روى آن هزاران صفحه تحقيق صورت گيرد. وى مى گويد: هر لحظه از جنگ ما سرشار از حماسه هايى بود كه مى توان براى اين هشت سال هشتاد سال محصول فرهنگى خصوصا فيلم توليد كرد.حتى مى توان با ارايه فيلمنامه هاى پرقدرت و سوژه هاى بكر و ناب شراكت برخى از كشورها را نيز جلب كرد تا مشكل بودجه فيلم هاى جنگى نيز به نوعى حل شود و ...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]