واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: فرزان شهيدي عراق و الگوي مقاومت لبنان
خبرگزاري فارس: عراق مشابهت هاي زيادي با لبنان دارد از جمله آن كه بافت اجتماعي آن همانند لبنان متنوع و به تعبيري داراي ساختار موزاييكي است. مشابهت ديگر آن است كه اين كشور به اشغال بيگانگان به رهبري آمريكا درآمده و اشغالگران در صدد تحقق اهداف و مطامع استعماري خود در سرزمين رافدين مي باشند.
هنگامي كه دبيركل حزب الله از پيروزي عليه اشغالگران خبر مي دهد، اين سخن برخاسته از تجارب بيست ساله حزب الله در مبارزات ضد صهيونيستي و دل بستن به وعده هاي الهي و مشاهده عيني اين وعده ها است. اما در عراق وضعيت چگونه است و آيا نسخه مقاومت لبنان در اين كشور قابل اجراست؟
سيد حسن نصرالله دبير كل حزب الله طي سخنان خود در هشتمين سالگرد آزادي جنوب لبنان، عراقي ها را به استفاده از الگوي مقاومت لبنان فراخواند. وي در پاسخ به اين سوال كه گفته مي شود نسبت به مقاومت در عراق اجماع وجود ندارد، گفت: نسبت به سازش و ذلت در برابر اشغالگران هم اجماع وجود ندارد، بنابراين بايد كار را از نقطه اي شروع كرد و اگر مقاومت لبنان در اواخر دهه هفتاد ميلادي عليه اشغالگران صهيونيستي شكل نمي گرفت، چه بسا اسراييل «نكبت» جديدي را پس از «نكبت فلسطين»، در لبنان رقم مي زد.
اين در حالي است كه به تعبير نصرالله، در لبنان هم نسبت به مقاومت و مبارزه مسلحانه عليه تجاوزگران اسراييلي اجماع كامل وجود نداشت و بلكه گروهي در داخل همسو با اسراييل عليه مقاومت موضع گيري و فعاليت مي كردند. با اين حال استمرار مقاومت و دستاوردهاي چشمگير آن به ويژه در سال 2000 و 2006 معادلات لبنان و بلكه عرصه منطقه اي و بين المللي را متحول ساخت و مقاومت به نمايندگي حزب الله به جايگاه مستحكمي در صحنه نظامي و امنيتي و سياسي دست يافت كه نتايج اجلاس دوحه در ماه گذشته ميلادي يكي از مصاديق اين موقعيت برجسته محسوب مي شود.
اما در عراق وضعيت چگونه است و آيا نسخه مقاومت لبنان در اين كشور قابل اجراست؟
عراق مشابهت هاي زيادي با لبنان دارد از جمله آن كه بافت اجتماعي آن همانند لبنان متنوع و به تعبيري داراي ساختار موزاييكي است. مشابهت ديگر آن است كه اين كشور به اشغال بيگانگان به رهبري آمريكا درآمده و اشغالگران در صدد تحقق اهداف و مطامع استعماري خود در سرزمين رافدين مي باشند. مشابهت ديگر خيزش عمومي عراقي ها در برابر اشغالگران خصوصا در اوايل جنگ مي باشد و فرهنگ عمومي مردم عراق پذيراي حضور بيگانگان نمي باشد.
با اين حال شرايط عراق با لبنان تفاوت هاي زيادي دارد كه به نظر مي رسد الگوبرداري از نمونه لبنان را با دشواري هايي مواجه مي سازد.
مهمترين تمايز عراق آن است كه اشغالگران باهدف تغيير رژيم سابق و ايجاد ساختاري جديد به عراق حمله كردند و نكته قابل توجه آن است كه اين اقدام با هماهنگي و بلكه خواست معارضين عراقي صورت پذيرفته است.
تحولات بعدي عراق از جمله ورود در روند سياسي نيز طي يك پروسه هماهنگ ميان اشغالگران و حاكميت جديد(معارضين سابق) شكل گرفت و به عبارتي حضور اشغالگران از سوي عراقي ها وجهه قانوني يافته است. بنابراين مقوله مقاومت و يا حداقل مبارزه مسلحانه در باره دولتمردان جديد عراق به هيچ وجه موضوعيت ندارد.
آن چه تحت عنوان مقاومت در عراق شناخته مي شود صبغه اي غيردولتي و مردمي دارد و البته با معجوني از تروريسم و شورشگري(القاعده و بعثي هاي سابق) در آميخته است كه اين امر به طور طبيعي مانع كاميابي و تثبيت مقاومت مشروع و مردمي عراقي ها شده است.
در ميان جريانات سياسي عراق، كردها اساسا به مقوله مقاومت اعتقادي ندارند و قائل به همكاري با اشغالگران هستند و بنا به شرايط خاص تاريخي و اهداف قومي، تعلق خاطر خاصي به آمريكايي ها دارند.
اهل سنت اما دو دسته شده اند: نيروهاي تندروي سني به مقاومت و اخراج اشغالگران فرامي خوانند و با بعثي ها و القاعده همسو هستند و البته هدف آن ها بيش از هر چيز بازگرداندن معادله سابق به حاكميت عراق است و بيش از همه مستظهر به حمايت برخي از رژيم هاي عربي هستند. اما سني هاي ميانه رو مانند جبهه توافق كه در ساختار جديد قدرت نقش يافته اند به مماشات با اشغالگران روي آورده و موضع عمومي دولت را پذيرفته اند.
شيعيان نيز دو دسته اند: گروه هاي تندرو و اصولگرا همچون جريان صدر كه خط مشي مقاومت مسلحانه را برگزيده و در مقاطعي به مبارزه ميداني با اشغالگران پرداختند و در حال حاضر نيز با دولت عراق در اين باره دچار اختلافات جدي شده اند.
اما شيعيان معتدل همچون مجلس اعلاي اسلامي عراق و حزب الدعوه خط مشي مقاومت را رد مي كنند و معتقدند بايد از طريق تعامل با اشغالگران(ويا به تعبير آنان نيروهاي چند مليتي) و ادامه روند سياسي، بستر خروج آن ها را از عراق فراهم ساخت.
در اين راستا دولت عراق كه تركيب عمده آن را كردها و ميانه روهاي شيعه و سني تشكيل مي دهند، يك پيش نويس توافق استراتژيك با دولت امريكا در ماه مارش گذشته امضا كرده است كه اعتراض و مخالفت گروه هاي تندرو اعم از شيعه و سني را برانگيخته است.
مخالفان اين معاهده را به مثابه فروش عراق و وابستگي اين كشور به ايالات متحده امريكا مي دانند، اما استدلال دولت آن است كه اين توافق عراق را از فصل هفتم منشور سازمان ملل خارج ساخته و در عين حال به حضور نيروهاي چند مليتي در عراق سامان داده و خروج نهايي آن ها را زمان بندي خواهد كرد.
مخالفان مي گويند اين معاهده حضور دائمي اشغالگران را درعراق قانونمند نموده و استقلال و سيادت عراق كه سال هاي متمادي براي آن مبارزه شده و خون هاي زيادي در راه آن ريخته شده، برباد خواهد رفت. بنابراين گزينه مقاومت مسلحانه را مطرح كرده و تاكيد مي كنند اشغالگران جز با منطق زور و سلاح عراق را ترك نخواهند كرد.
اما پاسخ موافقان آن است كه زمينه مقاومت در عراق همانند لبنان و فلسطين در شرايط فعلي مهيا نيست و حداقل اجماع عمومي روي آن وجود ندارد و حتي مرجعيت در اين باره با احتياط موضعگيري كرده است. دولت تاكيد دارد كه آغاز مقاومت مسلحانه مصادف با شورش و سوء استفاده گروه هاي بعثي و القاعده خواهد شد و چه بسا با توجه به نوپايي ساختار سياسي و شكنندگي جامعه عراق، مبارزه با اشغالگران جاي خود را به جنگ طائفه اي و مذهبي بدهد.
آن ها بيان مي دارند كه حتي برفرض اگر دست به مقاومت مسلحانه بزنيم و اشغالگران را اخراج كنيم، تازه وضعيتي همانند سومالي يا افغانستان خواهيم يافت كه با توجه به شكنندگي عراق و عدم بلوغ سياسي و فرهنگي، بعيد است به شرايطي بهتر از سال 2003 دست يابيم.
نتيجه طبيعي اين وضعيت آن است كه كليه دستاوردهاي سياسي عراق نوين همچون انتخابات عمومي و تشكيل پارلمان و دولت و تدوين قانون اساسي برباد خواهد رفت و كشور دچار خلا سياسي و بحران امنيتي بزرگي خواهد شد كه مهار آن كار آساني نخواهد بود.
البته اين استدلال ها كه عمدتا مبتني بر واقع گرايي و پذيرش وضعيت موجود عراق بيان مي شود، از نظر طرفداران مقاومت بوي سازش مي دهد. آن ها با رويكرد آرمان گرايانه تاكيد دارند كه هر چند مقاومت هزينه هاي زيادي دربرداشته و نياز به برنامه ريزي و ساز و كار مناسب دارد، اما در نهايت ثمره شيرين پيروزي، كام ها را شيرين خواهد ساخت.
الگوبرداري از مقاومت لبنان هم در همين راستا مطرح مي شود و هنگامي كه نصرالله از پيروزي عليه اشغالگران خبر مي دهد، اين سخن برخاسته از تجارب بيست ساله حزب الله در مبارزات ضد صهيونيستي و دل بستن به وعده هاي الهي و مشاهده عيني اين وعده ها است.
با اين وصف آيا بايد ميانه روهاي عراقي را به سازش و عدم اعتقاد به مقاومت و دوري گزيدن از ارزش هايي چون آزادي خواهي و مجاهدت متهم كرد؟
قطعا چنين قضاوتي منصفانه نيست خصوصا آن كه بسياري از دولتمردان فعلي عراق داراي سوابق طولاني مبارزه و مقاومت هستند. حداقل آن است كه بگوييم رهبران عراقي هنوز آمادگي لازم را كسب نكرده و چه بسا با گذشت زمان و دريافتن عمق نوايا و سياست هاي آمريكا، به گزينه مقاومت مسلحانه روي آورند.
در هر حال سخن اصحاب مقاومت آن است كه بايد فرهنگ مقاومت را در عراق، چه در سطح حاكميت و چه در ميان مردم، نهادينه كرد و به تدريج آن را توسعه و نضج بخشيد و وضعيت به گونه اي پيش نرود كه پذيرش اشغالگران تحت هر عنوان و امضاي معاهده با آنان، موجب سازش و ذلت و وابستگي به بيگانگان شود، خصوصا آن كه اهداف سلطه جويانه و سوابق استعماري آمريكايي ها بر كسي پوشيده نيست.
...........................................................................
منبع: باشگاه انديشه
پنجشنبه 16 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 340]