واضح آرشیو وب فارسی:قدس: سياست برخورد با ايران شكست خورده است
تاگس اشپيگل: انتظار نمي رود ايران كوتاه بيايد؛ اولين گام در اين راه بايد فهم اين نكته باشد كه در شش سال گذشته هم اين سياست نتوانسته ايران را از پيگيري برنامه هسته اي بازدارد. بلكه برعكس، فشار بين المللي نه تنها جلوي اين برنامه را نگرفته بلكه به آن سرعت داده است. بنابراين بايد به جاي بيشتر فرو رفتن در اين كوچه بن بست هر چه زودتر از آن خارج شد. پنج پيشنهاد به دولتهاي اروپايي براي كاستن از بحران. اول: به واقعيتها توجه كنيد و نه حدس و گمانها. هنوز به هيچ رو مشخص نيست كه ايران دنبال دستيابي به سلاح اتمي است؛ در گزارش سالانه سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا كه در دسامبر2007 انتشار يافت آمده كه ايران برنامه هسته اي خود را در سال 2003 متوقف كرده و دست كم تا ميانه سال 2007 از سر نگرفته است. البته كه دستيابي ايران به سلاح اتمي بسيار ناخوشايند است. اما آن فاجعه اي هم نخواهد بود كه خيلي ها در غرب از آن صحبت مي كنند. آنكه مي گويد دستيابي ايران به سلاح اتمي به معناي آغاز رقابت هسته اي در خاورميانه و نزديك است بايد توضيح دهد پس چرا سلاحهاي اتمي اسرائيل چنين چيزي را در پي نداشته است. كسي كه بر اين باور است كه ايران با داشتن بمب اتمي به كشورهاي ديگر حمله خواهد كرد فراموش مي كند كه سلاح اتمي به كار تهاجم نظامي نمي آيد:- هر كس آن را شليك كند دومين نفري است كه مي ميرد- در مورد كشوري مانند ايران چه بسا نفر اول. تازه اگر هم ايران به سلاح اتمي دست يابد، غرب با سياست ايجاد ترس ابزاري در دست دارد كه در جنگ سرد ضد حريفي به مراتب قويتر و خطرناكتر از ايران كارآيي خود را نشان داده است. دوم: به تحريمها پايان دهيد. تاكنون نه محدوديتهاي اقتصادي كه آمريكا از سي سال پيش يك جانبه برقرار كرده و نه تحريمهاي شوراي امنيت كه از دو سال پيش اجرا مي شوند نتوانسته اند ايران را به پذيرش خواست غرب وادارند. كشوري كه از نظر داشتن نفت و گاز جايگاه دوم را در جهان دارد با اين فعاليتها دستان خود را بالا نمي برد و تسليم نمي شود، آن هم حالا كه قيمت نفت به 125 دلار در بشكه رسيده است. تحريمها نشانه سردرگمي غرب است. سوم: بدون پيش شرط گفتگو كنيد. پنج عضو دائمي شوراي امنيت و آلمان پيوسته تأكيد مي كنند كه براي گفتگو با ايران آماده اند، البته تنها در صورتي كه ايران غني سازي اورانيوم را متوقف كند. احتمال اينكه ايران اين درخواست را بپذيرد تقريباً صفر است. هر چند ايران در گفتگوهاي خود با فرانسه و انگلستان و آلمان در سال 2003 پذيرفته بود تهيه سوخت اتمي را براي مدتي متوقف كند، اما در سال 2005 دوباره اين كار را از سر گرفت. درك اين تصميم دشوار نيست؛ از يك طرف غرب وعده هاي خود را زير پا گذاشت و از طرف ديگر نمايندگان ايران نگران بودند كه با پذيرش اين درخواست، در اصل از همان ابتدا به هدف نهايي غرب از گفتگوها تن در دهند. البته گفتگوهاي فعلي نخواهد توانست ايران را وادارد غني سازي اورانيوم را كه به عنوان كشور امضا كننده قرارداد منع توليد سلاح اتمي مجاز به انجام آن است، كنار بگذارد. حتي در سال 2003 و قبل از حمله به عراق، رهبري ايران كه بيم داشت نكند جنگ به اين كشور هم كشيده شود، باز هم زيربار اين خواسته نرفت. ايران هرگز دست از برنامه هسته اي خود برنخواهد داشت. حتي برنده جايزه صلح نوبل- شيرين عبادي- بر اين باور است كه دولتي دموكرات نيز در ايران نمي تواند دست از اين برنامه بردارد، اين برنامه تبديل به نماد اقتدار و غرور ملي ايرانيان شده است. گفتگوهاي فعلي- گذشته از تأثير مثبت آن بر كاهش تشنج- دست بالا مي توانند به آژانس بين المللي انرژي اتمي اختيارات بيشتري براي نظارت بدهند، در مقابل، جهان بايد بپذيرد كه ايران براي هدفهاي صلح آميز اجازه غني سازي اورانيوم دارد. به هر حال همين هم پيشرفتي خواهد بود. چهارم: دوباره در فكر سياست تشنج زدايي باشيد. تهديد و تحريم به آن نيروهايي در ايران قدرت داده كه طرفدار فشار بر داخل و برخورد با خارجند. سياست تشنج زدايي با ايران بايد دو پايه داشته باشد؛ از يك طرف بايد حق ايران را در غني سازي اورانيوم براي استفاده صلح آميز به رسميت شناخت. از طرف ديگر بايد براي همه مسايل و نه فقط مسأله هسته اي راه حل منصفانه اي پيدا كرد. بر ايالات متحده است كه ابتكار عمل را در اين راه بر عهده گيرد زيرا اين دشواريها در مناسبات ايران و آمريكا وزن بيشتري دارد. دست كم نامزد احتمالي حزب دموكرات در انتخابات رياست جمهوري آمريكا -باراك اوباما- طرفدار گفتگوهاي بدون پيش شرط است. دولت آلمان و شركاي اروپايي اين كشور بايد از اين كار حمايت كنند به جاي آنكه دنباله روي سياست سختگيرانه دولت بوش باشند. پنجم: از خود بپرسيد چشم انداز مناسبات با ايران چگونه بايد باشد. ايران نه تنها دومين كشور صاحب نفت و گاز است بلكه از همكاري اين كشور- به لبنان و غزه نگاه شود- در ايجاد صلحي پايدار در خاورميانه و برقراري ثبات دائمي در افغانستان نمي توان چشم پوشي كرد. به علاوه ايران پرجمعيت ترين كشور خليج فارس است، مردم اين كشور در مقايسه با كشورهاي همسايه از سطح آموزش بالاتري بهره مي برند و با وجود همه فشارها جامعه مدني پوياتري دارند و بيشتر با غرب در تماسند. ايران و غرب در آرامش منطقه و ثبات افغانسنان منافع مشترك دارند.اين نكته، با همه انتقادهاي به حقي كه از حكومت ايران مي شود، بايد زمينه اي براي همكاري درازمدت باشد. غرب نشان داده كه ابايي ندارد با كشورهايي همكاري كند كه دولتهاي چندان دموكراتي ندارند. چرا نبايد آنچه با روسيه و چين و عربستان شدني است با ايران ممكن نباشد. دو مانع بر سر راه است، ناآگاهي در مود برنامه هاي اتمي ايران و موضع اين كشور در برابر اسرائيل. مانع اول در هر حال با سياست برخورد از بين نمي رود، بلكه بايد با سياست تشنج زدايي و همكاري به ايران نشان داد كه نيازي به داشتن بمب اتمي نيست.مانع دوم را ايران بايد خود از سر راه بردارد: كشوري كه - بنا به گفته رئيس جمهور احمدي نژاد- مي خواهد اسرائيل را «از صفحه روزگار محو كند» نمي تواند همكار غرب باشد. بنابر اين شرط همكاري با غرب اين است كه ايران اين حرف را پس بگيرد.اين پيشنهادها به كساني است كه در كشورهاي غربي مسؤول تنظم سياست با ايران هستند. مشخص نيست كه انجام احتمالي اين پيشنهادها نتيجه دلخواه را بدهد. تنها مي توان گفت كه سياست كنوني شكست خورده است. بر اين سياست پافشاري كردن نشان ثبات قدم نيست بلكه كوته بيني است. كريستف برترام، دِر تاگس اشپيگل-با تلخيص
پنجشنبه 16 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]