محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846380289
اتهامات عجيب مذاكرهكننده آلماني با ايران
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: اتهامات عجيب مذاكرهكننده آلماني با ايران
يوشكا فيشر، فردي كه از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۵ ميلادي، يعني حدود ۶ سال وزير خارجه آلمان بود و چندين ماه طرف مذاكره ايران بود ،در گفتوگو با راديو فردا ـ وابسته به سازمان «سيا» ـ اتهامات عجيبي را به ايران وارد كرده است. او بر اين باور است كه منطقه خاورميانه در آستانه يك جنگ قرار دارد، جنگي كه پيامدهاي آن براي هيچكس روشن نخواهد بود.
فيشر پس از بازگشت از سفر اخير خود به اسرائيل ميگويد: برنامه هستهاي ايران سبب شده كه اسرائيل موجوديت خود را در خطر ببيند و خود را براي حمله به ايران آماده كند.
آقاي فيشر شما به مناسبت شصتمين سالگرد تاسيس اسرائيل به اين كشور سفر كرده بوديد، در اين سفر درباره ايران چه مطالبي شنيديد و برداشت شما از جو حاكم بر آنجا چه بود؟
فيشر: برداشت من اين بود كه موضوع اصلي ديدار جرج بوش، رئيس جمهوري آمريكا و گفتوگوهاي دو طرف موضوع ايران بود.
مطبوعات اسرائيل و سخنراني جرج بوش در پارلمان اين كشور هم از همين امر حكايت داشت.
ايران اصليترين موضوع در اسرائيل به شمار ميآيد چرا كه اسرائيليها با نگراني شديد شاهد جنگ نيابتي ايران در شمال كشورشان يعني در لبنان و در منطقه غزه هستند و از سوي ديگر با توجه به اظهارات يهودي ستيزانه رئيس جمهوري ايران، اسرائيل برنامه هستهاي جمهوري اسلامي را تهديدي براي موجوديت خود تلقي ميكند.
اسرائيليها با توجه به گذشته تاريخي خود اين موضوع را بسيار جدي ميگيرند.
آيا اسرائيليها در فكر يك راه حل هم هستند؟
من فكر ميكنم محور اصلي ديدار رئيس جمهوري آمريكا موضوع ايران و عمليات نظامي عليه اين كشور تا پيش از پايان رياست جمهوري جرج بوش بود.
گرچه كسي خواستار درگيري نظامي نيست ولي اسرائيليها و آمريكاييها ميبينند كه پيشرفت ديپلماتيكي حاصل نميشود، حتي امروز كه گروه ۵ +۱ يعني پنج كشور عضو دائمي شوراي امنيت به همراه آلمان پيشنهاد جديدي را ارائه كرده اند، پيشنهادي كه هم منافع مشروع ايران را در ارتباط با فن آوري هستهاي در بردارد و هم منافع همسايگان را، به نحوي كه برنامه هستهاي ايران به خطري براي ديگران تبديل نشود.
بدين ترتيب عدم پيشرفت ديپلماتيك، ادامه اظهارات يهوديستيزانه رئيس جمهوري ايران و نزديك شدن به پايان دوره رياست جمهوري جرج بوش سه فاكتور موثر هستند.
علاوه بر اين فاكتورها، حمله اسرائيل به نيروگاه اتمي سوريه هم هست كه نمونهاي از واكنش اسرائيل محسوب ميشود.
از اين شرايط ميتوان نتيجه گيري كرد كه اسرائيل در صورتي كه وضع به همين نحو پيش برود، موجوديت خود را در خطر ميبيند و دست به يك اقدام عملي خواهد زد.
علاوه بر اسرائيل، عربستان سعودي هم موجوديت خود را در خطر ميبيند. برداشت من اين است كه عربستان حتي بيشتر از اسرائيل خود را در خطر ميبيند ولي اين كشور برعكس اسرائيل قادر نيست اقدام عملي را در پيش بگيرد.
اين وضعيت كل منطقه را با بحراني روبرو ميكند كه احتمالا هيچكس قادر به كنترل آن نخواهد بود. از اين رو به نظر من نبايد اجازه داد كه چنين اتفاقي بيافتد و بايد يك راه حل ديپلماتيك جستجو كرد چرا كه يك چنين راه حلي به نفع همه هست.
آيا به نظر شما آمريكاييها قادر هستند جنگ سومي را آغاز كنند؟
من نميدانم. ولي در اينجا آمريكا مطرح نيست، بلكه اسرائيل مطرح است.
حتي آنگونه كه از وب سايتهاي انگليسي زبان ايراني بر ميآيد، در ايران هم درباره اينكه آيا اسرائيل به ايران حمله ميكند يا خير، صحبت ميشود.
نه تنها اسرائيل بلكه بيشتر كشورهاي غربي و حتي بيشتر كشورهاي عربي و حتي تركيه هم بر اين باور است كه برنامه هستهاي ايران صلح آميز نيست و اهداف نظامي را تعقيب ميكند چرا كه ايران در تلاش است موشكهاي دور برد توليد كند.
توليد اين نوع موشكها با كلاهكهاي متعارف هم از نظر نظامي و هم از نظر مالي كاري احمقانه است.
بدين ترتيب ساخت موشكهاي دوربرد تنها زماني معنا پيدا ميكند كه قرار باشد از آن براي حمل كلاهكهاي هستهاي استفاده كرد.
ساختار برنامه هستهاي ايران آشكارا ماهيت نظامي آن را نشان ميدهد. سران جمهوري اسلامي اين موضوع را ميدانند.
من فكر ميكنم مهم است كه انگيزه كشورها را خوب درك كنيم، هم انگيزه عربستان و اسرائيل و هم ديگر كشورهاي همسايه ايران را. برعكس آمريكا، اين كشورها برنامه هستهاي ايران را خطري براي بقاي خود ميدانند و نه چالشي براي نقش خود بعنوان ابرقدرت در منطقه.
حال ممكن است كسي اين نگراني را مشروع بداند يا نداند ولي اين يك واقعيت است. هنگامي كه كشوري مانند اسرائيل كه در تاريخش قتل عام ۶ ميليون يهودي ثبت شده، موجوديت خود را در خطر ببيند، وضعيت وخيمي ايجاد ميشود و من اميدوارم كه ايرانيها اين موضوع را درك كنند.
شما گفتيد كه ساختار برنامه هستهاي ايران نشان ميدهد كه اين برنامه صلح آميز نيست. آيا ممكن است كمي بيشتر توضيح بدهيد و بگوييد چه نشانههاي ديگري وجود دارد كه اين موضوع را ثابت ميكند؟
ببينيد من قبلا وزير محيط زيست بودم و با برنامه هستهاي آلمان سر و كار داشتم كه بخش عمده آن در ايالت هسن قرار دارد. پيشنهاد كشورهاي غربي روي ميز است. هيچ كس حق ايران براي استفاده غيرنظامي از انرژي اتمي را انكار نميكند، هيچ كس! ولي بدگماني نسبت به ايران از آنجا ناشي ميشود كه اين كشور برنامه هستهايش را مخفي كرده است، بويژه از نظر تمركز فني.
اگر ايران ميخواهد از انرژي اتمي استفاده غيرنظامي كند، من نميفهمم چرا پيشنهاد دريافت مدرن ترين رآكتورهاي آب سبك را رد ميكند، مدرن ترين، نه رآكتور روسي بلكه رآكتورهاي ساخت شركتهاي ژنرال الكتريك و فرآماتوم.
حتي پيشنهاد تضمين تحويل سوخت هستهاي فارغ از تنشهاي سياسي هم از سوي ايران رد شد.
ايران اين پيشنهادها را رد ميكند و در مقابل بيش از هر چيزي بر غني سازي تمركز كرده است. اصلا ايران براي چه به غنيسازي نياز دارد؟ آن هم با فنآوري كه كاملا كهنه و از دور خارج شده است.
ايران ميلياردها دلار براي سانتريفوژهاي كهنه و از رده خارج هزينه ميكند. با اين دستگاهها ميتوان اورانيوم غني كرد ولي نه تا آن حد كه براي رآكتورهاي آب سبك مدرن ضروري است.
حتي فن آوري كه ايران در اختيار دارد، براي توليد سوخت نيروگاه بوشهر هم مناسب نيست. پرسش ديگر آن است كه ايران براي چه به يك رآكتور تحقيقاتي نياز دارد كه در آن پلوتونيومي توليد ميشود كه براي ساخت سلاحهاي اتمي مناسب است. ايران هم اكنون در حال ساخت چنين رآكتوري در اراك است.
پس دو پرسش وجود دارد: ايران براي چه به غني سازي نياز دارد و براي چه به دنبال ساخت نيروگاه آب سنگين است؟
اقدامات ايران تنها در يك صورت معنا پيدا ميكند، آن هم در صورتي كه بگوييم جمهوري اسلامي در پي آن است كه در چارچوب قرارداد منع گسترش سلاحهاي اتمي تا آستانه خطوط قرمز حركت كند تا زماني كه اراده كرد اورانيوم مورد نياز براي ساخت سلاحهاي اتمي را توليد كند.
علاوه بر اينها يك بار ديگر بايد تاكيد كنم كه ايران يك برنامه موشكي بلندپروازانه هم دارد و به اين برنامه هم افتخار ميكند و آن را مخفي هم نميكند.
من هنگامي كه تمام اين جوانب را در نظر ميگيرم ميبينم كه برنامه هستهاي ايران صلح آميز نيست و ايران در آستانه توليد سلاح اتمي است و اين امر وضعيت امنيتي در منطقه خاورميانه را به طور كامل تغيير ميدهد.
آيا فكر نميكنيد كه قرارداد منع گسترش سلاحهاي اتمي هم خود مشكل ساز است چرا كه ايران مدام به همين قرارداد استناد ميكند؟
بي ترديد همين طور است ولي اين امر توجيه كننده تخلفات ايران از اين قرارداد به مدت طولاني نيست...
چه تخلفاتي؟
آگاه نكردن آژانس بين المللي انرژي اتمي درباره غني سازي اورانيوم و معامله كردن با عبدالقدير خان، دانشمند هستهاي پاكستان.
ايران موظف بود آژانس را در اين باره مطلع كند. مقامات جمهوري اسلامي هنگامي كه من بعنوان وزيرخارجه آلمان در مذاكرات هستهاي شركت داشتم، در اين باره به ما دروغ گفتند در حاليكه قول داده بودند همه چيز را علني كنند.
پس از آنكه قذافي، رهبر ليبي معاملات خود را با عبداالقدير خان بر ملا كرد، مشخص شد كه ايران هم همان بستهاي را دريافت كرده كه ليبي از دانشمند پاكستاني دريافت كرده بود، يعني همان نقشه ساخت كلاهكهاي هستهاي و دستگاههاي سانتريفوژ مدل پي ۲ كه از رده خارج شده اند.
اين كار ايران نه تنها نقض قرداد منع گسترش سلاحهاي هستهاي بود بلكه باعث از بين رفتن اعتماد ما به ايران شد.
من بار ديگر تكرار ميكنم اين حق مسلم ايران و هر ملت ديگري است كه تحت نظارت آژانس بين المللي انرژي اتمي، فن آوري هستهاي داشته باشد. ولي آن بخشهايي از برنامه هستهاي ايران كه برخلاف خواست اين كشور برملا شد، مايه بي اعتمادي شديد شد و ايران بايد اين بي اعتمادي را از بين ببرد.
من بار ديگر ميگويم كه من بر اين باورم كه همچنان يافتن راه حل ديپلماتيك ممكن است. من اميدوارم كه ايرانيها دچار سو تفاهم نشوند، من صرفا پيام رسان هستند و مسووليت محتواي پيام بر عهده من نيست و اصلا سعي بر اعمال نفوذ هم ندارم، ولي آنچه كه من در اسرائيل حس كردم اين بود كه اوضاع در حال وخيم شدن است، وضعيت بسيار جدي است بويژه با توجه به اين امر كه جرج بوش تنها چند ماه ديگر در سمت رياست جمهوري آمريكا خواهد بود.
شما گفتيد كه دستيابي به راه حل ديپلماتيك ممكن است. هنگامي كه شما وزير خارجه آلمان بوديد و در مذاكرات مشاركت داشتيد، احساس ميشد كه دو طرف به يك راه حل نزديك شده بودند. چه اتفاقي افتاد كه چنين نشد؟
ما در آن زمان با اين مشكل روبرو بوديم كه در دو جبهه بايد مذاكره ميكرديم.
ولي امروز كار راحت تر است چرا كه آمريكا هم اين بار مستقيم در مذاكرات شركت دارد.
در آن زمان ما مجبور بوديم با ايالات متحده هم مذاكره كنيم و طرف ايراني هم از اين موضوع باخبر بود. ايرانيها درك ميكردند كه تنها با حمايت آمريكا ميتوان به يك راه حل مطمئن دست يافت.
البته من معتقد نيستم كه ما به راه حل نزديك شده بوديم، ما تنها در اين راستا تلاش ميكرديم.
ببينيد، مشكل اصلي آن است كه تا زماني كه برنامه هستهاي در جريان است، بمب ساعتي تيك تيك ميكند! ما خوشحال ميشديم اگر ايران فعاليتهايش را متوقف نگه ميداشت.
اكنون گروه ۵+۱ پيشنهاد كرده است كه ايران فعاليتهايش را در طول مذاكرات متوقف كند تا در وضيعت موجود تغييري ايجاد نشود تا شرايطي ايجاد نشود كه كشور ديگري به سراغ ابزاري برود كه كسي با آن موافق نيست.
شكي نيست كه ايران هر زمان كه مذاكرات شكست بخورد، ميتواند دوباره فعاليتهايش را ادامه دهد.
ايران امروز ميتواند روياي خود را به حقيقت تبديل كند و به يك فاكتور مهم در منطقه و سياست جهاني تبديل شود، ولي تنها در صورتي كه يك بازيگر قابل اعتماد، صادق و عملگرا باشد.
من يك بار در مذاكراتم با نمايندگان ايران، آلمان را مثال زدم. من گفتم، ما اوايل قرن بيستم ميلادي در شرايطي بوديم كه ميتوانستيم به هر چيزي دست پيدا كنيم، البته اگر كه به يك سياست توسعه طلبانه روي نميآورديم. سياست توسعه طلبانه بزرگ ترين مشكل است و اين سياست ميتواند همه چيز را بر باد بدهد.
ايران صاحب يك تمدن كهن است و در منطقه يك كشور قدرتمند محسوب ميشود. البته قدرت ايران در مقايسه با آلمان در آغاز قرن بيستم ابعاد كوچك تري دارد چرا كه آلمان در آن زمان در حال تبديل شدن به يك ابرقدرت اقتصادي بود، قدرت زيادي داشت.
ولي ما همه چيز را باختيم چون درك نكرديم و ملاحظه ديگران را نكرديم. روي آوردن به سياست توسعه طلبانه و قدرت خود را به رخ ديگران كشيدن سبب ميشود، ديگران راه ديگري جز جنگيدن نداشته باشند.
از اين رو اميدوارم كه ايرانيها مسير خرد را در پيش بگيرند. منطقه خاورميانه در مسير يك تحول مثبت است و ايران همانند تركيه با در پيش گرفتن يك سياست خردمندانه ميتواند جز برندگان اين تحول باشد.
از اين گذشته ايران با اتمي شدن سودي نميبرد. من بارها در تهران از مقامات ايراني پرسيدم اتمي شدن چه سودي براي شما دارد، غير از پرستيژ؟ آيا اتمي شدن باعث ميشود شما به امنيت دست پيدا كنيد، آن هم در مقابل پاكستان اتمي كه كسي نميداند در آينده چه سرنوشتي خواهد داشت؟ چه روي خواهد داد اگر ايران فقط به نزديكي فن آوري توليد سلاحهاي اتمي برسد؟ آيا تركيه ايها، سعوديها، مصريها كف خواهند زد و به تماشا خواهند نشست يا خواهند گفت كه پس ما هم ميخواهيم؟ در اين حالت ايران در محاصره قدرتهاي اتمي قرار خواهد گرفت كه هيچ كدام از ثبات سياسي برخوردار نيستند.
اگر واقع گرا باشيم ميبينيم كه ايران با سلاح اتمي نه تنها به امنيت دست پيدا نميكند بلكه با يك كابوس امنيتي روبرو خواهد شد.
براي آمريكا مشكلي پيش نميآيد، اين منطقه خاورميانه است كه به خطر ميافتد. از اين رو من به ايران هشدار ميدهم كه چنين راهي را در پيش نگيرد.
ولي شما حرفتان را به پايان نرسانديد، مذاكرات در دوره شما به چه دليل با شكست مواجه شدند؟
ما توافق كرديم كه پلي ايجاد كنيم ولي هيچگاه نتوانستيم به توافق برسيم كه كجا اين پل ساخته شود.
ما ميگفتيم در نقطه A و طرف ايراني ميگفت در نقطه B.
متاسفانه ما در آن زمان به جايي نرسيديم كه امروز رسيده ايم. من فكر ميكنم اگر در دوره خاتمي ما ميتوانستيم بستهاي را ارائه كنيم كه امروز به ايران ارائه شده، آنگاه گام بزرگي به سوي جلو برداشته شده بود، ولي شرايط در آن زمان مثل امروز نبود و من از اين بابت بسيار متاسفم.
از سوي ديگر ايران بايد درك كند كه اعتماد موضوع بسيار مهمي است. اعتماد و بي اعتمادي مهم ترين مساله است.
بار ديگر تاكيد ميكنم مساله بر سر حق ايران نيست، مساله بر سر بي اعتمادي عميق است كه بايد از بين برده شود و به نظر من اين كار شدني است، بدون آنكه وجهه ايران در اين راه مخدوش شود. حتي برعكس من فكر ميكنم كه وجهه ايران مثبت تر خواهد شد.
به نظر ميآمد كه دولت ايران در دوره محمد خاتمي تمايل داشت كه غني سازي اورانيوم را كنار بگذارد، ولي در تلاش بود كه بهاي آن را بالا ببرد.
نه، نه! مساله دشوارتر از اين حرفها بود. دولت ايران غني سازي را تعليق كرد ولي حتي آنجا هم تنها به ميزان ۸۰ تا ۹۰ درصد.
در توافقهاي ما آمده بود كه تمام امور مرتبط به غني سازي بايد متوقف شود. ولي بعدا مشخص شد كه ايران برخي از فعاليتهاي خود را همچنان ادامه داد. حتي اين موضوع هم مايه بي اعتمادي شد.
با اين وجود مهم بود كه مذاكرات ادامه پيدا كنند و امروز هم مهم و درست است كه اين كار انجام شود. ولي بايد توجه داشت كه در مذاكرات برداشت طرف مقابل مهم است، نه برداشتي كه آدم از خودش دارد. هنگامي كه به مذاكرات تنها بعنوان راهي براي به دست آوردن زمان نگاه ميشود، كاري كه ايران الان انجام ميدهد، و همزمان برنامه هستهاي ادامه پيدا ميكند، اين بدين معناست كه بمب ساعتي تيك تيك ميكند، و اين تيك تيك سريع و سريع تر ميشود.
گروه ۵+۱ اخيرا بسته تشويقي جديدي را به ايران عرضه كرده است. تفاوت اين بسته با بسته دوره شما چيست؟ برخي ميگويند تفاوت زيادي ندارد.
اين بسته از طرف ۶ كشور پيشنهاد شده يعني آمريكا هم در آن دخيل است، در حاليكه بسته قديمي تنها از سوي كشورهاي اروپايي ارائه شده بود.
با تجربهاي كه دارم ميدانم كه اين بسته نسبت به بسته قبلي باارزش تر است، نه تنها براي برنامه هستهاي ايران بلكه به طور كلي.
امروز نه تنها آمريكا به طور كامل در مذاكرات مشاركت دارد بلكه روسيه و چين هم حضور دارند. امروز ديگر ايران با اتحاديه اروپا مذاكره نميكند، بلكه با شوراي امنيت سازمان ملل طرف است. اين يك تفاوت مهم است.
اعضاي دائمي شوراي امنيت كه آمريكا هم يكي از آنهاست بسته جديد را به ايران پيشنهاد داده اند، اين ارزش بسته جديد را بسيار بالا ميبرد و اگر دقت كنيم ميبينيم كه اين پيشنهاد جديد چيزي بيش از موضوع هستهاي را در بر ميگيرد و حاوي عناصر مثبت بيشتري است.
ايران ميگويد كشورهاي غربي با يكديگر اختلاف دارند و تلاش ميكند كه از اين اختلاف استفاده كنند.
از ابتدا اين وضعيت وجود داشت. ولي ما به طرف ايراني بارها گفتيم، ما ميدانيم كه شما بدنبال چه هستيد، شما ميخواهيد بين ما اختلاف بياندازيد، ميان ما اروپاييها و آمريكاييها. شما از ما ميخواهيد كه بر غني سازي اورانيوم مهر تاييد بزنيم، ولي ما اين كار را نخواهيم كرد. ما تنها زماني حاضريم درباره موضوعات ديگر صحبت كنيم كه اعتماد سازي شده باشد.
ما گفتيم كه شما موفق نميشويد ميان ما اختلاف بياندازيد. امروز هم ايران نميتواند اين كار را انجام دهد. من فكر ميكنم ايران در اين مورد در توهم به سر ميبرد و بايد بگويم كه اين توهم يك توهم خطرناك است.
يعني شما معتقديد كه ميان كشورهاي غربي اجماع وجود دارد؟
نه تنها ميان كشورهاي غربي! آيا چين علاقمند است كه در خاورميانه جنگ ديگري با پيامدهاي نامشخص در بگيرد؟ خير. منافع چين در انرژي، تامين انرژي و امنيت تامين انرژي خلاصه ميشود. چين كاري انجام نخواهد داد كه در راستاي در گرفتن جنگ باشد يعني چين در نهايت ميكوشد، در چارچوب سازمان ملل بماند.
ايران نبايد تصور نادرستي داشته باشد و بيهوده اميدوار باشد. اين موضوع براي روسيه هم صدق ميكند.
از اين رو من گمان نميكنم كه جامعه بين المللي دچاره تفرقه شود بلكه من شاهد آن هستم كه برخي كشورهاي منطقه موجوديت خود را چنان در خطر ميبينند و چنان تحت فشار قرار ميگيرند كه در نتيجه آن ممكن است به اقدام نظامي دست بزنند، كه جدا هيچ كس با آن موافق نيست.
البته به نظر ميآيد كه روسها و چينيها در همكاري با غرب دو دل هستند.
من اين همكاري را دستكم نميگيرم. طبيعي است كه اين دو كشور منافع زيادي دارند. ولي هنگامي كه وضعيت جدي شود، آنگاه خواهيد ديد كه آنها هم بدنبال منافع استراتژيك شان خواهند رفت.
يعني حتي در شوراي امنيت با حمله نظامي به ايران موافقت خواهند كرد؟
به نظر من اين كار را نخواهند كرد و من از اين بابت نگران نيستم، بلكه نگراني من آن است كه در سطح منطقهاي جنگي در گيرد، جنگي كه ابعاد گسترده تري پيدا خواهد كرد و ابعاد آن قابل تخمين نخواهد بود.
حتي اگر بتوان از اين جنگ امتناع كرد و من اميدوارم كه چنين شود، ولي حتي در اين حالت هم، هنگامي كه رئيس جمهور جديد آمريكا بر سر كار آمد و به ايران پيشنهاد مذاكره داد و اين پيشنهاد به صورت سازنده پذيرفته نشد، در آن صورت دوباره به نقطه آغازين برمي گرديم و وضعيت خطرناكي ايجاد خواهد شد.
همه نشانهها از اين موضوع حكايت دارد. اعضاي شوراي امنيت مصمم هستند و اختلاف زيادي ندارند.
اگر اوضاع وخيم شود اين كشورها كوشش خواهند كرد كه خط مشي واحدي را دنبال كنند. باور كنيد فقط مساله اسرائيل هم نيست. من چند هفته پيش در عربستان سعودي بودم، اين كشور و همين طور ديگر كشورهاي حوزه خليج فارس قادر نيستند، در مقابل برنامه هستهاي ايران اقدامي انجام دهند، ولي آنها نيز موجوديت خود را در خطر ميبينند و نتيجه اين امر منزوي شدن ايران است.
حتي مذاكرات اسرائيل و سوريه هم بي ترديد با اين هدف انجام ميشود كه تغييري در وضعيت سياسي منطقه ايجاد شود و اسرائيل بتواند در مقابل تهديد اصلي، يعني برنامه اتمي ايران واكنش نشان داد.
آيا ذرهاي احتمال ميدهيد كه ايران پيشنهاد جديد كشورهاي عضو گروه ۵+۱ را بپذيرد؟
اين تصميمي است كه در تهران بايد گرفته شود.
بار ديگر تاكيد ميكنم مساله بر سر اعتمادسازي است. با زير سوال بردن مداوم كشتار يهوديان در جنگ جهاني دوم و يا زير سوال بردن موجوديت اسرائيل به برقراري ثبات كمكي نميشود بلكه اوضاع وخيم تر ميشود و من شخصا از اين بابت بسيار نگرانم.
آيا غرب تحت هيچ شرايطي حاضر نيست غني سازي اورانيوم را بپذيرد؟
من فكر ميكنم راه حلهاي متفاوتي وجود دارد.
من ديگر شخصا در مذاكرات مشاركت ندارم ولي فكر ميكنم اگر ايران با نيت مثبت برخورد كند و آمادگي خود را براي يافتن يك راه حل سياسي به نمايش بگذارد به نحوي كه منافع مشروع همه طرفها تامين شود، بر پايه بسته پيشنهادي جديد همه چيز ممكن است، دسترسي به فن آوري هستهاي با تمام اجزاي آن تحت نظارت ميسر است.
البته به اين شرط كه ايران بخواهد و بدنبال وقت تلف كردن نباشد يا نگويد ما تنها بخشي از پيشنهاد را ميپذيريم، در اين صورت مشكل حل نميشود و اوضاع وخيم و وخيم تر ميشود.
شما در مقالهاي در نشريه آلماني سايت آنلاين نوشته ايد كه سياست آمريكا در منطقه سبب شد تا ايران به يك قدرت منطقهاي تبديل شود. آيا به نظر شما سرنگوني صدام و طالبان كار نادرستي بود؟
به نظر من حمله به عراق كار نادرستي بود. پس از ۱۱ سپتامبر راه ديگري جز مقابله با طالبان وجود نداشت. ولي جنگ عراق كار نادرستي بود چون دلايلي كه براي اين جنگ آورده شد، نادرست بود و پيش شرطهاي منطقهاي و پيش شرطهاي لازم براي بازسازي از سوي دولت آمريكا فراهم نشده بودند.
من معتقد بودم كه پس از افغانستان بايد بر برقراري صلح ميان اسرائيليها و فلسطينيان تمركز شود. از اين رو من از ابتدا با جنگ عراق مخالف بودم چرا كه من پيش بيني ميكردم چه اتفاقي خواهد افتاد و امروز ميبينيم كه اتفاق افتاده است و امروز هم بايد مراقب بود كه يك جنگ فجيع جديد ميان اعراب و ايرانيها آن هم در خاك عراق در نگيرد.
اجماع منطقهاي تنها راه جلوگيري از اين جنگ است و به نظر من براي دستيابي به اين اجماع بايد تلاش كرد.
گفتگوييهايي كه امروز درباره برنامه هستهاي ايران ميشود، فردا با آمدن رئيس جمهور جديد آمريكا ادامه خواهد يافت.
اين پرسش مطرح خواهد بود كه چگونه ميتوان يكپارچگي و تماميت ارضي عراق را حفظ كرد، چرا كه فقط سنيها و شيعهها نيستند كه با هم درگيرند بلكه ما نبايد مشكل كردها را هم فراموش كنيم، موضوعي كه تركيه هم با آن روبروست.
براي مقابله با اين مشكلات به يك نظم منطقهاي نياز است، نظمي كه در آن منافع همه طرفها تامين شود و در اين ارتباط درگيري ميان اسرائيليها و فلسطينيان، آينده كردها و خليج فارس از اهميت ويژهاي برخوردار است.
اين مسايل هر كدام خطرات بالقوهاي هستند كه بواسطه جنگ عراق شكل گرفته اند و يا وخيم تر شده اند.
اكنون بايد در چارچوب يك نظم منطقهاي آنها را مهار كرد. برقراري اين نظم چالش آينده ماست.
دوره رياست جمهوري جرج بوش رو به پايان است. اگر باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا شود، آيا فكر ميكنيد تغيير عمدهاي در سياست ايالات متحده در قبال ايران پديد خواهد آمد؟
طبيعتا سبك و روش تغيير خواهد كرد و موضع آمريكا در قبال منافع مشروع ايران متحول خواهد شد.
ولي چنين نخواهد شد كه در آمريكا دولتي سر كار بيايد كه سياست توسعه طلبانه ايران را بپذيرد، ايراني كه منافع مشروع همسايگان را در نظر نگيرد، بدنبال ايجاد بي ثباتي در منطقه باشد و برنامه هستهاي را دنبال كند كه اكثريت جامعه جهاني معتقد است اهداف نظامي را دنبال ميكند.
مخالفت با چنين سياستهايي ادامه خواهد داشت و در اين زمينه تغييري ايجاد نخواهد شد.
چهارشنبه 15 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 317]
-
گوناگون
پربازدیدترینها