تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، تاج سوره‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812738856




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پاسداشت بيستمين سال رهبري حضرت آيت‌الله خامنه‌ايخورشيد در حجاب معاصرت


واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: پاسداشت بيستمين سال رهبري حضرت آيت‌الله خامنه‌ايخورشيد در حجاب معاصرت
آنها كه از نزديك دستي بر آتش تاريخ دارند، از يك بيماري شايع به نام «حجاب معاصرت» در ميان راويان و تحليل گران تاريخ سخن مي گويند. چرا در اين سال ها كه از ريز و درشت حوادث گفته ايم، از تهديدات بنيان برافكن سخن رانده ايم و فراز و نشيب هاي انقلاب را به روايت و تحليل نشسته ايم، كمتر از رهبري داهيانه سكاندار نظام اسلامي در دهه دوم و سوم انقلاب سخن به ميان آورده ايم؟
گروه سياسي: آنها كه از نزديك دستي بر آتش تاريخ دارند، از يك بيماري شايع به نام «حجاب معاصرت» در ميان راويان و تحليل گران تاريخ سخن مي گويند. چه بسيار تاريخ دانان و تاريخ نويساني كه در پرده و حجاب معاصرت، از ضبط و تحليل مهمترين وقايع تاريخي هم عصر خود غفلت ورزيده اند اما رنج ها و مشقت هاي طاقت فرسايي را براي ضبط و روايت برهه هايي دور از يك دوره تاريخي را متحمل شده اند كه از ارزش و اعتبار چنداني برخوردار نبوده است.

اين بيماري، در عصر حاضر به تجربه در آمده و نه تنها گريبان اهل تاريخ، كه اهل سياست، فرهنگ، هنر، دانشگاهها، حوزه هاي علميه، عالمان ديني، رجال مذهبي واصحاب رسانه را نيز در برگرفته است. اين روزها درحالي بيستمين سال انتخاب حضرت آيت الله خامنه اي را به عنوان رهبر و سكاندار نظام اسلامي فرا روي داريم كه در كمتر برگه تقويم و يا رسانه و مطبوعه اي، از اين انتخاب هوشمندانه و سرنوشت ساز نام و يادي به ميان مي آيد. شايد از آن روست كه اهل شعر و ادب و غزل مي گويند هر چه ذوق هنري است، در توصيف و استعاره و كنايه و تشبيهي است كه از هلال و بدر و محاق و مهتاب و گيسوي شب و كمان ابروست و كمتر سخن از خورشيد و آفتابي به ميان رفته كه جهان در پرتو نور آن تجلي يافته است.

به جهت تقريب به ذهن ونه مشابهت، تعبيري علماي فلسفه وعرفان درتوصيف واجب الوجود دارند كه مي گويند «هو مستور لشده ظهوره و هو مخفي لشدة وجوده» يعني ظهور و وجود باريتعالي آن قدر آشكار و محسوس است كه از شدت ظهور، از ديدگان مخفي مانده است.

به راستي چرا در اين سال ها كه از ريز و درشت حوادث گفته ايم، از تهديدات بنيان برافكن سخن رانده ايم و فراز و نشيب هاي انقلاب را به روايت و تحليل نشسته ايم و بر عبور از اين طوفان ها و تلاطم ها باليده و افتخار كرده ايم، كمتر از تدبير و هوشياري و رهبري داهيانه سكاندار نظام اسلامي در دهه دوم و سوم انقلاب سخن به ميان آورده ايم؟ تهديداتي كه اگر تنوع و حجم آن بيشتر از دهه اول انقلاب نباشد، لااقل همسان و همسنگ آن است، اگر چه معتقديم از رهبري امام راحل و معمار اين انقلاب الهي نيز به مشتي از خروار بسنده كرده ايم.

چه كسي مي تواند مدعي شود كه در ميان رهبران و رؤساي جمهور امروز دنيا، فردي خداترس تر و باتقواتر از رهبر ايران اسلامي مي شناسد؟ كدام ناظر منصفي تاكنون ادعا كرده كه در ميان حاكمان امروز، حاكمي را مي شناسد كه شجاع تر، با تدبيرتر، خلاق تر و هوشمندتر از رهبر ايران بر ملتي حكومت مي كند؟ آيا مي توان رهبري به جامعيت علمي، ديني و فقهي ايشان در دنياي اسلام پيدا كرد؟ كدام سياست ورزي است كه توانايي او همسنگ و همسان مديريت ايشان در بحبوحه بحران ها و فشار ها وتهديد هاست؟ و كدام اهل سياستي با درك صحيح از بحران هاي 18 ساله نظام اسلامي كه از اين حيث در ميان حدود 200 كشور دنيا بي نظير است، مي تواند ادعا كند رهبري را مي شناسد كه او در عبور كشتي انقلاب از دل طوفان ها و امواج سهمگين، مدبرانه تر از او هدايت كشتي را مي توانسته بر عهده بگيرد و به ساحل مقصود رهنمون سازد؟ كدام ملتي مي تواند چونان ملت لايق ايران، رهبري را به دنياي بشريت عرضه نمايد كه از حيث ساده زيستي و پرهيز از زخارف دنيوي، در دنياي امروز به انگشت اشاره در آيد؟

*خورشيد در آينه خورشيد

امام بخشي از اين بار مسئوليت را در زمان حيات خويش بر دوش كشيد و با تعابيري بلند و رسا در توصيف فرزند برنايش فرمود: «يكي از بازوهاي پرتوان جمهوري اسلامي ...برادري آشنا به مسايل فقهي و متعهد به آن ...ازجمله افراد نادري كه چون خورشيد روشني مي بخشد... متعهد و مبارز در خط مستقيم اسلام... عالم به دين و سياست... كسي كه آواي دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمين طنين انداز است... سربازي فداكار در جبهه جنگ و معلمي در محراب، خطيبي توانا درجمعه و جماعات و راهنماي دلسوز در صحنه انقلاب... در حكم آيه شريفه اشداء علي الكفار و رحماء بينهم... من آقاي خامنه اي را بزرگ كردم... ايشان سرمايه انقلاب هستند... ايشان از اجتهادي كه لازمه ولايت فقيه مي باشد، برخوردارند... ايشان الحق شايسته رهبري اند، با بودن آقاي خامنه اي شما خلا ء رهبري نداريد و...»

و چنين بود كه سكاندار هدايت انقلاب، در اولين سخنراني خود درميان مردمي كه دست بيعت به سوي ايشان دراز كرده بودند، فرمود: «ما با خدا پيمان بسته ايم راه امام خميني را كه راه اسلام و قرآن و راه عزت مسلمين است دنبال كنيم و از هيچ يك از آرمان هايي كه به وسيله امام ترسيم شده، چشم پوشي نخواهيم كرد. آرمان هايي چون پيگيري سياست نه شرقي و نه غربي، حمايت از مستضعفان و محرومان، وحدت و همبستگي دنياي اسلام، وفاداري به اصل ولايت فقيه، استقلال و خود كفايي كشور، حركت به سمت استعدادهاي جوشان داخلي وساختن جوانان و اصلي شمردن مسئله فلسطين.»

*چالش هاي پس از رهبري

جابه جايي ها در حوزه قدرت، همواره با مشكلات عديده اي در نظام هاي سياسي رايج همراه بوده است، اما با ژرف نگري هاي امام امت(ره) و درايت واقتدار رهبر معظم انقلاب و حضور ميليوني مردم در مراسم تشييع بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، اين انتقال قدرت در نظام اسلامي با كم ترين هزينه انجام شد.

به اعتقاد بسياري از تحليل گران سياسي، معدل عملكرد و هنر مديريتي و رهبري امام(ره) را در برهه زماني 67 تا 68، كه آخرين سال حيات مادي ايشان بر اين كره خاكي بود، مي توان با تمام دوران مبارزه و رهبري امام(ره) مقايسه كرد و در واقع سال 1367، سال شكوفايي و اوج هنرنمايي آن قائد عظيم الشأن بود. در اين سال، امام ضمن ترسيم خطوط كلي سياست ها و خط مشي جمهوري اسلامي ايران در عرصه هاي سياسي، فرهنگي و بين المللي، بن بست هاي موجود در اداره كشور را كه جز با يد بيضايي و انگشت اشارت ايشان قابل گشودن نبود، گشود تا روند تكاملي انقلاب را تضمين نمايد.

پذيرش قطعنامه 598 و پايان جنگ تحميلي، عزل منتظري از قائم مقامي رهبري و انهدام باند مهدي هاشمي، تشكيل شوراي بازنگري قانون اساسي و حذف مرجعيت از شرايط رهبري، از جمله بن بست هايي بودكه مي توانست هر انقلابي را به زانو درآورد، علاوه بر آنكه با صدور حكم قتل سلمان رشدي و گشايش جبهه فرهنگي اسلام در برابر دنياي غرب، دعوت گورباچف و بلوك شرق به اسلام و تأكيد مجدد برصلاحيت هاي آيت الله خامنه اي، سياست هاي كلي نهال نوپاي انقلاب را ترسيم فرمودند.

رهبر انقلاب در شرايطي سكان هدايت انقلاب را به دست گرفتند كه فضاي پيش روي ايشان با دوران زعامت امام (ره) بسيار متفاوت بود. امام با مرجعيت علي الاطلاق و پشتوانه حوزه علميه قم، مشهد و نجف و با پشتوانه پنج دهه كار علمي، فقهي، آموزشي وپرورشي و با تشكيلاتي قوي و منسجم از روحانيون و دانشگاهيان قدم در راه مبارزه گذاشت و در طول مبارزه علاوه بر سود جستن از پشتوانه «مرجعيت»، از تلاش ها و جانفشاني هاي مريداني چون طالقاني ها، بهشتي ها، مطهري ها، خامنه اي ها، مفتح ها، باهنرها، رجايي ها، سعيدي ها، غفاري ها، اندرزگوها، مدني ها، اشرفي اصفهاني ها، دستغيب ها و... بهره برد كه اين امتياز در سال هاي نخستين رهبري آيت الله خامنه اي، به رغم تمامي شايستگي هاي ايشان، مهيا نبود و سال ها به درازا كشيد تا بن مايه هاي عميق علمي و قابليت هاي شگرف فقهي ايشان به رخ مدعيان كشيده شود.

*مديريت بحران

حضرت آيت الله خامنه اي در حالي توسط خبرگان اين ملت براي رهبري نظام اسلامي برگزيده شد كه كشور آبستن حوادث و مشكلات بسيار بود. رحلت امام يك شوك سهمگين به دولت و ملت ايران وارد ساخته بود و دشمنان و بدخواهان نظام، چنگ و دندان ها سائيده و نشان مي دادند. تأسيسات زيربنايي كشور همچون آب، برق، گاز، مخابرات، راهها، فرودگاهها، خطوط راه آهن، پالايشگاهها و صنايع مادر، در دوران جنگ تحميلي خسارات فراوان ديده بودند، ذخاير ارزي كشور به پائين ترين ميزان خود رسيده بود و تأمين نيازهاي اساسي و اوليه مردم، تبديل به يك دغدغه جدي شده بود.

تنظيم سياست ها و اولويت هاي بازسازي كشور با عنوان «برنامه اول توسعه اقتصادي كشور» از چالش هاي نفس گيري بود كه در اولين سال رهبري ايشان اتفاق افتاد. برنامه اي كه به دليل ماهيت ابزاري و سرمايه اي خود، موجبات بروز برخي ناعدالتي ها و تبعيض ها را فراهم مي ساخت اما اين امر دليلي بر سكوت و يا شانه خالي كردن ايشان از زير بار مسئوليت نبود و بارها ضمن هشدار نسبت به اتخاذ برخي سياست هاي اقتصادي، در مواردي از سرعت گرفتن برنامه هاي موسوم به توسعه اقتصادي به دليل فشاري كه برگرده اقشار آسيب پذير و محروم جامعه واردمي آمد، جلوگيري به عمل آوردند.

يكي از مهمترين ويژگي هاي مقام معظم رهبري به اعتراف دوست و دشمن، مديريت عالي و خلاقانه ايشان در شرايط حساس و بحراني است. اداره يك جامعه در شرايط عادي، شايد كار دشواري نباشد، خصوصاً براي مديران و رهبراني كه از تجربه لازم براي اداره جامعه برخوردار باشند، اما توانمندي يك مدير و يك سكاندار كشتي در شرايطي ظاهر مي شود كه در لحظات بحراني و در ميان توفان حوادث، كيان نظام را به سلامت به ساحل مقصود برساند. جنگ اول خليج فارس و حمله صدام به كويت، يكي از اين عقبه هاي سخت و سرنوشت ساز بود كه با تدبير وهوشمندي رهبر معظم انقلاب، از آن به سلامت عبور كرديم. در جريان تجاوز صدام به كويت و ورود نيروهاي غربي به خليج فارس و آغاز درگيري ها، گروههايي كه خود را اهل تحليل و صاحب فهم ودرك عميق مي دانستند، بامشاهده شليك چند موشك اسكاد به اسرائيل، از صدام به عنوان خالدبن وليد دوران ياد كردند و خواستار گشايش جبهه اي نظامي به نفع صدام در منطقه شدند تا ناخواسته كشور را درگير دامي از قبل پهن شده نمايند، اما با هوشياري وتدبير رهبري كه جنگ صدام و آمريكا را «جنگ باطل با باطل» ناميدند، انقلاب از دام درگيري با دنياي غرب آن هم در جبهه حمايت از صدا(!) به سلامت عبور كرد تا هوشمندي و درايت ايشان به رخ مدعيان كشيده شود.

*عبور از دوران فتنه

دوران به قدرت رسيدن طيفي از تجديدنظرطلبان در دوره موسوم به «توسعه سياسي» را بايد جزو تلخ ترين و سخت ترين دوران حيات انقلاب اسلامي به شمار آورد. دوراني كه شاهد بروز و ظهور فتنه هايي چون قتل هاي زنجيره اي، شبه كودتاي 18 تير، يكه تازي مطبوعات زنجيره اي و فضاي به شدت ملتهب سياسي كشور بوديم. قصه تلخ قتل هاي زنجيره اي با هدف فرمان آتش به سوي نظام طراحي شده بود و تبليغات گسترده اي كه هيچ تناسبي با وزن واقعي آن نداشت و انسان را به ياد ماشين تبليغاتي گوبلز و هياهوي دروغين و غلوآميز تاريخ معاصر چون سوزاندن يهوديان در كوره هاي آدم سوزي و قتل عام ارامنه توسط دولت عثماني مي انداخت. واقعه اي كه به جاي ريشه يابي، توسط برخي گروههاي فرصت طلب و وابسته، به ريشه سازي كشيده شده بود و محوري ترين شخصيت ها و بنيادي ترين نهادهاي نظام را با آتشباري فريب و خدعه و نيرنگ به مسلخ كشانده بودند.

توطئه اي كه با هدف دامن زدن به تنازعات داخلي و فراگير نمودن آتش جنگ داخلي، اركان نظام اسلامي را نشانه رفته بود كه اين تهديد بنيان افكن، با سرپنجه تدابير رهبري، به فرصتي براي پالايش نظام از نيروهاي نفوذي و موجب شكل گيري صف بندي جديدي به نام نيروهاي خودي و غيرخودي درجريان هاي سياسي كشور گرديد.

شكل گيري مطبوعات زنجيره اي كه درجهت اجراي پروژه هايي چون نافرماني مدني، استحاله از درون، ديپلماسي مسير 2، براندازي خاموش، پروژه خندق، تعادل ويرانگر، مقاومت مدني، مشروعيت دوگانه، فشار از پائين و چانه زني در بالا، عبور از خاتمي و... تدارك ديده شده بود، با شجاعت و ميدان داري رهبري به تسخير نيروهاي نظام درآمدند تا يكي از مستحكم ترين و موثرترين پايگاههاي دشمن كه عبدالله بن ابي ها در آن موضع گرفته و فروپاشي نظام اسلامي را نشانه گرفته بودند، دچار اضمحلال و فروپاشي گردد.

برخورد هوشمندانه رهبر انقلاب با پروژه هايي چون فشار از پايين و چانه زني در بالا و يا پروژه فروپاشي از درون، گواهي ديگر بر برخورد امام گونه ايشان بامخاطرات پيش روي انقلاب است. معظم له در پاسخ به مدعيان پروژه فشار با صراحت اعلام كردند: «اگر فشار بياوريد حادثه كربلا تكرار خواهد شد نه صلح امام حسن (ع)»

و در پاسخ به سردمداران پروژه فشار و استحاله از درون فرمودند:

«اصلاحات در ذات و هويت انقلاب است درحالي كه برخي به دنبال نقش آفريني همزمان يلتسيني و گورباچفي هستند. اينها اشتباه اول شان اين است كه آقاي خاتمي، گورباچف نيست. اشتباه دومشان اين است كه اسلام، كمونسيم نيست. اشتباه سومشان اين است كه نظام مردمي جمهوري اسلامي، نظام ديكتاتوري پرولتاريا نيست. اشتباه چهارمشان اين است كه ايران يكپارچه، شوروي متشكل از سرزمين هاي به هم سنجاق شده نيست و اشتباه پنجم شان هم اين است كه نقش بي بديل رهبري در ايران شوخي نيست.»

تدبير امام گونه رهبر انقلاب در برخورد با شبه كودتاي 18 تير 78، تلألو ديگري از هنر رهبري و هدايت ايشان است. حادثه اي كه با طراحي نيروهاي خارجي و صحنه گرداني اپوزيسيون داخلي و بازيگري گروهي از اراذل و اوباش و تعدادي دانشجونما كه بازيچه سياست بازان حرفه اي شده بودند، اتفاق افتاد اما با اقتدار و تدبير رهبري، بساط آن برچيده شد تا آرامش و امنيت به جامعه اسلامي مان لبخند زند.

حادثه 11 سپتامبر و متعاقب آن حمله آمريكا به افغانستان و عراق هم از ديگر بحران هايي بود كه نظام ما به سلامت از آن عبور كرد. پس از حادثه 11 سپتامبر و تشكيل ائتلافي موسوم به ائتلاف ضد تروريست و تعيين محورهاي شرارت و شعار «هر كه با مانيست برماست» كه با هدف ايجاد رعب و وحشت در ملل مسلمان و تغيير مرزهاي دنياي اسلام طراحي شده بود و در برهه اي كه قدرت هاي بزرگي چون روسيه و چين نيز از ترس برخورد، راه مماشات و همراهي را با سواره نظامان صليبي در پيش گرفته بودند، غرش رعد آساي رهبري در شكستن صفوف جبهه متحد غرب و نشان دادن ريشه تروريسم در زائده چركيني به نام رژيم صهيونيستي و دولت استكباري آمريكا، بيداري و خيزش دنياي اسلام را در برابر اين توطئه شوم به ارمغان آورده است. در آن روزها، چه بسيار افراد و جريان هاي سياسي بودند كه در مسير امواج اغواگرايانه رسانه هاي غربي، براي رفع اتهام از خود و پرهيز از درگيري با آمريكا، پيشنهاد مذاكره وهمراهي با لشكركشي هاي آمريكا را مي دادند و امروز پس از شكست ها و ناكامي هاي مستمر امريكا در منطقه، سرافكنده از آن همه ترس و وحشت و تحليل هاي ناروا، سر در گريبان فرو برده اند.

*نمي از يم

صيانت از آراي مردم و حفاظت از حقوق و آزادي هاي مشروع آنان در برابر خود محوري ها و خودكامي هاي گروههاي سياسي و دفاع از اقليت در برابر سلطه گري اكثريت، از ديگر هنرهاي بي بديل رهبري است كه مانع تمركز قدرت در يك شخص يا نهاد يا جريان خاص سياسي شده است، حادثه اي كه بنيان آن دربرهه هايي از تاريخ انقلاب توسط حزب كارگزاران و سپس حزب مشاركت پيچيده شد، اما با انگشت اشاره رهبري در هم پيچيد. ارائه تعاريف جديدي از دمكراسي، مردمسالاري، حقوق بشر، جامعه مدني و...، كه در سايه هوشمندي رهبر انقلاب به دست آمده است، هجمه نظري و ايدئولوژيك شيفتگان نظام ليبرال دمكراسي را به يك فرصت تازه براي نظام اسلامي تبديل كرد تا از بطن آن مفاهيم بلندي چون مردمسالاري ديني، جامعه مدني نبوي و اصولگرايي اصلاح طلبانه، در خدمت تحكيم مباني انقلاب اسلامي خلق شود. مروري گذرا برفراز و نشيب ها و تهديد و توطئه هاي صورت گرفته در 19 سال گذشته، گواهي براين مدعاست كه حجاب معاصرت باعث گرديده تا تنها «نمي از يم» ويژگي ها و ظرفيت هاي شگرف حضرت آيت الله خامنه اي را احساس كرده باشيم.

تسلط و احاطه بي نظير ايشان بر اموري همچون مسايل نظامي، تهديدات دشمنان، تهاجم فرهنگي، ناتوي فرهنگي، نيازهاي نسل جوان، مطالبات و نيازهاي دانشگاهها، بايسته هاي حوزه هاي علميه، شناخت دغدغه هاي نيروهاي انقلاب و درك شايسته از بايسته هاي نظام اسلامي و... باعث شده تا حتي بدخواهان نظام نيز از اين همه وسعت و جامعيت و احاطه ايشان بر امور، گاه ناخواسته لب به تمجيد و تجليل بگشايند.

هيچ فرد منصفي نمي تواند منكر اين مهم شود كه دستاوردهاي نظام در عرصه هايي چون پيشرفت هاي هسته اي، موشكي، سلول هاي بنيادي، توليد داروها و واكسن هاي مهاركننده بيماري هايي چون ايدز و برخي سرطان ها، ترميم ضايعات نخاعي، دستيابي به فناوري شبيه سازي، به راه افتادن نهضت توليد علم وجنبش نرم افزاري در حوزه و دانشگاه، دميده شدن روحيه اعتماد به نفس درجوانان و جوان گرايي و... در گرو دغدغه ها و پيگيري هاي مستمر ايشان صورت گرفته است.

ايشان در جمع دانشجويان كشور به صراحت فرمودند: اگر بودجه بندي كشور در دست من بود، مهمترين چيزي كه من به عنوان اولويت اول به آن نگاه مي كردم، همين مسئله «پژوهش» بود. امروز دنيا به پژوهش به عنوان زيربناي پيشرفت وتعالي يك جامعه نگاه مي كند.

از زمان فروپاشي ساختار نظام بين الملل بواسطه سقوط و اضمحلال اتحاد جماهير شوروي، منطقه خاورميانه و جهان، تحولات پرآشوبي را پشت سر گذاشت. در اكثر اين تحولات، ايران، يكي از حلقه هاي كليدي محسوب مي شد. عبور از گردنه هاي بسيار سخت تحولات، مرهون تدابير بسيار هوشمندانه نظام جمهوري اسلامي ايران بود. در واقع بحران هاي متوالي كه طي اين سالها براي جمهوري اسلامي ايران رخ داد، فوق العاده قابل توجه و بسيار حساس بود.

اگر فضاي تصميم گيري را در سه دسته الف) سازمان يافته و برنامه ريزي شده، ب) استراتژيك، ج) بحراني، تقسيم بندي كنيم، جمهوري اسلامي همواره در فضاي بحراني بسر مي برد. بنابراين تصميم گيري در چنين شرايطي بسيار حساس و نيازمند تصميم گيران آگاه، هوشمند، مدبر، جامع نگر و شجاع مي باشد. عبور موفقيت آميز از اين بحرانها و تبديل آنها به فرصت هاي مغتنم از شاخص هاي بارز ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران بوده است. كنكاش در خصوص اين مديريت موفقيت آميز نشان مي دهد كه رهبر انقلاب مهمترين و بيشترين نقش را داشته است. امروز كسي ترديد ندارد كه مواضع و رويكردهاي رهبر انقلاب در خصوص رويدادهاي مهمي مانند 11 سپتامبر، حمله امريكا به افغانستان و عراق، مقدمه سازي براي حمله و سرنگوني جمهوري اسلامي ايران، تحريم ها و فشارهاي ارعاب آميز و دهها رخداد ديگر، نه تنها جمهوري اسلامي ايران را از تهديدات بالقوه و بالفعل دور ساخت بلكه موقعيت و جايگاه ايران را در مراتب قدرت و ثبات چه در بعد داخلي و خارجي به شدت افزايش داده اند.

* سبك هدايت و مديريت تحولات

با نگاهي به ويژگي ها و مختصات واكنش هاي رهبر انقلاب نسبت به رويدادها و تحولات منطقه اي و بين المللي مي توان رمز موفقيت هاي جمهوري اسلامي ايران در حوزه خارجي و بويژه عبور پيروزمندانه از بحرانها را دريافت. در اينجا به برخي از آنها اشاره مي شود:

1- واكنش واقع گرايانه:

يكي از ويژگي هاي رهبر انقلاب در واكنش به تحولات منطقه اي و جهاني، واقع گرايي است. نمونه ها و مصاديق مختلفي از تحولات در طي اين دوران رخ داد كه در واكنش به آن ديدگاه و مواضع مختلفي از سوي گروهها و شخصيت هاي سياسي مطرح شد.

اكنون فارغ از فضاي پيچيده زماني آن تحولات، آشكار شده است كه در صورت عدم تدبير هوشمندانه رهبر فرزانه و اتكا به مواضع برخي شخصيت ها و گروههاي سياسي، معلوم نبود كه چه پيامدهاي منفي متوجه جمهوري اسلامي ايران مي شد. يكي از اين نمونه ها، حمله امريكا به عراق براي آزادسازي كويت بود كه در آن هنگام برخي سياسيون چپ سياسي كشور پيشنهاد همراهي با صدام عليه امريكا را مي دادند. در چنين شرايطي رهبر انقلاب با درك صحيح تحولات منطقه و با معيار اصولگرايي موضع بي طرفي ايران را رسماً اعلام كرد. البته اين بي طرفي به معناي سكوت در برابر جنايات ناشي از جنگ نبود بلكه در عين حال بي طرفي انتقادي را برگزيد. بعدها اسنادي كه منتشر شد، نشان داد كه اين جنگ سناريوي طراحي شده از سوي امريكا براي اهداف چند منظوره بود.

نمونه ديگر حادثه 11 سپتامبر بود. اكنون كه مواضع اتخاذ شده از سوي گروهها و شخصيت هاي مختلف در آن زمان مورد بررسي قرار مي گيرد، كاملاً نشان مي دهد كه رويكرد رهبر انقلاب چه اندازه مدبرانه بوده است. جريانات سياسي به اصطلاح اصلاح طلب اصرار داشتند كه ايران از اين فرصت استفاده كند و وارد گفتگو با امريكا شده و در ائتلاف بزرگ ضد تروريستي شركت نمايد. در حالي كه رهبر انقلاب از ظاهر اين تحول گذشته و دروني ترين انگيزه اين تحولات و روندهاي آن را هدف قرار داده بودند و بر اين اساس سكان سياست خارجي كشور را به سمت عدم ائتلاف و مخالفت با سياست هاي تهاجمي پس از 11 سپتامبر هدايت كردند. اكنون همه افكار عمومي جهان و حتي در داخل امريكا نيز به رويكردي كه ايران انتخاب كرده بود، رسيده اند و اين نشان دهنده تدبير و آينده نگري در حوزه ديپلماسي است.

در همين راستا اقدام آمريكا عليه افغانستان و سپس عليه صدام نيز جالب توجه است. بسياري در داخل به اين اقدامات مثبت مي نگريستند و برخي از اصلاح طلبان افراطي نيز پا را فراتر گذاشته و از جنگ جديد امريكا به «جنگ تمييز» ياد مي كردند. با اين حال در جريان جنگ امريكا در خاورميانه سه پيشنهاد مورد توجه بود: 1- تعقيب استراتژي انزواطلبي 2- مدل الحاق و پيوستن به ائتلاف بزرگ 3- رويكرد بي طرفي مثبت و فعال.

در اين شرايط، رهبر انقلاب راهبرد دو لايه اي را اتخاذ كردند كه از يك سو به لحاظ ديپلماتيك، بي طرف مثبت و فعال اتخاذ شد و از سوي ديگر راهبرد فرصت سازي براي ارتقاي منافع ملي مورد توجه قرار گرفت.

آنچه در نمونه هاي بالا ملاحظه شد دقيقا بيانگر واكنش ها و رويكردهاي واقع گرايانه نسبت به تحولات منطقه اي و جهاني بوده است.

2- تشخيص به موقع رويدادها و روندهاي سياسي:

دومين ويژگي مهم در مديريت رهبر انقلاب در حوزه سياست خارجي است. گفته مي شود درك تهديد نقش محوري در نوع واكنش و تصميم دارد و در واقع درك تهديد متغيري ميانجي بين حادثه يا رويداد و واكنش نسبت به آن به شمار مي آيد. هر قدر درك و تشخيص رويدادها و روندها واقعي تر و هوشمندانه تر باشد، واكنش هاي اتخاذ شده درست تر و مثبت خواهد بود. رهنمودها و هشدارهاي به موقع رهبر انقلاب نسبت به تهديدات و روندهاي سياسي نقش حياتي در عبور موفقيت آميز از بحرانها داشته است. اين موضوع هم در داخل و هم در خارج مصداق دارد. هشدار رهبري در خصوص شبيخون فرهنگي در اوايل دهه 70، افشاي سناريوي يلتسني كردن ايران (فروپاشي از درون)، افشاي سياست هاي پنهان امريكا در خاورميانه، هشدار نسبت به سناريوي اختلاف افكني بين اقوام و مذاهب ايراني از يك سو و راه انداختن جنگ شيعي و سني از سوي ديگر، بر حذر داشتن مسلمانان از طرح اسلام هراسي و اسلام ستيزي غرب و... نمونه هايي از درك سريع و به موقع تهديدات و واكنش مناسب نسبت به آن بوده است.

3- هدايت ديپلماسي هوشمندانه:

شاخص ديگري از مديريت رهبر انقلاب در عرصه سياست خارجي است. در ديپلماسي هوشمندانه، درك صحيحي از تهديدات، فرصت ها، قوت ها و ضعف ها وجود دارد. در مواجهه با بحرانها و تهديدات همواره ديدگاههاي مختلفي از سوي جريانات سياسي وجود داشته و اصرار بر اجرايي شدن آن ديدگاهها بوده است ليكن پس از گذشت سالها اكنون به خوبي مي توان ملاحظه كرد آن ديدگاهها تا چه ميزان ضعيف و غيرعالمانه و غيرعاقلانه بوده است در حالي كه اگر هدايت هاي هوشمندانه مقام رهبري نبود خساراتي جدي بر منافع و مصالح كشور وارد مي شد. يكي از مهمترين عرصه هاي تجلي اين ديپلماسي در موضوع هسته اي ايران است. همه متفق القولند كه سكاندار اصلي تحولات هسته اي ايران چه در بعد فني و چه در ابعاد سياسي و ديپلماتيك آن رهبر انقلاب بوده است. در ابتداي بحران هسته اي كه جامعه دو قطبي شده و يك طرف بحث واگذاري و تسليم را مطرح و ديگري مقابله و جنگ را پيشنهاد مي داد، رهبر انقلاب مسير عقلاني و هوشمندانه اي را اتخاذ كردند كه ايران را از آن فضاي سنگين بين المللي خارج ساخت. ايشان با پرهيز از افراطي گري و تفريط گرايي، متناسب با شرايط كه شامل چهار عنصر تهديد، فرصت، قوت و ضعف بوده است، رويكردهاي معقولانه و هوشمندانه اي را تجويز كردند. اكنون ترديدي نيست كه چنانچه اين مشي، رويكرد و هدايت ها نبود، پرونده هسته اي ايران از دو حال خارج نبود يا كاملاً تسليم محض مي شد و يا منهدم مي شد. اما در حال حاضر، نه تنها تسليم نشديم بلكه مقاومت بي نظيري برجاي ماند و به ميزان زيادي خصم از بعد سياسي و حقوقي و فني خلع سلاح شد كه همه اينها مرهون هدايت صحيح و شجاعانه رهبر انقلاب بود.

4- تركيب آرمانگرايي و واقع گرايي:

از مختصات ديگر مديريتي رهبر انقلاب مي باشد. مقام معظم رهبري كه همچون امام راحل آرمانگرايي و واقع بيني را با هم مد نظر قرار مي داد، توانست در عرصه عمل اين دو را با هم تلفيق نمايد. در سالهاي گذشته متاسفانه عده اي عرصه اجرايي كشور را برعهده گرفته بودند كه بواسطه ضعف باورها و شدت فشارهاي بيروني، آرمانها را فداي واقعيات آن هم واقع گرايي از نوع رئاليستي محض كردند. در همين حال برخي افراد نيز بودند كه توجهي به واقعيات نداشتند و به هر قيمتي و علي رغم شرايط و بسترها، تاكيد بر آرمانها مي كردند اما رهبر انقلاب فارغ از چنين گفتمانهايي كه هر يك به نوبه خود فشارهاي سنگيني را وارد مي كردند، موضع اعتدال و نگاه توآمان آرمانگرايانه- واقع گرايانه داشتند. تاكيد ايشان بر 3 اصل عزت، حكمت و مصلحت در واقع تركيب آرمانگرايي و واقع گرايي است.

«عزت اين است كه جامعه و نظام اسلامي در هيچ يك از برخوردهاي بين المللي خود نبايد طوري حركت كند كه منتهي به ذليل شدن اسلام و مسلمين شود» (9/11/68) «حكمت يعني حكيمانه و سنجيده كار كردن، هيچ گونه نسنجيدگي را نبايد در اظهارات ديپلماتيك و هر آنچه مربوط به سياست خارجي و ارتباطات جهاني است راه داد.» «و اما مصلحت يعني مصلحت انقلاب و اين مصلحت همه جانبه است يعني از رفتار شخصي ما : بخصوص شما : شروع مي شود.» (18/4/70)

5- اصول گرايي در سياست خارجي:

نگاهي به مواضع و رويكردهاي مقام معظم رهبري از 1368 تاكنون نشان مي دهد كه ايشان اصولگراترين شخصيت در اين عرصه بوده و در همين حال تنها مانع انفعال و تحجر در جهت گيري خارجي مي باشد. در واقع رهبر انقلاب همانطور كه خود را وفادار آرمانهاي امام راحل (ره) مي دانستند، در عمل نيز مشي اصولي آن عزيز سفر كرده را حفظ كرده و توسعه دادند. موضع قاطعانه رهبر انقلاب نسبت به امريكا و استكبار جهاني و حمايت قاطع و صريح از ملل مستضعف و بويژه فلسطين و ضديت پايدار نسبت به رژيم صهيونيستي و اعتقاد به صدور و انتقال ارزشهاي اسلامي همچنان ياد آور مواضع حكيمانه امام راحل (ره) است. در واقع همانطور كه ايشان به همه آحاد مردم و گروههاي سياسي توصيه كردند كه مرزهاي عقيدتي و ايدئولوژيك بايد حفظ شود، خود در عرصه داخلي و خارجي به تمام و كمال اين توصيه را رعايت كردند.

يادمان نمي رود كه بسياري از جريانات دوم خرداد كه خود را حافظ ميراث حضرت امام (رحمت الله عليه) مي دانستند، چگونه ارزشها و آرمانهاي امام (ره) را حداقل در حوزه خارجي ناديده گرفته بودند. سناريو هاي تحت عنوان تابوشكني رابطه با امريكا، ايدئولوژي زدايي از سياست خارجي و طرحهاي مبني بر اينكه فلسطين را به خود فلسطيني ها واگذاريم و كاري به اسرائيل غاصب نداشته باشيم، عناويني بود كه طي اين سالها مطرح و پيگيري مي شد اما حضور فعال و تعيين كننده رهبر انقلاب در مسند ولايت، باعث شد كه اين آرمانهاي امام (ره) ذبح نگردد. در همين راستا تأكيد داشتند:

«مقبوليت جهاني بسيار خوب است، اما نه به بهاي دست برداشتن از اصول جمهوري اسلامي كه هويت ملي و جمعي ماست.» (29/5/82)

اكنون كسي نمي تواند شك نمايد كه نفوذ و قدرت ايران بواسطه مشي اصولگرايانه كه ريشه در منش و رفتار امام راحل (ره) داشت، در سراسر منطقه بشدت تعميق يافته است. نفوذي كه رعب در دل دشمنان ما انداخته است.

*دستاوردهاي بي نظير سياست خارجي ايران

محصول ويژگي و مختصات گفته شد و يكسري ويژگي هاي ديگر كه مجال بررسي آن در اين مقاله نيست، چه تاثيري بر سياست خارجي ايران و يا اساسا جايگاه، جمهوري اسلامي ايران گذاشته است؟ واقعيت امر اين است كه موقعيت ايران در طي اين دوران بشدت تحكيم يافته و در كلاس بندي قدرت به رتبه هاي بالايي دست يافته است. در اين جا به برخي از آنها اشاره مي شود:

1- افزايش اقتدار و نفوذ ايران:

يكي از دستاوردهاي مهم هدايت ها و رهنمودهاي خارجي رهبر انقلاب است. اكنون اكثر مقامات سياسي و نظامي غرب بر اين باورند كه جمهوري اسلامي ايران قدرت بلامنازع در خاورميانه پيدا كرده است. رومانو پرودي نخست وزير ايتاليا در مصاحبه با روزنامه مصري «اخباراليوم» گفت كه ايران كشور كليدي در صحنه سياسي خاورميانه است. همين موضع را سولانا معاون هماهنگ كننده سياست خارجه اتحاديه اروپا مطرح كرد مبني بر اينكه ايران در جريان بازي قدرت اين قدر برگ برنده در دست دارد كه به يك قدرت درجه اول در جهان تبديل شود. مسلماً اين نفوذ و قدرت جنبه سخت افزاري ندارد بلكه اين نفوذ و اقتدار ناشي از منابع معنوي و ديپلماتيك هوشمندانه ايران و مواضع شجاعانه و عدالتخواهانه و اسلام خواهانه در منطقه است كه افكار عمومي منطقه را در سطوح توده اي و نخبگي به خودش جذب و جلب كرده است. مؤسسه سلطنتي امور بين الملل انگليس در گزارشي با عنوان ايران، همسايگان و بحرانهاي منطقه اي نوشت امريكا براي جلوگيري از افزايش قدرت منطقه اي ايران به همسايگان آن متوسل شده است. اما ايران با موفقيت در روابط خود با كشورهاي همسايه حتي آن دسته از كشورهاي عربي و سني مذهب كه از نفوذ آن بيم دارند، سود جسته و به موقعيت قابل توجهي در منطقه رسيده است.

اكنون هيچ مقامي و تحليلگري وجود ندارد كه به قدرت و نفوذ ايران اذعان نكرده و معتقد به اين نباشد كه كلاس بندي قدرت در خاورميانه بطور بنيادي بهم خورده است و ايران در رأس هرم قدرت منطقه اي قرار گرفته است. در واقع بر اثر وجود چنين واقعيتي است كه امريكا تن به مذاكره با ايران براي برون رفت از چالش عميق در عراق داد و اساساً جنبش مذاكره با ايران در داخل امريكا كه اوج تجلي آن را در مناظره هاي كانديداهاي رياست جمهوري آمريكا مشاهده مي كنيم، ناشي از افزايش اقتدار و نفوذ ايران است و شكي نيست كه اين نفوذ بر اثر درايت و خردورزي رهبر فرزانه انقلاب بوده است و گرنه در صورت تداوم سياست تساهل و تسامح و يا در صورت اعمال ديدگاههاي برخي از جريانات سياسي ميانه رو يا اصلاح طلب هرگز چنين موقعيتي نصيب ايران نمي شد.

2- تبديل شدن ايران به يك كشور شكست ناپذير و مقاوم:

هدايت و مديريت رهبر انقلاب در عرصه سياست خارجي كه خود تداوم دهنده مشي اصولي و شجاعانه امام راحل (ره) بوده است، كشور ايران را به يك دژ مستحكمي تبديل كرد كه هر قدر ضربه به آن زده مي شود، قوي تر مي گردد. اين، اعتراف صريح مقامات ارشد و استراتژيست هاي غرب است كه استحكام ايران نسبت به گذشته و ابتداي انقلاب فوق العاده افزايش يافته است. هفته نامه امريكايي تايمز طي گزارشي با توجه به يافته هاي كميته مطالعات بيكر- هميلتون نوشت ايران به محكمي در سنگر خود قرار گرفته و به هيچ عنوان در معرض تغييرات بنيادين انقلاب قرار ندارد. (روزنامه جمهوري اسلامي 13/1/85) بواسطه چنين شرايطي پروژه حمله نظامي (چه تمام عيار و چه نقطه اي) امريكا يا رژيم صهيونيستي براي همه امري نشدني و اساساً غير خردمندانه تلقي شده است. هرگاه طرح اقدامات نظامي در رسانه ها اوج گرفت، رهبر انقلاب با تمام صلابت پاسخ قاطعي دادند. ايشان همانطور كه در گذشته از جمله در سال 70 اعلام كردند كه «به حول و قوه الهي اعتقادم از بن دندان اين است كه آمريكا اگر تمام نيروهايش را براي ضربه زدن به اين انقلاب بسيج كند، هيچ غلطي نمي تواند بكند.» (28/6/70) در سالهاي اخير نيز با همان صلابت اعلام كردند كه اگر دشمنان تعرضي به خاك ايران بكنند، تمام منافع آنها در سراسر جهان هدف قرار خواهد گرفت. اين نوع موضعگيري در واقع ناشي از قدرت و توانايي هاي جمهوري اسلامي ايران از يك سو و ضعف و پوشالي بودن ابهت قدرت هايي مثل امريكا است. چنانكه ريچاردهاوس رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا تصريح كرد گزينه تغيير رژيم ايران (چه سخت و چه نرم) تحقق يافتني نيست. به همين ترتيب نتيجه صلابت و استحكام جمهوري اسلامي است كه شاهد تغييرات پي درپي سياست هاي غرب عليه ايران هستيم.

3- شكسته شدن مجدد ابهت امريكا و متحدينش:

ديپلماسي هدايت شده توسط رهبر انقلاب راهبردها و سياست هاي امريكا در منطقه را با شكست سختي مواجه ساخت. اين سخن ريچاردهاوس شنيدني است كه در مجله فارين افرز نوشت با جنگ اول خليج فارس عصر امريكايي در خاورميانه آغاز شد اما با جنگ دوم شاهد پايان عصر امريكايي هستيم. در واقع مديريت منطقه اي ايران كه با رهنمودهاي رهبري صورت گرفته، تمام طرحهاي اين كشور را در خاورميانه با شكست مواجه ساخت به گونه اي كه مادلين آلبرايت وزير خارجه اسبق آمريكا به كاخ سفيد اعلام كرد ايران قدرت اول منطقه است و امريكا بايد بداند كه كليد حل معماي خاورميانه بويژه عراق در دست ايران است.

درخواست امريكا براي مذاكره با ايران در شرايطي رخ داد كه همه به ضعف و ذلالت امريكا پي برده و راديكالهاي جامعه امريكا اين اقدام را سرافكني بزرگ نام نهادند. در همين حال ايران با تدبير مقام معظم رهبري درخواست مذاكره با امريكا را بخاطر وضعيت شيعيان عراق و پيشنهاد آنها در اوج اقتدار پذيرفت.

4- تعميق منطقه ژئواستراتژيك ايران:

سياست حمايت از نهضت هاي رهايي بخش و كمك به مسلمانان از تأكيدات جدي رهبر انقلاب بوده است، به عنوان نمونه ايشان در سال 80 فرمودند: «دفاع از مظلوم، هميشه يك نقطه درخشان است. كنار نيامدن با ظالم، رشوه نپذيرفتن از زورمند و زرمند، پافشردن بر حقيقت، اينها چيزهايي است كه هيچ وقت در دنيا كهنه نمي شود، اينها را بايد دنبال كنيم، اصول اينهاست.» (16/8/80)

اين سياست كه با امام راحل (ره) شروع شده و جزء اصول و اركان قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران (اصول 2 و 3 و 11 و 152 و 153 قانون اساسي) مي باشد، توسط رهبر انقلاب با تمام قوت پيگيري شد و اكنون ثمره آن را ملاحظه مي كنيم. اتفاقي كه در لبنان و فلسطين، عراق و افغانستان و... رخ داده است، نتيجه استقامت در پيگيري اين اصول از سوي رهبري انقلاب بوده است. تأكيد اخير از اين بابت است كه در سالهاي گذشته كساني بودند كه با چنين رويكردي مخالفت مي ورزيدند. با اين حال، اين سياست با وجودي كه ريشه در اصول و باورهاي اسلامي و انقلابي دارد، نتايج ژئواستراتژيكي نيز براي ايران داشته است. اين سياست مناطق ژئواستراتژيك ايران را توسعه داد. منطقه ژئواستراتژيك منطقه اي است كه يك بازيگر در خارج از محيط ملي خود تعريف نموده و با ايفاي نقش موثر در آنجا و ايجاد مشكل براي رقباي خود توجه ايشان را از عطف به مسايل داخل خويش منحرف ساخته و يا حداقل شدت آن را تخفيف مي دهد. (افتخاري، 1380)

*فرهنگ سازي ها

از ديگر ابتكارات تأثيرگذار ايشان، نامگذاري سال ها به عناويني همچون سال پيامبر اعظم (ص)، رفتار علوي، حماسه حسيني، سال امام خميني، پاسخگويي مسئولان، انضباط اجتماعي، خدمتگزاري به مردم، عدالتخواهي، اتحاد ملي و انسجام اسلامي و نوآوري و شكوفايي است؛ نامگذاري هايي كه در واقع يك نوع فرهنگ سازي در جامعه اسلامي بوده است.

بازگشت اصولگرايان به صحنه قدرت كه با تدابير ويژه و فرهنگ سازي هاي مستمر ايشان در قالب گفتمان عدالتخواهي و اصلاحات يعني مبارزه با فقر، فساد و تبعيض صورت پذيرفت، از ديگر تدابير سرنوشت ساز ايشان است كه پرداختن به آن مجال واسع تري را طلب مي نمايد.

آينده نگري و پيگيري هاي مستمر و مستدام ايشان باعث گرديد مسئولان نظام، سندي به عنوان سند 20 ساله را تدوين نمايند كه براساس آن، نظام اسلامي در سال 1404 هجري خورشيدي بايد در زمينه علمي، فناوري و اقتصادي به قدرت اول آسياي جنوب غربي (خاورميانه، آسياي ميانه و قفقاز) تبديل شود.

از ديگر ابتكارات ايشان، احياي اصل 44 قانون اساسي است كه كارشناسان از آن به عنوان يك انقلاب و جهش اقتصادي نام مي برند. با اجراي اصل 44، از تصدي گري دولت در مناصب اقتصادي كاسته شده و بخش خصوصي و تعاوني ها، چرخه توليد و تجارت كشور را به حركت در خواهند آورد.

تدابير ديگر ايشان در طول 19سال گذشته با مشكلات و معضلاتي همچون فتنه طالبان و القاعده در افغانستان، كاهش قيمت نفت به زير 10 دلار، پرونده انفجار آميا، تحريك قوميت ها و اقليت هاي ديني، گشايش سفره بحران و ناامني در كشور، تحريم هاي شديد اقتصادي، قطعنامه هاي شوراي امنيت، دادگاه ميكونوس، كنفرانس برلين، اصلاح قانون مطبوعات، تحصن نمايندگان مجلس ششم، جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با رژيم صهيونيستي، صدور حكم حكومتي در تأييد صلاحيت مصطفي معين و... نشان مي دهد، كه انقلاب چه نگين ارزشمندي را برركاب خود نشانده است.

تزريق اميد به اركان دولت و مردم در سخت ترين و بحراني ترين شرايط، از ديگر هنرهاي ناب رهبري ايشان در طول اين سال ها بوده است، به گونه اي كه در بحراني ترين شرايط فرموده اند:

«من خود را غرق در عنايات و نعمات خداوند متعال مي دانم. اگر هر مدير و مسئولي صرفاً كار خود را خوب انجام دهد، ديگر هيچ نگراني ودلهره اي ندارم.»

اين مهم را بايد بدانيم كه اگر در دهه اول انقلاب و در دوران غربت و تنهايي «دفاع مقدس»، براي حفظ موجوديت و بقاي خود مي جنگيديم، امروزه سرنوشت منطقه به سرانگشتان ما سپرده شده است و امريكا و متحدانش كه در گذشته اي نه چندان دور با تفرعن از تغيير جغرافياي سياسي در جهان اسلام وتشكيل خاورميانه جديد مي گفتند، اينك از ظهور و تولد خاورميانه جديد با محوريت ايران اسلامي سخن مي گويند و ايراني كه زماني بانك مركزي تروريسم و محور شرارت نام گرفته بود، اينك به محور اميد و رهايي آنان از گرداب عراق، لبنان، افغانستان، فلسطين و منطقه خاورميانه تبديل شده است.

دوستداران، شيفتگان و ياران وفادار حضرت امام خميني (ره) و حضرت آيت الله خامنه اي (حفظه الله تعالي) مي بايد بدانند و نيك هم مي دانند كه اين دو گوهر ناب، «يك حقيقت با دو تجلي» هستند كه وظيفه همه ما، درك و معرفي شايسته و بايسته اين حقيقت ماندگار و الهي به جامعه اسلامي و بشريت تشنه امروز و فردا است.
 چهارشنبه 15 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شبکه خبر]
[مشاهده در: www.irinn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 332]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن