واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بطلان افراط در آرمانگرايي و حقيقتگرايي براي نفي واقعيتها در اسلام امام
گروه سياسي: اسلامِ امام، افراط در آرمانگرايي و حقيقتگرايي براي نفي واقعيتها را قبول ندارد؛ همچنان كه افراط در حقيقتگرايي و واقعيتگرايي را براي توجيه مصلحتگرايي. در امروز و فرداي ايران، همينگونه از اسلام، راهگشا خواهد بود.
امام خميني(ره) متولد مشروطه بود و زندگي خود را در اوضاع بحراني بعد از مشروطه آغاز كرده بود. شهادت پدرش و مبارزه با ناامنيها و طاغيان محلي، زندگي خردسالي و نوجواني او را طوري شكل داد كه در هنگام جواني و رو به رو شدن با حكومت رضاخاني، سعي كند همهي اين وقايع را در يك چارچوب، تئوريك و نظريهمند كند. چهبسا بدين سان بود كه خميني قوي و موفقي متولد شد.
امام(ره) در اين سير و سلوك فكري به تكامل نظامهاي خود براي تأسيس حكومت اسلامي ميرسد و اين بهخوبي در سيرهي او روشن است. او به يكباره به نظريه ولايت فقيه نرسيد، بلكه سالها طول كشيد تا وقايع سياسي اجتماعي او را به اين اعتقاد برساند و راه تحقق مردمي آن را نيز كشف كند؛ بدون عمليات نظامي و مسلحانه، راهي كه از مردم شروع ميشد و به مردم ختم ميشد.
امام(ره) به نظريهي جمهوري اسلامي رسيد كه چون اسلامي است، لائيك و سكولار نيست و او «نه شرقي و نه غربي» را ندا داد كه هر دو سكولار و لائيك بودند. بلكه راه سومي ترسيم كرد كه الگوي تفكر جهانيان بود. چون شرق و غرب بر اساس نظام «ملي، حزبگرايي، نخبهگرا» استوار ميشدند، ولي نظام جمهوري اسلامي بر اساس مردم و خبرگان بنا ميشد كه مجلس خبرگان قانون اساسي نشان كاملي از اين نهضت بود.
قانون اساسي توسط مجلس خبرگان تدوين شد. اين قانون در حكومت و تحولات سريع آن در ايران، تنگناهايي ايجاد ميكند كه كليات قانوني به آنها اشاره داشت، ولي راه حلي ارائه نميكرد. براي همين هم مصلحت عامه در فقه اسلامي و شيعي يك اصل تام و وارد بر كليهي اصول است، چرا كه حفظ نظام اجتماعي وارد و حاكمترين اصل فقهي است و در قالب خبرگان ديگري كه محدودتر بود، وارد صحنه شد و «تشخيص مصلحت» نام گرفت.
مصلحتگرايي به عنوان يك حكم اوليهي اسلامي بر كليهي فقه اسلامي وارد بود و اين بر كساني كه فقه شخصي و فردي را ترويج ميكردند، سخت گران آمد. آنها احساس ميكردند كه اين مسئله، فقه سنتي را راكد و نابود خواهد كرد. از طرف ديگر اين مصلحتگرايي به مذاق روشنفكري ديني و غيرديني خوش آمد و گفته شد كه با مصلحتگرايي، سكولاريزه شدن حكومت اسلامي آغاز شده است و سعي كردند اين فرآيند سكولاريزه شدن حكومت اسلامي را به پندار خود، تسريع كنند.
سنتگرايان فقهي كمكم با دريافتن رهيافت امام(ره)، سعي در بازسازي فقه شيعي كردند كه امروزه در قم به صورت بالنده دنبال ميشود و «فقه موضوعي» در حال شكل گرفتن است؛ فقه اقتصاد، فقه حقوقي، فقه سياسي، فقه تربيتي وغيره
طلاب فاضل و جوان حوزههاي علميه با توجه به حوزههاي علوم انساني، سعي در يافتن موضوعات جديد دارند. اين طلاب با مطالعه علوم انساني، موضوعات جديد را استخراج كرده و با توجه به اين موضوعات جديد، مباحث فقهي جديد حكومتي را شكل ميدهند.
در طرف ديگر ماجرا، مصلحتگرايان سعي در حكومت بلامنازع مصلحت بر احكام فقهي كردند و به يك افراطگرايي دچار شدند. آنها مصلحتگرايي غربي و نظامهاي سكولار را منشاء تفكر خود دانستند. تا آنجا كه سعي در نفي هر حكمي از احكام اسلامي داشته و دارند كه منافي با تمدن غرب باشد؛ مثلاً همجنسگرايي در حقوق امروز غربي.
اسلام ناب، آنگونه كه امام به مردم ايران شناساندهاند، دين اعتدال است و نه افراط و تفريط. اين اصل در كليه احكام فقهي و گزارههاي كلامي، خود را جاري ميكند. اسلام، هم عدالت را در نظر دارد و هم آزادي را، و عدالت را بنيان آزادي قرار ميدهد. همچنين انسان را و حكومت كريمه او را نيز اصل ميداند. بنابراين، هم ارزش و حقيقت را در نظر دارد و هم مصلحتها و واقعيتها را.
اسلامِ امام، افراط در آرمانگرايي و حقيقتگرايي براي نفي واقعيتها را قبول ندارد؛ همچنان كه افراط در حقيقتگرايي و واقعيتگرايي را براي توجيه مصلحتگرايي. در امروز و فرداي ايران، همينگونه از اسلام، راهگشا خواهد بود.
در اينجا سخن مقام معظم رهبري قابل تأمل است كه ميفرمايند:
«مصلحت يعنى چه؟ يعنى چيزى كه صلاح هست، ثواب است، درست است. امروز مصلحت ملت ايران و مصلحت انقلاب ايران اين هست كه با هيچيك از ابرقدرتها كنار نيايد و تمايل نشان ندهد، اين يك مصلحت است. مصلحتگرايى، مصلحتانديشى يك فحش نيست؛ يك كار خلاف نيست كه تا چيزى گفته مىشود، مىگويند آقا شما مصلحتگرايى مىخواهيد بكنيد!؟ خب بله، چه اشكالى دارد؟ مصالح بزرگ يك امت را نبايستى كوچك و حقير و بازيچه گرفت. مصالح بزرگ يك امت حقيقتهايى هستند كه در زندگى آن امت، حتماً بايستى ملحوظ نظر قرار بگيرد. وقتى گفته مىشود كه شما با فلان دشمن- كه امروز روياروى شما نيست، سينه به سينهى شما نيست، پشت جبهه است؛ مباشرتاً با شما نمىجنگد- مصلحتتان نيست بجنگيد؛ بگوئيد آقا اين مصلحتگرايى است، بنده نمىخواهم؟ مىخواهم با همهى جبههها در آن واحد بجنگم؟ اين درست است؟ توجه داشته باشيد كه مصلحتگرايى را يك دشنام، يك كار خلاف، يك خيانت تصور نكنيد.»
نويسنده ابراهيم فياض
منبع: دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله خامنهاي
چهارشنبه 15 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 266]