تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):انسان با ايمان نيرومند، نزد خداوند بهتر و محبوب تر است از انسان با ايمان ناتوان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826142512




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

صلابت و مدارا در سیره امام كاظم علیه السلام


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: صلابت و مدارا در سیره امام كاظم علیه السلام

امام کاظم علیه السلام می فرماید: " به راستی که با ارزش ترین مردم کسی است که دنیا را برای خود مقامی نداند، بدانید بهای تن شما مردم ، جز بهشت نیست ، آن را جز بدان نفروشید."صلابت در سیرهامام كاظم( ع )هفتم صفرسال 128ه.ق  روز ولادت هفتمین ستاره آسمان امامت ، حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام است . برای شناخت بیشتراین امام همام ، به بیان بخشهایی از زندگی ایشان می پردازیم.1- امام كاظم(ع) و قیام فخقیام و نهضت" فخ "كه در نتیجه ی ستمِبسیار دستگاه خلافت ‏به‏علویان و شیعیان رخ داد. با پیشواى هفتم بى‏ارتباط نبود ؛ زیرا آن حضرت نه تنها از آغاز تا تشكیل نهضت از آن اطلاع داشت ‏بلكه با رهبر آن(حسین ، شهیدِ فخ) نیز در تماس و ارتباط بود. امام ‏هنگامى كه احساس كرد حسین در تصمیم خود براى مبارزه با دستگاه ‏ستم پیشه استوار است، به او فرمود: «گرچه شهید خواهى شد اما‏همچنان درجهاد و پیكار كوشا باش. این گروه(عباسیان) مردمى پلید وبدكارند كه اظهار ایمان مى‏كنند ولى در باطن ایمان و اعتقادى‏ ندارند. من دراین راه پاداش شما را از خداى بزرگ مى‏خواهم . » (1)هادى عباسى كه مى‏دانست قیام فخبا صلاحدیدامام‏ كاظم(ع) صورت گرفته است، امام را به قتل تهدید كرد و گفت: به‏خدا سوگند، حسین به دستور موسى بن جعفر بر ضد من قیام و از اوپیروى كرده ؛ زیرا پیشواى این خاندان، كسى جز موسى بن جعفرنیست. خدا مرا بكشد، اگر او را زنده بگذارم. (2)2- صلابت در اجراى حدودیكى از ویژگیهاى مهم حكومت اسلامى، اجراى حدود،بدون هیچ ملاحظه ‏و مسامحه است. امام كاظم(ع)در مورد اجراى حدود مى‏فرماید: منفعت ‏اقامه حد براى خداوند در روى زمین از بارش چهل روز باران بیشتراست. و این كه در قرآن آمده است: "یحیى الارض بعد موتها " (خداوند زمین مرده را زنده مى‏كند). منظور زنده كردن به وسیله قطرات‏ باران نیست، بلكه منظور این است كه خداوند مردانى را در روى ‏زمین بر مى‏گزیند تا عدالت را بر پا دارند و با اقامه عدل، زمین‏ را زنده كنند. (3)3- ممنوعیت ‏بازى با مقدساتامام موسى کاظم(ع) مى‏فرماید: اگر كسى نزد حاكم فاسقى برود و براى این كه دنیایش آباد شود ، آیاتى از قرآن را برایش‏ بخواند، به خاطر هر حرفى كه از دهانش خارج مى‏شود، ده ‏بار لعنت‏مى‏گردد. (4)4- عدم سازش بر سر اصولروزى هارون الرشید به امام موسى بن جعفرعلیهما السلامعرض كرد: مى‏خواهم ‏فدك را به تو برگردانم. امام فرمود: من فدك را نمى‏خواهم مگر باحدود آن. هارون گفت: حدود آن رامشخص كن. امام فرمود: اگر حدودش‏را بگویم آن را به من نخواهى داد. هارون اصرار كرد و گفت: فدك‏ را با حدودش به امام خواهد بخشید. امام فرمود: حد اول فدك، عدن‏است. هارون باشنیدن این جمله درهم كشیده شد. امام فرمود: حد دوم آن سمرقند، حد سوم آن آفریقا و حد چهارم آن نواحى دریاى ‏خزر و ارمنستان است. هارون الرشید در حالى كه به شدت عصبانى‏شده بود، گفت: با این حال چیزى براى ما باقى نمى‏ماند. امام‏فرمود: من از اول گفتم که: اگر فدك را بخواهم با حدود آن است و توآن را به ما نخواهى داد. (5)این حدیث نشان مى‏دهد كهبیان فدك،رمز حكومت، عدل است و امام ‏با بیان این مطلب برمشروعیت حكومت‏ بنى‏عباس خط بطلان كشید.5- مبارزه با كاخ نشینىروزى امام كاظم(ع)وارد یكى از كاخهاى هارون در بغداد شد. هارون به قصر خود اشاره كرده و با نخوت وتكبر پرسید: این قصراز آن كیست؟(هدف او از این كار، آن بود كه شكوه و قدرت خود رابه رخ امام بكشد.) حضرت بدون آن كه كوچكترین اهمیتى به كاخ پرزرق و برق او دهد، با كمال صراحت فرمود: این خانه، خانه فاسقان‏است ؛همان كسانى كه خداوند درباره آنان مى‏فرماید: « به زودى‏ كسانى را كه در زمین به ناحق كبر مى‏ورزند و هرگاه آیات الهى راببینند، ایمان نمى‏آورند از آیاتدورخواهمساخت  ، چراکه ایناناگر راه رشد و كمال را ببینند، آن رادر پیش نمى‏گیرند ؛ ولى هرگاه راه گمراهى را ببینند ، آن را طى ‏مى‏كنند ؛ زیرا آنان آیات ما را تكذیب ‏كرده، از آن غفلت ورزیده‏اند.» هارون الرشید از این پاسخ سخت‏ ناراحت ‏شد ودرحالى كه خشم خود را به سختى پنهان مى‏كرد باالتهاب پرسید: پس این خانه از آن كیست؟ امام بى‏درنگ فرمود: این‏خانه مِـلك شیعیان و پیروان ما است، ولى دیگران آن را با زور تصاحب ‏كرده‏اند. این خانه در حال عمران و آبادى از صاحب اصلى‏اش گرفته ‏شده است و هروقت ‏بتواند آن را آباد سازد ، پس خواهد گرفت. (7)6- مبارزه با عوام فریبى هارونیكى از شگردهاى تبلیغاتى ِ دستگاه خلافت، مسأله انتساب هارون ‏به خاندان رسالت‏ بودکه شخص هارون بر آنبسیار تكیه ‏داشت . او روزى وارد مدینه شد و به سمت قبر پیامبر اكرم(ص) رفت . هنگامى كه به حرم رسید و انبوه جمعیت را دید ، رو به قبرپیامبر كرد و گفت: درود بر تو اى پیامبر خدا، درود برتو اى ‏پسرعمو. او این كلمات را با صداى بلند گفت تا مردم بدانند خلیفه پسرعموى پیامبر است. در این هنگام امام هفتم(ع) كه در آن ‏جمع حاضر و از هدف هارون آگاه شده بود. نزدیك قبر پیامبر رفت ‏و باصداى بلند فرمود: درود بر تو اى پیامبرخدا(ص)، درود برتواى پدر. هارون از این سخن سخت ناراحت ‏شد ورنگ صورتش تغییر یافت ‏. (8)هارون نه تنها كوشش مى‏كرد انتساب خویشرابه مقام رسالت  به‏ رخ مردم بكشد، بلكه به وسایلى مى‏خواست پیامبرزادگى این‏پیشوایان بزرگ را نیز انكار كند. او روزى به امام كاظم(ع) گفت: شما چگونه ادعا مى‏كنید فرزند پیامبرید در حالى كه فرزندان‏على (ع)هستید ؛ زیرا هركس به جد پدرى خود منسوب مى‏شود ، نه جد مادرى!؟ امام كاظم(ع) در پاسخ آیه‏اى را تلاوت فرمود كه خداوندضمن آن مى‏فرماید: «... و از نژاد ابراهیم، داوود، سلیمان،ایوب، زكریا، یحیى، عیسى و الیاس را كه همگى از نیكان وشایستگانند. هدایت كردیم.» آنگاه فرمود: در این آیه، عیسى ازفرزندان ِ پیامبران پیشین شمرده شده است در صورتى كه او پدرنداشت و نسبتش تنها از طریق مادرش مریم به پیامبران مى‏رسید. پس‏ به حكم این آیه، فرزندان دخترى نیز فرزند شمرده مى‏شوند. ما نیزبه واسطه مادرمان حضرت زهرا(س) فرزند پیامبریم. (9)7- امام و مبارزه با ترویج افكار باطلهشام بن سالم مى‏گوید: من و ابوجعفر(مؤمن طاق) بعد از وفات‏امام صادق(ع) در مدینه بودیم ؛ مردم مى‏گفتند: بعد از امام‏صادق(ع)، عبدالله امام است، زیرا او پسر بزرگ است. ما برعبدالله وارد شدیم، دیدیم مردم گرد او جمع شده‏اند. ما چنان كه ‏قبلا از پدرش مى‏پرسیدیم، در مورد زكات و مقدار آن از اوپرسیدیم، گفت: در دویست درهم، پنج درهم و در صد درهم، دو و نیم‏ درهم. گفتیم: حتى مُرجئه هم چنین حرفى نزده است . ودرحالى كه‏حیران بودیم از نزد او بیرون آمدیم. من و ابوجعفر در كوچه‏هاى‏ مدینه سرگردان بودیم و نمى‏دانستیم كجا برویم و از چه كسى ‏بپرسیم. با خود گفتیم: آیا به سوى مُرجئه رویم یا به سوى قدریه‏ یا زیدیه یامعتزله و یا خوارج؟ در دریاى این افكار غوطه ‏وربودیم كه پیرمردى به من اشاره كرد تا همراهش بروم. با نگرانى‏از این كه مبادا این پیرمرد از اعوان و انصار دستگاه خلافت‏باشد، به دنبالش راه افتادم. پیرمرد مرا به خانهامامموسی کاظم علیه السلامهدایت كرد. حضرت خطاب به من فرمود: به سوى من بیا نه به‏ سوى مرجئه و نه قدریه و نه زیدیه و نه معتزله و نه خوارج، به‏سوى من. (10)8- امام كاظم و مبارزه با لهو ولعبعلامه حلى در كتاب «منهاج الكرامه‏» آورده است كه روزى امام‏موسىکاظم علیه السلام از درِ خانه"بـُشرحافى " در بغداد مى‏گذشت، صداى ساز و آواز و غنا و نى و رقص از خانه بشر بلند بود. در این هنگام ‏كنیزكى از خانه بیرون آمد تا خاكروبه بیرون بریزد. حضرت به اوفرمود: آیا صاحب این خانه آزاد است ‏یا بنده؟ كنیزك گفت: آزاداست. امام فرمود: راست گفتى، اگر بنده بود از مولایش مى‏ترسید.كنیزك چون برگشت، بشر علت دیر آمدنش را پرسید. كنیز حكایت را بازگفت. بشر با پاى برهنه بیرون دوید، خود را به حضرت رسانده ،عذر خواست و توبه كرد. بعد از آن هرگز كفش‏ نپوشید و همیشه پا برهنه راه مى‏رفت. (11)پى‏نوشتها:1- بحار الانوار، ج 48، ص 169.2- همان، ص 151.3- كافى، ج 7، ص 174.4- الاختصاص، ص 262.5- بحار، ج 48، ص 144.6- مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص ؟7- بحار، ج 48، ص 138.8- سیره پیشوایان، ص 431.9- همان، ص 433.10- منتهی الامال،ج2، ص221.11- همان، ص 214.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 448]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن