واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: حضور نظامي در افغانستان و ظرفيتي محدود براي پيروزي
اشاره:
ظاهراً جهان غرب به چند سال زمان و كشتاري رعبآور نياز داشت تا پيببرد كه جنگ در افغانستان به همان سادگي كه ميپنداشت، نيست. امروز كشورهاي اروپايي عضو ناتو درصدد خروج نيروهاي خود از افغانستان هستند و آمريكا ميكوشد كه آنها را منصرف كند، اما چرا؟
مطلب حاضر كه بخش پاياني آن در پي از نظرتان ميگذرد تلاشي است براي يافتن بخشي از پاسخ اين پرسش.
***
عدهاي از تحليلگران مسائل نظامي بر اين باورند كه با عقبنشيني نيروهاي ائتلاف به رهبري آمريكا از كابل، هرج و مرج مجددا اين شهر را فرا ميگيرد و احتمال سقوط دولت نيز وجود دارد. آنها براي اثبات گفتههاي خود، سالروز پيروزي مردم افغانستان را كه با يك حادثه تروريستي همراه بود، مثال ميزنند كه نيروهاي افغان هراسان به اين سو و آن ميدويدند. اين گروه بر اين باور است كه ارتش ملي افغانستان، در حد و اندازهاي نيست كه بتواند امنيت را در كابل برقرار كند و كابوس سياه طالبان مجددا به اين شهر باز خواهد گشت. از سويي، برخي از كارشناسان معتقدند كه حتي پس از خروج نيروهاي غربي از كابل، امنيت در اين شهر برقرار خواهد بود. اين گروه بر اين باور است كه اگرچه نيروهاي ائتلاف كابل را ترك ميكنند، اما شهر بهصورت كامل در تصرف اين نيروها است و ورود و يا خروج شبهنظاميان طالبان از نقاط اطراف اين شهر تقريبا غيرممكن خواهد بود و ارتش ملي افغانستان نيز قادر خواهد بود، تا امينت را در پايتخت برقرار كند.
درماندگي آمريكاييها
در حال حاضر نيروهاي ائتلاف قصد دارند تا ظرفيتهاي ارتش ملي افغانستان را بيشتر بسنجند. از اين رو نيروهاي ائتلاف در استان ننگرهار، كه القاعده و طالبان در آنجا اردوگاههاي زيادي را بنا كردهاند، به صورت نظارتي عمل ميكنند و كنترل بيشتر نقاط اين استان و مخصوصا شهر ، در دست نيروهاي نظامي افغان است. با بررسي تحولات اخير در افغانستان، ميتوان دريافت كه آمريكا و ناتو در مواجهه با طالبان، درماندهاند و قصد دارند تا با واگذاري مسائل امنيتي به نيروهاي افغان، مشكلات را بهصورت داخلي حل و فصل كنند؛ چالشي كه به شدت غرب را در خود غرق كرده است. جنگ افغانستان و جنگ عراق نشان از اين واقعيت دارد كه اوضاع منطقه به گونهاي است كه دخالت هيچ كشور بيگانهاي از سوي مردم آن كشورها بر تابيده نخواهد شد.
آمريكا در بدو حمله به عراق،جنگ عليه صدام را جنگي خوب و موفق ارزيابي كرد، اما ميبينيم كه بعد از گذشت قريب به 5 سال، تبعات اين جنگ فرماندهان نظامي آمريكا را وادار كرده است كه بارها به دشوار بودن اين جنگ اعتراف كنند.
در حقيقت نه تنها نيروهاي آمريكايي، بلكه نيروهاي ناتو از روند فرسايش جنگ در افغانستان به ستوه آمدهاند. ناتو سعي دارد تا با تقليل تعداد نفرات خود در اين كشور، عقبنشيني تدريجي را آغاز كند و اين سازمان در نيل به اين هدف خود تا حدودي هم موفق بوده است، اما ايالات متحده آمريكا سعي دارد تا با فشار بر سران كشورهاي اروپايي آنها را از ادامه روند عقبنشيني تدريجي منصرف كند. درحال حاضر نيروهاي نظامي ناتو كه در افغانستان مستقر هستند، در مقايسه با سال گذشته، 40 درصد كاهش يافتهاند و ميبينيم كه آمريكا با چالش انزوا در جنگ روبروست.
* فساد دولتي
كارشناسان سياسي بر اين باورند كه چالش جدي، كمبود نيروهاي ناتو نيست، بلكه ضعف و فساد دولت معضل اصلي بر سر راه تحقق صلح و ثبات در افغانستان است.
اين فساد، ناشي از فقر و عقبافتادگي اقتصادي حاكم بر كشور است كه بخشي از آن، متوجه سوءمديريت دولتهاي پيشين ميشود.
در حقيقت، كرزاي نيز از تمامي پتانسيلهاي خود براي به كنترل درآوردن اوضاع كشور استفاده نميكند و از سوي ديگر، جرجبوش هم تمامي ابزارهاي خود را براي فشار وارد كردن بر كرزاي به كار نميگيرد.
در كل، ارتش ملي افغانستان، دوران جهش خود را طي ميكند و پيشرفتهايي را نيز در اين زمينه تجربه كرده است، به طوري كه تا چندي ديگر نيروهاي افغان كنترل چند شهر ديگر افغانستان را نيز به دست خواهند گرفت و اين احتمال بسيار ضعيف به نظر ميرسد كه شبهنظاميان طالبان، مناطق ديگري از خاك افغانستان را مجددا اشغال كنند.
درحال حاضر، طالبان ترجيح ميدهد كه از رويارويي مستقيم با نيروهاي ائتلاف و افغان اجتناب كند، از اينرو، رويكرد جديد اين گروه، استفاده از بمبهاي كنار جادهاي و حملات انتحاري است.
* نقش پاكستان
يكي از چالشهاي فراروي دولت مركزي افغانستان گسترش نفوذ شبهنظاميان طالبان در ميان ساكنان مناطق پيشتوننشين است كه بعد از امضاي معاهدهنامه صلح ميان دولت پاكستان و شبهنظاميان طالبان مستقر در اين منطقه، اوضاع به طرز وحشتناكي در آنجا پيچيده شده است.
مساوي كردن جنگ در افغانستان نه در عقبنشيني از اين كشور است و نه در پيروزي. در واقع آمريكا سعي كرد تا با حمله به افغانستان، ريشه القاعده را بخشكاند و به قول معروف، جهان را به مدينهاي فاضله تبديل كند، اما اين نيروي تروريستي نه تنها در افغانستان ريشهكن نشد، بلكه با زاد و ولد مجدد، دامنه عمليات خود را از افغانستان به عراق، گسترش داد.
درواقع، آمريكا با شكست طالبان به پيروزي دست نخواهد يافت، بلكه در آن زمان تنها يكي از سرهاي اژدهاي 7 سر تروريسم را قطع خواهد كرد.
القاعده اكنون در مرزهاي پاكستان و افغانستان مستقر شده است و با استفاده از معاهده امضاء شده ميان دولت گيلاني و رهبران طالبان، اين مناطق را كاملا در اختيار خود گرفته است. آمار تكان دهنده و رو به افزايش تلفات ناتو در افغانستان باعث شد تا اين سازمان هم واژه را فراموش كند و براي خروج از منجلاب افغانستان چارهجويي كند. با توجه به اين موضوع كه آمريكا نيروهاي خود را در عراق افزايش داده است، طبيعي است كه اين كشور توانايي تقويت يگانهاي نظامي خود را در افغانستان در كوتاه مدت ندارد.
ارتش ملي افغانستان كه در كل 80 هزار نيرو دارد، نميتواند به تنهايي در مقابل چالشها ايستادگي كند. كارشناسان بر اين باورند كه مسئوليت كرزاي در برهه كنوني بسيار سنگينتر از گذشته است. وي بايد دستگاههاي دولتي و حكومتي را از لوث وجود عناصر تروريست پاك كند و در آن زمان، وي خواهد توانست درخواست خروج نيروهاي غربي از كشورش را مطرح كند. از سوي ديگر، وي بايد با رايزنيهاي گسترده با رهبران كشورهاي همسايه و در راس آنها پاكستان، همسايگانش را مجاب كند كه از حمايت طالبان دست بردارند. در واقع اگر حمايتهاي خارجي از گروه طالبان قطع شود و دستگاههاي دولتي هم از اين گروه حمايت نكنند، طالبان مضمحل خواهد شد.
*افقهاي تيره
اميدها براي رهبري موفق كرزاي تقريبا از دست رفته است. محافل سياسي داخل افغانستان بر اين باورند كه كرزاي قصد دارد از قدرت كنارهگيري كند، اما دستهايي وي را تحت فشار قرار ميدهند كه بر سر قدرت بماند. در حقيقت كرزاي از سوي جنگ سالاران داخلي و غربي و سوداگران موادمخدر تحت فشار است. فساد و نافرماني در بدنه سياسي افغانستان حكمفرما شده است و اين موضوع در استانهايي كه نيروهاي ائتلاف در آنجا روند بازسازي را آغاز كردهاند، نمود دو چندان پيدا كرده است. بسياري از منابع تخصيص داده شده براي بازسازي استانهاي افغانستان، در دستگاههاي دولتي اين كشور و به بهانههايي واهي، از بين ميرود. اما نميتوان كرزاي را سبب تمامي مشكلات افغانستان دانست. افغانستان كشوري است كه 30 سال جنگ و خونريزي را پشت سرگذاشته است و رهايي از مشكلات بوجود آمده، از توانايي يك شخص خارج است. به هرحال اگر افغانيها از كرزاي راضي نباشند، انتخابات آتي اين كشور آن را نشان خواهد داد، اما با يك حساب سرانگشتي ميتوان تفاوتهاي موجود بين دو رهبري در دو كشور جنگ زده را با هم مقايسه كرد. نوري مالكي نخستوزير عراق، با مديريتي قابل قبول توانست اوضاع را به كنترل خود در آورد و از سوي ديگر، كرزاي تمامي دستاوردها را در معرض خطر قرار داده است.
شايد بوش نميخواهد كه كرزاي در مسند قدرت باقي بماند، از اين رو با برداشتن حمايتهاي خود از وي، قصد دارد از كرزاي انتقام بگيرد. بوش ميخواهد در آخرين ماههاي رياست جمهوري خود، خاطره يك جنگ موفق را به خورد هموطنان آمريكايي خود و ديگر جهانيان بدهد، امري كه تحقق آن وراي ديروز و امروز و فرداست و پيروزي در اين جنگ دست كم در كوتاه مدت، دور از انتظار به نظر ميرسد.
دوشنبه 13 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]