محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840453990
مقایسه نظام های فدرالی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : مقایسه نظام های فدرالی kambiz198428th April 2011, 12:27 AMمقايسه ي نظام هاي فدرالي(1) Federalism ريشهي واژهي فدراليسم، كلمه لاتيني «foedus » است. اين واژه به معناي «پيمان» آمده است. در برخي منابع ديگر از معناي اين واژه به صورت «اجتماع» ( League)، «معاهده دو گروه يا بيشتر» ( Treaty)، «پيمان» (Compact)، «هم پيماني» (Alliance) ، «قرارداد بستن» (contract) يا «انعقاد قرارداد» (Marrige contract) سخن به ميان آمده است. گمان ميرود واژهي لاتيني (foedus) با واژهي (fides) از يك ريشه باشند. در دايره المعارف علوم اجتماعي نيز با اشاره به واژهي (federation) ، چهار معنا استخراج شده است: 1 ـ هم پيماني (Alliance) 2 ـ اجتماع (League) 3 ـ كنفدراسيون (Confederation) 4 ـ اتحاد (Union) همچنانكه ديده شد واژهي فدراليسم، داراي معاني متفاوتي است به شيوهاي كه زمينههاي ابهام را پديد ميآورد. «ور» (Whear) نويسندهي كتاب «حكومت فدرالي» (corernment federd) ميگويد: واژهي «حكومت فدرالي» در حالات و معاني گوناكون مورد استفاده پژوهشگران سياسي قرار گرفته و به ندرت ميتوان، معنايي روشن و مشخص براي آن يافت. دكتر «محمد همهوندي» ميگويد: دولت فدرالي، از چند كيان قانوني متفاوت به وجود ميآيد كه هر يك داراي سيستمي قانوني ويژه و مستقل است و همه تابع قانون فدرالي هستند. دولت فدرال، يك نظام حقوقي و سياسي مختلط است». «هوريا» (Hauria) درباره فدراليسم ميگويد: «فدراليسم، اشتراك چند دولت با يكديگر مبتني بر اطاعت از يك قانون داخلي است». از نگاه «هوريا» فدراليسم از يك سو ، تابع قانون اساسي دولت فدرالي و از سوي ديگر مقيد به هم پيماني سياسي ميان اعضاي فدراسيون است: «ديورانف»(Dearanf) نيز ميگويد:«نظام فدرالي چارچوب قانون يك محيط سياسي است». دكتر «اسماعيل غزالي» در مورد «دولت فدرال» نظر ديگري دارد: «دولت فدرال، مجموع دولتهايي است كه بر سر ايجاد يك دولت مركزي به توافق رسيدهاند. قانون دولت مركزي در اين حالت، قانون مسلط و قانون مادر (قانون اساسي) است». هر نظام فدرالي از چند «حريم» (Territarial) به وجود ميآيد كه هر يك واجد ويژهگيهاي مختص به خود است. اين نظام تلاش ميكند آزادي گردهمايي را كه در آن چارچوب زندگي ميكند، تضمين نمايد. هر نظام فدرالي يك «پارلمان فدرالي» است كه نمايندگان تمام حريمها در آن گرد هم ميآيند. «پارلمان فدرال»، پارلمان تصميمسازي و تصميمگيري در مورد «سياست خارجي» و «دفاع» است. چگونگي انتخاب نمايندگان به لحاظ كمي(تعداد) و كيفي(چگونگي)توسط «قانون اساسي فدراسيون»مشخص ميشود. قانون اساسي فدراسيون به دليل جامعيت، به ندرت دستخوش دگرگوني ميشود. به عنوان مثال،در مدت «تدوين قانون اساسي آمريكا» اين قانون حداقل 22 و حداكثر 24 بار اصلاح شده است. در ايالات متحده آمريكا تغيير يا اصلاح قانون اساسي مستلزم پيشنهاد كنگره، تصويب 3/2 اعضاي پارلمان و موافقت 4/3 ايالات است. حقوقدانان كلاسيك، حوزهي اختيارات «دولت فدرال» و «دولت متحد» را با «درجه قدرت» آنها پيمانه ميكنند. به نظر اين گروه، رضايت ايالات به «حق قانونگزاري»، عامل تمايز دولت فدرال و دولت متحد است چرا كه در «دولتهاي متحد»، حوزه ي اختيارات «ايالات»، تنها «حوزهي اجرايي» و نه «حوزهي قانونگزاري» است. از سوي ديگر، گروهي از حقوقدانان معتقدند كه عامل اين تمايز «درجهي قدرت» نيست بلكه چگونگي به كار بردن قدرت و استقرار، عامل تمايز «دولت فدرال» و «دولت متحد» است. پيدايي فدراسيون نظام فدرال در شكل نوين آن، به سال 1787 و هنگامي بازميگردد كه در «كنفرانس فيلادلفيا» «دولتهاي آمريكا» به نام «ايالات متحدهي آمريكا» در كنار يكديگر گردآمدند. پژوهشها نشان ميدهند كه دولت فدرال به يكي از سه شيوهي زير ظاهر ميشود: 1ـ فروپاشي يك دولت متحد و اتحاد مجدد ايالات آن بر اساس يك قانون فدرال. مثال: دولتهاي مكزيك(1857 و 1917)، آرژانتين(1860)، برزيل(1891) اتحاد جماهير شوروي سابق و چكسلواكي پيشين. 2 ـ توافق چند حريم يا چند دولت مستقل براي به وجود آوردن يك «حكومت فدرال». مثال: ايالات متحدهي آمريكا(1787)، سوئيس(1874)، آلمان(1949)، امارات عربي متحده (1971)و... توافق سوريه ومصر در دههي پنجاه ميلادي نيز نمونهي خام اين نظام فدرالي به شمار ميآيد. 3 ـ اتحاد چند حريم و ايالت بر اثر حمايت يا حضور نيروي خارجي. مثال1: به وجود آوردن فدراسيون در مستعمرات توسط انگليس، فرانسه و هلند به هنگام مواجهه با تهديد. مثال2: در مورد فدراسيونهاي متأثر از نفوذ خارجي: فدراسيون قفقاز ميان آذربايجان، ارمنستان و گرجستان(1936)، فدراسيون اتيوپي ـ اريتره(1950)، فدراسيون مالي و سنگال(1959)و... در فدراليسم، دو اصل ناهمسان در كنار يكديگر جمع ميشوند: «اتحاد» و «استقلال اقليمي» گوهر واقعي فدراليسم، « جمع» اين دو اصل نا همسان در كنار يكديگر است. در «اتحاد»، چند ايالت يا دولت، ميان خود يك فدراسيون به وجود ميآورند. بسياري اوقات، ايالات، فاقد توان دفاع از موجوديت خود به تنهايي هستند. در اين حالت، به خاطر منافع اقتصادي و اجتماعي، يك اتحاد سياسي در قالب فدراسيون، ميان ايالات به وجود ميآيد. فدراسيون سوئيس در سال 1291 ميلادي و فدراسيون بادن در 1312 مثالهايي در اين مورد بشمار ميآيند. در اين فدراسيون، «اتحاد»، بر اساس «منافع مشترك» به وجود ميآيد. به عنوان مثال، به وجود آمدن فدراسيون «زولفرين»(zollverin) در «عصربيسمارك» كه سرآغاز اتحاد «آلمان» به شمار ميآيد، ابتدا به ساكن بر اساس يك «توافق گمركي» شكل گرفت. اتحاد ايالات آمريكا و شش امير نشين امارات عربي متحده در خليج فارس نيز تابع منافع «سياسي» و «اجتماعي» بوده است. گوهر سياسي اصل «خودمختاري» نيز از «فروپاشي يك دولت متحد» به يك «دولت فدرالي» است. «دولت فدرالي» نيز محاط نمودن دو اصل «اتحاد» و «استقلال اقليمي» (اتونوس) در يك چارچوب معين است. ويژهگيهاي دولت فدرال دولت فدرال بر اساس چند ويژهگي از دولت متحد متمايز ميشود: 1 ـ اتحاد چند ايالت در چارچوب يك دولت 2 ـ توافق ايالتهاي اتونومي 3 ـ مشاركت ايالات در حاكميت 1 ـ اتحاد: اصل «اتحاد» سنگ بناي دولت فدرال و هدف «ايالات» و «دولتهايي» است كه در چارچوب يك «دولت» گردهم ميآيند. از ويژهگيهاي اين اتحاد، وجود يك رژيم سياسي ـ قانوني سراسري است كه در آن، ملت، ارتش، سرزمين، نژادنامه، سياست خارجي و دفاع براي «حكومت مركزي» به رسميت شناخته شده است. الف: حق قانونگزاري: در تمام دولتهاي فدرال، به استثناي كامرون، قانونگزاري در دو مجلس انجام ميشود، چون سيستم دو پارلماني ويژهي رژيم سياسي قانون دولت فدرال است. پارلمان نخست، مجلس نمايندگان همهي اعضا و «پارلمان ملي» است. به عنوان مثال در ايالات متحدهي آمريكا «سنا»(senat)، مجلس نمايندگان كشور در آلمان، انجمن ايالتي(Bundesrat)، در سويس انجمن ايالات و در هندوستان «راجيا سابها» است. در اتحاد جماهير شوروي سابق، «مجلس ملل» «پارلمان ملي» به شمار ميرفت. در «پارلمان ملي»، حضور مساوي نمايندگان منتخب صرفنظر از قدرت اقتصادي يا دمكراتيك، مانع تأثير نفوذ يك يا چند ايالت بر ساير ايالات ميشود و زمينهي مساوات اجتماعي و سياسي را در فدراسيون فراهم ميآورد. در شيوهي دوم حق قانونگزاري، همه ايالات، نمايندگان مساوي ندارند و تعداد نمايندگان از يك ايالت به ايالت ديگر ـ بر اساس فاكتورهاي مشخص ـ تفاوت ميكند. به عنوان مثال در ايالات متحده آمريكا هر ايالت داراي 10 نماينده در مجلس سنا و در سويس، هر «كانتون» داراي دو نماينده در مجلس سراسري است، اما در هندوستان، تعداد نمايندگان بر اساس جمعيت هر ايالت متفاوت است. در آلمان هر ايالت، از 3 تا 5 نماينده در Bandensrat دارد و در كانادا هم در حالي كه ايالات «نووا...كوشيا» و «نيوپرنس» هر يك 24 عضو در پارلمان ملي دارند، ساير ايالات بين 4 تا 6 نماينده به پارلمان مي فرستند. اما «مجلس ملي» نمايندگان در هر فدراسيون، در انتخابات سراسري و بر اساس «جمعيت شمار» انتخاب مي شوند. در ايالات متحده «مجلس نمايندگان»، در آلمان «بوندستاگ»، (Bundestag) در سويس «مجلس ميهني»، در هندوستان «مجلس خلق»، (لوگسابها) «مجلس ملي» به شمار ميآيند. لازم به تذكر است كه دولتهاي فدرالي در روند «تشكيل مجلس» متمايز از يكديگرند. به عنوان مثال، در كانادا، اعضاي مجلس ايالتي بدون برگزاري انتخابات، برگزيده ميشوندو مدت تصدي پست آنها «مادامالعمر» است. قوانين انتخابات مجالس ايالتي نيز از يك فدراسيون به فدراسيون ديگر متغيرند. در ايالات متحده و استراليا، اعضاي مجلس در انتخابات سراسري تعيين ميشوند، در هندوستان نيز 250 عضو «راجيا سابها» در انتخابات عمومي، انتخاب ميشوند و 12 عضو مجلس توسط رئيسجمهور منتصب خواهند شد. در قانون فدرالي سال 1949 آلمان نيز به اين موضوع اشاره رفته است كه منتخيبن مجلس عالي از نمايندگان حكومت اقليم انتخاب ميشوند. در امارات عربي متحده «مجلس عالي متحد» بالاترين مرجع قانونگزاري براي هر شش اميرنشين است. دولتهاي فدرال هر دو مجلس، «وظايف مهمي» دارند. به عنوان مثال ايالات سوئيس، تقريباً واجد همهي اختيارات «مجلس ميهني» هستند، اما در ايالات متحدهي آمريكا، «مجلس سنا» اختياراتي فراتر از «مجلس نمايندگان» دارد. علت اين امر نيز به قلت تعداد اعضاي مجلس بازميگردد. هنگامي كه ميان دو مجلس (سنا و نمايندگان) بر سر يك موضوع اختلافي ايجاد ميشود، نظر مجلس سنا، در اولويت قرار خواهد گرفت. در آلمان نيز مصوبات «بوندسرات» بر اساس اصل 81 قانون اساسي، نسبت به مصوبات «بوندستاگ» ارجحيت دارد. 2 ـ قوه مجريه: قدرت اجرائي بر اساس شيوه رژيم و درجهي پاي بندي آن به اصول، از يك نظام به نظام ديگر متفاوت است. دولتهاي معاصر سه شيوهي حكومتي دارند: 1 ـ رژيم رهبري 2 ـ نظام حكومتي پارلماني 3 ـ نظام پارلماني در مورد نظام رهبري، مشاهده ميكنيم كه در كشوري مانند ايالات متحده، رئيس بالاترين مقام تصميمگيرنده است. در اين كشور رئيس جمهور به طور مستقيم از طريق انتخابات برگزيده ميشود. پروسهي انتخابات نيز در دو مرحله انجام ميشود: ـ در مرحله نخست نمايندگان از سوي احزاب معرفي ميشوند. ـ در مرحله دوم كانديداهاي معرفي شده توسط احزاب در انتخابات مستقيم رقابت ميكنند رئيس جمهور نيز پس از به دست گرفتن قدرت، وزرا، مشاوران، قضاوت دادگاه و... را انتخاب ميكند. ايالات متحده نخستوزير ندارد و سطح مسئوليت از رئيس جمهور به سوي معاونت رئيس جمهور (از هرم به قاعده) تغيير ميكند. مهمترين ويژهگي رژيم سياسي ايالات متحده آمريكا تمايز قوهها از يكديگر است به اين ترتيب كه كنگره ( به ويژه مجلس سنا) و دادگاه فدرال، هر يك در حوزه اختيارات خود فعاليت ميكنند و در اين حوزه، اختيارات رئيس جمهور را كاملاً محدود كرده اند. در برزيل و مكزيك نيز، رئيس جمهور با آراي مستقيم مردم انتخاب ميشود. دوران تصدي پست رياست جمهوري در برزيل 5 سال و در مكزيك 6 سال است. بر خلاف ايالات متحده كه رئيس جمهور در صورت موفقيت در انتخابات دوم ميتواند به مدت چهار سال ديگر بر كرسي صدارت تكيه زند (دوران تصدي چهار سال است) در برزيل و مكزيك، هر رئيس جمهور تنها يك بار حق شركت در انتخابات دارد. اما مثال بارز حكومت پارلماني، كشور سوئيس است. در سوئيس مجلس فدرال كه از 7 عضو تشكيل ميشود، بالاترين مقام تصميمگيرنده است. از ميان اين 7 عضو، هر سال يك نفر به عنوان رئيس جمهور انتخاب ميشود. در سوئيس تفكيك قوا به صورتي است كه در ايالات متحده ديده ميشود وجود ندارد، و اعضاي 7 گانه عاليترين مرجع پارلماني، اجرايي و قضايي كشور به شمار ميآيند. در مورد نظامهاي پارلماني ميتوان از آلمان، آفريقاي جنوبي و هندوستان به عنوان نمونه ياد كرد. در آلمان، رئيس جمهور عاليترين مقام اجرايي كشور است. براي انتخاب رئيس جمهور، اعضاي مجلس نمايندگان (بوندستاگ) و تعدادي از نمايندگان مجلس قانونگزاري، اقدام به گزينش رئيس جمهور ميكنند. پس از رئيس جمهور، صدراعظم بالاترين مقام اجرايي آلمان به شمار ميآيد. در آفريقاي جنوبي نيز مجلس قانونگزاري، رئيس جمهور را براي مدت 7 سال انتخاب ميكند. در هندوستان رئيس جمهور كه بر اساس مادهي 53 قانون اساسي، رئيس فدراسيون نيز هست، توسط پارلمان براي مدت 5 سال انتخاب ميشود. رئيس حكومت نيز كه نمايندهي حزب اكثريت است، در برابر پارلمان پاسخگو است. 3 ـ قوهي قضايي فدراسيون تقسيمبندي ساختار سه قوه در فدراسيون، به شيوهاي است كه يك قوه نتواند در امور قوهي ديگر دخالت كند. قوهي قضاييه از جمله ساختهايي است كه در امر تصميمگيري و داوري، بايد استقلال كامل خود را حفظ كند. قوهي قضاييه در ايالات متحده و هندوستان، دادگاه عالي، در سوئيس دادگاه فدرال و در آلمان دادگاه فدراسيون است. در ايالات متحده «دادگاه عالي» نخستين بار در سال 1789 تأسيس شد. رئيس و اعضاي دادگاه پس از مشورت با مجلس سنا، از سوي رئيس جمهور انتخاب ميشوند. در ايالات متحده آمريكا دادگاه عالي دو وظيفه دارد: 1 ـ نظارت و كنترل قضايي بر تمام مسايلي كه مرتبط با سفارت و كنسولگري و كابينه و دولت است. 2 ـ وظيفهي استيناف، دادگاه عالي كه مربوط به داوري در مورد پروندههاي ارجاعي از سوي دادگاه فدرال است. در هندوستان، سيستم قضايي يكپارچه است. در اين كشور، سيستم دادگاه عالي آميزه اي از سيستم دادگاه عالي ايالات متحده و دادگاه عالي بريتانيا است، اگرچه وزنه ي سيستم آمريكايي در نظام قضايي آمريكا بيشتر به نظر ميآيد. دادگاه عالي هندوستان، دادگاه استيناف و مشاوره است. حل اختلاف ميان ايالات (مشاوره) وصدور حكم نهايي در مورد مسائل قانوني، مدني و جنايي (استينافي) است. انتخاب قضات دادگاه نيز اهميت بسياري دارد. در آلمان، انتخاب قضات دادگاه فدرال بسيار پيچيده است، چون برخي قضات به صورت ماداالعمر انتخاب ميشوند و برخي ديگر به مدت 8 سال عهدهدار مسألهي قضايي هستند. اما در سوئيس، دادگاه فدرال، فاقد اختيار قانوني براي نظارت بر قوانين فدرال است. اين اختيار در قانون سوئيس ، مستقيماً به مردم داده شده است. مساله به همين جا ختم نميشودكه دولتهاي فدرال، نظام قضايي فدرال دارند ياخير بلكه مهم اقتدار دادگاه عالي است. به عنوان مثال، در سوئيس دادگاه فدرال نميتواند قوانين مركزي را منسوخ كند اما ميتواند بر قانونهاي اقليمي نظارت و در صورت لزوم، آنها را نسخ كند، در حالي كه در ايالات متحدهي آمريكا، قدرت دادگاه عالي از كنگره و مجلس اقليمي قانونگزاري نشأت ميگيرد. kambiz198428th April 2011, 12:34 AMمقايسه ي نظام هاي فدرالي(2) ستقلال اقليمي استقلال اقليمي ايالات هر دولت چند نژادي و چند گروهي (ملي، مذهبي، زباني و...)، خاصيت و ويژهگيهاي هر ايالت را نگهداري و حفظ ميكند. هنگامي كه يك دولت فدرال از چند حريم مستقل پديد آيد، هر حريم تلاش ميكند وجود خود را در برابر نفوذ ديگران حفظ كند. هنگامي كه يك دولت متحد نيز به هر دليل دچار فروپاشي ميشود، اصل تمركززدايي بر سياست ايالات پيشين حاكم مي شود. به همين خاطر، هيچ دولتي اجازه نمي دهد از استقلال آن كاسته شود و از قانون ميخواهد مرزهاي جغرافيايي و سياسي آن را مشخص كند. ـ به عنوان مثال، تا سال 1969، چكسلواكي يك جمهوري متحد بود. از سال 1969 تا ميانهي دههي نود به صورت فدراسيون چكسلواكي درآمد و از آن زمان به بعد به شكل دو كشور مستقل جمهوري چك و جمهوري اسلواكي اعلام موجوديت كرد. بنياد استقلال حريمها و ايالات، وجود يك دستگاه قانوني ويژه است. به اين معنا كه نبايد زير نظر حكومت مركزي باشند و بتوانند امور خود را هدايت كنند. به اين ترتيب، هر حريم، استقلال خود را حفظ خواهد كرد. استقلال قانوني در شرايطي محقق ميشود كه بنيانگران به شيوهاي آزادانه و مستقل، به دور از تأثير حكومت مركزي، يك قانون ايالتي تدوين و به تصويب برسانند. در كشوري مانند ايالات متحدهي آمريكا قدرت موسس، يا از پارلمان اقليمي و يا از دولتهاي فدرال، استقلال قانوني ايالات، يك استقلال سني است. در كانادا، پارلمان اقليمي هر ايالت قادر به دگرگوني قانون اقليمي است اما اين دگرگوني بايد به تأييد حكومت فدرال نيز رسيده باشد. به لحاظ ارگانيگ نيز، هر ايالتي كه استقلال اقليمي داشته باشد، از نظر قدرت قانونگزاري و قضا واجد اختيارات ويژه خواهد بود: 1 ـ مجلس اقليمي(قوهي مقننه): جداي از پارلمان فدرال، در هر حريم، يك پارلمان اقليمي وجود ندارد كه ساكنان آن بر اساس قوانين اقليم اعضاي خود را برگزينند. پارلمان اقليمي، پارلمان نمايندگان ساكنان حريم است، چرا كه تنها اين پارلمان حق وضع قانون، تصويب بودجه و رونق اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي حريم را دارد. همين پارلمان است كه با نظارت بر اداره و اجراي ايالت، به وضع ماليات و... ميپردازد. در ايالات متحده ي آمريكا همهي ايالات داراي مجلس قانونگزاري محلي هستند(به استثناي نبراسكا) كه مشتمل بر دو «مجلس سنا» و «مجلس نمايندگان» است. در هندوستان، هر ايالت داراي قوهي مقننهي منحصر به فرد است كه در برخي ايالات از دو مجلس تشكيل شده است: «قانونگزاري» و «مجلس قانونگزاري» . در برخي نيز تنها يك مجلس عهدهدار امر قانونگزاري است. 2 ـ قوه ي مجريه: هر حريم، داراي يك انجمن اقليمي است كه به عنوان قوه ي مجريه شناخته ميشود و در برابر پارلمان ايالتي پاسخگوست. حكومت حريم بالاترين مقام اجرايي ايالت است كه عمليات اجرايي بودجه و ماليات را بر عهده دارد و سياست كلي حريم را از جهات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي پايهريزي ميكند. بدون رضايت قوه ي مجريه، ارتش فدرال حق ورود به منطقه را نخواهد داشت. در بسياري از موارد، اعضاي قوهي مجريه با انتخابات برگزيده ميشوند يا آنكه مجالس اقليمي قانونگزار يا مردم آنها را انتخاب ميكنند. گاهي اوقات نيز حكومت فدرال، اعضاي قوهي مجريه را انتخاب ميكند. به عنوان مثال، در هندوستان رئيس جمهور ، فرمانداران ايالتي را برميگزيند. در آمريكا نيز مجلس مقننهي ايالتي با انتخابات مستقيم، تعيين كنندهي فرماندار ايالتي است. در ونزوئلا نيز استانداران و اعضاي قوهي مجريه از سوي رئيس جمهور به اين مقام انتخاب ميشوند. در مكزيك فرماندار كل هر ايالت با راي ساكنان آن ايالت انتخاب ميشود. به اين ترتيب مشاهده ميشود كه شيوههاي انتخاب از يك كشور به كشور ديگر، از يك نظام فدرالي به نظام فدرالي ديگر در تغيير است. 3 ـ دادوري اقليمي(قوهي قضاييه): در نظام فدرالي، هر ايالت داراي قوه ي قضاييهي منحصر به خود است. قدرت قوهي مققنه از قانون سرچشمه ميگيرد. در ايالات متحدهي آمريكا، حكم دادگاه ايالتي توسط هيچ نظام يا مرجعي نقض نخواهد شد. در سوئيس نيز در كنار دادگاه فدراسيون، هر كانتون دادگاه و سيستم قضايي منحصر به خود دارد. اصل مشاركت در دولت فدرال اصل مشاركت در دولت فدرال، شامل مجموعه عوامل و فاكتورهايي است كه «اتحاد» و «استقلال اقليمي» در كنار يكديگر قرار دارد و ماهيتي يگانه به دولت فدرال ميبخشد. جورج سل (G. seelle) دربارهي اصل مشاركت ميگويد: فدراليسم، تنها هنگامي پديد ميآيد كه اعضاي فدراسيون از طريق نمايندگان خود، در تأسيس نظام فدرالي مشاركت جسته و بر آن اتفاق نظر كنند. در هر دولت فدرال، اصل مشاركت مانند يك «اصل اوليه»ي فدراسيون در موارد زير نمود پيدا ميكند: 1ـ هر ايالت داراي يك اقتدار دولتي است و حكومت مركزي ادارهي كل فدراسيون را برعهده دارد. اين نيز به چند شيوه عملي ميشود مانند مشاركت در قانونگزاري از طريق پارلمانهاي ايالتي فدراسيون، اين مشاركت، در مجالسي ديده ميشود كه ايالات به شيوهاي يكسان نماينده دارند(نمايندگان مساوي) مانند نظام فدرالي ايالات متحده، سوئيس و استراليا. 2 ـ هنگام تغيير قانون به تمام ايالات، ديدگاه هاي خود را ابراز و به اتفاق نظر ميرسند. در بسياري از قوانين فدرال، بيشتر سهم قدرت به حكومت مركزي اعطا شده است. به عنوان مثال در اصل 85 قانون سوئيس، ماده 160 قانون يوگوسلاوي، بخش هشتم از قانون اساسي ايالات متحده، مادهي 73 قانون آلمان، ضميمهي شمارهي 7 قانون هندوستان، مادهي 51 قانون استراليا مواد 27 و 67 قانون آرژانتين، مواد 91 و 92 قانون كانادا و ماده 51 قانون اتريش به اين موضوع اشاره شده است. در بسياري از قوانين فدرال در مورد تغيير قانون به اين نكته اشاره شده است كه «تغيير قانون، بايد با راي اكثريت هر دو مجلس سنا و نمايدگان تحقق يابد»، اگر در برخي قوانين فدرال به لزوم دو سوم آراي «مجالس ملي» نيز اشاره رفته است. پس از تاييد تغيير قانون توسط هر دو مجلس(ستاد نمايندگان)، در نهايت، رفراندوم، راي به تغيير قانون خواهد داد. 3 ـ در بسياري از موارد سازو كار ارگانيك منسجمي براي پروسهي انتخابات در قانون نظامهاي فدرالي وجود ندارد و انتخابات در كشو همسطح با شرايط انجام ميگردد. 4 ـ ايالتهاي عضو فدراسيون در بوجود آمدن دولت فدرالي مشاركت ميجويند. وظيفهي ايالات، انتخاب و انتصاب نيروهاي اجرايي است. kambiz198428th April 2011, 12:41 AMمقايسه ي نظام هاي فدرالي(3) فدراليسم، از تئوري تا عمل بزرگترين مسالهي نظامةاي فدرالي، تقسيم قدرت ميان ساختهاي فدرال و ساختهايي اقليمي است. علاوه بر اين، بايد شيوهي بكارگيري قدرت(كمي و كيفي)با تمام جزئيات مشخص شوند. در اينجا با ذكر مثالهايي عملي از نظامهاي فدرالي در جهان، وضعيت تقسيم قدرت در اين نظامها را مورد بررسي قرار مي دهيم: آلمان پارلمان آلمان مركب از دو مجلس است: مجلس ملي(بوندستاگ) و مجلس فدراسيون(بوندسرات) بوندستاگ كه سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 406]
-
گوناگون
پربازدیدترینها