محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845505700
افسانه ها و اسطوره هاي ايران باستان
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : افسانه ها و اسطوره هاي ايران باستان power1115th June 2006, 10:58 PMآيين برافراشتن درفش كاوياني(در سرزمين درفشهاي برافراخته) شهر بلخ در شمال افغانستان امروزي و در نزديكي رود آمودريا (جيحون) قرار داشته است. مردمان اين شهر پس از ويراني آن به دست قيس بن هيثم، شهر جديد بلخ را در بيست كيلومتري شرق آن بنا كردند كه امروزه به نام «مزارشريف» شهرت دارد. چند هزار سال است كه يكي از بزرگترين و شكوهمندترين و زيباترين و مردميترينِ جشنهاي نوروزي در ميان همه سرزمينهاي ايراني، در شهر بلخ، در اين پايتخت باستاني ايراني و با برافراشتن درفش سه رنگ كاوياني، در ميان انبوهي از مردماني كه از دوردستها گرد آمدهاند، و در ميان شادي كودكان و سرودهاي زيباي دختران و دعاي مادران و آرزوها و آمال پدران و در كنار بناي فرخنده و ورجاوند «مزارشريف» مزار باستاني ايرانيان، و در ميان «دشت شاديان»، دشتي دوركرانه و آكنده از گلهاي سرخ لاله، برگزار ميشده است. اما به راستي امروزه نيز مردمان بلخ و بادغيس و هرات، آن مرز پَـروان و باميان و چَـخچَـران، آن مردمان شِـبرغان و سمنگان و بغلان و بدخشان و آن شيران تُـخار و «دره پنجشير»، دانند چاره كار را نرم نرمك. و اينان اينك شبيه همان ترانهاي را ميسرايند كه پيش از اين پدرانشان براي پسر هيثم ساختند و طبري آنرا روايت كرده است و هنوز هم در افغانستان سروده ميشود. آيين برافراشتن درفش كاوياني در بلخ باستاني يا مزارشريف امروزي كه در بيست كيلومتري بلخ واقع است، پيشينهاي چند هزار ساله دارد. در اوستا، بلخ با پاژنام «سريرام اردوو درفشام» همراه است؛ به معناي «بلخ زيبا با درفشهاي برافراخته». تعبيري كه در ادبيات پهلوي و در شاهنامه فردوسي به گونه «بلخ بامي» (بلخ درخشان) ماندگار شد. «درفشهاي برافراخته» به پايتختي و مركزيت بلخ اشاره ميكند، جايگاهي كه سرداران و نمايندگان سرزمينهاي ايراني درفشهاي خود را در كنار يكديگر و در پيرامون درفش كاوياني، در «انجمنگاه نوبهار» و در آغاز هر بهار بر ميافراختهاند و يگانگي و يكرنگي و همبستگيِ همه مردمان سرزمينهاي ايراني را پيمان ميگذاردند و يادآوري ميكردند. کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند به گمان نگارنده، درفشي كه امروزه در مزارشريف برافراشته ميشود، «درفش كاوياني ايران» است. چرا كه درفش كاوياني آنگونه كه در شاهنامه فردوسي به روشني بيان شده است، با سه پارچه سرخ و زرد و بنفش، آذين ميشده است و درفش مزارشريف نيز با سه پارچة سرخ و زرد و بنفش، برافراخته ميشود: فرو هِشت ازو سرخ و زرد و بنفش/ همي خواندش كاوياني درفش به پيش اندرون كاوياني درفش/ جهان زو شده زرد و سرخ و بنفش آيين برافراختن درفش در افغانستان بنام «ميلَـة گل سرخ» (جشن گل سرخ) يا مراسم «ژنده بالا» نامبردار است. نام گل سرخ از آن روست كه در آغاز بهار، دشتهاي پيرامون بلخ كه به دشت شاديان شناخته ميشود و در كنار هجده نهر بلخرود و پيرامون درياچه باستاني بلخ كه امروزه خشك شده است، آكنده از گلهاي سرخ لاله ميشود. گلهايي كه تمامي ديوارهاي نوبهار را با آن ميپوشاندهاند و آذين ميكردهاند. منظور از گل سرخ در افغانستان، گلي است كه در ايران امروزي بنام گل شقايق مشهور است كه خود نوعي از گل لاله ميباشد. توجه به جزئيات اين گل نشان ميدهد كه گل سرخ لاله يا شقايق با سه ويژگي به آيين برافراشتن درفش در مزارشريف شباهت دارد. نخست اينكه اين گل از سه رنگ سرخ و زرد و بنفش تشكيل شده است؛ گلبرگها به رنگ سرخ، انتهاي گلبرگها به رنگ بنفش و پرچمها به رنگ زرد هستند. پس رنگهاي اين گل با رنگهاي درفش كاوياني همانند است. دوم اينكه دهها پرچم ميانه گل، به دور ميله مركزيِ بلند آن گرد آمدهاند، همانند گرد آمدن درفشهاي نمايندگان ايراني بر پيرامون درفش كاوياني. سوم اينكه گل سرخ لاله يا شقايق، تنها بصورت خودرو و در دشتهاي آزاد ميرويد و شكوفان ميشود و هيچگاه نميتوان آنرا در اسارت نگهداري كرد؛ چرا كه بلافاصله پس از چيدهشدن و حتي در بهترين شرايط نگهداري، به سرعت ميپژمرد و از بين ميرود. به اين سبب اين گل نشان و نماد آزادگي است و درفش كاوياني نيز نشان ونماد آزادگي خوانده ميشود. اهميت نيايشگاه نوبهار در فرهنگ ايراني تا بدان پايه بوده است كه شاهنامه فردوسي آنرا قبلهگاه ايرانيان گزارش كرده است: به بلخ گزين شد برآن نوبهار/ كه يزدان پرستان برآن روزگار مر آن خانه داشتندي چنان/ كه مر مكه را تازيان اين زمان اما از سوي ديگر واعظ بلخي، نوبهار را قبلهگاه شيطان روايت كرده است: «خانه شيطان در نوبهار بلخ است. شيطان هر ساله در آغاز سال نو شمسي احرام ميگيرد و در آن خانه حج ميگزارد. در مراسم ابليس، مردماني از اطراف و اكناف، از تخارستان و هندوستان و تركستان و عراق و شام بدين شهر در ميآيند و جشن ميكنند.» مزارشريف نه تنها نام شهر، بلكه نام آرامگاه و مزاري باشكوه با بهترين نمونههاي هنر معماري و كاشيكاري و آذينبندي ايراني در دوره تيموري است. بناي تازهتر اين مزار به فرمان سلطان حسين بايقرا و وزيرش امير عليشير نوايي بر بنياد آرامگاه ناشناخته باستانيِ ديگري ساخته شده است و از زمان او و بر اثر خوابي كه سلطان ديده بود، اين مزار به امام علي نسبت داده شد. امروزه برخي بر اين گمانند كه مزارشريف، آرامگاه زرتشت است و اين گمان دور از واقع به نظر نميرسد. اما برخي مردمان شمال افغانستان اين مزار را به شخص خاصي منتسب نميكنند و از آن تنها با همين نام ناشناخته «مزارشريف» ياد ميكنند. در جشنگاه نوروزي يا «ميلَـة گل سرخ» در بلخ يا مزارشريف امروزي و در ساعت هشت بامداد نوروز (نخستين روز برج حَمَل) همه مردم شهر و همچنين بسياري كسان از شهرها و كشورهاي دور و نزديك و از ايران و ورارودان و هندوستان و پاكستان، در ديهة «خواجه خيران» قديم يا مزارشريف امروزي و در پيرامون جايگاه برافراشتن درفش كاوياني گرد ميآيند و به رقص و سرود و شادماني و پايكوبي و دستافشاني ميپردازند. انبوه مردمان و مسافران به اندازهايست كه همه خانهها و مسافرخانهها و چادرها و گوشه و كنار باغها و پرديسها و چمنزارها و زير چادر آسمان انباشته از انبوه مردمان ميشود. در ميان اين شور و غوغا، درفش كاوياني به اهتزاز در ميآيد و تا چهل شبانروز بر فراز بلخ بامي و در زير آسمان سرزمينهاي ايراني تبار و به گفته يعقوبي «در وسط خراسان» در اهتزار ميماند. در اين چهل روز هر كس كوشش ميكند تا با اندكي تكان دادن بوسيدن آن، به نيايش براي ميهن بپردازد: اي وطن آزاد و شاد و خرم زيباستي/ عشق پاكت در دل هر كس دو بالا ميشود جشنگاه گل سرخ، همچنين جشنگاه كودكاني است كه با سرخوشي و شادي به اسپك سواري، چرخ فلك سواري، بادبادك پراني، خواندن ترانههاي نوروزي و آتش بازي روي ميآورند. در جشنگاه نوروزي بلخ و مزارشريف همچنين دستههاي ساز و سرود، دستههاي بازيهاي محلي و ورزشي همچون كشتيگيري، بز كِشي، اسبدواني، نيزهپراني، چوببازي، توپبازي، چوگانبازي، شمشيربازي، سنگپراني، مسابقه انتخاب بهترين حيوانات و بسياري بازيهاي ديگر برگزار ميشود. كوچههاي نوروزي مزارشريف آكنده است از دستساختههاي هنرمنداني كه در طول زمستان بهترين آثار خود را براي كودكان ساختهاند، براي سازندگان بلخ فردا. در جشنگاه نوروزي همچنين شيرينيپزها، كلوچهپزها، حلواگرها و پزندگان ديگر خوراكواريها همه در كنار مردمند. همانگونه كه گفته شد خواندن سرود و ترانههاي نوروزي از ويژگيها و بايستههاي ميله گل سرخ است. در اين سرودها به دلفريبيِ گلهاي سرخ لاله دشت شاديان و به زيباييهاي شهر مزارشريف و گنبد سبز مزار و چمنزارهاي گسترده بلخ و سرافرازي و خرمي ميهن اشاره ميشود. در اين چهل روز، در سارسر شهر آكنده از لالهها و چراغاني شده مزارشريف، آواي ترانه مشهور «ملا ممدجان» از هر كوي و برزن شنيده ميشود. ملا ممدجان، محبوبترين و دوستداشتنيترين سرود نوروزي براي مردم است. اين ترانه از زبان دختري سروده شده است كه آرزوي همسري با جواني به نام ممدجان را دارد و آرزو ميكند كه در جشن گل سرخ، خواسته او برآورده شده و دشواريهاي بازدارندة پيوند آنان برطرف شود. همچنين سرود «ميله نوروز» از سرودهاي زيباي ديگريست كه جوانان با جامههاي زردوز و سلسلهدوز بطور دستهجمعي ميسرايند. آيين نوروزي مزارشريف، يكي از كهنترين و باشكوهترين مراسم نوروزي در سراسر سرزمينهاي ايرانيتبار است. بايسته است اكنون كه راديو و تلويزيون ايران در باره اين مراسم سكوت پيشه كرده است، فرزندان خود را با چنين آييني آشنا كنيم كه نشانههاي فراواني از همزيستي انسانها، صلح و دوستي، پاسداشت پديدههاي طبيعت، شادي و سرور، آزادي ابراز عشق، همبستگي ژرفانه مردمان و بسياري هنجارهاي ديگري را كه جهان امروز در آرزوي دستيابي به آن است را يكجا با خود دارد. power1115th June 2006, 11:04 PMدر مورد كاوه اهنگر : کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند kouroshe_kabir19th July 2006, 08:58 AMاسطوره هاي ملي ايران زمين به نام يزدان پاک که همه زيبايي هاي آفرينش از اوست درود بر همه ايرانيان نيک سرشت . با اندوه بدليل تهمت ها و افترا ها و مخدوش کردن شخصيتهاي اصيل ايراني توسط عده اي نا ايراني و عرب زده در سطح جامعه بر آن شدم تا ليستي از شخصيتهاي تاريخ کهن ايران زمين را براي فرزندان کشورم که شايد ندانند بياورم تا بلکه با دقيقه اي فکر کردن از اصالت خويش آگاه شوند و بدانند که ايران گهواره تمدن است . گفتني است اين ليست تنها قسمتي از اسطوره هاي ملي ما هستند و گسترده بودن تاريخ کشورمان بنده حقير را از نوشتن تمامي افراد بزرگ ايران زمين باز داشته است . ايرانيان نه تنها نيازي به شخصيتهاي عربي ندارند بلکه دهها شخصيت بالاتر از آنان در هزاران سال پيش داشته اند و اگر عده اي از دوستان بگويند ما دين اعراب را پذيرفتيم - اين قضيه هيچ ارتباطي ندارد که ما شخصيتها و اسطوره هاي ملي خود را کنار بگذاريم و به سراغ اعراب و اسطوره هاي آنان برويم . دين بحثي جدا و کاملا شخصي است . که اين قضيه نبايد تاثيري در تاريخ و فرهنک و اصالت ما بگذارد . بر طبق اولين اعلاميه حقوق بشر توسط کورش کبير شاهنشاه بزرگ هر انساني آزاد است که هر ديني را که مايل است بپذيرد و ما همچنان به خود ميباليم که نواده آن بزرگوار هستيم . به شرح ذيل بر حسب حروف الفبا تقديم ميگردد : آذرباد : يکي از موبدان و دانشمندان ايراني در زمان اردشير بابکان آذربرزين : پسر فرامرز که با بهمن پسر اسفنديار جنگيد که يکي از پهلوانان ايراني ميباشد و آتشکده اي هم به همين نام وجود دارد آذر کيوان : حکيمي و عالمي ايراني از سرزمين فارس که در قرن يازدهم هجري حيات داشته است . آرش : ملقب به کمانگير . پهلوان ايراني در عهد منوچهر شاه که در تير اندازي سر آمد زمان خود بوده است که در جنگ ميان منوچهر و افراسياب قرار بر پرتاب کردن تيري ميگذارند تا مرز ميان ايران و توران را تعين کند آرش از طربستان تيري پرتاب کرد که در مرو فرود آمد و بعد از آن جانش را در راه ايران زمين فدا نمود . آريه : سردار معروف و بزرگ ايراني که به حمايت از پادشاهي کورش صغير برخواست . آيين گشسب : سردار بزرگ ايران که در زمان هرمز چهارم فرماندهي لشگر ايران را بر عهده داشت ابولولو : يا همان فيروز نهاوندي . پس از يورش تازيان به ايران به سرکردگي عمربن خطاب- فيروز نهاوندي و تعداد بيشماري از ايرانيان به غلامي اعراب در آمدند . فيروز غلام مغيره بن شعبه شد و با زيرکي و در جهت انتقام خون نياکانمان عمربن خطاب خليفه دوم را با ضربه هاي کارد کشت و اين جنايتکار تازي را از صحنه روزگار محو کرد . ابومسلم خراساني : عبدالرحمن بن مسلم خراساني يکي از دليران و آزاديخواهان ايران که در سال 129 هجري در مرو و بر ضد مروان بن حمار خليفه اموي قيام نمود و در صدد بر آمد که نهضتي ايراني و بدور از فرهنگ تازيان در ايران بر پا کند که به همين دليل نامش جاويد گشت . آريوبرزن : سردار بزرگ ايران که با شهامتي در خور ستايش و ماندگار لشگر ايران را تا آخرين لحظه در برابر ارتش اسکندر نگهداشت و مقاومت نمود و جان سپرد و حماسه اي در تاريخ ايران از خود بر جا گذاشت . استاذسيس : سردار دلير ايران که در نواحي هرات و بادغيس و سيستان بر ضد منصور خليفه ستمگر عباسي قيام کرد و عاقبت به فرمان منصور در بغداد به دار آويخته شد و يکي از سمبلهاي عرب ستيزي را در ايران به جاي گذاشت و درس وطن پرستي در برابر يورش بيگانگان براي جوانان به جاي گذاشت . اشک : بنيانگذار سلسله شاهنشاهي اشکانيان که دست حکومت سلکوکيان ( يوناينان ) را که حدود 100 بر کشور ما تسلط پيدا کرده بودند و کشور ما را اشغال نموده بودند کوتاه کرد و حکومتي برخواسته از فرهنگ ايراني بر پا کرد . انوشيروان : ملقب به نوشيروان دادگر . پادشاه معروف ساساني که با بنيان گذاشتن قوانين حکومتي و دادگستري خود نامش را در تاريخ ايران به ثبت رساند . بابک خرمدين : سردار دلير و پيشواي نهضت خرمدينيان يا سرخپوشان که بر ضد حکومت عرب قيام کرد و 22 سال دست يورش گران عرب را از کشور ما کوتاه کرد و مبدل به سمبلي از مقاومت ايرانيان در برابر حمله بيگانگان به کشور شد . که در نهايت وحشيگري به دست معتصم تکه تکه شد ولي نامش هميشه جاويد گشت . برزمهر : پهلوان و دلير مرد ايران در زمان پادشاهي بهرام گور برزويه : طبيب و انديشمند مخصوص انوشيروان عادل که کتاب کليله و دمنه را از هند به ايران آورد و به زبان پهلوي ترجمه کرد . بلاش : يکي از پادشاهان اشکاني که به اشک بيست و دوم معروف بود و در سالهاي 51 تا 77 ميلادي پادشاهي ايران را بر عهده داشت و خدمتي بزرگ به ايران زمين نمود . زيرا کتاب ارزشمند ايرانيان ( اوستا ) که در زمان حمله اسکندر به ايران از ميان رفته بود با تلاش و همت او دوباره گردآوري شد . بوذرجمهر : معروف ترين و انديشمند ترين وزير دربار انوشيروان دادگر که گفتگوي هاي خرد ورزانه او در تاريخ ايران ثبت گشته است . بهرام چوبين : سردار دلير ايران که در زمان پادشاهي هرمز چهارم ايران را از حمله وحشيانه ترک ها نجات داد و با لشگر کشي و حمله به آنان ارتش آنان را شکست داد . که بعدها در جنگ با روميان شکست خورد . پيروزان : يکي از سرداران ايراني در زمان يزدگرد سوم . که در جنگهاي ايرانيان با اعراب رشادتهاي از خود بر جاي گذاشت . تنسر : پيشواي بزرگ ديني (زرتشتي) ايرانيان در زمان پادشاهي اردشير بابکان عنوان هيربدان هيربد را داشته است که گامهاي بزرگ در راه دين بهي برداشته است . جمشيد : پسر طهمورث - چهارمين پادشاه پيشدادي . که جشن نوروز را بنيان نهاد و رسوم و آيين هايي شادي براي ايرانيان بر جا گذاشت که او را جم يا جمشاسب هم گفته اند . جاماسب : مردي دانا و خردمند که گفته اند داماد زرتشت اسپيتمان بوده و نيز وزير گشتاسب شاه . حلاج : حسن ابن منصور حلاج . از عرفاي مشهور قرن سوم هجري که با گفتن عقايد مخالف خود عليه اعراب به شهرت رسيد . او را صاحب کشف و کرامت دانسته اند و چون در زمان المقتدر خليفه عباسي خلاف موازين و عقايد اسلاميان افراطي آن زمان سخن گفته بود به اصرار فقهاي بغداد او را دستگير و مدت هشت سال در زندان سر کرد و سپس وي را از زندان در آوردند و بعد از زدن هزار ضربه شلاق به وي هر دو دست وي را قطع کردند و سپس هر دو پاي وي را بريدند و بعد جسدش را سوزاند واين وحشيگريهاي اعراب که به نام اسلام کردند هزاران بار در تاريخ ما به ثبت رسيده است . خسرو پرويز : يکي از پادشاهان با شکوه و جلال - تاريخ ايران که در ساخت کاخ تيسوفن و مدائن نقش بزرگي ايفا نمود که اين کاخ بعدها به کاخ سفيد ايرانيان ملقب گشت و يکي از زيبايي هاي تاريخ ( از نظر هنر پارسي و آرکهاي بکار رفته شده در آن ) شمرده ميشود . خسرو پرويز سازنده حماسه بزرگ خسرو و شيرين نيز بود که عشق جاودانه اش به شيرين براي هميشه در تاريخ به ثبت رسيد . که با اندوه بعدها از فره ايزدي دور ميگردد و از آن مقام و ابهت خود ميکاهد . خشيارشا : فرزند داريوش کبير . او يکي ديگر از جانشيانان بر حق پادشاهي هخمانشيان بود که وي را فاتح سرزمين هاي يونان ميداند . او يونان را که شامل 20 کشور بود به کلي تصرف کرد . دليل لشگر کشي وي عدول کردن يونانيان از قوانين آن روزگار بود زيرا ليدي که جزوي از ايران بود توسط يونان به آتش کشيده شده بود و خشيارشا در صدد بر آمد اين کار زشت را که در آن زمان نزد پارسيان گناه محسوب ميشده است جبران نمايد که موفق نيز شد . داريوش کبير : در سال 521 بر تخت پادشاهي ايران زمين جلوس کرد و بزرگترين و شکوهمند ترين پادشاهي تاريخ را از خود به جاي گذاشت . او پيرو دين بهي و مزديسنا زرتشت بود و همواره منش و بزرگي کورش را دنبال ميکرد . او ساخت کاخ پرسپوليس را آغاز نمود و بعد از سه سال بررسي و ساختن ماکت از کاخ پرسپوليس با کمک مهندسي مصري که بعدها به موزه هنر تمام کشورها شناخته شد بناي اين کاخ جاودانه را گذاشت و بيش از نمي از آن را در زمان خود ساخت و ادامه ان توسط جانشينش خشيارشا تکميل و بعد از وي فرزند او . داريوش بزرگ کانالي در 2500 سال پيش ساخت که بعدها به کانال سوئز معروف گرديد . طول اين کانال دريايي به بيش از 161 کيليومتر ميرسيده است و از عرض آن دو کشتي به راحتي عبور ميکردند . داريوش بزرگ خطي جديد براي ايرانيان بوجود آورد که بعدها از خطوط رايج دنيا شد . داريوش بزرگ ايران را به بزرگ ترين کشور جهان مبدل کرد ( بيش از 28 کشور ) . داريوش بزرگ آموزش رايگان را براي قشر عوام کشور به صورت اجباري در آورد و طرح سواد آموزي را اجباري نمود . و هزارات اقدام ديگر . رابعه : نخستين زن ايراني که پس از حمله وحشيانه اعراب به ايران و تسلط کامل به کشورمان به زبان پارسي اصيل شروع به سرودن شعر کرد . زمانش را برابر با رودکي گفته اند . گفته شده است که حارث برادر رابعه غلامي خوبرو به نام بکتاش داشت که بعدها رابعه عاشق بکتاش ميشود که در اثر اين عشق حارث فرمان ميدهد که رابعه را به حمام ببرند و رگهايش را بزنند و بعد از آن درب حمام را گل بگيرند که بعد از آن رابعه با خون خود شعرهايش را بر ديوار حمام نوشت و به ناکامي از جهان بدرود گفت . رستم : ملقب به تهمتن . پهلوان بزرگ ايران . فرزند زال و رودابه . نواده سام و مهراب کابلي که در عهد کيقباد و کيکاوس و کيخسرو با تورانيان جنگيد و از خود دلاوري ها و رشادتهاي شگفت انگيز بر جاي گذاشت . رستم فرخزاد : سردار کبير ايران که در جنگ با اعراب کشته شد . او سپهسالار بزرگ ارتش ايران در زمان پادشاهي يزدگرد سوم بود که حماسه اي در جنگ قادسيه بوجود آورد که تاريخ نياکانمان را زيبا تر از هميشه ساخت . زرتشت اسپيتمان : نخستين پيام آور صلح و خرد و انديشه جهان که تاريخ زيستن او را از حدود قرن هفتم قبل از ميلاد تا 1735 قبل از ميلاد تخمين زده اند که هنوز هيچ تاريخ شناسي نتواسته است از زمان او آگاهي پيدا کند . او ايرانيان را به پرستش خدا يگانه دعوت کرد . نام پدرش پورشسب و نام مادرش دغدو . که گفته اند يکي از دلايل بوجود آمدن بزرگترين امپراتوري تاريخ در زمان شاهنشاهي هخامنشيان گرويدند پادشاهان آن زمان به دين زرتشتي بوده است . سعدي : يکي از بزرگترين شعرا و فصحاء و سخن سرايان ايران و جهان . که زبان پارسي را پس از ترک تازي هاي مغول دوباره زنده و جاودانه کرد . او سبکي نوين بوجود آورد که هنوز هم سرمشق نويسندگان فارسي زبان است گلستان و بوستان او يکي از شاهکارهاي ادبي ايران است که در نهايت در سال 691 هجري در شيراز فوت ميکند . سنباد : يکي ديگر از قيام کنندگان بر عليه حکوتهاي غارتگر اعراب در ايران که به جان و مال و ناموس ايرانيان تجاوز ميکردند . او اهل نيشابور بود و پس از اينکه منصور خليفه عباسي - ابومسلم خراساني را کشت وي در نيشابور به خونخواهي از ابومسلم که فردي ايراني و وطن پرست بود برخواست و قيام کرد که در نهايت با شصت هزار نفر از يارانش توسط اعراب بيابانگرد و کشتارگرکشته شد . سورنا : او نه تنها يکي از بزرگترين سردار ايران محسوب ميشود بلکه در زمان پادشاهي اشکانيان بزگترين سردار تاريخ جهان نيز نام گرفته بود . او سپهسالار ارتش ايران بود که در سال 53 قبل از ميلاد کراسوس سردار مشهور روم را با سپاهيان بيشمارش شکست داد و تاريخ ايران زمين را دگرگون نمود . سياوش : يکي از اسطوره هاي ملي ايرانيان . که زمان هاي مديدي سوگ سياوش را هر ساله گرامي ميداشتند . پسر کيکاوس و پدر کيخسرو . سودابه زن کيکاوس عاشق او شد که سياوش از او امتناع ورزيد . سودابه به همين جهت اورا نزد پدر متهم ساخت و سياوش بتوران نزد افراسياب رفت و دختر وي را به زني گرفت . گرسيو برادر افراسياب به سياوش حسد برد و افراسياب را وادار به کشتن او کرد . که کشته شدن سياوش باعث جنگهاي طولاني و غضب ناکي ميان ايرانيان و تورانيان گشت . شاپور ذوالاکتاف : شاپور دوم پادشاه مقتدر ساساني که پس از خلع آذر نرسي بر تخت پادشاهي ايران جلوس کرد و هفتاد سال پادشاهي کرد . او يکي ديگر از پادشاهان بزرگ ايران است که چندين بار از حمله اعراب به ايران جلوگيري کرد و با انديشه نيک سرزمين آريايي ما را از هجموم بيگانگان محفوظ داشت . او را به اين جهت ذوالاکتاف ميخوانند که داراي شانه هاي پهن و بزرگ بود . در بعضي از کتب تاريخي گفته است به دليل آنکه پس از اسير کردن مهاجمين ( اعراب ) از کتف آنان طنابي عبور ميداده و همه را به طناب ميکشيده ذوالاکتاف ناميده شده ولي اين باور با ابهت و منش نياکان ما در تضاد است . شاهين : يکي از بزرگ سرداران و سپهسالاران ايران در زمام پادشاهي خسرو پرويز ساساني . شيدرنگ : پزشک و فيلسوف ايراني در عهد ضحاک که پزشکي را يکي از مشاغل واجب الوجوب ميدانسته . عمر خيام : فيلسوف - منجم - رياضيدان و انديشمند ايران زمين . که نه تنها ايران را دگرگون نمود بلکه تاثيري ژرف در جهان از خود برجاي گذاشت . هم اکنون تنديس اين بزرگ مرد در دانشگاه � سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 498]
-
گوناگون
پربازدیدترینها