واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فينكلشتاين با دفاع از مقاومت جنبش حزبالله در برابر حملات اسراييليها، اعلام نمود كه مقاومت در برابر ننگ بردگي و تسليم و نه بزدلي و ترس، كاري است كه همه براي آن دست ميزنند. چكيده: پروفسور فينكلشتاين به دنبال سفر به لبنان در سال جاري، با حضور در شبكه تلويزيوني فيوچر لبنان ، به گفتوگو در مورد مسائل اين كشور پرداخت. وي با دفاع از مقاومت جنبش حزبالله در برابر حملات اسراييليها، اعلام نمود كه مقاومت در برابر ننگ بردگي و تسليم و نه بزدلي و ترس، كاري است كه همه براي آن دست ميزنند. فينكلشتاين در ادامه با يادآوري شرايط خفتبار مردم اروپا در زمان جنگ جهاني دوم و طرفداري از دولت خونخوار استالين، معتقد است كه ديدگاههاي كنوني رهبران لبنان، تداعيكننده آن سال هاست، ولي پيروز نهايي اين جنگ، تنها مردم لبنان خواهند بود. شبكه تلويزيوني فيوچر (Future TV) به دنبال گفت وگو با كارشناسان مختلف علوم سياسي آمريكا، در ژانويه سال 2008 ميلادي مصاحبهاي پر سر و صدا را با آقاي نورمن فينكلشتاين ترتيب داد كه متن كامل آن به شرح زير است: نورمن فينكلشتاين: من از ملاقات با هواداران جنبش حزبالله خوشحالم، چرا كه شهروندان ايالات متحده، اطلاعات بسيار اندكي در مورد اين گروه دارند. من بدون هيچ مشكلي اعلام مينمايم كه با آنها احساس همبستگي ميكنم و به هيچوجه نيز از روي رياكاري و يا ترس، اين موضوع را مطرح نمينمايم. البته من در مورد راهبردهاي سياسي آنان چندان اطلاعي ندارم و اين موضوعات را هم چندان مرتبط نميدانم. من در لبنان زندگي نميكنم. ولي اين انتخابي است كه لبنانيها بايد در برابر آن دست به يك گزينش مهم بزنند: آنان دوست دارند كه چه كسي بر آنها حكومت كند و اين كار را بايد چگونه انجام دهد؟ يك اصل كليدي و بنيادين و جود دارد. همه مردم حق دارند كه از كشور خود در برابر اشغالگران خارجياي دفاع كنند كه ميخواهند كشورشان را نابود نمايند. من طرح چنين پرسشي را بسيار مهم ميدانم. والدين من در كشاكش جنگ جهاني دوم حضور داشتند. اينك رژيم استالين ديگر وجود ندارد و البته نميتوان آن دولت را تختخوابي از گل رز به شمار آورد. به هر حال، استالين دولتي خونخوار و بيرحم و ستمگر بنيان نهاد كه انسانهاي زيادي را قتل عام كرد. چرا هنگامي كه آنان سپاه نازيها را تار و مار مينمودند، همه ما از آنها پشتيباني ميكرديم؟ و چرا همه ما جزو طرفداران ارتش سرخ بوديم؟ در همه كشورهاي اروپايي اشغال شده، چه كساني مورد تحسين واقع ميشدند؟ گروههاي مقاومت. فراموش نكنيم كه سپاه مقاومت كمونيستها، رويكردي ظالمانه و بيرحمانه و خونبار داشت؛ اما همه ما و شما با احترام از آنها ياد ميكنيم. شما بدين دليل به آنها احترام ميگذاريد كه از كشورشان در برابر هجوم خارجيهاي اشغالگر دفاع ميكردند. ما هم از عملكرد كمونيستها در سالهاي جنگ جهاني دوم دفاع مينماييم، اگر چه آنها حكومتي خونخوار و ستمگر بنيان نهاده بودند... اگر من به عملكرد آنها افتخار ميكنم، بايد بگويم كه به نيروهاي مقاومت در لبنان نيز بايد حداقل با چنين ديدي نگريست. از سوي ديگر، نظم، همبستگي و انگيزش بالاي اين سربازان وطن، بسيار قابل ستايش است. * شما شرايط لبنان تا سال 2000 ميلادي را به خوبي توضيح داديد. اما پس از آن سال، اسراييليها از جنوب لبنان خارج شدند. اينك شكاف فكري عميقي ميان بازيگران سياسي لبنان پيرامون آينده جنگ و موضوع مقاومت وجود دارد. اين شكاف به وجود آمده... اما شما از يك تفكر خاص پشتيباني ميكنيد. به علاوه، شما ميگوييد كه تنها يك بازديدكننده از لبنان هستيد، اما بايد بگويم كه شما هرگز شاهد رنجها و مصائب مردم ما در جنگ جولاي 2006 ميلادي نبودهايد. * لطفاً به حرفهاي من گوش دهيد. اگر شما ميخواهيد چشمان خود را ببنديد و فكر كنيد كه پس از ماه مي2000 ميلادي، همه چيز پايان يافته است، شما ميتوانيد همانطور بيانديشيد. اما اينگونه تفكرات، تنها يك بازي است. به هر حال واقعيت اين است و همگان دريافتهاند كه استراتژيها و رويكردهاي اسراييل اين است: "ما براي نابودي حزبالله آمدهايم." بايد بدانيد كه درست پس از خروج نيروهاي اسراييلي از جنوب لبنان در سال 2000 ميلادي، كار بر روي نقشه حمله به لبنان آغاز شده بود و در جولاي 2006 ميلادي، آنها همه هنر و امكانات و نقشههاي خود را به اجرا درآوردند. به علاوه، اسراييليها هرگز تمايلي ندارند كه پيروزيهاي حزبالله تداوم يابد. آنها تمايل دارند كه به دنيا بياموزند كه... * اما ميتوان از جنگ اجتناب كرد... نه، جنگ موضوعي اجتنابناپذير است. همه ما ميدانيم كه ايالات متحده و اسراييل، هرگز قادر به تحمل شكلگيري هيچ جريان مقاومتي در دنياي عرب نيستند و اگر معتقديد كه ما ميتوانيم از چنين جنگهايي اجتناب كنيم، همان راه را در پيش بگيريد. اما انسانهاي روشنبين و جدي به خوبي ميدانند كه دير يا زود جنگي درخواهد گرفت. آيا واقعاً شما واقعاً معتقديد كه جنگ ديگري آغاز نخواهد شد؟ و آيا اسراييليها، در برابر شكست جنگ 33 روزه، همچنان خويشتندار خواهند ماند؟ و آيا شما حزبالله را مسئول همه اين فجايع ميدانيد؟ اما حقيقت چنين نيست. مطمئناً جنگ ديگري در پيش است و تلفات آن احتمالاً دهها برابر جنگ پيشين خواهد بود؛ چرا كه ايالات متحده در اتحاد با اسراييل، ميخواهد اعراب را سر جاي خودشان بنشاند. با اين حال، من چگونه ميتوانم ساكت بنشينم؟ شما ميدانيد كه در سالهاي جنگهاي داخلي اسپانيا، زن نامداري به نام لاپاسيوناريا وجود داشت كه جملهاي معروف دارد. او ميگفت: "بهتر است كه شما بر روي پاهاي خود بميريد ولي مجبور نشويد كه بر روي زانوهايتان بخزيد." * اما اين موضوعي است كه همه لبنانيها بايد در مورد آن تصميم بگيرند. من كاملاً با اين حرف موافقم. من نميخواهم براي زندگي شما تعيين تكليف كنم، ولي توصيه ميكنم ايستادگي را در سرلوحه كارهايتان قرار دهيد، چرا كه من و بسياري ديگر به اين رويكردهاي دليرانه احترام ميگذاريم و هيچكس براي بزدلي و ترس، كف نخواهد زد. همه ميخواهند زندگي كنند. من چگونه ميتوانم اين حق شما را انكار نمايم؟ آيا من ميتوانم نسبت به سرنوشت آنان كه ميگويند، ميخواهند بر روي پاهايشان بميرند، بيتفاوت باشم؟ و آيا اصولاً من قادرم كه به اين موضوع بيتوجهي كنم؟ اسراييل و ايالات متحده بدين دليل دست به حمله ميزنند كه نميخواهند هيچ جنبش نظامي عربتباري براي كنترل منطقه شكل بگيرد. و اين مشكل فراروي ماست. اگر حزبالله سلاح هايش را بر زمين بگذارد و بگويد، ما آنچه را كه آمريكاييها ميگويند انجام خواهيم داد، آيا ديگر ما جنگي نخواهيم داشت؟ بدين ترتيب، شما به بردگان آمريكاييها تبديل خواهيد شد. من نسبت به همه كساني كه نميخواهند برده باشند، احترام ميگذارم. * آيا هيچ راه حل ديگري به غير از مقاومت نظامي وجود ندارد؟ من معتقد نيستم كه راهحل ديگري وجود ندارد. البته آرزو ميكنم كه راهي ديگر وجود داشته باشد. چه كسي خواهان برافروخته شدن جنگ است؟ چه كسي حامي نابودي و ويراني ميباشد؟ حتي هيتلر نيز خواهان جنگ نبود. او تمايل داشت كه حتيالامكان اهدافش را به صورتي طلحطلبانه انجام دهد. من هم خواهان جنگ نيستم، اما صادقانه بگويم، راه ديگري نميبينم، مگر اينكه شما دوست داشته باشيد برده باقي بمانيد. البته افراد زيادي اين راه را برگزيدهاند. من نميتوانم آنها را درك كنم، ولي به هر حال، آنان ميخواهند به هر بهايي زنده بمانند. من چگونه ميتوانم به چنين رويكردهاي خفتباري احترام بگذارم؟ آيا در حالي كه هنوز بدنهاي كشتهشدگان بر روي زمين است و خرابيها بازسازي نگرديده، ما ميتوانيم براي مهاجمان به سرزمين خود، فرش قرمز پهن كنيم؟ من در حقيقت با به وجود آمدن چنين شرايطي مخالفم. من يك نكته ديگر را نيز بايد متذكر شوم. البته من به رويكردهاي يهوديان هم علاقمندم. آيا شما ميدانيد كه يهوديان چه نگرشي دارند؟ "هرگز نبخشيد، هرگز فراموش نكنيد." من هم با اين حرفها موافقم. ولي چه كسي ميتواند در برابر كساني كه كمتر از دو سال پيش لبنان را به ويرانهاي تبديل نمودند، فرش قرمز پهن كند؟ احتمالاً اكثر شما به خاطر داريد كه كاندوليزا رايس به دنبال آن جنگ، اعلام نمود كه اين رويداد را بايد درد زايمان تولد خاورميانه جديد دانست. آيا نبايد در برابر چنين اظهارنظري، شاخ درآورد؟ آيا ميتوان تولد يك نوزاد را با نابودي يك كشور مقايسه كرد؟ دليل عصبانيت عمومي در سراسر دنيا در هنگام حضور رايس در كشورهاي مختلف، دليلي جز اين دارد؟ به همين دليل من به اين جمله يهوديان علاقمندم: "هرگز كسي را نبخشيد، هرگز بدي كسي را فراموش نكنيد." آيا با وجود اين همه تخريب و كشتار ميتوان همچنان به متجاوزان خوش آمد گفت؟ * آقاي نورمن... چنين اقداماتي، تهوعآور است! اگر بوش به جهنم برود، چه اتفاقي خواهد افتاد؟ * شما ميگوييد جنگي ديگر در راه است. اسراييليها و آمريكاييها كشور شما را ويران كردهاند. شما نبايد از اقدامات آنها استقبال كنيد. شما از مفاد قطعنامه اخير سازمان ملل متحد آگاهيد. شما براي استقبال از آنها، نميتوانيد ديگر انتظار بكشيد. من معتقدم شما و همفكرانتان از عزت نفس كافي برخوردار نيستيد و اگر شما براي خودتان ارزشي قائلي نيستد، چگونه ميتوان از ديگران انتظار داشت كه براي شما احترام قائل باشند؟ من معتقدم، حتي اگر مردم لبنان در يك همهپرسي بپذيرند كه آمريكاييها و اسراييليها سرنوشتان را تعيين كنند، شما هم اين موضوع را ميپذيريد. من چنين روزي را ميبينم. البته نميخواهم بگويم آنان چنين حقي ندارند، ولي به اين موضوع گوش فرا دهيد: در اروپاي تحت اشغال نازيها، اكثريت اروپاييها پذيرفته بودند كه به هر قيمتي، تحت حكومت نازيها، زندگي خود را ادامه دهند. به علاوه، همه آنچه كه در مورد مقاومت فرانسويها مطرح ميشود، يك جوك مضحك است، چرا كه چنين حركتي، آن گونه كه ادعا ميشود، اصلاً وجود خارجي ندارد. در آن سالهايي كه 90 % فرانسويها خواهان تداوم وضع موجود بودند، فقط 10 % شهروندان فرانسوي به مقاومت اعتقاد داشتند. اين شرايط يك دليل داشت: نازيها افرادي ستمگر و خونخوار و بيرحم بودند. در مقابل، شما لبنانيها در برابر ارتش پيشرفته اسراييل مقاومت كرديد، 400 كشته غيرنظامي در برابر يك كشته نظامي داديد، و البته نازيها هم چنين رفتارهاي غيرانسانياي داشتند. دقيقاً به همين خاطر فرانسويهاي بزدل چنين حرفهايي ميگفتند: "ما ميخواهيم زندگي كنيم."، "مقاومت را متوقف نماييد." اينك من از شما ميپرسم كه ما بايد به چه كسي افتخار نماييم؟ آنان كه ميگويند به من اجازه زندگي دهيد و يا كساني كه ميگويند به ما اجازه مقاومت دهيد؟ رهبران سياسي معمولاً دنبالهروي اتفاقات جاري هستند و با روي كارآمدن رهبراني جديد در اسراييل، كه به دنبال حوادث روي داده، خواهان ايجاد مصالحه با شما هستند، بايد پذيرفت كه بازنده اصلي آن جنگ، كسي جز اسراييليها نيست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 300]